eitaa logo
تفسیر المیزان
9.2هزار دنبال‌کننده
158 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه9⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الايمَنَ مِن قَبْلِهِمْ يحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيهِمْ ...9⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مى كند، مى خواهد انصار را كه از فى ء سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جمله (الذين تبووا الدار)مبتداء است، و خبر آن جمله مى باشد، و منظور ازاين كسان همان انصارند، و مراد از (تبوى دار) تعمير خانه گلى نيست، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى، به طورى كه همه صاحبان ايمان در آن مجتمع گرد آىند. و كلمه عطف است بر كلمه . و منظور از (تبوى ايمان) و تعمير آن، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است، چون ايمان دعوت به سوى عمل صالح مى كند، و اگر جوى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در حقیقت ناقص ‍ است، و وقتى كامل مى شود كه قبلا جوى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيك گويد، و مانعى بر سر راهش نباشد. 🔸بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه ايمان عطف بر كلمه نباشد، بلكه عطف باشد بر مسأله تبوى دار، و فعلى كه عامل در آن است حذف شده، و تقدير آيه چنين باشد: (و الذين تبوؤ ا الدار و آثروا الايمان). 🔸بعضى ديگر گفته اند: جمله (و الذين تبوؤ ا...) عطف است بر كلمه . 🔸بنابراين نظريه، انصار هم در فى ء شريك مهاجرين خواهند بود. اين مفسر سپس گفته اگر كسى اشكال كند در روايت آمده (رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم فى ء بنى النضير را تنها به مهاجرين داد، و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان ) در پاسخ مى گوييم اين روايت خود دليل بر عطف است ، نه استيناف، براى اينكه اگر جائز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمى داد، و حتى به يك نفر هم نمى داد، پس اينكه به بعضى داده خود دليل بر شركت انصار با مهاجرين است. چيزى كه هست از آنجا كه امر فى ء ارجاع به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم شده،او مى توانسته به هر نحو كه صلاح بداند به مصرف برساند، و آن روز و در شرايط آن روز مصلحت ديده آن طور تقسيم كند. 🔸از نظر ما هم مناسب تر آن است كه جمله (و الذين تبووا...) و همچنين جمله بعدى را كه مى فرمايد: (و الذين جاءوا من بعدهم ) عطف بر كلمه بگيريم، نه استيناف، براى اينكه كلمه بيان مصاديق سهم سبيل اللّه است. 🔸بلكه روايتى هم كه مى فرمايد: (به سه نفر از انصار سهم داد) همان طور كه آن مفسر گفت خود مؤيد اين نظريه است، براى اينكه اگر سهيم در فى ء تنها مهاجرين بودند و بس، به سه نفر از انصار سهم نمى داد، و اگر فقراى انصار هم مانند مهاجرين سهم مى بردند، با در نظر گرفتن اينكه به شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند بايد به همه فقراى انصار سهم مى داد، نه فقط به سه نفر، و همان طور كه ديديم به تمامى مهاجرين سهم داد، (و خلاصه كلام اين شد كه اولا اختيار فى ء به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سپرده شد، و در ثانى ذكر مهاجرين صرفا به منظور بيان مصداق بوده، نه اينكه مهاجرين سهم داشته اند، و ثالثا جمله (و الذين ...) عطف به ما قبل است، و جمله اى جديد نيست ). 🔸پس بنا بر اين، ضمير در جمله (و الذين تبووا الدار و الايمان من قبلهم ) به مهاجرين برمى گردد. و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است. يحبون من هاجر اليهم 🔸يعنى مردم مدينه كسانى را كه از مكّه به سويشان هجرت مى كنند به خاطر اينكه از دار كفر به دار ايمان و به مجتمع مسلمين هجرت مى كنند دوست مى دارند. و لا يجدون فى صدورهم حاجه مما اوتوا 🔸ضمير در يجدون و در به انصار برمى گردد، مى فرمايد: انصار در باطن خود حاجتى نمى يابند. و ضمير به مهاجرين برمى گردد، و منظور از حاجت بدانچه به مهاجرين دادند، اين است كه چشم داشتى به فى ء بنى النضير نداشتند. و كلمه در اوتوا به قول بعضى بيانيه، و به قول بعضى ديگر تبعيضى است. و معناى جمله اين است كه: انصار حتى به خاطرشان هم نگذشت چرا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از فى ء بنى النضير به مهاجرين داد و به ايشان نداد، و از اين بابت نه دلتنگ شدند، و نه حسد ورزيدند. 🔸بعضى هم گفته اند: مراد از حاجت، معلول حاجت است و آن حالتى است كه حاجت انسان را دچار آن مى سازد، يعنى حالت غيظ. و معناى جمله اين است كه: انصار در دل خود از اين بابت خشمى احساس ‍ نمى كنند.
🌺 تفسیر آیه 🔟سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ الَّذِينَ جَاءُو مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاخْوَنِنَا الَّذِينَ سبَقُونَا بِالايمَنِ🔟 🔸اين آيه هم مى تواند عطف به آيه قبل باشد، و هم استينافى و جديد، همان طور كه آيه (و الذين تبووا الدار و الايمان يحبون ) دو احتمال داشت. و بنابراين كه استينافى باشد موصول مبتداء، و جمله (يقولون ربنا...) خبر آن خواهد بود، و منظور از آمدن اين طايفه بعد از آمدن آن طايفه، اين است كه اين طايفه ، يعنى انصار، بعد از مهاجرين و بعد از پايان يافتن دوران هجرت، يعنى بعد از فتح مكّه به اسلام در آمدند. بعضى هم گفته اند: مراد مردمى است كه بعد از مسلمانان صدر اول مى آيند. 🔸و جمله (ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان ) دعايى است به جان خودشان، و به جان مؤمنينى كه قبل از ايشان بودند، دعائى است به مغفرت. و اگر از مسلمانان قبل از خود تعبير كردند به اخوان براى اين بود كه اشاره كنند به اينكه ايشان را از خود مى دانند، همچنان كه قرآن درباره همه مسلمانان فرموده: (بعضكم من بعض ) پس ‍ مسلمانان يكديگر را دوست مى دارند، همان طور كه خود را دوست مى دارند، و براى يكديگر دوست مى دارند، آنچه را كه براى خود دوست مى دارند. 🔸و به همين انصار بعد از آن دعاى خود گفتند: (و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذين امنوا ربنا انك روف رحيم ) از خدا خواستند كه هيچ غلى، يعنى عداوتى ،از مؤمنين در دلشان قرار ندهد. و در جمله (للذين امنوا) همه مسأله را نسبت به همه مؤمنين تعميم دادند، چه مؤمنين از بين خودشان، يعنى انصار، و چه از مهاجرين، كه قبل از ايشان ايمان آورده بودند. و هم اشاره كردند كه به جز ايمان هيچ غرض و هدفى ندارند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣تا 🔟 سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در تـفـسـيـر قـمـى در ذيـل آيـه شـريـفـه (هـو الذى اخـرج الذيـن كـفـروا مـن اهـل الكتاب من ديارهم گفته: سبب نزول اين آيه چنين بود كه در مدينه سه طايفه و دودمان از يهوديان زندگى مى كردند، يـكـى بنى النضير بود، و يكى بنى قريظه، و يكى بنى قينقاع. و اين سه طايفه با رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم عهدى داشتند كه تا مدتى مورد احترام بود، و بعدا يهوديان آن عهد را شكستند. و سـبـب ايـن عهدشكنى در بنى النضير بود كه مردى از اصحاب آن جناب دو نفر را ترور كـرده بـود، و قـرار شـد كـه بـه صـاحـبـان خـون، ديـه و خـونـبـهـا بـپـردازنـد، رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم بـه ميان بنى النضير آمد تا از آنان مقدارى پـول بـراى ايـن مـنـظـور قـرض كند. در بين افراد بنى النضير كعب بن اشرف بود كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم بر وى در آمد. كعب گفت: مرحبا اى ابو القاسم، خـوش آمـدى. و بـرخـاسـت و چـنـيـن وانـمـود كـرد كـه مـى خـواهـد طعامى درست كند، ولى در دل نـقـشـه كشتن آن جناب را مى ريخت، و در سر مى پروراند كه بعد از كشتن آن جناب بر سـر اصـحابش بتازد. در همين حال جبرئيل نازل و جريان را به آن جناب اطلاع داد. حضرت بـرخاست و به مدينه برگشت، و به محمد بن مسلمه انصارى فرمود: برو در قبيله بنى النـضـيـر، و بـه مـردم آنـجـا بـگـو كـه خـداى عـزوجل توطئه شما را به من خبر داد، يا از سرزمين ما بيرون شويد، و يا آماده جنگ باشيد. آنان گفتند از بلاد تو بيرون مى شويم. از سـوى ديـگـر عـبـداللّه بـن ابـى شـخـصى را نزد ايشان فرستاد كه بيرون نرويد، و هـمـچـنـان در مـحـل خـود بـمـانـيـد، و با محمد جنگ كنيد كه اگر چنين كنيد من با قوم خود و هم سـوگـندانم شما را يارى خواهم كرد، و اگر هم بيرون برويد من نيز با شما بيرون مى آيـم، و اگر قتال كنيد با شما در قتال همدست مى شوم. قبيله بنى النضير چون اين وعده را شنيدند دلگرم شده، تصميم گرفتند بمانند، و به اصلاح قلعه ها پرداخته آماده جنگ شـدنـد، و شـخـصـى را نزد رسول خدا فرستادند كه ما از ديـار خـود بـيـرون نـمـى رويـم، هـر كـارى كـه مـى خـواهـى بـكـن. رسول خدا برخاست و تكبير گفت، اصحابش يكصدا تكبير گـفتند. به فرمود: تو پيشاپيش لشكر به قبيله بنى النضير برو. اميرالمؤمنين بيرق جنگ را برداشت، و به راه افتاد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم قلعه آنان را مـحـاصـره كـرد، و عـبـداللّه بـن ابـى بـه كمك آنان نيامد، و بدينسان ايشان را فريب داد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به هر يك از قلعه هاى ايشان كه نزديك مى شد آن قـلعـه را خـراب مـى كـردنـد، و بـه قـلعـه بـعـدى مـنـتـقـل مـى شـدنـد. و بـا ايـنـكـه بـعـضـى از يـهـوديـان خـانـه هـاى گـرانـبـهـا داشـتـنـد، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم دستور داد درختان خرماى آنان را قطع كنند. يهوديان به جزع در آمدند، و گفتند: اى محمد! مگر خداى تعالى تو را امر به فساد كرده، اگر درختان از تو شد بگذار سالم از آن تو باشد، و اگر از ما است چرا قطع مى كنى. يهوديان وقتى چنين ديدند گفتند: اى محمد! ما حاضريم از سرزمين تو بيرون شويم، به شرطى كه اموال ما را به ما بدهى. حضرت فرمود: اين كار را نمى كنم، و ليكن به شما اجـازه مـى دهـم از امـوالتـان آن مـقـدار را كـه شـتـران شـمـا حـمـل كـنـد بـا خـود ببريد. يهوديان قبول نكردند، و چند روزى هم ماندند، آنگاه گفتند مى رويـم، و بـه مـقـدار بـار شتران از اموال خود مى بريم. فرمود: نه بايد برويد و هيچ چيز با خود نبريد، هر كس از شما راببينيم كه با خود چيزى مى برد او را خواهيم كشت. يـهـوديـان از قـلعـه هـاى خـود بـيـرون شـده، جمعى از ايشان به فدك، و جمعى به وادى القـرى، و گـروهـى بـه شـام رفـتـنـد. در ايـن بـاره بـود كـه آيـات زيـر نازل شد: (هو الذى اخرج الذين كفروا... فان اللّه شديد العقاب ). و درباره اعتراضى كه يهوديان به آن جناب در مورد قطع اشجار كرده بودند، فرمود: (ما قطعتم من لينه او تركتموها قائمه على اصولها فباذن اللّه... ربنا انك روف رحيم). و دربـاره عـبـداللّه بـن ابـى، و هـمـفـكـرانـش ايـن آيـه نـازل شـد: (الم تـر الى الذيـن نـافـقوا... ثم لا ينصرون ). و در مجمع البيان از ابن عـباس ‍ روايت آورده كه گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مردم بنى النضير را مـحـاصـره كـرد، بـه طـورى كـه كـاملا در چنگال او قرار گرفتند، و به ناچار حاضر شدند هر چه آن جناب خواست بدهند، و در آخر اين طور با ايشان مصالحه كرد كه جان خود را سـالم بـرگـرفـتـه از سـرزمـين و وطن خود بيرون شوند، و ايشان را به اذرعات شام گسيل بدارد. و براى هر سه نفر از ايشان يك شتر و يك مشك آب داد. 🔸ادامه دارد👇
🌺 ترجمه آیات1⃣1⃣الی 7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸آيـا بـه وضـع كسانى نفاق ورزيد ندنينديشيدى كه به برادران خود، يعنى به آنهايى كـه از اهل كتاب كافر شدند، مى گويند: اگر مسلمانان شما را از ديارتان بيرون كنند ما نيز مطمئنا با شما بيرون خواهيم شد و درباره شما احدى را ابدا اطاعت نخواهيم كرد و اگر بـا شـمـا جـنـگ كنند بطور يقين و حتما ياريتان خواهيم نمود و خدا شهادت مى دهد به اينكه ايشان دروغگويند1⃣1⃣ 🔸و مـسـلما اگر بنى النضير از ديارشان بيرون شوند اين منافقين با آنان بيرون نخواهند رفـت و اگـر بـا ايشان بجنگند ياريشان نخواهند نمود و بر فرض هم كه ياريشان كنند در وسط كارزار فرار خواهند كرد و آن وقت خودشان هم يارى نخواهند شد2⃣1⃣ 🔸شما مسلمانان در نظر آنان ترسناكتريد از خدا و اين بدان جهت است كه ايشان مردمى نفهمند3⃣1⃣ 🔸ايـنـهـا دسـتـه جـمـعى با شما نمى جنگند مگر در داخل قريه هاى محكم و يا از پس ديوارها. شجاعتشان بين خودشان شديد تو آنان را متحد مى بينى ولى دلهايشان پراكنده است و اين بـدان جـهـت اسـت كـه مـردمـى بـى تـعـقـل انـد4⃣1⃣ 🔸وضـع آنـان درسـت مـثـل كـسـانـى اسـت كـه قـبـل از ايـشـان در هـمـيـن سـالهـاى نـزديـك و بـال كـار خـود را چـشـيـدنـد و عـذابـى اليـم هـم در پـى دارنـد5⃣1⃣ 🔸درسـت مـثـل شيطان كه به انسان گفت كافر شو و چون كافر شد گفت من از تو بيزارم من از خدا مى ترسم كه رب العالمين است6⃣1⃣ 🔸در نـتـيـجـه عاقبت آن شيطان و آن انسان كافر اين شد كه هر دو براى ابد در آتشند و همين است كيفر ستمكاران7⃣1⃣ __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات1⃣1⃣الی 7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن آيـات بـه حـال مـنـافـقـين و وعده هايى به مردم بنى النضير دادند كه اگر با مسلمين بـجـنـگـيـد كمكتان مى كنيم، و اگر بيرون برويد با شما مى آييم، و نيز به خلف وعده شان اشاره مى كند. دروغگوئى و پيـمان شكنى منافقين در وعده ها و قرارها كه با برداران كافرشان مىگذارند __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الم تـر الى الذيـن نـافـقـوا يـقـولون لاخـوانـهـم الذيـن كـفـروا مـن اهل الكتاب...1⃣1⃣ 🔸كـلمـه  جمع   است، و كلمه  جمع (اخ - برادر) است. و كـلمـه   - بـه ضـم هـمـزه و ضـم خـاء - بـه مـعـنـاى مـشـترك بودن دو نفر در انـتسابشان به يك پدر است. اين معناى اصلى اخوت است، ولى بعدها در معنايش توسعه داده، در افـراد مـشـتـرك در يـك عـقـيـده، و يـا مـشـتـرك در صـداقـت و امثال آن نيز استعمال شده، البته كلمه  بيشتر در همان معناى اصلى به كار مى رود. و بـه طـورى كـه گـفـتـه انـد: بـيـشـتـر مـورد اسـتـعـمـال اخـوان اشـتـراك در اعـتقاد و امـثـال آن اسـت. اسـتـفـهـامـى كـه در ابـتـداى آيه آمده استفهام تعجبى است. و منظور از جمله  عـبـداللّه بـن ابـى و يـاران او اسـت. و مـراد از بـرادران ايـشـان از اهـل كـتـاب بـه طـورى كـه سـيـاق شهادت مى دهد همان يهوديان بنى النضير است، براى ايـنكه مفاد آيات اين است اين كفار از اهل كتاب كه برادران منافقين بوده اند مردمى بوده اند كـه امـرشـان دائر شـده بـيـن مـانـدن و جنگيدن بعد از جنگيدن قومى ديگر، و يا ترك وطن كـردن و رفـتـن. و چـنـين مردمى جز همان مردم بنى النضير نمى توانند باشند، چون تنها آنها بودند كه بعد از بنى قينقاع چنين سرنوشتى پيدا كردند. (لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم) - اين آيـه حـكايت كلام منافقين است، و حرف لام در جمله  لام قسم است. و معنايش است كه: ما سوگند مى خوريم كه هرگاه مسلمانان شما را از ديارتان بيرون كنند ما نيز از ديـار خـود بـيـرون شـده، همه جا با شما مى آييم، نه از شما جدا شويم، و نه در جدا شـدن از شـمـا سـخـن كـسى را گوش دهيم. و اگر مسلمانان به جنگ شما آيند به ياريتان آييم. (و اللّه يشهد انهم لكاذبون ) - در اين جمله آشكار و صريح مى فرمايد: منافقين به اين وعده خود وفا نخواهند كرد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لئن اخرجوا لا يخرجون معهم و لئن قوتلوا لا ينصرونهم..........2⃣1⃣ 🔸در جمله قبلى به طور اجمال وعده منافقين را تكذيب مى كرد. و در اين قسمت از آيه به طور تـفـصيل آن را تكذيب نموده، لام سوگند را به منظور تاكيد تكرار مى كند. و معنايش است كـه: سـوگـنـد مـى خـورم، كه اگر بنى النضير از ديارشان بيرون شوند، منافقين با ايـشـان بـيـرون نـخـواهـنـد رفـت. و بـاز سـوگـنـد مى خورم كه اگر به جنگ مبتلا شوند ياريشان نخواهند كرد. 🔰و لئن نصروهم ليولن الادبار ثم لا ينصرون 🔸ايـن جـمـله اشاره است به اينكه : بر فرضى كه جنگى واقع شود - كه ابدا واقع نمى شـود و نـشـد - جـنـگـى بـا دوام نـخـواهـد بـود، و يـارى مـنـافـقـيـن سـودى بـه حـال يـهـوديان نخواهد داشت، بلكه خود آنان پا به فرار خواهند گذاشت، و بدون اينكه كسى ياريشان كند همه هلاك خواهند شد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لانتم اشد رهبه فى صدورهم من اللّه...3⃣1⃣ 🔸هـمـه ضـمـيرهاى جمع به منافقين برمى گردد. و كلمه  به معناى خشيت و ترس اسـت. و ايـن آيـه شـريـفـه جـمـله (و لئن نـصـروهـم ليـولن الادبـار) را تـعـليـل نـمـوده، بـيـان مـى كـند كه چرا در فرض يارى دادن فرار مى كنند. مى فرمايد: عـلتـش ايـن اسـت كـه مـنـافقين از شما مسلمانان بيشتر مى ترسند تا از خدا، و به همين جهت اگـر بـه جـنـگ شما آيند در مقابل شما تاب مقاومت نمى آورند. اين علت را با علتى ديگر تـعـليـل نـمـوده، مـى فـرمـايـد: عـلت بـيشتر ترسيد نشان اين است كه مردمى نادان هستند: (ذلك بـانـهم قوم لا يفقهون ). و اشاره با كلمه  به بيشتر ترسيد نشان از مؤمنين است، و معنايش چنين است: اينكه گفتيم از شما بيشتر مى ترسند تا از خدا، علتش ‍ ايـن اسـت كـه مـردمى بى شعورند، يعنى آن طور كه بايد نمى فهمند. و اگر حقيقت امر را مـى فـهـمـيـدنـد، دسـتـگـيـرشان مى شد كه زمام امر به دست خداست، نه به دست غير خدا، حال اين غير خدا چه مسلمانان باشند، و چه ديگران غير از خداى تعالى كسى قادر بر هيچ عـمـل خـيـر يـا شـر و نـافـع و ضـارى نـيـسـت مـگـر بـه حول و قوه او. پس منافقين نبايد از كسى جز خدا بترسند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لا يقاتلونكم جميعا الا فى قرى محصنه او من وراء جدر...4⃣1⃣ 🔸ايـن آيـه شريفه هم اثر رهبت منافقين از مسلمين را بيان مى كند، و هم اثر بزدلى يهوديان را. مـى فـرمـايـد: بـنـى النضير و منافقين هر دو طايفه از جنگيدن با شما در فضاى باز خـوددارى مى كنند، و جز در قلعه هاى محكم و يا از پس و پشت ديوارها با شما كارزار نمى كنند. (بـاسـهـم بـينهم شديد) - يعنى شجاعت و دلاوريشان در بين خودشان شديد است، اما همين كه با شما روبرو مى شوند خداى تعالى رعبى از شما به دلهايشان مى افكند، و در نتيجه از شما سخت مى ترسند. (تـحـسـبـهـم جـمـيـعـا و قـلوبـهـم شـتـى ) - تـو اى پـيـامـبـر! ايـشـان را مـتـحـد و مـتـشـكـل مـى بـيـنـى، و مـى پـنـدارى كـه بـا هـم الفـت و اتحاد دارند، ولى اينطور نيست، دلهايشان متفرق و پراكنده است، و همين عامل قوى براى خوارى و بيچارگى ايشان است. و عـلت آن پـراكـنـدگـى هـم ايـن اسـت مـردمـى فـاقـد تـعـقـلنـد، چـون اگـر تعقل مى داشتند متحد گشته آراى خود را يكى مى كردند. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰كمثل الذين من قبلهم قريبا ذاقوا و بال امرهم و لهم عذاب اليم5⃣1⃣ 🔸كلمه  به معناى عاقبت بد است. و كلمه  قائم مقام ظرف است، و به همين جهت منصوب شده، يعنى (در زمانى نزديك). و جـمـله  خـبـرى اسـت كـه مـبـتـداى آن حـذف شـده، تـقـديـرش (مـثـلهـم كـمـثـل...) اسـت. و معناى آيه اين است كه: مثل يهوديان بنى النضير در عهدشكنى، و در ايـنـكه منافقين وعده دروغى نصرت به آنان دادند، و سرانجام كارشان به جلاى وطن انجا ميد، مثل اقوامى است كه در اين نزديكى ها قبل از ايشان بودند. و منظور از آن اقوام (بنى قـيـنـقاع) است تيره ديگرى از يهوديان مدينه بودند، آنها هم بعد از جنگ بدر عهدشكنى كـردنـد، و رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از سرزمين مدينه بيرونشان كرد، و بـه سـرزمـين اذرعات فرستاد. منافقين به آنها هم نيرنگ زدند وعده داده بودند كه درباره آنـان با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم صحبت مى كنند و نمى گذارند آن جناب بـيـرونـشـان كـنـد. و بـنى قينقاع فريب آنان را خورده سرانجام از مدينه بيرون شدند، و وبال كار خود را چشيدند، و در آخرت عذابى اليم دارند. بـعـضـى از مفسرين گفته اند: منظور از جمله (الذين من قبلهم ) كفاراست كه در جنگ بدر وبال كفر خود را چشيدند. ولى بيان قبلى با سياق آيه بهتر مى سازد. بـه هـر حـال مـثـلى كـه در آيـه شريفه زده شده براى قوم بنى النضير است، نه براى منافقين، چون از سياق اين طور استفاده مى شود. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰كَمَثَلِ الشيْطنِ إِذْ قَالَ لِلانسنِ اكفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنى بَرِى ءٌ مِّنك ...6⃣1⃣ 🔸از ظاهر سياق برمى آيد كه اين مثل بيانگر حال منافقين باشد، كه بنى النضير را فريب داده، وعده نصرتشان دادند، و به آن عمل نكرده، در هنگام حاجت و سختى تنهايشان گذاشتند. 🔸و باز از ظاهر سياق استفاده مى شود كه منظور از شيطان، ابليس، و منظور از انسان آدم ابو البشر نيست، بلكه منظور از اولى جنس شيطان، و از دومى جنس آدميان است شيطان هر انسانى او را به سوى كفر دعوت نموده و براى اينكه دعوتش را بپذيرد متاعهاى زندگى دنيا را در نظرش ‍ زينت داده، و روگردانى از حق را با وعده هاى دروغى و آرزوهاى بيجا در نظر وى جلوه مى دهد، و او را گرفتار كفر مى سازد، به طورى كه در طول عمر از كفر خود خرسندى هم مى كند تا آنكه نشانه هاى مردن يكى پس از ديگرى برسند، آن وقت به تدريج مى فهمد آرزوهايى كه شيطانش در دلش افكنده سرابى بيش نبوده و يك عمر فريب آن سراب را خورده، و با خيال بازى مى كرده، آن وقت همان شيطان خود را كنار كشيده، مى گويد: من از تو و رفتار تو بيزارم، و نه تنها به وعده هايش عمل نمى كند، بلكه اين سوز را هم به او مى گذارد كه (انى برى ء منك انى اخاف اللّه رب العالمين ). 🔸و كوتاه سخن آنكه: مثل منافقين در اينكه مردم بنى النضير را به مخالفت با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) واداشته، و وعده نصرتشان دادند، و سپس بى وفايى كرده، وعده خود را خلف نمودند، نظير مثل شيطان در اينكه انسان را به سوى كفر مى خواند، و با وعده هاى دروغيش فريبش داده، به كفر وادارش مى كند. و در آخر از او بيزارى جسته، بعد از يك عمر كفر ورزيدن، در روزى كه بسيار به كمك نيازمند است تنهايش مى گذارد. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آوردن اين مثل، اشاره به داستان برصيصاى عابد است كه شيطان زناى با زنى را در نظرش جلوه داد، و در آخرش به كفرش هم كشانيد كه داستانش در بحث روايتى آينده - ان شاء اللّه تعالى - خواهد آمد. 🔸بعضى ديگر گفته اند: منظور ازمثل كه فرمود (كمثل الذين من قبلهم قريبا) بيان حال كفار مكّه در روز جنگ بدر است كه نقل اين قول در سابق هم گذشت. و مراد از كلمه در اين مثل ابوجهل است. و منظور از اينكه فرموده شيطان به او گفت كفر بورز همان داستانى است خداى تعالى در اين خصوص نقل نموده است: (و اذزين لهم الشيطان اعمالهم و قال لا غالب لكم اليوم من الناس و انى جار لكم فلما تراءت الفئتان نكص على عقبيه و قال انى برى ء منكم انى ارى ما لا ترون انى اخاف اللّه و اللّه شديد العقاب. 🔸بنابراين احتمال، گفتار شيطان كه گفت (انى اخاف اللّه رب العالمين ) كلامى جدى بوده است، چون مى ترسيده همان فرشتگانى كه در بدر نازل شده بودند تا مؤمنين را يارى كنند، او را عذاب كنند. و اما بنابر دو وجه قبلى، گفتار مذكور جدى نبوده، بلكه نوعى استهزاء و خوار داشتن بوده است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَكانَ عَقِبَتهُمَا أَنهُمَا فى النَّارِ خَلِدَيْنِ فِيهَا وَ ذَلِك جَزؤُا الظلِمِينَ 7⃣1⃣ 🔸از ظاهر آيه برمى آيد ضميرهاى تثنيه به شيطان و انسان برمى گردد كه نامشان در ضمن مثل گذشته آمده بود. در نتيجه در اين آيه عاقبت شيطان در فريبكارى اش و عاقبت انسان در فريب خوردن و گمراه شدنش بيان شده، و در آن اشاره شده كه اين عاقبت هم عاقبت منافقين است در وعده هاى دروغين كه به بنى النضير دادند، و هم عاقبت بنى النضير است در فريب خوردنشان از وعده هاى دروغى منافقين، و در اصرارشان بر مخالفت با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ).و معناى آيه روشن است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات1⃣1⃣الی7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در الدر المنثور است كه ابن اسحاق، ابن منذر، و ابو نعيم - در كتاب دلائل - از ابن عباس روايت كرده اند كه گروهى از قبيله بنى عوف بن حارث - كه عبد اللّه بن ابى بن سلول، و وديعه بن مالك، و سويد، و داعس از ايشان بودند - شخصى را نزد بنى النضير فرستادند كه قلعه هاى خود را خالى نكنيد، و ايستادگى كنيد و ما به آسانى شما را تسليم دشمن نمى كنيم، و اگر كارتان به جنگ بيانجامد با دشمن شما مى جنگيم، و اگر به جلاى وطن بكشد، با شما مى آييم، و ما نيز جلاى وطن مى كنيم. بنى النضير به اميد يارى آنان تن به جنگ دادند، ولى منافقين ياريشان نكردند، براى اينكه خدا ترس از مسلمانان را در دلهايشان بيفكند. به ناچار بنى النضير از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) خواهش ‍ كردند به ريختن خون ايشان نپردازد، و به جلاى وطن ايشان رضايت دهد، و قبول كردند كه بيش از بار يك شتر از اموال خود نبرند، و هر چه حلقه (گويا منظور طلا آلات باشد) دارند نيز با خود نبرند. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم اين تقاضا را پذيرفت. و بنى النضير (براى خانه هايشان سالم به دست مسلمين نيفتد) آنها را خراب كردند، و آن را (گويا منظور اثاث است ) بر پشت شتر خود نهاده روانه خيبر شدند، و بعضى هم به شام رفتند. 🔸مؤلف: اين روايت با تعدادى از روايات كه مى گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در آغاز شرط كرد كه بيش از بار يك شتر نبرند، منافات دارد، چون در آن روايات آمده كه بنى النضير اول اين پيشنهاد را نپذيرفتند، و در آخر وقتى از روى ناچارى پذيرفتند، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) قبول نكرد، و فرمود: اجازه نداريد به غير از زن و بچه خود چيزى ببريد. و آنها ناگزير شدند دست خالى بيرون شوند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به هر سه نفر از آنان يك شتر و يك مشك آب داد. 🔸و نيز در همان كتابست كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه شريفه (الم تر الى الذين نافقوا) گفته است: اينها عبارت بودند ازبن ابى بن سلول، رفاعه بن تابوت، عبداللّه بن نبتل، اوس بن قيظى، و برادرانشان از بنى النضير. مؤلف: منظور روايت اين نيست كه تنها اين نامبردگان، در اين توطئه دست داشته اند، پس با روايت قبلى افراد ديگرى را نام مى برد منافات ندارد. 🔸و باز در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب مكائد الشيطان - و ابن مردويه ، و بيهقى در - كتاب شعب الايمان - از عبيد بن رفاعه دارمى - و او سند را مى رساند به رسول خدا - كه را وى گفت، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: در بنى اسرائيل راهبى بود. شيطان، دخترى را بيمار كرد، و به دل خانواده اش انداخت كه دواى درد دخترتان نزد فلان راهب است. دختر را نزد راهب بردند، او از نگهدارى دختر امتناع مى كرد، و ايشان اصرار مى كردند تا سرانجام قبول كرد، و دختر نزد راهب بماند. روزى شيطان راهب را وسوسه كرد، و كام گيرى از او را در نظر وى زينت داد، و همچنان او را وسوسه كرد تا آنكه دختر را حامله كرد، بعد از آنكه دختر حامله شد، شيطان به دلش انداخت كه هم اكنون رسوا خواهى شد او را بكش، و اگر خانواده اش آمدند كه دختر ما چه شد بگو دخترتان مرد. راهب دختر را كشت، و دفن كرد. از سوى ديگر شيطان نزد خانواده دختر رفت، و گفت: راهب دخترتان را حامله كرد و سپس او را كشت، خانواده دختر نزد راهب آمدند كه دختر ما چه شد؟ گفت دخترتان مرد، خانواده دختر، راهب را دستگير كردند. شيطان به سوى او برگشت، و گفت: من بودم كه جنايت تو را به خانواده دختر گزارش دادم، و من بودم كه تو را به اين گرفتارى دچار ساختم، حال اگر هر چه گفتم اطاعت كنى نجات مى يابى، راهب قبول كرد. گفت: بايد دو نوبت برايم سجده كنى. راهب دو بار براى شيطان سجده كرد. و آيه شريفه (كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر...) اشاره به اين داستان دارد. 🔸مؤلف: قصه معروف است، و به طور مختصر و يا مفصل در روايات بسيارى آمده است _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 ترجمه آیات 🔸اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. و هر انسانى منتظر رسيدن به اعمالى كه از پيش فرستاده باشد. و از خدا بترسيد چون خدا با خبر است از آنچه مى كنيد8⃣1⃣ 🔸و مانند آن كسانى مباشيد خدا را فراموش كردند و خدا هم خود آنان را از ياد خودشان ببرد و ايشان همان فاسقانند9⃣1⃣ 🔸اصحاب دوزخ و اصحاب بهشت يكسان نيستند و معلوم است كه به شتيان رستگارند. 0⃣2⃣ 🔸اگر، اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم مسلما او را مى ديدى كه خاشع و مى شود. اين مثلهايى است كه براى مردم مى زنيم تا شايد به فكر بيفتند 1⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه هيچ معبودى به جز او نيست عالم به غيب و آشكار است او رحمان و رحيم است2⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه هيچ معبودى جز او نيست ملك و منزه است، سلام و ايمنى دهنده است مسلط و مقتدر است جبار و متكبر است، آرى اللّه منزه است از آن شرك ها برايش مى ورزند 3⃣2⃣ 🔸او اللّه است كه آفريننده و پديد آورنده و صورتگر است او اسمائى حسنى دارد آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح گوى اويند و او عزيزى است حكيم. 4⃣2⃣ _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بیان آیات 🔸مضمونى كه اين آيات شريفه دارد به منزله نتيجه اى است كه از آيات سوره گرفته مى شود. در سوره به مخالفت و دشمنى يهوديان بنى النضير و عهد شكنى آنان اشاره شده كه همين مخالفتشان آنان را به خسران در دنيا و آخرت افكند. و نيز در سوره آمده منافقين، بنى النضير را در مخالفت با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) تحريك مى كردند، و همين باعث هلاكتشان شد، و سبب حقيقى در اين جريان اين بود كه اين مردم در اعمال خود، خدا را رعايت نمى كردند و او را فراموش ‍ نموده، و خدا هم ايشان را به فراموشى سپرد، نتيجه اش اين شد كه خير خود را اختيار نكردند، و آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان بود بر نگزيدند، و در آخر سرگردان و هلاك شدند. 🔸پس بر كسى كه ايمان به خدا و رسول و روز جزا دارد واجب است كه پروردگار خود را به ياد آورد، و او را فراموش ننمايد، و ببيند چه عملى مايه پيشرفت آخرت او است، و به درد آن روزش مى خورد كه به سوى پروردگارش برمى گردد. و بداند كه عمل او هر چه باشد عليه او حفظ مى شود، و خداى تعالى در آن روز به حساب آن مى رسد، و او را بر طبق آن محاسبه و جزا مى دهد، جزائى كه ديگر از او جدا نخواهد شد. 🔸و اين همان هدفى است آيه (يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه و لتنظر نفس ‍ ما قدمت لغد)دنبال نموده، مؤمنين را وادار مى كند كه به ياد خداى سبحان باشند، و او را فراموش نكنند، و مراقب اعمال خود باشند، كه چه مى كنند، صالح آنها كدام، و طالحش كدام است، چون سعادت زندگى آخرتشان به اعمالشان بستگى دارد. و مراقب باشند كه جز اعمال صالح انجام ندهند، و صالح را هم خالص براى رضاى خدا به جاى آورند، و اين مراقبت را استمرار دهند، و همواره از نفس خود حساب بكشند، و هر عمل نيكى كه در كرده هاى خود يافتند خدا را شكرگزارند، و هر عمل زشتى ديدند خود را توبيخ نموده، نفس را مورد مواخذه قرار دهند، و از خداى تعالى طلب مغفرت كنند. و ذكر خداى تعالى به ذكرى كه لايق ساحت عظمت و كبريائى او يعنى ذكر خدا به اسماى حسنى و صفات علياى او كه قرآن بيان نموده تنها راهى است كه انسان را به كمال عبوديت مى رساند، كمالى كه انسان، ما فوق آن، ديگر كمالى ندارد. 🔸و اين بدان جهت است كه انسان عبد محض، و مملوك طلق براى خداى سبحان است، و غير از مملوكيت چيزى ندارد، از هر جهت كه فرض ‍ كنى مملوك است و از هيچ جهتى استقلال ندارد. همچنان كه خداى عزوجل مالك او است، از هر جهت كه فرض شود. و او از هر جهت داراى استقلال است. و معلوم است كه كمال هر چيزى خالص بودن آنست، هم در ذاتش و هم در آثارش. پس كمال انسانى هم در همين است كه خود را بنده اى خالص، و مملوكى براى خدا بداند، و براى خود هيچگونه استقلالى قائل نباشد، و از صفات اخلاقى به آن صفتى متصف باشد، كه سازگار با عبوديت است، نظير خضوع و خشوع و ذلت و استكانت و فقر در برابر ساحت عظمت و عزت و غناى خداى عزوجل. و اعمال و افعالش را طبق اراده او صادر كند، نه هر چه خودش ‍ خواست. و در هيچ يك از اين مراحل دچار غفلت نشود، نه در ذاتش، و نه در صفاتش و نه در افعالش. 🔸و همواره به ذات و افعالش نظير تبعيت محض و مملوكيت صرف داشته باشد، و داشتن چنين نظرى دست نمى دهد مگر با توجه باطنى به پروردگارى كه بر هر چيز شهيد و بر هر چيز محيط، و بر هر نفس ‍ قائم است . هر كس هر چه بكند او ناظر عمل او است و از او غافل نيست، و فراموشش نمى كند. 🔸در اين هنگام است كه قلبش اطمينان و سكونت پيدا مى كند، همچنان كه فر موده : (الا بذكر اللّه تطمئن القلوب )، و در اين هنگام است خداى سبحان را به صفات كمالش مى شناسد، آن صفاتى كه اسماى حسنايش حاكى از آن است. و در قبال اين شناسايى صفات عبوديت و جهات نقصش برايش آشكار مى گردد، هر قدر خدا را به آن صفات بيشتر بشناسد خاضع تر، خاشع تر، ذليل تر، و فقيرتر، و حاجتمندتر مى شود. 🔸و معلوم است كه وقتى اين صفات در آدمى پيدا شد، اعمال او صالح مى گردد و ممكن نيست عمل طالحى از او سر بزند، براى اينكه چنين كسى خود را حاضر درگاه مى داند، و همواره به ياد خداست، همچنان كه خداى تعالى فرموده: (و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تكن من الغافلين ان الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون )، و نيز فرموده: (فان استكبروا فالذين عند ربك يسبحون له بالليل و النهار و هم لا يسئمون ).
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنظرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَت لِغَدٍ ...8⃣1⃣ 🔸در اين آيه شريفه مؤمنين را به تقوى و پرواى از خدا امر نموده، و با امرى ديگر دستور مى دهد كه در اعمال خود نظر كنند، اعمالى كه براى روز حساب از پيش مى فرستند. و متوجه باشند كه آيا اعمالى كه مى فرستند صالح است، تا اميد ثواب خدا را داشته باشند، و يا طالح است. و بايد از عقاب خدا بهراسند، و از چنان اعمالى توبه نموده نفس را به حساب بكشند. اما امر اول، يعنى تقوى، كه در احاديث به ورع و پرهيز از حرامهاى خدا تفسير شده، و با در نظر گرفتن اينكه تقوى هم به واجبات ارتباط دارد، و هم به محرمات، لاجرم عبارت مى شود از: اجتناب از ترك واجبات، و اجتناب از انجام دادن محرمات. 🔸و اما امر دوم، يعنى نظر كردن در اعمالى كه آدمى براى فردايش از پيش ‍ مى فرستد، امرى ديگرى است غير از تقوى. و نسبتش با تقوى نظير نسبتى است كه يك نظر اصلاحى از ناحيه صنعتگرى در صنعت خود براى تكميل آن صنعت دارد، همان طور كه هر صاحب عملى و هر صانعى در آنچه كرده و آنچه ساخته نظر دقيق مى كند، ببيند آيا عيبى دارد يا نه، تا اگر عيبى در آن ديد در رفع آن بكوشد، و يا اگر از نكته اى غفلت كرده آن را جبران كند، همچنين يك مؤمن نيز بايد در آنچه كرده دوباره نظر كند، ببيند اگر عيبى داشته آن را برطرف سازد. 🔸پس بر همه مؤمنين واجب است از خدا پروا كنند، و تكاليفى كه خداى تعالى متوجه ايشان كرده به نحو احسن و بدون نقص انجام دهند، نخست او را اطاعت نموده، از نافرمانيش بپرهيزند، و بعد از آنكه اطاعت كردند، دوباره نظرى به كرده هاى خود بيندازند، چون اعمال مايه زندگى آخرتشان است كه امروز از پيش مى فرستند، با همين اعمال به حسابشان مى رسند تا معلوم كنند آيا صالح بوده يا نه. 🔸پس خود آنان بايد قبلا حساب اعمال را برسند تا اگر صالح بوده اميد ثواب داشته باشند، و اگر طالح بوده از عقابش بترسند، و به درگاه خدا توبه برده، از او طلب مغفرت كنند. 🔸و اين وظيفه، خاص يك نفر و دو نفر نيست، تكليفى است عمومى، و شامل تمامى مومنين، براى اينكه همه آنان احتياج به عمل خود دارند، و خود بايد عمل خود را اصلاح كنند، نظر كردن بعضى از آنان كافى از ديگران نيست . چيزى كه هست در بين مؤمنين كسانى كه اين وظيفه را انجام دهند، بسيار كمياب اند، به طورى كه مى توان گفت ناياب اند. و جمله (و لتنظر) نفس كه كلمه نفس را مفرد و نكره آورده، به همين نايابى اشاره دارد. 🔸پس اينكه فرمود: (و لتنظر نفس ما قدمت لغد) خطابى است به عموم مؤمنين، و ليكن از آنجا كه عامل به دستور در بين اهل ايمان و حتى در بين اهل تقوى از مؤمنين در نهايت قلت است، بلكه مى توان گفت وجود ندارد، براى اينكه مؤ منين و حتى افراد معدودى كه از آنان اهل تقوى هستند، همه مشغول به زندگى دنيايند، و اوقاتشان مستغرق در تدبير معيشت و اصلاح امور زندگى است، لذا آيه شريفه خطاب را به صورت غيبت آورده، آن هم به طور نكره و فرموده: نفسى از نفوس بايد كه بدانچه مى كند نظر بيفكند. و اين نوع خطاب با اينكه تكليف در آن عمومى است ، به حسب طبع دلالت بر عتاب و سرزنش مومنان دارد. و نيز اشاره دارد بر اينكه افرادى كه شايسته امتثال اين دستور باشند در نهايت كمى هستند. 🔰ما قدمت لغد 🔸اين جمله استفهامى از ماهيت عملى است كه براى فرداى خود ذخيره مى كند، و هم بيانگر كلمه نظر است. ممكن هم هست كلمه را در آن موصوله بگيريم، و بگوييم موصول وصله اش متعلق به نظر است. 🔸در صورت استفهام معنا چنين مى شود: (بايد نفسى از نفوس نظر كند چه عملى براى فرداى خود از پيش فرستاده ). 🔸و مراد از كلمه (فردا) روز قيامت است، كه روز حسابرسى اعمال است. و اگر از آن به كلمه (فردا) تعبير كرده براى اين است كه بفهماند قيامت به ايشان نزديك است، آنچنان فردا به ديروز نزديك است، همچنان كه در آيه (انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا) به نزديكى تصريح كرده است. 🔸و معناى آيه چنين است: اى كسانى كه ايمان آورده ايد با اطاعت از خدا تقوى به دست آوريد، اطاعت در جميع او امر و نواهياش، و نفسى از نفوس شما بايد در آنچه مى كند نظر افكند، و ببيند چه عملى براى روز حسابش از پيش مى فرستد، آيا عمل صالح است، يا عمل طالح.
🌺 تفسیر آیه9⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔸وَ لا تَكُونُوا كالَّذِينَ نَسوا اللَّهَ فَأَنساهُمْ أَنفُسهُمْ ...9⃣1⃣ 🔸كلمه كه مصدر فعل (نسوا) است به معناى زايل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنكه در صفحه خاطر نقش بسته بود. اين معناى اصلى (نسيان ) است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى ازچيزى كه قبلا مورد توجه بوده نيز استعمال نمودند. آيه شريفه (و قيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقاء يومكم هذا و ماويكم النار و ما لكم من ناصرين )، در معناى دوم استعمال شده. 🔸آيه شريفه مورد بحث به حسب لب معنا، به منزله تاكيدى براى مضمون آيه قبلى است، گويا فرموده: براى روز حساب و جزاء عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى كه جانهايتان با آن زنده شود، و زنهار زندگى خود را در آن روز فراموش مكنيد. و چون سبب فراموش كردن نفس فراموش ‍ كردن خدا است، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش كرد اسماى حسنى و صفات علياى او را كه صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى كند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى برد، قهرا انسان نفس خود را مستقل در هستى مى پندارد، و به خيالش چنين مى رسد كه حيات و قدرت و علم، و ساير كمالاتى كه در خود سراغ دارد از خودش است، و نيز ساير اسباب طبيعى عالم را صاحب استقلال در تاثير مى پندارد، و خيال مى كند كه اين خود آنهايند كه يا تاثير مى كنند و يا متاثر مى شوند. 🔸اينجا است كه بر نفس خود اعتماد مى كند، با اينكه بايد بر پروردگارش ‍ اعتماد نموده، اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى، و نه ترسان از آنها، و به غير پروردگارش تكيه و اطمينان نكند، بلكه به پروردگارش اطمينان كند. 🔸و كوتاه سخن اينكه: چنين كسى پروردگار خود و بازگشتش به سوى او را فراموش مى كند، و از توجه به خدا اعراض نموده، به غير او توجه مى كند، نتيجه همه اينها اين مى شود كه خودش را هم فراموش كند، براى اينكه او از خودش تصورى دارد كه آن نيست. او خود را موجودى مستقل الوجود، و مالك كمالات ظاهر خود، و مستقل در تدبير امور خود مى داند. موجودى مى پندارد كه از اسباب طبيعى عالم كمك گرفته، خود را اداره مى كند، در حالى كه انسان اين نيست، بلكه موجودى است وابسته، و سراپا جهل و عجز و ذلت و فقر، و امثال اينها. و آنچه از كمال از قبيل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و امثال آن دارد كمال خودش ‍ نيست، بلكه كمال پروردگارش است، و پايان زندگى او و نظائر او، يعنى همه اسباب طبيعى عالم، به پروردگارش است. 🔸حاصل اينكه: علت فراموش كردن خويش فراموش كردن خدا است. و چون چنين بود آيه شريفه نهى از فراموشى خويشتن را به نهى از فراموش كردن خداى تعالى مبدل كرد، چون انقطاع مسبب به انقطاع سببش بليغ ‌تر و موكدتر است، و به اين هم اكتفاء نكرد كه از فراموش ‍ كردن خدا نهى كلى كند، و مثلا بفرمايد: (و لا تنسوا اللّه فينسيكم انفسكم - زنهار خدا را فراموش نکنید كه اگر بكنيد خدا خود شما را از يادتان مى برد) بلكه مطلب را به بيانى اداء كرد كه نظير اعطاى حكم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه موثرتر واقع شود، و به قبول طرف نزديك تر باشد، لذا ايشان را نهى كرد از اينكه از كسانى باشند كه خدارا فراموش كردند. و در اين تعبير اشاره اى هم به سرنوشت يهوديانى كرد كه قبل از اين آيه سرگذشتشان را بيان نموده بود، يعنى يهوديان بنى النضير، و بنى قينقاع. و نيز منافقينى كه حالشان در دشمنى و مخالفت با خدا و رسولش حال همان يهوديان بود. 🔸و لذا فرمود: (و لا تكونوا كالذين نسوا اللّه ) و دنبالش به عنوان نتيجه گيرى فرمود: (فانسيهم انفسهم )كه در حقيقت نتيجه گيرى مسبب است از سبب. آنگاه دنبالش فرمود: (اولئك هم الفاسقون ) و با اين جمله راهنمايى كرد بر اينكه چنين كسانى فاسقان حقيقى هستند، يعنى از زعبوديت خارجند. 🔸و آيه شريفه هر چند از فراموش كردن خداى تعالى نهى نموده، و فراموش كردن خويشتن را فرع آن و نتيجه آن دانسته، ليكن از آنجا كه آيه در سياق آيه قبلى واقع شده، با سياقش دلالت مى كند بر امر به ذكر خدا، و مراقبت او. ساده تر بگويم: لفظ آيه از فراموش كردن خدا نهى مى كند ولى سياق به ذكر خدا امر مى نمايد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لا يَستَوِى أَصحَب النَّارِ وَ أَصحَب الْجَنَّةِ أَصحَب الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائزُونَ0⃣2⃣ 🔸راغب مى گويد كلمه به معناى دست يافتن به خير با حصول سلامت است و سياق آيه شهادت مى دهد به اينكه مراد از (اصحاب نار) همان كسانى هستند كه خدا را از ياد برده اند. و مراد از (اصحاب جنت ) آنهايند كه به ياد خدا و مراقب رفتار خويشند. 🔸و اين آيه شريفه حجتى تمام براين معنا اقامه مى كند كه بر هر كس واجب است به دسته يادآوران خدا و مراقبين اعمال بپيوندد، نه به آنهايى كه خدا را فراموش كردند. بيان اين حجت آن است كه اين دو طائفه - يعنى يادآوران خدا و فراموشكاران خدا و سومى ندارند - و سايرين بالاخره بايد به يكى از اين دو طائفه ملحق شوند، و اين دو طائفه يكسان نيستند تا پيوستن به هر يك نظير پيوستن به ديگرى باشد، و آدمى از اينكه به هر يك ملحق شود پروايى نداشته باشد، بلكه يكى از اين دو طائفه راجح، و ديگرى مرجوح است، و عقل حكم مى كند كه انسان طرف راجح را بگيرد، و آن را بر مرجوح ترجيح دهد و آن طرف يادآوران خدا است، چون تنها ايشان رستگارند، نه ديگران، پس ترجيح در جانب ايشان است، در نتيجه بر هر انسانى واجب پيوستن به آنان را اختيار كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَشِعاً مُّتَصدِّعاً مِّنْ خَشيَةِ اللَّهِ ...1⃣2⃣ 🔸در مجمع البيان گفته: كلمه به معناى پراكنده شدن بعد از التيام است. كلمه هم به همين معنا است. 🔸بايد دانست كه زمينه آيه شريفه زمينه مثل زدن است، مثلى كه اساسش ‍ تخيل است، به دليل اينكه در ذيل آيه مى فرمايد: (و تلك الامثال نضربها للناس ...) 🔸و منظور آيه شريفه تعظيم امر قرآن است، به خاطر استعمالش بر معارف حقيقى و اصول شرايع و عبرتها و مواعظ و وعد و وعيدهايى كه در آن است، و نيز به خاطر اينكه كلام خدا عظيم است. و معناى آيه اين است كه: اگر ممكن بود قرآن بر كوهى نازل شود، و ما قرآن را بر كوه نازل مى كرديم، قطعا كوه را با آن همه صلابت و غلظت و بزرگى هيكل و نيروى مقاومتى كه در برابر حوادث دارد، مى ديدى كه از ترس خداى متاثر و متلاشى مى شود، و وقتى حال كوه در برابر قرآن چنين است، انسان سزاوارتر از آن است كه وقتى قرآن بر او تلاوت مى شود و يا خودش آن را تلاوت مى كند قلبش خاشع گردد. 🔸بنابر اين، بسيار جاى تعجب است جمعى از همين انسان ها نه تنها از شنيدن قرآن خاشع نمى گردند، و دچار ترس و دلواپسى نمى شوند،بلكه در مقام دشمنى و مخالفت هم برمى آيند. 🔸در اين آيه شريفه التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت به كار رفته، و اين بدان جهت است كه بر علت حكم دلالت كرده، بفهماند اگر كوه با نزول قرآن متلاشى و نرم مى شود، علتش اين است كه قرآن كلام خداى عزوجل است. 🔰و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون 🔸 اين جمله از باب به كار بردن حكمى كلى در موردى جزئى است تا دلالت كند بر اينكه حكم مورد حكمى نو ظهور نيست، بلكه در همه موارد ديگرى - كه بسيار هم هست - جريان دارد. 🔸پس اينكه فرمود: (لو انزلنا هذا القران على جبل ) مثلى است كه خداى تعالى براى مردم در امر قرآن زده تا عظمت و جلالت قدر آن را ازنظر كه كلام خدا است و مشتمل بر معارفى عظيم است به ذهن مردم نزديك سازد تا درباره آن تفكر نموده، و آن طور كه شايسته آن است با آن برخورد كنند، و در صدد تحقيق محتواى آن كه حق صريح برآمده، به هدايتى كه از طريق عبوديت پيشنهاد كرده مهتدى شوند، چون انسان ها براى رسيدن به كمال و سعادتشان طريقى بجز قرآن ندارند، و از جمله معارفش همان مسأله مراقبت و محاسبه است كه آيات قبلى بدان سفارش مى كرد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ اللَّهُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشهَدَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ2⃣2⃣ 🔸اين آيه با دو آيه بعدش هر چند در مقام شمردن طائفه اى از اسماى حسناى خداى تعالى و اشاره به اين نكته كه او داراى بهترين اسماء و منزه از هر نقصى است، و آنچه را كه در آسمانها و زمين است شاهد بر اين معنا مى گيرد، و ليكن اگر آن را با مضمون آيات قبل كه امر به ذكر مى كرد در نظر بگيريم، از مجموع، اين معنا استفاده مى شود كه افرادى كه يادآور خدايند او را با اسماى حسنايش ذكر مى كنند، و به هر اسمى از اسماى كمال خدا بر مى خورند، به نقصى كه در خويشتن در مقابل آن كمال است پى مى برند - دقت فرماييد. 🔸و اگر آن را با مضمون آيه قبلى و مخصوصا جمله (من خشيه اللّه ) در نظر بگيريم، به علت خشوع كوه و متلاشى شدن آن از ترس خدا پى مى بريم. و معناى مجموع آنها چنين مى شود: چگونه كوه ها از ترس او متلاشى نشود، با اينكه او خدايى است كه معبودى بجز او نيست، و عالم به غيب و آشكار و چنين و چنان است. 🔰هو اللّه الذى لا اله الا هو 🔸 موصول وصله آن، مجموعا اسمى از اسماى خدا را معنا مى دهد، و آن وحدانيت خدا در الوهيت و معبوديت است. در سابق هم پاره اى مطالب راجع به معناى تهليل در تفسير آيه شريفه (و الهكم اله واحد لا اله الا هو) آورديم. 🔰عالم الغيب و الشهاده 🔸كلمه به معناى چيزى است كه مشهود و حاضر در نزد مدرك باشد، همچنان غيب معناى مخالف آن را مى دهد. و اين دو، معنايى اضافى و نسبى است، به اين بيان كه ممكن است يك چيز براى كسى يا چيزى غيب و براى شخصى و يا چيزى ديگر شهادت باشد. در شهود، امر دائر مدار نوعى احاطه شاهد بر موجود مشهود است، يا احاطه حسى، يا خيالى، يا عقلى، و يا و جودى. و در غيب دائر مدار نبودن چنين احاطه است. 🔸و هر چيزى براى ما غيب و يا شهادت باشد، از آنجا كه محاط خداى تعالى و خدا محيط به آنست، قهرا معلوم او، و او عالم به آن است. پس ‍ خداى تعالى هم عالم به غيب و هم عالم به شهادت است، و غير او هيچ كس چنين نيست، براى اينكه غير خدا هر كه باشد وجودش محدود است، و احاطه ندارد مگر بدانچه خدا تعليمش كرده، همچنان كه قرآن كريم فرموده : (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول ) و اما خود خداى تعالى غيب على الاطلاق است، و احدى و چيزى به هيچ وجه نمى تواند به او احاطه يابد، همچنان كه باز قرآن كريم در اين باره فرموده: (ولا يحيطون به علما). 🔸و اما جمله (هو الرحمن الرحيم ) از آنجا كه در سوره فاتحه در تفسير اين دو اسم سخن رفت، ديگر تكرار نمى كنيم. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ اللَّهُ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِك الْقُدُّوس السلَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكبرُ ...3⃣2⃣ 🔸كلمه - به فتح ميم و كسره لام - به معناى مالك تدبير امور مردم، و اختياردار حكومت آنان است. وكلمه مبالغه در قدس و نزاهت و پاكى را افاده مى كند. و كلمه به معناى كسى است كه با سلام و عافيت با تو برخورد كند، نه با جنگ و ستيز، و يا شر و ضرر. و كلمه به معناى كسى است كه به تو امنيت بدهد، و تو را در امان خود حفظ كند. و كلمه به معناى فائق و مسلط بر شخصى و يا چيزى است. و كلمه به معناى آن غالبى است كه هرگز شكست نمى پذيرد، و كسى بر او غالب نمى آيد. و يا به معناى كسى است كه هر چه ديگران دارند از ناحيه او دارند، و هر چه او دارد از ناحيه كسى نيست. و كلمه صيغه مبالغه از جبر يعنى شكسته بند و اصلاح كننده است، و بنابر اين جبار كسى است اراده اش نافذ است. و اراده خود را بر هر كس كه بخواهد به جبر تحميل مى كند. و آن كسى است كه با جامه كبريائى خود را بنماياند. 🔰سبحان اللّه عما يشركون 🔸- اين جمله ثنائى است بر خداى تعالى، همچنان كه در - سوره بقره بعد از نقل اين مطلب كه كفار گفتند خدا فرزند گرفته، فرمود: . _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔸هُوَ اللَّهُ الْخَلِقُ الْبَارِىُ الْمُصوِّرُ ......4⃣2⃣ كلمه به معناى كسى است كه اشيائى را با اندازه گيرى پديد آورده باشد. و كلمه ء نيز همان معنا را دارد، با اين فرق كه بارى ء پديد آورنده اى است كه اشيائى را كه پديد آورده از يكديگر ممتازند. و كلمه به معناى كسى است كه پديد آورده هاى خود را طورى صورتگرى كرده باشد كه به يكديگر مشتبه نشوند. 🔸بنابر اين، كلمات سه گانه هر سه متضمن معناى ايجاد هستند، اما به اعتبارات مختلف كه بين آنها ترتيب هست، براى اينكه تصوير فرع اينكه خداى تعالى بخواهد موجودات را متمايز از يكديگر خلق كند، و اين نيز فرع آنست كه اصلا بخواهد موجوداتى بيافريند. 🔸در اينجا سوالى پيش مى آيد، و آن اين است كه چرا در دو آيه قبل بعد از نام اللّه بلافاصله كلمه توحيد لا اله الا اللّه را ذكر نمود و سپس اسماى خدا را شمرد، ولى در آيه مورد بحث بعد از نام اللّه به شمردن اسماء پرداخت، و كلمه (توحيد) را ذكر نكرد؟ جوابش اين است كه بين صفاتى كه در آن دو آيه شمرده شده كه يازده صفت، و يا يازده نام است، با نامهايى كه در آيه مورد بحث ذكر شده فرق است، و اين فرق باعث شده كه در آن دو آيه كلمه توحيد را بياورد و در اين آيه نياورد، و آن فرق اين است كه صفات مذكور در دو آيه قبل الوهيت خدا را كه همان مالكيت توام با تدبير است اثبات مى كند، و در حقيقت مثل اين مى ماند كه فرموده باشد: (لا اله الا اللّه ) معبودى به جز خدا نيست، به دليل اينكه او عالم به غيب و شهادت، و رحمان و رحيم و... است. 🔸و اين صفات به نحو اصالت و استقلال خاص خدا است، و شريكى براى او در اين استقلال نيست، چون غير او هر كس هر چه از اين صفات دارد، خدا به وى داده، پس قهرا الوهيت و استحقاق معبود شدن هم خاص او است، و به همين جهت در آخر آيه دوم فرمود: (سبحان اللّه عما يشركون ). و با اين جمله اعتقاد شرك را مذهب مشركين است رد نمود. 🔸و اما صفات و اسمائى كه در آيه مورد بحث آمده صفاتى است كه نمى تواند اختصاص الوهيت به خدا را اثبات كند، چون صفات مذكور عبارتند از: خالق، بارى ء و مصور، كه مشركين هم آنها را قبول دارند. آنان نيز خلقت و ايجاد را خاص خدا مى دانند، و در عين حال مدعى آنند كه به غير خدا ارباب و الهه ديگر هست كه در استحقاق معبوديت شريك خدايند. 🔸و اما اينكه در ابتداى هر سه آيه اسم جلاله آمده، به منظور تأكيد و تثبيت مقصود بوده، چون اين كلمه علم (اسم خاص )براى خدا، و معنايش ذات مس تجمع تمامى صفات كمال است، و قهرا تمامى اسماى الهى از آن سرچشمه مى گيرد. 🔰له الاسماء الحسنى 🔸 اين جمله اشاره به بقيه اسماى حسنى است، چون كلمه الاسماء هم جمع است، و هم الف و لام بر سرش ‍ آمده، و از نظر قواعد ادبى جمع داراى الف و لام افاده عموم مى كند. 🔰يسبح له ما فى السموات و الارض 🔸 يعنى هر آنچه مخلوق كه در عالم است حتى خود آسمانها و زمين تسبيح گوى اويند. و ما در سابق مكرر پيرامون اينكه تسبيح موجودات چه معنا دارد بحث كرديم. 🔸اين آيات سه گانه با جمله (و هو العزيز الحكيم) ختم شده يعنى او غالبى است شكست ناپذير، و كسى است كه افعالش متقن است، نه گزاف و بيهوده. پس نه معصيت گناه كاران او را در آنچه تشريع كرده و بشر را به سويش مى خواند عاجز مى سازد، و نه مخالفت معاندان، و نه پاداش مطيعان و اجر نيكوكاران در درگاهش ‍ ضايع مى گردد. 🔸و همين عنايت كه گفتيم باعث شد گفتار در سه آيه با ذكر اسم و ختم شود، و به طور اشاره بفهماند كه كلام او هم عزيز و حكيم است، باعث شد كه در آغاز هر سه آيه نام اللّه تكرار شده، و مقدم بر ساير اسماء ذكر شود. و نيز باعث شد كه اسم عزيز با اسم حكيم دوباره ذكر شود، با اينكه در وسط آيه دوم ذكر شده بود. 🔸و اينكه گفتيم توصيف خدا به دو وصف عزيز و حكيم اشاره دارد به كلامش هم، عزيز و حكيم است، از اين بابت بود كه در قرآن كريم كلام خود را هم عزيز و حكيم خوانده، يك جا فرموده: (و انه لكتاب عزيز)، و جايى ديگر فرموده: (و القران الحكيم). _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 8⃣1⃣الی4⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در مجمع البيان در تفسير جمله (عالم الغيب و الشهاده ) از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: غيب عبارت است از چيزى تاكنون نبوده، و شهادت چيزهايى است كه بوده. مؤلف: البته اين تفسير تفسير به بعضى از مصاديق است، نه اينكه معناى غيب و شهادت تنها همين باشد كه در روايت آمده. و ما رواياتى را كه در تفسير اسم جلاله و دو اسم رحمان و رحيم آمده در سوره فاتحه آورديم. 🔸و در توحيد به سند خود از ابى بصير از امام ابى جعفر باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: خداى تعالى از ازل حى و زنده بوده، اما حى بدون حيات. و از ازل ملك و قادر بوده، حتى قبل ازچيزى را ايجاد كرده باشد، و بعد از آنكه خلق را بيافريد ملكى جبار شد. مؤلف : اينكه فرمود: (حى بدون حيات ) معنايش اين است كه حيات او مانند حيات موجودات زنده چيزى غير از ذات و زائد بر ذاتش ‍ نيست، بلكه حياتش عين ذات او است. و اينكه فرمود (قبل از خلقت عالم ملكى قادر بود و بعد از خلقت ملكى جبار شد) در حقيقت خواسته است ملك را كه از صفات فعل است، به قدرت ارجاع دهد، كه از صفات ذات است تا تحققش قبل از ايجاد فرض داشته باشد. 🔸و در كافى به سند خود از هشام جواليقى روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام ) از معناى كلام خدا كه مى فرمايد: (سبحان اللّه ) پرسيدم كه منظور از آن چيست ؟ فرمود: منظور منزه بودن خدا (از نواقص ) است. 🔸و در نهج البلاغه است كه: خداى تعالى خالق است، اما نه با حركت و رنج. مؤلف: ما تعدادى از روايات وارده در اسماى حسناى خدا و شمار آنها را در بحث از اسماى حسنى در جلد ششم اين كتاب آورديم. 🔸و در روايت نبوى معروف آمده كه: (حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا وزنوا قبل ان توزنوا و تجهزوا للعرض الاكبر - از نفس خود حسابكشى كنيد، قبل از آن كه از شما حساب بكشند، و خود را بسنجيد، قبل از آن كه شما را بسنجند، و براى روز قيامت آماده شويد). 🔸و در كافى به سند خود از ابى الحسن ماضى (عليه السلام ) روايت آورده فرمود: كسى كه روز به روز به حساب نفس خود رسيدگى نمى كند از ما نيست (آن كس از ما است كه روز به روز به حساب خود برسد) اگر عمل نيكى داشت شكرش نسبت به خدا بيشتر شود و اگر عمل زشتى داشت از خدا طلب مغفرت نموده، توبه كند. مؤلف: قريب به اين معنا رواياتى ديگر است، و ما رواياتى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در معناى ذكر خدا در ذيل تفسير آيه (فاذكرونى اذكركم ...) و آيه (يا ايها الذين امنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا) نقل كرديم، اگر كسى بخواهد مى تواند بدانجا مراجعه كند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان : ۹:۴۸ دقیقه __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅بسم الله الرحمن الرحیم 🔸همراهان کانال برای دلایل مختلف تفسیر سوره ها را از قرآن شروع کردیم. 🔰سوره های که تاکنون از در کانال بارگذاری شد. ۱- سوره https://eitaa.com/all_mizan/14 ۲- سوره https://eitaa.com/all_mizan/28 ۳- سوره https://eitaa.com/all_mizan/38 ۴- سوره https://eitaa.com/all_mizan/62 ۵- سوره https://eitaa.com/all_mizan/75 ۶- سوره https://eitaa.com/all_mizan/109 ۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan/127 ۸- سوره https://eitaa.com/all_mizan/146 ۹- سوره https://eitaa.com/all_mizan/165 ۱۰- سوره https://eitaa.com/all_mizan/186 ۱۱_ سوره https://eitaa.com/all_mizan/234 ۱۲- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/21 ۱۳- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/37 ۱۴- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/55 ۱۵- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/78 ۱۶- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/92 ۱۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/108 ۱۸- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/125 ۱۹- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/147 ۲۰_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/157 ۲۱- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/172 ۲۲_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/188 ۲۳_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/211 ۲۴_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/234 ۲۵_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/261 ۲۶_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/297 ۲۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/328 ۲۸_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/362 ۲۹- سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/387 ۳۰_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/417 ۳۱_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/453 ۳۲_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/521 ۳۳_ سوره العبس https://eitaa.com/all_mizan1001/328 ۳۴_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/600 ۳۵_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/646 ۳۶_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/705 ۳۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/752 ۳۸_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/823 ۳۹_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/879 ۴۰_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/961 ۴۱_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1000 ۴۲_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1054 ۴۳_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1096 ۴۴_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1159 ۴۵_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1235 ۴۶_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1299 ۴۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1351 ۴۸_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1383 ۴۹_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1419 ۵۰_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1460 ۵۱_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1488 ۵۲_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1523 ۵۳_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1560 ۵۴_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1608 ۵۵_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1665 ۵۶_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1718 ۵۷_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1784 ۵۸_ سوره https://eitaa.com/all_mizan1001/1877