🌺 تفسیر آیه سوره #النبا از تفسير شریف المیزان
✅گفتارى درباره معناى روح و مراتب آن در قرآن
🔸در قرآن كريم كلمه #روح كه متبادر از آن مبداء حيات است - مكرر آمده، و آن را منحصر در انسان و يا انسان و حيوان به تنهايى ندانسته، بلكه در مورد غير اين دو طايفه نيز اثبات كرده،مثلا در آيه (فارسلنا اليها روحنا)(روح خود را به سوی مریم گسیل داشتیم) #مریم_۱۷ و در آيه (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا) (واین چنین وحی کردیم به تو روحی از امر خود را) #شوری_۵۲ و در آياتى ديگر در غير مورد انسان و حيوان استعمال كرده پس معلوم مى شود روح يك مصداق در انسان دارد، و مصداقى ديگر در غير انسان.
🔸و در قرآن چيزى كه صلاحيت دارد معرف روح باشد نكته اى است كه در آيه (يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى ) #اسری_۸۵است، كه مى بينيم آن را به طور مطلق و بدون هيچ قيدى آورده، و در معرفيش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى ديگر معرفى كرده كه (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون فسبحان الذى بيده ملكوت كل شىء) (تنها امر او در هنگامیکه اراده چیزی کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش وآن چیز موجود شود، پس منزه است خدایی که ملکوت هر چیزی به دست او است) #یس_۸۳ و فرموده كه امر او همان كلمه و فرمان ايجاد است، كه عبارت است از هستى اما نه از اين جهت كه (هستى فلان چيز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلكه از اين جهت كه منتسب به خداى تعالى است و قيامش به اوست.
🔸و به اين عنايت است كه مسيح عليه السلام را به خاطر اينكه از غير طرق عادى و بدون داشتن پدر به مريم داده شده كلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: (و كلمته القيها الى مريم و روح منه) #نسا_۱۷۱ و قريب به همين عنايت است آيه زير كه مى فرمايد: (ان مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون) #آل_عمران_۵۹ چون در اين آيه داستان عيسى را تشبيه كرده به داستان پيدايش آدم.
🔸و خداى تعالى هر چند اين كلمه را در اغلب موارد كلامش با اضافه و قيد ذكر كرده، مثلا فرموده: (و نفخت فيه من روحى) #حجر_۲۹ و يا فرمود: (و نفخ فيه من روحه ) #سجده_۹ و يا فرموده: (فارسلنا اليها روحنا) #مریم_۱۷ و يا فرموده: (و روح منه) #نساء_۱۷۱، و يا فرموده: (و ايدناه بروح القدس) #بقره_۸۷، و آياتى ديگر (كه در آنها تعبير كرده به #روحم ، #روح خود، #روحمان ، #روحى از او، #روح القدس و غيره ).
ليكن در بعضى از موارد هم بدون قيد ذكر كرده، مثلا فرموده: (تنزل الملئكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر) (ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان واز هر امری نازل می شوند) #قدر_۴، كه از ظاهر آن بر مى آيد روح موجودى مستقل و مخلوقى آسمانى و غير ملائكه است. و نظير اين آيه به وجهى آيه زير است كه مى فرمايد: (تعرج الملئكه و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه ) #معارج_۴ ملائکه و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
🌺 تفسیر آیه8⃣3⃣و9⃣3⃣ سوره #المرسلات از تفسير شریف المیزان
🔰هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ 8⃣3⃣
🔰وَ الاَوَّلِينَ فَإِن كانَ لَكمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ9⃣3⃣
🔸روز قيامت را از اين جهت يوم الفصل خوانده كه خداى تعالى در آن روز جدا سازى مى كند، و ميان اهل حق و اهل باطل با داورى خود جدايى مى اندازد، همچنان كه فرمود: (ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) #سجده_۲۵ و نيز فرموده: (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) #یونس_۹۳ كه در يكى تعبير به فصل، و در ديگرى تعبير به قضا كرده است.
🔸و خطاب (كم - شما را) در جمله (جمعناكم و الاولين ) به تكذيب گران اين امت است، بدان جهت كه جزء آخرين هستند، و به همين جهت در مقابل #اولين قرارشان داد، و در جاى ديگر به نحو جامع فرموده: امروز روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، (ذلك يوم مجموع له الناس ) #هود_۱۰۳ و در جاى ديگر فرموده: (احدی از ایشان را از قلم نمی اندازیم ) (و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا) #کهف_۴۷
🔸و معناى اينكه فرمود: (فان كان لكم كيد فكيدون) اين است كه اگر شما حيله اى عليه من داريد تا با آن حيله عذاب مرا از خود دفع كنيد، آن حيله را بكار ببريد، و اين خطاب را اصطلاحا تعجيزى مى گويند، و معنايش اين است كه شما چنين نيرويى نداريد، در آن روز به طور كلى همه نيروها از شما گرفته مى شود، و با ظهور اين حقيقت كه (لا قوه الا لله) خود ستمكاران با ديدن عذاب يقين مى كنند، و بلكه مى بينند كه قوت همه اش از آن خدا است، و اينكه خدا شديد العذاب است، و اين زمانى است كه پيشوايان از پيروان خود بيزارى مى جويند، و عذاب را مى بينند، و همه اسبابها از كار مى افتد.
#بقره_۱۶۶
🔸و اين آيه يعنى آيه (ان كان لكم كيد فكيدون ) مدلولى وسيع تر از آيه شريفه زير دارد كه مى فرمايد: (ای گروه جن وانس اگر می توانید به قسمتی از اقطار آسمان ها وزمین نفوذ کنید بکنید، ونفوذ نخواهید کرد مگر با داشتن قدرت ) #الرحمن_۳۳ چون اين آيه تنها قدرت بر فرار را نفى مى كند، به خلاف آيه مورد بحث كه همه انحاى حيله را نفى مى كند.
🔸در جمله #فكيدون التفاتى به كار رفته ، چون در جملات قبل خداوند تعبير به #ما مى كرد و مى فرمود: (ما شما را جمع مى كنيم )، و در اينجا تعبير به من كرده، و نكته در آن اين است كه امر #كيدون تعجيزى است، و متعلق آن كيد با كسى است كه همه قوتها و قدرتها از اوست، و او تنها خداى تعالى است، و اگر مى فرمود: (فكيدونا) یکتایی خدارانمی رسانید.
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏪ادامه
🔸و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهى ديگر مجهز مى شود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آنطور كه هست درك مى كند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص مى دهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در مى آورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش مى شد، مبدل به حرصى ديگر مى شود، و آن حرص شديد به خير واقعى و فزع شديد از شر اخروى است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعى عبارت است از مسابقه به سوى مغفرت پروردگار، و شر واقعى عبارت است از نافرمانى خداى تعالى، در نتيجه چنين كسى از كار خير سير نمى شود، و پيرامون گناه نمى گردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوى حرصى نمى ورزد، و از حدودى كه خداى تعالى برايش معين كرده تجاوز نمى كند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل مى كند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل مى كند
و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط مى كند، و همين حرص به منافع واقعى براى چنين انسانى صفت كمال مى شود.
🔸و اما اگر انسان از آنچه عقلش درك مى كند و فطرتش به آن اعتراف مى نمايد روى بگرداند، و همچنان (مانند دوران طفوليتش ) پاى بند هواى نفس خود باشد، و همواره آن را پيروى نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوى كنترل نداشته باشد، خداى تعالى نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريره خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او مى گيرد و مبدل مى كند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
🔸از آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن مى گويد، و با در نظر گرفتن اينكه مى خواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده، با (احسن ) بودن خلقت هر چيز كه آيه: (الذى احسن كل شى ء خلقه ) #سجده_۱۷ از آن خبر مى دهد منافات ندارد، چون حرصى كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعى است ، و حرصى كه صرف جمع مال و غفلت از خدا مى شود منسوب به خود
انسانها است، اين خود انسان است كه حرص خدادادى را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقه گى خود به نقمت مبدل مى سازد.
🔸زمخشرى به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعاره اى بكار رفته، و معنايش اين است كه انسان از آنجايى كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر مى دارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع و منع فطرى و جبلى او است، و گويا اين دو صفت را از شكم مادر با خود آورده، و اختيارى خود او نيست.
🔸و خلاصه آيه شريفه مى خواهد اين دو صفت را تشبيه كند به صفاتى كه جبلى آدمى است، نه اينكه بخواهد آن دو را فطرى و جبلى بداند، چون اگر مى خواست چنين چيزى را افاده كند ديگر اين دو صفت را مذمت نمى كرد، چون خدا عمل خودش را مذمت نمى كند، دليل اينكه اساس كلام تشبيه است ، اين است كه مؤمنين را كه با نفس خود جهاد مى كنند و آن را از جزع و منع نجات مى دهند، استثناء كرده.
🔸ليكن اين توجيه درست نيست ، چون گفتيم صفت حرص كه جزع و منع لازمه آن است،
به عنوان نعمت و فضيلت خلق شده بود، و اين خود انسان است كه آن را از فضيلت بودن خارج مى كند و به صورت رذيله اش در مى آورد، از نعمت بودن خارجش ساخته به صورت نقمت در مى آورد، و مذمتى هم كه شده از حرص منحرف شده است نه حرص خدادادى، و يا به عبارت ديگر از حرص بشرى شده است، نه حرصى كه خدا در بشر قرار داده.
🔸و استثناى مؤمنين هم نه از اين جهت است كه اين صفت در آنان وجود ندارد( چون می بینیم حرص مومنین اگر از دیگران بیشتر نباشد کمتر نیست،اما حرصشان را در عبادت وخدمت به خلق و تحصیل علم مصرف می کنند وسیر نمی شوند و همچنانکه مرحوم حاج میرزا حسن جلوه این بیت را درباره حرصش به علم سروده است:
(تارکم من مال دنیا را ولکن بهر دانش
گوئیا عباس دوسم یا از او دختر گرفتم)
، بلكه استثناى آنان از اين جهت است كه مؤمنين حرص خود را به همان صورت كمال و فضيلت اصلى باقيش گذاشتند، و به صورت رذيله و نقمت مبدل نكردند.
🔸مفسرى ديگر براى توجيه اين استثناء گفته است: استثناى منقطع و بدون مستثنى منه است. و خواننده گرامى خودش از نادرستى اين توجيه آگاه است
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a