eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
174 عکس
39 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁تفسیر آیات 7⃣ و 8⃣ سوره در تفسیرالمیزان 🔰فما يكذبك بعد بالدين7⃣ 🔰 اليس اللّه باحكم الحاكمين8⃣ 🔸خطاب در اين آيه به انسان است، البته به اعتبار جنس انسان. 🔸ولى بعضى گفته اند: در ظاهر خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و در واقع منظور ساير مردمند. كلمه  در آن استفهامى و استفهامش توبيخى است، و جار و مجرور  متعلق است به جمله ، و كلمه  به معناى جزا است. و معنايش - به طورى كه گفته اند - اين است كه 🔸اى انسان ! آن انگيزه اى كه تو را واداشته كه جزاى روز قيامت را تكذيب كنى چيست؟ آن هم بعد از اينكه ما انسان را را دو طايفه كرده، يك طايفه كه به سوى اسفل سافلين برگشتند، و طايفه اى كه پاداش داده شدند، پاداشى قطع ناشدنى. 🔸اليس اللّه باحكم الحاكمين اين استفهام براى تقرير و تثبيت مطلب قبل است، و احكم الحاكمين بودن خدا به اين معنا است كه او فوق هر حاكم است، چون حكمش متقن ترين حكم است و در حقيقت و نفوذ از حكم هر حاكم ديگر برتر است، حكم او به هيچ وجه دچار وهن و اضطراب و بطلان نمى گردد، خداى تعالى در عالم خلقت و تدبير حكمى مى راند كه به مقتضاى حكمت بايد رانده شود، حكمى متقن و زيبا و با نفوذ، و چون از يكسو خداى تعالى احكم الحاكمين، و از سوى ديگر مردم از نظر اعتقاد و عمل دو طايفه هستند حكمت واجب مى سازد كه خداى تعالى بين اين دو طايفه از نظر جزا در حيات باقى آخرت فرق بگذارد، و همين است كه مسأله بعث را واجب مى كند. 🔸پس تفريعى كه در جمله (فما يكذبك بعد بالدين) شده، از قبيل تفريع نتيجه بر حجت است، و جمله (اليس اللّه باحكم الحاكمين) حجت مذكور را تتميم مى كند، چون تماميت حجت، موقوف بر احكم الحاكمين بودن خداست. 🔸و حاصل آن حجت اين است كه: بعد از آنكه مسلم شد كه انسان در احسن تقويم خلق شده، و معلوم شد كه بعد از خلقت، به دو طايفه تقسيم مى شود، طايفه اى كه از تقويم خداداديش كه تقويمى احسن بود خارج و به سوى اسفل سافلين برمى گردد، و طايفه اى كه به همان تقويم احسن الهى و بر صراط فطرت اولش باقى مى ماند. و از سوى ديگر خداى تعالى مدبر امور ايشان، احكم الحاكمين است. و از سوى سوم حكمت اين خدا اقتضا دارد كه با اين دو طايفه يك جور معامله نكند نتيجه مى گيريم كه پس بايد روز جزايى باشد، تا هر طايفه اى به جزاى عملى كه كرده اند برسند، و عقل و فطرت آدمى اجازه نمى دهد و بهانه اى ندارد كه اين روز جزا را تكذيب كند. 🔸پس آيات مورد بحث به طورى كه ملاحظه مى كنيد - همان معنايى را افاده مى كند كه آيه زير آن را افاده مى كند:  ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجا 🔸و نيز آيه زير كه مى فرمايد:  ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا و عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يحكمون. 🔸و بعضى از مفسرين كه خطاب در آيه (فما يكذبك ) را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) دانسته اند، كلمه (ما - چيزى كه را) به معناى (من - كسى كه) گرفته اند، و نيز حكم را به معناى قضا گرفته، و در نتيجه آيه را چنين معنا كرده اند: وقتى مردم مختلف هستند، و لازمه اختلافشان اختلاف جزايشان در روز جزاست، پس كسى كه تكذيب جزا را روش خود كرده آيا خداى تعالى را (اقضى القاضين) نمى داند؟ آرى او بين تو و تكذيب گران به تو به روز جزا حكم خواهد كرد. ولى خواننده عزيز توجه دارد كه صاحبان اين وجه بيهوده خود را به زحمت انداخته اند. ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
ترجمه آيه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ما خلق الذكر و الانثى3⃣ 🔸اين آيه نيز مانند آيه قبلى عطف است بر كلمه ، و كلمه  در آن موصوله است، و منظور از آن خداى سبحان است و اگر از خداى تعالى تعبير كرد (به ما - چيزى كه)، با اينكه بايد تعبير كرده بود (من - كسى كه)، براى آن بود كه ابهام گويى در اينجا كه به عظمت اشعار دارد رعايتش لازم تر بود تا رعايت معناى لغوى. 🔸و معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم به شب، وقتى همه جا را فرا مى گيرد، و به روز وقتى كه همه پنهان ها را آشكار مى سازد، و به چيزى كه نر و ماده را با اينكه از يك نوعند مختلف آفريد. 🔸ولى بعضى از مفسرين كلمه  را مصدريه گرفته اند، كه معنايش چنين مى شود، و سوگند مى خورم به خلقت نر و ماده. ولى اين نظريه ضعيف است. 🔸و مراد از نر و ماده مطلق نر و ماده است، هر چه كه باشد، و هر جا محقق شود. ولى بعضى گفته اند: خصوص نر و ماده از انسان است. 🔸و بعضى ديگر گفته اند مراد خصوص آدم و حوا است. ولى از همه وجوه بهتر همان وجه اول است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅تفسیر آیات سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و السماء و ما بنيها5⃣ 🔰و الارض و ما طحيها6⃣ 🔸كلمه  كه مصدر فعل   است به معناى گستردن است، و كلمه  در جمله ، و در جمله (و ما طحيها) موصوله است، و فاعل و خداى سبحان است، و اگر از حضرتش تعبير به ما - چيزى كه كرد با اينكه بايد تعبير به (من - كسى كه ) كرده باشد، براى اين بود كه نكته اى مهم تر را افاده كند، و آن بزرگ جلوه دادن و شگفتى انگيختن است و معنايش اين است كه سوگند مى خورم به آسمان و آن چيز قوى عجيبى كه آن را بنا كرده و سوگند مى خورم به زمين و آن چيز نيرومند و شگفت آور كه آن را گسترده. 🔸ولى بعضى از مفسرين كلمه  را مصدريه گرفته، آيه را چنين معنا كرده اند. سوگند به آسمان و بناى آن، و سوگند به زمين و گستردگيش. ليكن سياق آيات - با در نظر گرفتن اينكه آيه  در آن قرار دارد - با اين نظريه سازگار نيست _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و والد و ما ولد3⃣ 🔸از آنجا كه از نظر ادبيت رعايت تناسب بين سوگند و بين چيزى كه مى خواهيم با سوگند اثبات كنيم لازم است، لذا بايد بگوييم مراد از (والد و ما ولد) كسى است كه بين او و بين بلدى كه مورد سوگند واقع شده نسبت روشنى بوده، و اين معنا با ابراهيم خليل عليه السلام و فرزندش اسماعيل عليه السلام منطبق است، كه سبب اصلى در بناى اين شهر و بانيان خود بيت الحرام بودند، و خداى تعالى درباره آنان فرمود:  (و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل )، و ابراهيم عليهم السلام بود كه از خداى تعالى درخواست كرد مكه را شهر امن قرار دهد:  و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد امنا. 🔸و نكره آوردن كلمه (والد - پدرى ) به منظور تعظيم و بزرگداشت آن پدر بوده، و اگر نفرمود: (و والد و من ولد - و پدرى و فرزندى كه پديد آورد)، و به جايش فرمود:  و والد و ما ولد - و پدرى و آنچه پديد آورد. براى اين بود كه آن فرزند را مدح نموده، بفهماند فرزندى عجيب بوده، نظير آيه (و اللّه اعلم بما وضعت ) كه در پاسخ به مادر مريم كه گفت من دختر زاييدم فرمود: خدا بهتر مى دانست كه چه زاييده، با اينكه مى توانست بفرمايد: خدا بهتر مى داند كه دختر زاييده، ولى عبارت چه زاييده عظمت و اهميت آن طفل را مى رساند. 🔸و معناى آيه مورد بحث هم اين است كه: سوگند مى خورم به پدرى عظيم الشان كه ابراهيم باشد، و به آنچه برايش متولد شد، يعنى پسرى عجيب كه امرى شگفت آور و اثرى مبارك داشت، و آن اسماعيل پسرش بود، سوگند به اين دو تن كه بانيان اين شهر بودند، در نتيجه مفاد آيات سه گانه سوگند به مكه معظمه و به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، كه در آن شهرى زيست، و به ابراهيم و اسماعيل است، كه بنيانگذار آن شهر بودند. چند قول ديگر درباره مراد از (والد و ما ولد) ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ، ابراهيم عليه السلام و مراد از  تمامى اولاد عرب او است، ولى اين نظريه درست نيست، براى اينكه بسيار بعيد است كه خداى تعالى پيغمبر اسلام و ابراهيم عليهما السلم را با امثال ابو لهب و ابو جهل و ساير پيشوايان كفر در سوگند خود جمع نموده، در سياقى واحد به همه سوگند ياد كند، با اينكه خود ابراهيم عليه السلام از كسانى كه پيرويش نكنند و دين توحيد را نپذيرند بيزارى جسته بود، و به حكايت قرآن كريم از خداى تعالى درخواست كرده بود كه (و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام رب انهن اضللن كثيرا من الناس فمن تبعنى فانه منى و من عصانى فانك غفور رحيم ). پس كسى كه منظور از  را اولاد ابراهيم گرفته ناگزير است كلام خود را تخصيص بزند، و بگويد منظورم از اولاد ابراهيم خصوص مسلمانان از ايشان است، همچنان كه خود ابراهيم و اسماعيل در دعايى كه هنگام ساختن كعبه كردند، بنا به حكايت قرآن كريم گفتند:  🔸ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امه مسلمه لك و ارنا مناسكنا و تب علينا. 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از (والد و ماولد) آدم عليه السلام و همه ذريه او است به اين بيان كه اين آيات مى خواهد به خلقت انسان در رنج سوگند ياد كند، و خداى تعالى در ابقاى وجود اين نوع يعنى نوع انسانى سنت ولادت را مقرر فرموده، در اين آيات به محصول اين سنت كه همان پدرى و فرزندى است سوگند خورده ، به اينكه انسان در تلاش و تعب و رنج است، و اين مقتضاى نوع خلقت او از زمان ولادت تا روز مرگ است. 🔸و اين وجه فى نفسه وجه بدى نيست، و ليكن صاحب اين نظريه بايد به اين سوال پاسخ دهد كه مناسبت ميان سنت ولادت با شهر مكه چيست؟ با اينكه تمامى مولودهاى عالم داخل در سوگند هستند؟ بعضى گفته اند: مراد آدم، و صلحاى از ذريه او است، و گويا اين هم خواسته همان نظر قبلى را بگويد، با اين تفاوت كه اشكال قبلى ما را هم رفع كرده باشد، كه گفتيم چگونه ممكن است خداى تعالى به صالحان و صالحان يكجا سوگند ياد كند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن دو همه پدران و همه فرزندان است. بعضى ديگر گفته اند: مراد از ، متولد و از  غير متولد است و قائل اين وجه كلمه  را نافيه گرفته، نه موصوله. بعضى مراد از  را رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و مراد از  را امت او دانسته اند، به اين دليل كه آن جناب به منزله پدر امت است، ولى همه اين وجوه از نظر لفظ و سياق، وجوه بعيدى است. خلقت انسان در  آميخته بودن حيات او با رنج و خستگى. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ادامه تفسير آيات 6⃣و7⃣و 8⃣ 🔸و همه اينها مظاهرى از تدبير خداى تعالى است، او است كه اين نعمت ها را افاضه مى فرمايد، بدون اينكه منفعتى براى خود خواسته باشد، و بدون اينكه ناسپاسى انسانها مانع افاضه او شود، آرى افاضه او از كريمى او است. (فى اى صوره ما شاء ركبك) - اين آيه شريفه جمله  را بيان مى كند، و به همين جهت در اول آن واو عاطفه نيامده. كلمه  به معناى نقشى است كه اجرام و اعيان به خود مى گيرند، و با صورت خاص به خود، از جرمهاى ديگر مشخص ‍ مى گردند، مثلا معلوم مى شود اين يكى سنگ و آن ديگرى كفش و آن سومى آجر است. و كلمه  در آيه زايده است، كه صرفا به منظور تأكيد آمده. و معنايش اين است كه: اى انسان چه باعث شد به پروردگار كريمت كه تو را آفريد، و اعضاء و قوايت را تسويه كرد، و در هر شكلى كه خواست تو را تركيب نمود، مغرور شوى ؟ - با اينكه او نخواسته و نمى خواهد مگر چيزى را كه مقتضاى حكمت باشد - تو را به مقتضاى حكمت مركب كرد از نر و ماده، سفيد و سياه، بلند و كوتاه، چاق و لاغر، قوى و ضعيف، و غير اينها، و نيز مركبت كرد از اعضايى كه در همه افراد هست، و در بين خود از يكديگر متمايز است، نظير دو دست، دو پا، دو چشم، سر و بدن، و استواى قامت، و امثال آن كه همه اينها از مصاديق عدل در تركيب اجزا با يكديگر است، و يا به تعبير آيه شريفه (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ) احسن تقويم است و همه به تدبير رب كريم منتهى مى شود، و خود انسان در هيچ يك از آنها دخالتى ندارد. ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات5⃣ و 6⃣ و 7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰اما من استغنى5⃣ 🔰فانت له تصدى6⃣ 🔰 و ما عليك الا يزكى7⃣ 🔸كلمات و و  و  بطورى كه راغب گفته به يك معنى مى باشند. پس مراد از  كسى است كه خود را توانگر نشان دهد، و ثروت خود را به رخ مردم بكشد. و لازمه اين عمل اين است كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود:  (ان الانسان ليطغى ان راه استغنى ) و كلمه به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن است. 🔸در اين آيه و شش آيه بعدش اشاره مفصلى است به اينكه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن چه بوده، كه به خاطر آن مستوجب عتاب شده، حاصل آن اين است كه: تو خيلى به وضع مستكبران و اعراض كنندگان از پيروى حق مى پردازى، و زياد به وضع آنها اعتناء مى كنى، در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند بر تو تكليفى نيست، و بر عكس از وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مى ترسد بى اعتنايى مى كنى . 🔸(و ما عليك الا يزكى ) - بعضى گفته اند: كلمه  نافيه است، و معنايش اين است كه: اگر او نخواست خود را تزكيه كند حرج و مسؤوليتى بر تو نيست، تا رهايى از آن مسؤوليت تو را حريص كند به مسلمان شدن او، و غفلت ورزيدن از آنهايى كه قبلا به طيب خاطر مسلمان شده اند. 🔸بعضى گفته اند: كلمه  استفهام انكارى است، و به آيه چنين معنا مى دهد: (چه چيز و چه مسؤوليت و ضررى متوجه تو مى شود اگر او نخواهد خود را از كفر و فجور پاك كند؟ تو يك رسول بيشتر نيستى ، و جز ابلاغ رسالت مسؤوليتى ندارى). 🔸بعضى ديگر گفته اند: كلمه  به معناى ى نافيه است، و معنايش اين است كه: (از عدم تزكيه او از كفر و فجور باكى به خود راه نمى دهى )، و اين معنا با سياق عتابى كه قبل از اين آيه و قبل از قبل اين آيه بود سازگارتر است. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَمَّ يَتَساءَلُونَ1⃣ 🔸كلمه مخفف (عن ما: از چه) است، و حرف الف از كلمه ى استفهاميه حذف شده، و اين اختصاص به اين مورد ندارد، هر جا كه حرف جر بر سر ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود، مثلا گفته مى شود: (لم)، (مم )، (على مَ) و (الى م) كه مخفف لما و مما و على ما و الى ما است، و مصدر تساول به معناى اين است كه مردمى از يكديگر سؤال كنند، يا بعضى بعد از بعضى ديگر سؤال كنند، هر چند كه مسئول از خود آنان نباشد، در مورد ما نيز يا چنين بوده كه مردمى از يكديگر از مسأله معاد مى پرسيدند، و يا يكى پس از ديگرى از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى پرسيدند، و چون سياق سوره سياق جواب است و در اين جواب هم جانب تهديد و انذار چربيده، اين نظريه را تأييد مى كند كه متسائلان، كفار مكه بودند، همان مشركينى كه منكر نبوت و معاد بودند، نه مؤمنين، و نه كفار و مؤمنين هر دو. 🔸پس تساول در ميان مشركين بوده، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساول آنقدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساؤل نيست __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَقِعٌ7⃣ 🔸اين جمله جواب از آن چند سوگند است، و كلمه موصوله و خطاب در به عموم بشر است، و مراد از (ما توعدون ) وعده هاى قيامت و ثواب و عقاب است، و اگر فرمود: و نفرمود: براى اين بود كه كلمه رساتر است، چون در آن شائبه اى از استقرار نيز هست. و معناى آيه اين است كه: آن چيزى كه خدا شما را به آن وعده داده، يعنى مساءله بعث و عقاب و ثواب خواه ناخواه واقع خواهد شد. __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣3⃣و9⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ 8⃣3⃣ 🔰وَ الاَوَّلِينَ فَإِن كانَ لَكمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ9⃣3⃣ 🔸روز قيامت را از اين جهت يوم الفصل خوانده كه خداى تعالى در آن روز جدا سازى مى كند، و ميان اهل حق و اهل باطل با داورى خود جدايى مى اندازد، همچنان كه فرمود: (ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) و نيز فرموده: (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون ) كه در يكى تعبير به فصل، و در ديگرى تعبير به قضا كرده است. 🔸و خطاب (كم - شما را) در جمله (جمعناكم و الاولين ) به تكذيب گران اين امت است، بدان جهت كه جزء آخرين هستند، و به همين جهت در مقابل قرارشان داد، و در جاى ديگر به نحو جامع فرموده: امروز روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، (ذلك يوم مجموع له الناس ) و در جاى ديگر فرموده: (احدی از ایشان را از قلم نمی اندازیم ) (و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا) 🔸و معناى اينكه فرمود: (فان كان لكم كيد فكيدون) اين است كه اگر شما حيله اى عليه من داريد تا با آن حيله عذاب مرا از خود دفع كنيد، آن حيله را بكار ببريد، و اين خطاب را اصطلاحا تعجيزى مى گويند، و معنايش اين است كه شما چنين نيرويى نداريد، در آن روز به طور كلى همه نيروها از شما گرفته مى شود، و با ظهور اين حقيقت كه (لا قوه الا لله) خود ستمكاران با ديدن عذاب يقين مى كنند، و بلكه مى بينند كه قوت همه اش از آن خدا است، و اينكه خدا شديد العذاب است، و اين زمانى است كه پيشوايان از پيروان خود بيزارى مى جويند، و عذاب را مى بينند، و همه اسبابها از كار مى افتد. 🔸و اين آيه يعنى آيه (ان كان لكم كيد فكيدون ) مدلولى وسيع تر از آيه شريفه زير دارد كه مى فرمايد: (ای گروه جن وانس اگر می توانید به قسمتی از اقطار آسمان ها وزمین نفوذ کنید بکنید، ونفوذ نخواهید کرد مگر با داشتن قدرت ) چون اين آيه تنها قدرت بر فرار را نفى مى كند، به خلاف آيه مورد بحث كه همه انحاى حيله را نفى مى كند. 🔸در جمله التفاتى به كار رفته ، چون در جملات قبل خداوند تعبير به مى كرد و مى فرمود: (ما شما را جمع مى كنيم )، و در اينجا تعبير به من كرده، و نكته در آن اين است كه امر تعجيزى است، و متعلق آن كيد با كسى است كه همه قوتها و قدرتها از اوست، و او تنها خداى تعالى است، و اگر مى فرمود: (فكيدونا) یکتایی خدارانمی رسانید. __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
ادامه👇 🔸(و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند اللّه هو خيرا و اعظم اجرا) - كلمه (من خير) بيان  است، و مراد از (خير مطلق)، اطاعت است، چه واجب و چه مستحب ، و كلمه هو يا ضمير فصل است، و يا تأكيد ضمير در  است. و معناى آيه اين است كه: هر اطاعتى كه به نفع خود از پيش بفرستيد - يعنى براى اينكه با آن زندگى آخرتى خود را تاءمين كنيد - نزد خدا آن را خواهيد ديد، يعنى در روز لقاء اللّه آن را بهتر از همه كارهاى نيك كه مى كرديد، و يا بهتر از هر چيزى كه در دنيا باقى مى گذاريد، و پر اجرتر از آن خواهيد يافت. (و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم ) - سوره مورد بحث را با امر به استغفار ختم نمود، و در اينكه فرمود: (به درستى خدا غفور و رحيم است) اشعارى به وعده مغفرت و رحمت هم دارد، و بعيد نيست مراد از  انجام مطلق طاعات باشد، چون طاعات وسائلى هستند كه با آن مغفرت خدا شامل حال آدمى مى شود، پس مى توان گفت : هر طاعتى استغفار است. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مِّمَّا خَطِيئَتهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً ...5⃣2⃣ 🔸كلمه )) در در عين اينكه ابت دايى است، و ابتداى هدف را مى رساند، به حسب مورد، تعليل را هم افاده مى كند، و كلمه زايده است، كه تنها براى تأكيد و پر اهميت بودن سخن آمده، و كلمه به معناى معاصى و ذنوب است، و اگر كلمه را نكره آورده، به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده. 🔸و معناى آيه اين است كه: قوم نوح به خاطر معاصى و ذنوبشان به وسيله طوفان غرق شده و داخل آتشى شدند _یعنی خدا داخلشان کرد_ كه با هيچ مقياسى نمى توان عذابشان را اندازه گيرى كرد. و در آيه نظم لطيفى بكار رفته، و آن اين است كه ميان غرق شدن به وسيله آب، و سوختن به وسيله آتش جمع كرده. 🔸و مراد از در آيه شريفه آتش برزخ است، كه مجرمين بعد از مردن و قبل از قيامت در آن معذب مى شوند، نه آتش آخرت، و اين آيه خود يكى از ادله برزخ است، چون مى دانيم كه آيه شريفه نمى خواهد بفرمايد قوم نوح غرق شدند، و به زودى در قيامت داخل آتش مى شوند تا منظور از آتش، آتش قيامت باشد. و اينكه بعضى احتمال داده اند مراد از آتش، آتش آخرت باشد درست نيست، و نبايد به آن اعتنا كرد. 🔰فلم يجدوا لهم من دون اللّه نصارا 🔸يعنى جز خدا كسى را نيافتند كه در غرق نشدن ياريشان كند، و عذاب را از ايشان بگرداند، و اين جمله تعريضى است به اصنام و آلهه آنان. ________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣و 2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الحَْاقَّةُ 1⃣ 🔰مَا الحَْاقَّةُ 2⃣ 🔸گفتيم: مراد از كلمه روز قيامت كبرى است و اگر به اين نامش ‍ ناميد، براى اين بود كه روزى است حق و ثابت، و غير قابل تخلف و ترديد ناپذير، و كلمه از مصدر حق است، كه به معناى ثابت و مقرر واقعى است، و كلمه در جمله (ما الحاقه) استفهامى است كه به منظور بزرگ شمردن قيامت آمده، (در فارسى هم مى گوييم فلانى دانشمند است و چه دانشمندى ) و درست به همين بود كه با آوردن ضمير اكتفا نكرد، و نفرمود: (الحاقه و ما هى) بلكه دو باره كلمه را تكرار كرد. و اين جمله استفهاميه خبر است براى كلمه (الحاقه). 🔸بنابراين، جمله (الحاقه ما الحاقه ) به غير از بزرگداشت قيامت چيز ديگرى نمى خواهد بفهماند، و با تكرار نام آن اين تفخيم و بزرگداشت را افاده مى كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰كذبت ثمود و عاد بالقارعه4⃣ 🔸كـلمـه  نيز يكى از اسامى قيامت است، و بدين جهت آن را  - كوبنده نـامـيـده كـه آسـمـانـهـا و زمـيـن را بـه هـم مـى كـوبـد، و بـه آسـمـان و زمـيـنـى ديـگـر تـبـديـل مـى كـنـد، كـوه هـا را بـه راه مـى انـدازد، خـورشـيد را تيره و ماه را منخسف مى كند، ستارگان را مى ريزد و تمامى اشيا به قهر خداى تعالى دگرگون مى شوند، كه قرآن بـه هـمـه اينها ناطق است، چيزى كه هست مقتضاى ظاهر كلام اين بود كه بفرمايد: (كذبت ثـمـود و عـاد بـهـا - عـاد و ثـمـود بـه آن تـكـذيـب كردند)، ولى را به جاى ضمير، كلمه  را آورد، تا باز هم امر قيامت را بزرگ جلوه دهد. اين آيه و آيات بعدش تا نه آيه هر چند در صدد بيان اجمالى از داستان نوح، عاد، ثمود و فـرعـون و طاغوتهاى قبل از او و موتفكات، و هلاكت آنان است، و ليكن در حقيقت مى خواهد بـه پـاره اى از اوصـاف الحـاقـه - قـيـامـت اشـاره كـند، و بفرمايد: خداى تعالى امت هاى بـسـيـارى را بـه خـاطـر تـكـذيـب قـيـامـت هـلاك كرد، پس در حقيقت اين آيات جواب  ى استفهاميه است، همچنان كه جمله (فاذا نفخ فى الصور...) جواب ديگرى است. 🔸و حـاصـل معنا اين است كه قيامت همان كوبنده اى است كه ثمود و عاد و فرعون و طاغوتهاى قبل از او و موتفكات و قوم نوح تكذيبش ‍ كردند، و خدا به اخذى شديد ايشان را بگرفت، و به عذاب انقراض هلاكشان كرد. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ن در تفسير سوره شورى درباره حروف مقطعه اوايل سوره ها بحث كرديم . 🔰وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسطرُونَ 🔸معناى معلوم است، و اما مصدر كه فعل مشتق از آن است) به فتحه سين و سكون طاء - و بنابه گفته راغب گاهى به دو فتحه نيز خوانده مى شود - به معناى صفى از كلمات نوشته شده، و يا از درختان كاشته شده، و يا از مردمى ايستاده است، و وقتى گفته مى شود: (سطر فلان كذا) معنايش اين است كه فلانى سطر سطر نوشت . 🔸خداى سبحان در اين آيه به قلم و آنچه با قلم مى نويسند سوگند ياد كرده، و از ظاهر سياق برمى آيد كه منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته اى است كه با قلم نوشته مى شود، و از اين جهت اين سوگند را ياد كرده كه قلم و نوشته از عظيم ترين نعمت هاى است، كه خداى تعالى بشر را به آن هدايت كرده، به وسيله آن حوادث غايب از انظار و معانى نهفته در درون دلها را ضبط مى كند، و انسان به وسيله قلم و نوشتن مى تواند هر حادثه اى را كه در پس پرده مرور زمان و بعد مكان قرار گرفته نزد خود حاضر سازد، (مثل اينكه حادثه قرنها قبل ، همين الان دارد اتفاق مى افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف تر در همينجا دارد رخ مى دهد) پس قلم و نوشتن هم در عظمت، دست كمى از كلام ندارد. 🔸و در عظمت اين دو نعمت همين بس كه خداى سبحان بر انسان منت نهاده كه وى را به سوى كلام و قلم هدايت كرده، و طريق استفاده از اين دو نعمت را به او ياد داده ، و درباره كلام فرموده: (خلق الانسان علمه البيان ) و درباره قلم فرموده: (علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم )(به قلم تعلیم داد به انسان چیزی را تعلیم داد که از آن آگهی نداشت)علق_۵ 🔸بنابر اين، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم، و آنچه مى نويسند سوگند به يكى از نعمت ها است ، و اين تنها قلم نيست كه به آن سوگند ياد كرده ، بلكه در كلام مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود بدان جهت كه نعمتند سوگند ياد فرموده، مانند آسمان، زمين، خورشيد، ماه، شب، روز، و امثال اينها تا برسد به انجير و زيتون. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه در جمله (و ما يسطرون) مصدريه است، و مراد از آن خود نوشتن است. 🔸بعضى ديگر گفته اند: مراد از قلم، قلم اعلى، يعنى قلم آفرينش است، كه در حديث آمده كه اولين موجودى است كه خدايش آفريده. 🔸و منظور از (ما يسطرون ) آن اعمالى كه فرشتگان حفظه و كرام الكاتبين مى نويسند. 🔸و بعضى اين احتمال را هم داده اند كه تعبير به صيغه جمع در صرفا براى تعظيم باشد، نه كثرت. ليكن اين احتمال درست نيست. 🔸و نيز بعضى احتمال داده اند كه: منظور آن چيزى باشد كه در آن مى نويسند، و آن لوح محفوظ است. 🔸بعضى ديگر احتمال داده اند: مراد از قلم و آنچه مى نويسند صاحبان قلم، و نوشته هاى ايشان باشد. اما همه اين احتمالات واهى و بى اساس ‍ است. __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و املى لهم ان كيدى متين5⃣4⃣ 🔸كـلمـه  كـه فـعـل  از آن مـشـتـق شـده به معناى مهلت دادن است، و كلمه  به معناى نوعى حيله گرى است، و كلمه  به معناى قوى و محكم است. و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه : من به كفار مهلت مى دهم تا در نعمت ما با گناه ، و هر جور دلشان خواست گناه كنند، كه كيد من قوى است. و اگـر در ايـن آيـه سـيـاق را از  كـه عظمت را مى رساند و مى فهماند به هر نعمت مـلكى موكل است به  برگردانيده، در آيه قبلى مى فرمود: ما چنين و چنان مى كنيم، و در اين آيه مى فرمايد: من چنين و چنان مى كنم، براى اين است كه املا و مهلت دادن همان تـاخـيـر اجـل اسـت، و در قـرآن كـريـم هـر جـا سـخـن از اجـل بـه مـيـان آمـده، بـه غـير خداى سبحان نسبتش نداده، مثلا فرموده: (ثم قضى اجلا و اجل مسمى عنده ). ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قل هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئده قليلا ما تشكرون3⃣2⃣ 🔸كـلمـه  به معناى ايجاد ابتدايى چيزى و تربيت آن است، و در اينكه در آخر اين آيه بشر را عتاب كرده به اينكه (قليلا ما تشكرون - چه كم است شكرگزاريتان) و هـمـچـنـين در آخر نظير اين آيه مانند آيه 78 سوره مؤمنون و آيه 9 سوره الم سجده دلالت دارد بـر ايـنـكـه انـشاى بشر و ايجاد او و مجهز كردنش به جهاز حس و فكر، از اعظم نعمت الهى است، كه با هيچ مقياسى نمى توان عظمت آن را اندازه گيرى كرد. 🔸و مـنـظـور از انـشـاى بشر صرف خلقت او نيست، بلكه منظور خلقت بدون سابقه او است، يعنى حتى در ماده هم سابقه نداشت، و در ماده چيزى به نام انسان نبود، همچنان كه در آيه زيـر خلقت جسم و ماده بشر را سابقه دار مى داند، و از پديد آوردن جسمش تعبير به خلقت مـى كـنـد، ولى وقـتى به خود او مى رسد از ايجادش تعبير به انشاء نموده، مى فرمايد: (و لقـد خـلقـنا الانسان من سلاله من طين ثم جعلناه نطفه فى قرار مكين ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه... ثم انشاناه خلقا اخر). كـه از آن فـهـمـيـده مـى شـود انسان سميع و بصير، و متفكر شدن مضغه به وسيله تركيب شـدن نـفـس بـشـر با آن مضغه، خلقتى ديگر است، و سنخيتى با خلقت انواع صورتهاى مـادى قـبـل، يعنى صورت خاكى و گلى و نطفه اى و علقه اى و مضغه اى ندارد، اينها همه اطوارى است كه ماده انسان به خود گرفته، و اما خود انسان داراى شعور در هيچ يك از اين اطوار وجود نداشته، و شبيه به هيچ يك از آنها نيست، و اين همان انشا است. 🔸و نظير آيه سوره مؤمنون (و من اياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون) است، (كلمه (اذا - ناگهان ) را از نظر دور نداريد). پـس ايـنـكـه فـرمـود: (هـو الذى انـشـاكـم) اشـاره اسـت بـه خـلقـت انـسان، و جمله (و جـعـل لكـم السمع و الابصار و الافئده) اشاره است به مجهز شدن انسان به جهاز حس و فـكـر، و مـنـظـور از جـعـل، جـعـل انـشـائى سـمـع و بـصـر و افـئده اسـت، هـمـچـنـان كـه جـعـل نـفـس آدمـى انـشـائى است، و در جاى ديگر درباره انشائى بودن آنها فرموده (و هو الذى انشا لكم السمع و الابصار و الافئده قلى لا ما تشكرون). پـس انـسـان هـر چـنـد كـه بـه صـفات بسيارى از قبيل حواس پنجگانه ظاهرى و باطنى از سـايـر مـوجـودات، يـعـنـى جـمادات و نباتات ممتاز است، ولى در آيه به دو صفت سمع و بـصـر اكـتـفـا كرده، و اين يا به خاطربوده كه اين دو مهمتر از ساير امتيازات است، و يا احتمالا براى اين بوده كه اصلا منظور از آن دو همه صفات و حواس ظاهرى است، و در آيه بـر جزء اطلاق شده و كل اراده شده است، و منظور از كلمه كه جمع ( - قلب) است، نفس متفكر آدمى است كه انسان با اين امتياز از ساير حيوانات ممتاز مى شود. 🔸(قليلا ما تشكرون ) - يعنى كم شكر مى گزاريد، شكرى كه شايسته اين نعمت و يا هـمـه نـعـمـت هـاى عـظـمـاى الهـى بـاشـد، بنابر اين كلمه  زايده و كلمه  مفعول مطلق است، و تقدير كلام (تشكرون شكراكم) مى باشد. و بـعـضـى از مـفـسـريـن كلمه  را مصدريه گرفته اند، كه بنابر اين، معناى جمله (قليلا شكركم) مى شود. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون2⃣ 🔸كلمه  مخفف كلمه  است، و حرف  در آن استفهامى است، و حرف  بـراى تـعـليل است. و گفتار آيه در زمينه توبيخ است، مى خواهد مؤمنين را به خاطر ايـنكه بدانچه مى گويند عمل نمى كنند توبيخ كند. و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند (مراد از جمله (اى كسانى كه ايمان آورده ايد) منافقين هستند و آيه شريفه اين طائفه را سـرزنـش مى كند، نه مؤمنين را، زيرا مؤمنين از نظر قرآن محترمند) درست نيست، و نبايد بـه آن گوش فرا داد، براى اينكه قرآن پر است از آياتى كه مؤمنين را توبيخ و عتاب مـى كـنـد، مـخـصـوصـا آيـاتـى كـه دربـاره جـنـگـهـا و مـتـعـلقـات آن نـازل شـده، از قـبـيل آيات راجع به جنگ احد، احزاب، حنين، صلح حديبيه و جنگ تبوك، و مسأله انـفـاق در راه خـدا و امـثـال آن. و مؤمنـين صالح اگر صالح شدند و جلالت قدر يـافـتـنـد، بـه خاطر همين توبيخ ‌ها بوده كه خداى تعالى از آنان نمود، و به وسيله به تدريج تربيتشان كرد، و گرنه صلاح نفسانى و جلالت قدر را از پيش خود در نيافتند. و مورد توبيخ در آيه مورد بحث هر چند بر حسب ظاهر لفظ آيه مطلق است، و در خصوص تـخـلف كـردار از گـفتار و خلف وعده، و نقض عهد است، و درست هم هست، چون وقتى ظاهر انسان موافق باطنش نشد، همه اين اعمال از او سر مى زند، و ليـكـن سـيـاق و زمـيـنه آيات مورد بحث كه آيه (ان اللّه يحب الذين يقاتلون فى سبيله صـفـا) در آن قـرار گـرفـتـه، و آيـه (يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا هـل ادلكـم على تجاره) در آيات بعد از آن واقع شده، و همچنين آياتى نظير اينها كه در آن اسـت مـى فـهـمـانـد كـه گـويـا بـعـضـى از مـومـنـيـن قـبـل از جنگ وعده پايدارى داده بودند كه به هيچ وجه پشت به جنگ نكنند، و پا به فرار نـگذارند و يا از بيرون شدن براى جنگ تثاقل نورزند، و يا از انفاق در تهيه ابزار جنگ بـراى خـود و ديـگـران مـضـايـقـه نـنـمـايـنـد، ولى در مـوقـع عمل خلف وعده كرده اند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنظرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَت لِغَدٍ ...8⃣1⃣ 🔸در اين آيه شريفه مؤمنين را به تقوى و پرواى از خدا امر نموده، و با امرى ديگر دستور مى دهد كه در اعمال خود نظر كنند، اعمالى كه براى روز حساب از پيش مى فرستند. و متوجه باشند كه آيا اعمالى كه مى فرستند صالح است، تا اميد ثواب خدا را داشته باشند، و يا طالح است. و بايد از عقاب خدا بهراسند، و از چنان اعمالى توبه نموده نفس را به حساب بكشند. اما امر اول، يعنى تقوى، كه در احاديث به ورع و پرهيز از حرامهاى خدا تفسير شده، و با در نظر گرفتن اينكه تقوى هم به واجبات ارتباط دارد، و هم به محرمات، لاجرم عبارت مى شود از: اجتناب از ترك واجبات، و اجتناب از انجام دادن محرمات. 🔸و اما امر دوم، يعنى نظر كردن در اعمالى كه آدمى براى فردايش از پيش ‍ مى فرستد، امرى ديگرى است غير از تقوى. و نسبتش با تقوى نظير نسبتى است كه يك نظر اصلاحى از ناحيه صنعتگرى در صنعت خود براى تكميل آن صنعت دارد، همان طور كه هر صاحب عملى و هر صانعى در آنچه كرده و آنچه ساخته نظر دقيق مى كند، ببيند آيا عيبى دارد يا نه، تا اگر عيبى در آن ديد در رفع آن بكوشد، و يا اگر از نكته اى غفلت كرده آن را جبران كند، همچنين يك مؤمن نيز بايد در آنچه كرده دوباره نظر كند، ببيند اگر عيبى داشته آن را برطرف سازد. 🔸پس بر همه مؤمنين واجب است از خدا پروا كنند، و تكاليفى كه خداى تعالى متوجه ايشان كرده به نحو احسن و بدون نقص انجام دهند، نخست او را اطاعت نموده، از نافرمانيش بپرهيزند، و بعد از آنكه اطاعت كردند، دوباره نظرى به كرده هاى خود بيندازند، چون اعمال مايه زندگى آخرتشان است كه امروز از پيش مى فرستند، با همين اعمال به حسابشان مى رسند تا معلوم كنند آيا صالح بوده يا نه. 🔸پس خود آنان بايد قبلا حساب اعمال را برسند تا اگر صالح بوده اميد ثواب داشته باشند، و اگر طالح بوده از عقابش بترسند، و به درگاه خدا توبه برده، از او طلب مغفرت كنند. 🔸و اين وظيفه، خاص يك نفر و دو نفر نيست، تكليفى است عمومى، و شامل تمامى مومنين، براى اينكه همه آنان احتياج به عمل خود دارند، و خود بايد عمل خود را اصلاح كنند، نظر كردن بعضى از آنان كافى از ديگران نيست . چيزى كه هست در بين مؤمنين كسانى كه اين وظيفه را انجام دهند، بسيار كمياب اند، به طورى كه مى توان گفت ناياب اند. و جمله (و لتنظر) نفس كه كلمه نفس را مفرد و نكره آورده، به همين نايابى اشاره دارد. 🔸پس اينكه فرمود: (و لتنظر نفس ما قدمت لغد) خطابى است به عموم مؤمنين، و ليكن از آنجا كه عامل به دستور در بين اهل ايمان و حتى در بين اهل تقوى از مؤمنين در نهايت قلت است، بلكه مى توان گفت وجود ندارد، براى اينكه مؤ منين و حتى افراد معدودى كه از آنان اهل تقوى هستند، همه مشغول به زندگى دنيايند، و اوقاتشان مستغرق در تدبير معيشت و اصلاح امور زندگى است، لذا آيه شريفه خطاب را به صورت غيبت آورده، آن هم به طور نكره و فرموده: نفسى از نفوس بايد كه بدانچه مى كند نظر بيفكند. و اين نوع خطاب با اينكه تكليف در آن عمومى است ، به حسب طبع دلالت بر عتاب و سرزنش مومنان دارد. و نيز اشاره دارد بر اينكه افرادى كه شايسته امتثال اين دستور باشند در نهايت كمى هستند. 🔰ما قدمت لغد 🔸اين جمله استفهامى از ماهيت عملى است كه براى فرداى خود ذخيره مى كند، و هم بيانگر كلمه نظر است. ممكن هم هست كلمه را در آن موصوله بگيريم، و بگوييم موصول وصله اش متعلق به نظر است. 🔸در صورت استفهام معنا چنين مى شود: (بايد نفسى از نفوس نظر كند چه عملى براى فرداى خود از پيش فرستاده ). 🔸و مراد از كلمه (فردا) روز قيامت است، كه روز حسابرسى اعمال است. و اگر از آن به كلمه (فردا) تعبير كرده براى اين است كه بفهماند قيامت به ايشان نزديك است، آنچنان فردا به ديروز نزديك است، همچنان كه در آيه (انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا) به نزديكى تصريح كرده است. 🔸و معناى آيه چنين است: اى كسانى كه ايمان آورده ايد با اطاعت از خدا تقوى به دست آوريد، اطاعت در جميع او امر و نواهياش، و نفسى از نفوس شما بايد در آنچه مى كند نظر افكند، و ببيند چه عملى براى روز حسابش از پيش مى فرستد، آيا عمل صالح است، يا عمل طالح.
🌺تفسیر آیه 1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سبح لله ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم1⃣ 🔸تسبيح كه مصدر فعل  است، به معناى منزه داشتن است، وداشتن خدا به اين است كـه هـر چـيـزى را كـه مـسـتـلزم نـقـص و حـاجـت و نـاسـازگـارى بـا سـاحـت كـمـال او باشد از ساحت او نفى كنى، و معتقد باشى كه خداى تعالى داراى چنين صفات و اعـمـالى نـيـسـت، و كـلمـه  در جـمـله مـورد بـحـث مـوصوله است، و مراد از آن تمامى مـوجـوداتـى اسـت كـه در آسـمان ها و زمين هستند، چه آن ها كه مانند ملائكه و جن و انس داراى عـقـل و شـعـورنـد، و چه آنهايى كه چون جمادات فاقد عقلند، و اگر بگويى كلمه  راجـع بـه مـوجودات فاقد عقلند، (و در فارسى به  ترجمه مى شود)، و على القـاعـده بـايد شامل عقلا نشود، در پاسخ مى گوييم: بلى همينطور است، ليكن در جايى كـه قـريـنـه اى بـاشدبفهماند منظور از كلمه  عقلا و غير عقلا هر دو است، اشكالى نـدارد، و در آيـه مـورد بحث قرينه اى كه دلالت كند بر اين كه منظور عموم موجودات است چـه عقلا و چه غير عقلا وجود دارد، و آن قرينه اين است كه اسمايى از خداى سبحان بر مى شـمـارد كـه مـخصوص عقلا است ، مانند احياء و علم بذات الصدور، يعنى علم و آگاهى به نـيـتـهـايـى كـه در درون دلهـا اسـت و معلوم است كه اين دو صفت مربوط به موجودات داراى شعور، و صفت دوم مربوط به عقلا است. پـس مـعـنـاى آيـه ايـن شـد كـه: تـمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين است، و خلاصه تمامى عالم، خداى سبحان را منزه مى دارد. بـيـان ايـنـكـه تـسـبـيـح آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح حقيقى است نه مجازى و به زبان حال و مـراد از تسبيح خداى تعالى حقيقت معناى تسبيح است، نه اين كه خواسته باشد به طور مـجـاز نـسـبـت تـسـبـيـح به آنها داده باشد، يعنى خواسته باشد بفرمايد: هر موجود كه در آسـمـان هـا و زمـيـن اسـت با هستى خود دلالت مى كند بر اين كه پديد آورنده اى منزه از هر نـقـص ‍ و مـتـصـف بـه كـل كـمـال دارد، و نه اين كه خواسته باشد به طور عموم مجاز نسبت تـسـبـيـح بـه آنـهـا داده باشد، يعنى بفه ماند كه تمامى موجودات دلالت دارند بر نزاهت خداى تعالى از هر نقص و عيب. چيزى كه هست عقلاى از موجودات اين دلالت را با زبان سر ايـفـا مى كنند و مى گويند: (سب حان اللّه سبحان اللّه) و يا به فارسى مى گويند: خـدا مـنـزه از هـر نـقـص و حـاجـت اسـت و غـيـر عـقـلا ايـن دلالت را بـه لسـان حـال ايـفا مى كنند، بلكه همان طور كه گفتيم معناى حقيقى كلمه منظور است ، و موجودات چه عـقـلا و چـه غـيـر عـقـلا همه خدا را به تمام معنى الكلمه و به حقيقت معنى الكلمه تسبيح مى گـويـنـد، بـدليـل ايـن كـه در جـاى ديـگـرطـور صـريـح و بـه بـيـانـى كـه نـه مـيـتوان حمل بر مجازش كرد، و نه حمل بر عموم مجاز، فرموده: (و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم) چون اگر منظور از تسبيح، تسبيح مجازى بود، ديگر جا نداشت بفرمايد: شما تسبيح آنها را نمى فهميد، زيرا تسبيح مـجـازى ايـن اسـت كـه : مـوجـودى بـا هـستى خود دلالت كند بر وجود خالق و صانعش و اين دلالتـش حـجـتـى بـاشـد عـليـه مـنـكـريـن صـانـع، و يـا اين است كه هر موجودى با زبان حـال تـسـبـيـح و حـمـد خدا بگويد، و اين دو نوع دلالت را همه كس مى فهمد، و نمى بايست بفرمايد: (و ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد). پـس تـسبيح تمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين هست تسبيح با زبان، و تنزيه به حـقـيـقـت مـعـنـاى كـلمـه اسـت، هـر چـنـد كـه مـا زبـان آنـهـا را نـفـهـمـيـم، نـفـهـمـيـدن مـا دليل بر اين نيست مثلا جمادات زبان ندارند، قرآن كريم تصريح دارد بر اين كه تمامى مـوجـو دات زبـان دارنـد و فـرمـوده : (قـالوا انـطـقـنـا اللّه الذى انـطـق كل شى ء). (و هـو العزيز الحكيم) - يعنى خداى سبحان داراى مقامى منيع است، به طورى تمامى قـدرتـهـا را در هـم مـى شـكـند، و هيچ قدرتى نيست كه او را شكست دهد، و حكيم است، يعنى فـعـل او مـتـقـن و مـحـكـم اسـت، آنـقـدر مـحـكـم اسـت هـيـچ عـارضـه اى فـعـل او را فـاسد نمى كند، (و چون افعال ما در معرض فساد و تباهى نيست)، و نيز آنقدر متقن است كه جاى هيچ اعتراض كردنى در آن نيست. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاصحاب الميمنه ما اصحاب الميمنة8⃣ 🔸ايـن جـمـله بـه خـاطـر ايـن كـه حـرف بـر سـر دارد فـرع و نـتـيـجـه جـمـلات قـبـل اسـت، فـرعيتى بيان بر مبين دارد، پس اين آيه و دو آيه بعدش بيانگر اصناف سه گانه مذكور است. 🔹مقصود از اصحاب الميمنة 🔸و كلمه  از ماده  است كه مقابل شوم است و معنايى بر خلاف آن دارد پس اصـحـاب  و دارنـد گـان يـمـن و سـعـادتـنـد، و در مقابل آنان  هستند، كه اصحاب و دارندگان شقاوت و شئامتند. و ايـن كـه بـعـضـى از مـفـسـريـن مـيـمنه را به يمين يعنى دست راست معنا كرده و گفته اند: اصـحـاب مـيمنة نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود، به خلاف ديگران، تفسير صـحـيـحـى نـيـسـت، بـراى ايـن كـه در اين آيه در مقابل اصحاب ميمنة اصحاب مشئمه قرار گـرفـتـه، و اگـر مـيـمنه به معناى دست راست بود بايد در مقابلش اصحاب ميسره يعنى طـرف دسـت چـپ قـرار گـيـرد، هـمـچـنـان كـه در آيـات بـعـدى در مقابل اصحاب يمين اصحاب شمال آمده، و نادرستى اين تفسير روشن است. كلمه  در جمله (ما اصحاب الميمنة)  استفهامى است، و مبتدايى است كه خبرش جمله (اصـحـاب المـيمنة) است، و مجموع جمله خبر است براى جمله (فاصحاب الميمنة)، و منظور ازاستفهام بزرگداشت و تعظيم شأن ايشان است. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ1⃣6⃣ 🔸کلمه   مـتـعـلق اسـت بـه جـمـله ، و جمله جار   و مجرور (ان نـبـدل) در واقـع حال است براى (قدرنا)، و معنايش است كه: ما مرگ را بين شما مقدر كـرديـم، در حـالى كـه آن مـرگ بـراسـاس تـقـديـر شـد كـه جـا بـراى امـثـال شـمـا بـاز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى دانيد در آوريم. 🔸و كـلمـه   جـمـع مـثـل - بـه كـسـره مـيـم و سـكـون ثـاء - اسـت، و مـثـل هـر چـيـزى عـبـارت است از چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد، و ساده تر بگويم: فـردى ديـگـر از نـوع آن بـاشـد مـانـند زيد كه مثل عمرو است، يعنى فردى ديگر از نوع انـسـان اسـت، و مـراد از جـمـله (ان نـبـدل امـثـالكـم )است كه: شما را با امثالى از بشر تـبـديـل كـنـيـم، و يـا امـثـال شـمـا را بـجـاى شـمـا تـبـديـل كـنـيـم، و بـه هـر حـال مـعـنـاى آن اين است كه: جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند. 🔸كلمه  در جمله (و ننشئكم فيما لا تعلمون) موصوله است، و مراد از آن خلقت است، و جـمـله عـطـف اسـت بـر جـمـله ، و تـقـديـر كـلام چـنـيـن اسـت: (عـلى ان نـبـدل امـثـالكـم و عـلى ان نـنشئكم ) يعنى ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه نسلى ديـگـر مـثل شما را جايگزين شما كنيم، و بر اين اساس كه به شما خلقتى ديگر دهيم كه نـمـى دانـيـد چـگـونـه اسـت، و آن خلقت ديگر عبارت است از هستى آخرتى كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست. 🔸و حـاصـل معناى دو آيه اين است كه: مرگ در بين شما به تقديرى از ما مقدر شده، نه اين كـه نـاشـى از نـقـصـى در قـدرت ما باشد، به اين معنا كه ما نتوانيم وسيله ادامه حيات را بـراى شـمـا فـراهـم كنيم و نه اين كه اسباب ويرانگر و مرگ و ميرآور بر اراده ما غالب شـده، و مـا را در حـفـظ حـيـات شـمـا عـاجز كرده باشد، بلكه خود ما شما را بر اين اساس آفـريـديـم كـه پـس از اجـلى مـعـيـن بـمـيـريـد، چـون خـلقـت مـا بـر اسـاس ‍ تـبـديـل امـثـال اسـت يعنى طبقه اى بميرند، و جا براى طبقه اى ديگر باز كنند، اسلاف را بـمـيـرانيم و اخلاف را به جاى آنان بگذاريم، و نيز بر اين اساس است كه بعد از مردن شـمـا خـلقـتـى ديـگر وراى خلقت ناپايدار دنيوى به شما بدهيم، پس مرگ عبارت است از انـتـقـال از خـانـه اى بـه خـانه اى ديگر، و از خلقتى به خلقتى بهتر، نه اين كه عبارت باشد از انعدام و فناء. 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن احـتـمـال داده انـد كـلمـه   در آيـه شـريـفـه جـمـع مـثـل - بـه دو فـتـحـه - بـاشـد، بـه مـعـنـاى وصـف است، و در نتيجه دو جمله (على ان نـبـدل)‌ و (ننشئكم.) هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اسـاس مـقدر كرده ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مـبـعـوث كـنـيـم كـه خـودتـان نـمـى دانـيـد، مـثـلا بـعـضـى از شـمـا را بـه صـفـت و شـكـل سـگ مـحـشـور كـنـيـم، بـعـضـى ديـگـر را صـورت خـوك و يـا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامعتر و پرفايده تر است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات4⃣1⃣ و 5⃣1⃣ و 6⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عند سدرة المنتهى4⃣1⃣ 🔰عندها جنة الماوى5⃣1⃣ 🔰 اذ يغشى السدرة ما يغشى6⃣1⃣ 🔸كـلمـه  بـه مـعناى جنس درخت سدر، و كلمه سدره به معناى يك درخت سدر است، و كلمه  - گويا - نام مكانى است، و شايد مراد از آن، منتهاى آسمان ها باشد به دليل اين كه مى فرمايد: جنت ماوى پهلوى آن است، و ما مى دانيم كه جنت ماوى در آسمان ها است، چون در آيه فر موده: (و فى السماء رزقكم و ما توعدون). و اما اين كه اين درخت سدره چه درختى است؟ در كلام خداى تعالى چيزى كه تفسيرش كرده بـاشـد نيافتيم، و مثل اين كه بناى خداى تعالى در اينجا بر اين است كه به طور مبهم و بـا اشـاره سـخـن بـگـويد، مؤ يد اين جمله (اذ يغشى السدره ما يغشى) است، كه در آن سـخـن از مـسـتورى رفته است، در رو ايات هم تفسير شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود، كه بزودى بعضى از اين روايات از نظر خواننده خواهد گذشت. (عـنـدهـا جـنـه المـاوى ) - يـعـنـى بـهـشـتـى كـه مؤمنـيـن بـراى هـمـيـشـه در آن منزل مى كنند، چون بهشت ديگرى هست موقت، و آن بهشت برزخ ‌مدتش تا روز قيامت تمام مى شود، و جنت ماوى بعد از قيامت است. همچنان فرموده : (فلهم جنات الماوى نزلا بما كانوا يعملون)، و نيز فرموده: (فاذا جاءت الطامة الكبرى... فان الجنة هى الماوى )، و اين جنت الماوى به طورى كه آيه 22 سوره ذاريات دلالت مى كرد، در آسمان واقع است. ولى بعضى از مفسرين آن را به جنت برزخى تفسير كرده اند. و در جـمـله (اذ يـغـشـى السـدره مـا يـغـشـى) مصدر غشيان به معناى احاطه است، و كلمه  در اين آيه موصوله است. و معناى آيه اين است كه: آن زمان كه احاطه مى يابد به سدره، آنچه احاطه مى يابد. در ايـنـجـا هـم خداى تعالى مطلب را مبهم گذاشته نفرموده چه چيز به سدره احاطه مى يابد، چون گفتم بناى خداى تعالى بر ابهام است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ان هـى الا اسـمـاء سـمـيـتـمـوهـا انـتـم و ابـاوكـم مـا انزل اللّه بها من سلطان...3⃣2⃣ 🔰ضمير  به بت هاى مذكور يعنى لات و عزى و منات برمى گردد، و يا آنها از اين جـهـت كـه اصنامند، (تا شامل همه بت ها شود) و ضمير در  به اسماء بر مى گردد، و (تسميه اسماء) به معناى اسم قرار دادن آنها است، و منظور از ، برهان و دليل است. و مـعـنـى آيـه ايـن اسـت كـه: اين اصنام كه شما الهه خود گرفته ايد چيزى به جز مشتى اسماء نيستند، كه شما و پدران تان آن سنگ و چوب ها را به آن اسماء نامگذارى كرده ايد، و مـاوراى ايـن اسـمـاء مـصـاديـق و مسميات واقعى كه خداى تعالى برهانى بر اله بودن و ربوبيت آنها نازل كرده باشد ندارند. و حـاصـل آيـه ايـن اسـت كـه: مـى خـواهـد گـفـتـار مـشـركـيـن را بـه ايـن دليـل مـدركـى بـر الوهـيـت آلهه خود ندارند رد كند. و كلمه در جمله (ان يتبعون الا الظـن و مـا تـهـوى الانـفـس) مـوصول است، و ضميرى كه بايد از جمله به آن برگردد حذف شده، تقديرش (و ما تهواه الانفس - و آنچه نفسها هوسش را مى كنند) است. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ما مصدريه است، كه جمله بعد را به صورت مصدر در مى آورد،و تقدير كلام: (ان يتبعون الا الظن و هوى الانفس - پيروى نمى كنند مگر پندار و خـواسته نفس را مى باشد)، و كلمه  به معناى خواهش هاى شهوانى نفس ‍ است و جـمـله مـورد بـحـث هـم در مـقـام مـذمـت مـشـركـيـن اسـت كـه باطل را پيروى مى كنند، و هم مطالب قبل است مى فرمود: برهانى بر عقايد خود ندارند. و جـمله (و لقد جاءهم من ربهم الهدى ) هم كه جمله اى است حاليه، آن مطالب را تأكيد مـى كـنـد، و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه : ايـن مـشـركـيـن در امـر خـدايـان خـود بـه جـز باطل متابعتى ندارند تنها پيرو باطل و هواهاى شهوى نفس هستند، آرى اينها را پيروى مى كنند در حالى كه از ناحيه خداپروردگارشان است هـدايـتـى بـه سـويشان آمد و آن عبارت بود از دعوت حقه پيامبر و يا قرآنى به سوى حق هدايت مى كند. در اين آيه التفاتى از خطاب قبلى به كار رفته تا به اين نكته اشاره كرده باشد كه مردمى كه چنين هستند كوتاه فهم تر از آنند كه مخاطب به اين كلام قرار گيرند، علاوه بر ايـن استعداد آن را ندارند كه در كلامى برهانى مخاطب قرار گيرند، و كسانى كه پيروان ظن و هوى هستند چه مى فهمند كه برهان چيست _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a