🔰ادامه آیه5⃣1⃣
🔸اين وجه نيز درست نيست، براى اينكه هر چند توصيف كل به صفت بعض مجازا در بعضى موارد جايز است، ليكن مقام آيات كه مقام جداسازى سعدا از اشقيا و مشخص كردن پاداش و كيفر هر يك از آن دو است، اجازه چنين مجازگويى را نمى دهد، پس هيچ مجوزى نيست كه جمعى از اهل عذاب را داخل در اهل بهشت كند.
🔸علاوه بر اين جمله (فسوف يحاسب...9) وعده جميلى است كه معنا ندارد وعده خدا شامل غير #مستحقين هم بشود، هر چند بطور مجاز و به ظاهر كلام.
بله ممكن است صاحبان اين توجيه را كمك كنيم، و بگوييم يسر و عسر دو معناى نسبى است، و بر اين حساب مى توان گفت حساب گنه كاران هم آسان است، چون دشوارى حساب كفار را كه تا ابد در آتشند ندارد، هر چند كه نسبت به حساب مؤمنين با تقوى دشوار است.
تقسيم اهل #محشر به دو طائفه اصحاب يمين و اصحاب شمال تقسيمى كلى نيست
و نيز ممكن است گفته شود تقسيم اهل محشر به اصحاب يمين و اصحاب شمال، تقسيمى كلى نيست كه تمامى افراد و حتى مؤمنين گنهكار را هم شامل شود، همچنان كه مى بينيم در آيه (و كنتم ازواجا ثلثه فاصحاب الميمنه ما اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه ما اصحاب المشئمه و السابقون السابقون اولئك المقربون ) اهل محشر را #سه طايفه كرده، و بنابراين، مثل اينكه در آيات مورد بحث طايفه سوم در سوره بقره يعنى مقربين خارج از تقسيمند، همچنان كه از آيه (و اخرون مرجون لامر اللّه ما يعذبهم و اما يتوب عليهم )، نيز استفاده مى شود، #مستضعفين نيز از اين تقسيم خارجند.
پس ممكن است بگوييم آيات مورد بحث كه اهل جمع را تقسيم به دو قسم اصحاب يمين و اصحاب شمال مى كند، منظورش تمامى اهل جمع نيست تا مقربين و مستضعفين و كفار و مؤمنين گنه كار را شامل شود، بلكه مى خواهد تنها اهل بهشت و #مخلدين در آتش را ذكر نموده، اولى را به اصحاب يمين و دومى را به اصحاب شمال توصيف كند، چون مقام، مقام دعوت كفار است به ايمان، و دعوت گنه كاران است به #تقوى، در چنين مقامى مقربين و مستضعفين اصلا مورد نظر نيستند.
🔸نظير اين بحث در سوره مرسلات گذشت، كه اول يوم الفصل را به ميان مى آورد و سپس به حال متقين و مكذبين مى پردازد، و متعرض حال ساير طوايف نمى شود. باز نظير آنچه در سوره #نبا و #نازعات و #عبس و #انفطار و #مطففين و غيره آمده، پس غرض در اين مقامات ذكر نمونه اى از اهل ايمان و اطاعت، و اهل كفر و تكذيب است، و از طوايف ديگر ساكت است، تا بفهماند كه سعادت در جانب تقوى، و شقاوت در جانب تمرد و طغيان است.
______________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
@all_mizan1001
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣سوره #نبا از تفسير شریف المیزان
🔰عَمَّ يَتَساءَلُونَ1⃣
🔸كلمه #عم مخفف (عن ما: از چه) است، و حرف الف از كلمه #ما ى استفهاميه حذف شده، و اين اختصاص به اين مورد ندارد، هر جا كه حرف جر بر سر #ما ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود، مثلا گفته مى شود: (لم)، (مم )، (على مَ) و
(الى م) كه مخفف لما و مما و على ما و الى ما است، و مصدر تساول به معناى اين است كه مردمى از يكديگر سؤال كنند، يا بعضى بعد از بعضى ديگر سؤال كنند، هر چند كه مسئول از خود آنان نباشد، در مورد ما نيز يا چنين بوده كه مردمى از يكديگر از مسأله معاد مى پرسيدند، و يا يكى پس از ديگرى از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى پرسيدند، و چون سياق سوره سياق جواب است و در اين جواب هم جانب تهديد و انذار چربيده، اين نظريه را تأييد مى كند كه متسائلان، كفار مكه بودند، همان مشركينى كه منكر نبوت و معاد بودند، نه مؤمنين، و نه كفار و مؤمنين هر دو.
🔸پس تساول در ميان مشركين بوده، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساول آنقدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساؤل نيست
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣سوره #نبا از تفسير شریف المیزان
🔰عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِى هُمْ فِيهِ مخْتَلِفُونَ2⃣
🔸اين آيه پاسخ از استفهامى است كه خود خداى تعالى كرده بود خودش پرسيد از چه تساول مى كنند؟ پاسخ مى دهد از خبرى بس عظيم. و اين توصيفى كه از خبر مذكور كرده توصيفى است كه تعظيم آن خبر از آن هويدا است.
🔸و مراد از #خبر_عظيم خبر بعث و قيامت است، كه قرآن عظيم در سوره هاى مكى و مخصوصا در سوره هايى كه در اوائل بعثت نازل شده كمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد، مويد اين معنا سياق آيات اين سوره است كه در آنها جز به مساءله قيامت، و صفات يوم الفصل، و استدلال بر حقيت و واقعيت آن پرداخته نشده.
🔸ولى بعضى گفته اند: مراد از آن نبا قرآن عظيم است. لكن سياق اين احتمال را رد مى كند، چون هر چند كه گفتار سوره خالى از اشاره به قرآن نيست، و ليكن سياق اجنبى از آن است.
🔸بعضى ديگر گفته اند: نبا عظيم عبارت است از عقايدى چون اثبات صانع، و صفات او و ملائكه و رسل او، و مسأله بعث، بهشت، دوزخ و غير آن كه مورد اختلافشان بوده.
به نظر مى رسد صاحب اين قول بدان جهت كه وادار به سخن شده که در سوره به حقيت همه اين مطالب اشاره شده.
🔸 لکن اين طرز استفاده درست نيست چون اشاره به حقيت معارف اسلامى از لوازم مسأله قيامت است، كه خود از لوازم جزا و تكليف است، جزاى اعتقادات حقه و اعمال صالحه، و جزاى كفر و جرائم عملى، و اگر در سوره به صفات يوم الفصل پرداخته تبعى و به قصه ثانوى بود ، و غرض اولى بدان متعلق نشده.
🔸علاوه بر اين، مراد از افرادى كه از يكديگر تساول مى كرده اند - به بيانى كه گذشت - مشركين بوده اند، كه صانع و ملائكه را قبول داشتند، و ماوراى آن را يعنى رسالت و قيامت و بهشت و دوزخ را منكر بودند.
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره #نبا از تفسير شریف المیزان
🔰الذى هم فيه مختلفون3⃣
🔸مشركين در اصل انكار معاد متفق بودند، اختلافشان تنها در طرز انكار آن بوده، بعضى آن را محال مى دانستند و به خاطر محال بودنش منكر بودند، همچنان كه از سخنى كه قرآن كريم از ايشان حكايت كرده اين معنا استفاده مى شود، و آن سخن اين است: (هل ندلكم على رجل ينبئكم اذا مزقتم كل ممزق انكم لفى خلق جديد)،(آیا شما را رهنمائی بکنم بمردیکه به شما خبر آورده که بعد از آنکه بکلی متلاشی شدید دوباره با خلقتی جدید موجود می شوید) #سبا_۷.
🔸بعضى ديگر آن را محال نمى دانستند، بلكه تنها به نظرشان بعيد مى رسيده، از اين جهت انكارش نموده، به حكايت قرآن مى گفتند:
🔸(ايعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون هيهات هيهات لما توعدون)، (آیا به شما وعده میدهد که وقتی مردید و خاک و استخوان گشتید دوباره از خاک خارج می شوید؟ هیهات هیهات که چه وعده ای دور وبعیدبه شما می دهد) #مومنون_ ۳۶
🔸بعضى هم نه آن را محال مى دانستند، و نه بعيد مى شمردند، بلكه انكارشان از اين جهت بود كه در آن شك داشتند، همچنان كه آيه زير كه مى فرمايد: (بل ادارك علمهم فى الاخره بل هم فى شك منها)، (نکندعلم ایشان به آخرت کامل است ،نه ،بلکه در مورد آن به شک اندازند) #نمل _۶۶. با وضع آنان تطبيق مى كند. بعضى هم يقين بدان داشتند، و لكن از در عناد منكر آن مى شدند كه جمله (بل لجوا فى عتو و نفور) #ملک_۲۱ حكايت حال ايشان است.
🔸و آنچه از آيات سه گانه اول سوره و بعد آن به دست مى آيد اين است كه وقتى از قرآن شنيدند كه در انذار و تهديد ايشان سخن از روز قيامت و جزا و يوم الفصل مى آورد، برايشان گران آمده، شروع كرده اند از يكديگر بپرسند كه اين چه خبر عجيبى است، كه تاكنون به گوش ما نخورده؟ و چه بسا به خود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم رجوع كرده و يا از مؤمنين مى پرسيدند كه روز قيامت چيست؟ و چه خصايصى دارد، و چه وقت واقع مى شود؟
🔸)متى هذا الوعد ان كنتم صادقين) و ای بسا در مورد بعضى از حقايق قرآنى و معارفى جديد كه اسلام متضمن آن بود به اهل كتاب و مخصوصا به يهود مراجعه نموده، در فهم آن معارف از آنان كمك مى گرفتند.
🔸و خداى تعالى در اين سوره تساول آنان را به صورت سؤ ال و جوابى حكايت نموده ، مى فرمايد: (از چه تساول مى كنند؟) آنگاه خودش پاسخ خود را مى دهد كه (از خبرى عظيم تساؤل مى كنند، خبر عظيمى كه در باره آن ديدى مختلف دارند، و آنگاه از تساؤل آنان پاسخ مى دهد كه (كلا سيعلمون ...) الخ (نه، بيهوده از يكديگر نپرسند كه به زودى خواهند دانست ...)
🔸مفسرين درباره مفردات آيات سه گانه، و تقريب معانى آن وجوهى بسيار گفته اند، كه چون هيچ يك از آنها با سياق سازگار نبود، از ايرادش خوددارى نموديم، و آنچه آورديم مطلبى است كه سياق، آن را دست می دهد.
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣تا1⃣1⃣ سوره #المرسلات از تفسير شریف المیزان
🔰فَإِذَا النُّجُومُ طمِست ... أُقِّتَت
8⃣تا1⃣1⃣
🔸اين آيات بيانگر روز موعودى است كه از وقوع آن خبر داده و فرموده بود: (انما توعدون لواقع)، و جواب كلمه #اذا حذف شده، چون جملات (لاى يوم اجلت ... للمكذبين ) بر آن دلالت مى كرد.
🔸خداى سبحان روز موعود را با ذكر حوادثى كه در آن واقع مى شود، و مستلزم انقراض عالم انسانى و انقطاع نظام دنيوى است معرفى مى كند، نظير تيره شدن ستارگان، شكافتن زمين، متلاشى شدن كوهها، و تحول نظام دنيا به نظامى ديگر. و اين نشانيها در بسيارى از سوره هاى قرآنى و مخصوصا سوره هاى كوچك قرآن از قبيل سوره #نبا، #نازعات، #تكوير، #انفطار، #انشقاق ، #فجر، #زلزال ، #قارعه، و غير آن مكرر آمده است، و در رواياتى هم كه در مورد مقدمات قيامت و نشانيهاى آن وارد شده اين امور ذكر شده.
🔸و اين معنا از بيانات كتاب و سنت به طور بديهى معلوم است كه نظام حيات در همه شئونش در آخرت غير نظامى است كه در دنيا دارد، چون خانه آخرت خانه ابدى است، و از ساكنين آن خانه كسانى كه اهل سعادتند، سعادتشان خالص، و آنها كه اهل شقاوتند شقاوتشان خالص است.
🔸طبقه اول آنچه را بخواهند و دوست داشته باشند در اختيار دارند، و طبقه دوم بغير از مكروه سهمى ندارند، هر چه دارند ناخوشايند است، ولى دار دنيا دار فنا و زوال است، در دنيا جز عوامل و اسباب خارجى و ظاهرى، كه آميخته اى از مرگ و حيات، و فقدان و وجدان، و كام و ناكامى، و تعب و راحت، و اندوه و مسرت است، حاكم نيست، به خلاف خانه آخرت كه دار جزا است، و در آن عملى نيست و دنيا دار عمل است، و جزايى در آن نيست، و كوتاه سخن اينكه نشئه آخرت غير نشئه دنيا است.
🔸پس اينكه خداى تعالى نشئه قيامت و جزا را به وسيله مقدمات آن تعريف مى كند، و خاطر نشان مى سازد كه نشانى آن برچيده شدن بساط دنيا و خراب شدن بنيان زمين آن، و متلاشى شدن كوههاى آن، و پاره پاره شدن آسمان آن، و محو و بى نور شدن ستارگان آن و غير اينها در حقيقت از قبيل تحديد حدود يك نشاه به سقوط نظام حاكم بر نشاه اى ديگر است: (و لقد علمتم النشاه الاولى فلو لا تذكرون ) (شما که از نشئه دنیا خبر دار شدید پس چرانسبت به تشیع آخرت متذکر نمی شوید) #واقعه_۶۲.
🔸پس معناى اينكه فرمود: (فاذا النجوم طمست) اين است كه در آن روز اثر ستارگان، نور و ساير آثار آن محو مى شود، چون كلمه #طمس به معناى زايل كردن اثر و محو آن است، همچنان كه در جاى ديگر اين طمس را معنا كرده فرموده: (و اذا النجوم انكدرت) (روزی که نجوم تیره می شوند) #تکویر_۲
🔸(و اذا السماء فرجت) - يعنى روزى كه آسمان پاره مى شود، چون كلمه #فرج، فرجه به معناى پيدا شدن شكاف بين دو چيز است، و در جاى ديگر اين فرج را معنا كرده فرموده: (اذا السماء انشقت ) #انشقاق_۱
🔸(و اذا الجبال نسفت) - يعنى روزى كه كوهها از ريشه كنده مى شوند و از بين مى روند، وقتى گفته مى شود: (نسفت الريح الكلاء) معنايش اين است كه باد، علف را از ريشه در آورد و از بين برد، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: (و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربى نسفا) (از تو از کوه ها می پرسند،بگوپروردگارم به نحوی ناگفتنی آنها را از بین می برد) #طه_۱۰۵
🔸(و اذا الرسل اقتت ) - يعنى و روزى كه زمان حضور انبيا براى شهادت عليه امت ها معين مى شود، و يا آن زمانى كه منتظر رسيدنش هستيم تا رسولان عليه امت ها شهادت دهند فرا مى رسد. و كلمه #اقتت فعل ماضى مجهول از باب تفعيل از مصدر تاقيت است، كه به معناى توقيت و تعيين وقت است، و در باره شهادت انبيا در جاى ديگر فرموده: (فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين ) (به طور قطع از مردمی که رسولان به سوی ایشان گسیل شدند، واز خود رسولان سوال خواهیم کرد) #اعراف_۶ و نيز فرموده: (يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ما ذا اجبتم )(روزی که خدا رسولان را جمع می کند، واز ایشان می پرسد امت ها چه جوابی به شما دادند) #مائده_۱۰۹
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣سوره #الحجرات از تفسیر شریف المیزان
🔰يا ايها الذين امنوا ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا...6⃣
🔸كـلمـه #فـاسـق بـه طـورى كه گفته اند به معناى كسى است كه از طاعت خارج و به معصيت گرايش كند. و كلمه #نبا به معناى خبر مهم و عظيم الشاءن است. و كلمه #تبين و نـيـز كلمه #استبانه و #ابانه به طورى كه در صحاح آمده - همه به يـك مـعـنـا اسـت، و ايـن كـلمـه هـم مـتـعـدى اسـتـعـمـال مـى شـود و مفعول مى گيرد، و هم لازم استعمال مى شود، و چون متعدى شود معناى ايضاح و اظهار را مى دهـد، مـثـلا وقـتـى گـفـته مى شود: (تبينت الامر) و يا #استبنته و يا (ابنت الامر) مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـن فـلان امـر را روشـن و اظـهـار كـردم. و چـون بـه طـور لازم اسـتعمال شود، به معناى اتضاح و ظهور خواهد بود، وقتى گفته مى شود (ابان الامر) و يا (استبان الامر) و يا (تبين الامر) معنايش اين است كه فلان امر واضح شد.
و مـعـنـاى آيـه چـنـين است: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر فاسقى نزد شما خبرى مهم آورد، خـبـرش را تـحـقـيق و پيرامون آن بحث و فحص كنيد، تا به حقيقت آن واقف شويد، تا مـبـادا بدون جهت و به نادانى بر سر قومى بتازيد، و بعدا از رفتارى كه با آنان كرده ايد پشيمان شويد.
🔸خـداى سـبـحـان در ايـن آيـه اصـل عـمل به خير را كه اصلى است عقلايى امضاء كرده، چون اسـاس زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـشـر بـه هـمـيـن اسـت كـه وقـتـى خـبرى را مى شنوند به آن عـمـل كـنند، چيزى كه هست در خصوص خبر اشخاص فاسق دستور فرموده تحقيق كنيد، و اين در حـقـيـقـت نـهـى از عـمل به خبر فاسق است، و حقيقت اين نهى اين است كه مى خواهد از بى اعـتـبـارى و عدم حجيت خبر فاسق پرده بردارد، و اين هم خودش نوعى امضاء است، چون عقلا هـم رفـتارشان همين است كه خبر اشخاص بى بندوبار را حجت نمى دانند، و به خبر كسى عمل مى كنند كه به وى وثوق داشته باشند.
تـوضـيـحـى راجـع بـه نـقـش #خـبر در زندگى اجتماعى انسان و اقسام خبر و لزوم تبين و تفحص درباره اخبار فاسق
توضيح اينكه: حيات آدمى حياتى است علمى، و انسان سلوك طريق زندگى اش را بر اين اسـاس بـنـا نـهـاده كـه آنـچـه بـه چـشـم خـود مـى بـيـنـد، بـه هـمـان عمل كند، حال چه خير باشد و نافع و چه شر باشد و مضر. و چون مايحتاج زندگى اش و آنـچـه مـربـوط و مـتـعـلق بـه زندگى او است منحصر در ديدنيها و شنيدنيهاى خودش نيست بلكه بيشتر آنها از حيطه ديد و علم او غايب است، ناگزير مى شود كه بقيه حوائج خود را كـه گـفـتـيـم از حـيـطـه عـلم او غـايـب اسـت از راه عـلم ديـگـران تـكميل و تتميم كند، علمى كه ديگران با مشاهده و يا با گوش خود بدست آورده اند، و اين همان خبر است.
🔸پـس اعتماد به خبر به اين معنا است كه عملا ترتيب اثر به آن بدهيم و با مضمون آن تا حـدى مـعامله علمى بكنيم كه گويا خود از راه مشاهده بدست آورده ايم، و اين همان طورى كه گـفـتـيـم لازمه زندگى اجتماعى انسان است، و احتياج ابتدائى او است، و بناى عقلا و مدار عملكرد آنان بر قبول خبر ديگران است.
🔸حـال اگـر خـبـرى كـه بـه مـا مى دهند متواتر باشد يعنى از بسيارى آورندگان آن براى انـسـان يـقـيـن آور بـاشـد و يـا اگـر بـه ايـن حـد از كـثـرت نـيـسـت حـداقـل هـمراه با قرينه هايى قطعى باشد كه انسان نسبت به صدق مضمون آن يقين پيدا كند، چنين خبرى حجت و معتبر است.
و امـا اگـر خـبر متواتر نبود، و همراه با قرينه هايى قطعى نيز نبود، و در نتيجه بعد از شنيدن خبر يقين به صحت آن حاصل نشد، و به اصطلاح علمى خبر واحد بود، چنين خبرى در نـظـر عـقـلا وقـتـى مـعـتـبـر اسـت كـه اگـر بـراى انـسـان يـقـيـن نـمـى آورد، حـد اقـل وثوق و اطمينانى بياورد، حال يا به حسب نوعش خبرى وثوق آور باشد، (مانند خبرى كـه مـتـخـصـص يـك فـن بـه مـا مـى دهـد) و يـا بـه حـسـب شـخـصـش وثـوق آور بـاشـد، (مـثـل ايـنـكـه شـخـص آورنده خبر مورد وثوق ما باشد)، عقلا بنا دارند كه بر اين خبر نيز تـرتـيـب اثـر دهـنـد. و سـرش هـم ايـن اسـت كـه عـقـلا يـا بـه عـلم عـمـل مـى كـنـنـد، و يـا به چيزى كه اگر علم حقيقى نيست علم عادى هست، و آن عبارت است از مظنه و اطمينان.
🔸حـال كـه ايـن مـقدمه روشن گرديد، مى گوييم : اينكه در آيه شريفه دستور به تحقيق و بـررسـى خـبـر فـاسـق را تـعـليل فرموده به اينكه (ان تصيبوا قوما بجهاله...) مى فـهـمـانـد كـه آنچه بدان امر فرموده، رفع جهالت است، و اينكه انسان اگر خواست به گـفـتـه فـاسـق تـرتـيـب اثـر دهـد، و بـه آن عـمـل كـنـد بـايد نسبت به مضمون خبر او علم حاصل كند، پس در آيه شريفه همان چيزى اثبات شده كه عقلا آن را ثابت مى دانند، و همان عـمـلى نـفـى شده كه عقلا هم آن را نفى مى كنند، و اين همان امضاء است، نه تاءسيس حكمى جديد.