eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ادامه آیه5⃣1⃣ 🔸اين وجه نيز درست نيست، براى اينكه هر چند توصيف كل به صفت بعض مجازا در بعضى موارد جايز است، ليكن مقام آيات كه مقام جداسازى سعدا از اشقيا و مشخص كردن پاداش و كيفر هر يك از آن دو است، اجازه چنين مجازگويى را نمى دهد، پس هيچ مجوزى نيست كه جمعى از اهل عذاب را داخل در اهل بهشت كند. 🔸علاوه بر اين جمله (فسوف يحاسب...9) وعده جميلى است كه معنا ندارد وعده خدا شامل غير هم بشود، هر چند بطور مجاز و به ظاهر كلام. بله ممكن است صاحبان اين توجيه را كمك كنيم، و بگوييم يسر و عسر دو معناى نسبى است، و بر اين حساب مى توان گفت حساب گنه كاران هم آسان است، چون دشوارى حساب كفار را كه تا ابد در آتشند ندارد، هر چند كه نسبت به حساب مؤمنين با تقوى دشوار است. تقسيم اهل  به دو طائفه اصحاب يمين و اصحاب شمال تقسيمى كلى نيست و نيز ممكن است گفته شود تقسيم اهل محشر به اصحاب يمين و اصحاب شمال، تقسيمى كلى نيست كه تمامى افراد و حتى مؤمنين گنهكار را هم شامل شود، همچنان كه مى بينيم در آيه (و كنتم ازواجا ثلثه فاصحاب الميمنه ما اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه ما اصحاب المشئمه و السابقون السابقون اولئك المقربون ) اهل محشر را طايفه كرده، و بنابراين، مثل اينكه در آيات مورد بحث طايفه سوم در سوره بقره يعنى مقربين خارج از تقسيمند، همچنان كه از آيه (و اخرون مرجون لامر اللّه ما يعذبهم و اما يتوب عليهم )، نيز استفاده مى شود، نيز از اين تقسيم خارجند. پس ممكن است بگوييم آيات مورد بحث كه اهل جمع را تقسيم به دو قسم اصحاب يمين و اصحاب شمال مى كند، منظورش تمامى اهل جمع نيست تا مقربين و مستضعفين و كفار و مؤمنين گنه كار را شامل شود، بلكه مى خواهد تنها اهل بهشت و در آتش را ذكر نموده، اولى را به اصحاب يمين و دومى را به اصحاب شمال توصيف كند، چون مقام، مقام دعوت كفار است به ايمان، و دعوت گنه كاران است به ، در چنين مقامى مقربين و مستضعفين اصلا مورد نظر نيستند. 🔸نظير اين بحث در سوره مرسلات گذشت، كه اول يوم الفصل را به ميان مى آورد و سپس به حال متقين و مكذبين مى پردازد، و متعرض حال ساير طوايف نمى شود. باز نظير آنچه در سوره  و  و  و  و  و غيره آمده، پس غرض در اين مقامات ذكر نمونه اى از اهل ايمان و اطاعت، و اهل كفر و تكذيب است، و از طوايف ديگر ساكت است، تا بفهماند كه سعادت در جانب تقوى، و شقاوت در جانب تمرد و طغيان است. ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ويل للمطففين1⃣ 🔸كلمه   به معناى نقص در كيل و وزن است كه خداى تعالى از آن نهى كرده، و آن را افساد در زمين خوانده، و از شعيب حكايت كرده كه به قوم خود گفت: (و يا قوم اوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبحسوا الناس اشياءهم و لاتعثوا فى الارض مفسدين)، و ما در تفسير همين آيه در سوره بحث كرديم كه چرا كم فروشى، افساد در زمين است. چند وجه درباره اينكه در توصيف به (الذين اذا كتالوا على الناس يستوفون....) خريدن به وزن گفته نشده. ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه2⃣ و3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون2⃣ 🔰و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون3⃣ 🔸مصدر  كه فعل  از آن مشتق است، وقتى با حرف  متعدى مى شود به معناى كيل گرفتن از مردم (و يا به عبارتى، خريدن كالا با كيل تمام است )، و اگر با حرف  متعدى شود به معناى ضرر. (و يا دادن جنس به مردم به كيل ناقص) است. و اما كلمه  كه مصدر فعل  است به معناى كيل دادن به مردم است، (كه خود من ترازو دارم ) وقتى گفته مى شود. (كاله الطعام و وزنه) معنايش اين است كه كالاى مردم را وزن وكيل كرد، چيزى كه هست از ميان همه طوائف عرب، اهل حجاز براى رساندن اين معنا مى گويند:  (كاله الطعام و وزنه) و ساير طوائف عرب مى گويند: (كال له الطعام و وزن له - طعام و كالا را براى او كيل وزن كرد). و قرآن كريم به طورى كه مجمع البيان گفته به لغت اهل حجاز نازل شده، و كلمه  كه فعل   مشتق از آن است به معناى گرفتن حق بطور تمام و كامل است، و كلمه  به معناى افكندن ديگران در خسارت است. 🔸و معناى آيه اين است كه: وقتى از مردم، كالايى مى گيرند حق خود را به تمام و كمال دريافت مى كنند، ولى وقتى مى خواهند كالايى به مردم بدهند به كيل يا وزن ناقص مى دهند، و مردم را به خسران و ضرر مى اندازند. 🔸پس مضمون مجموع دو آيه يك مذمت است، و آن اين است كه حق را براى خود رعايت مى كنند، ولى براى ديگران رعايت نمى كنند. و به عبارتى ديگر حق را براى ديگران آنطور كه براى خود رعايت مى كنند رعايت نمى نمايند، و اين خود باعث تباهى اجتماع انسانى است كه اساس آن بر تعادل حقوق متقابل است، و اگر اين تعادل از بين برود و فاسد شود همه چيز فاسد مى شود. در آيه شريفه در مقابل كيل، وزن را آورد، ولى در مقابل اكتيال  را نياورد، بعضى در سبب آن گفته اند: براى اين بوده كه مطففين، معامله گرانى بودند كه اغلب حبوبات و سبزيجات و متاعهاى ديگر را كلى مى خريدند و خرده خرده به تدريج مى فروختند، و عادت در بيشتر اين اجناس اين است كه با كيل سنجيده شود نه به وزن، بدين جهت تنها اكتيال را ذكر كرد، و از اءتزان نام نبرد چون اساس آيه بر غالب است. بعضى ديگر گفته اند اگر نامى از  نياورد براى اين بود كه كيل و وزن هر دو وسيله خريد و فروش است، آوردن يكى از آنها دلالت بر ديگرى هم دارد. 🔸ولى اين توجيه درست نيست، براى اينكه اين حرف در كلمه  هم مى آيد چرا در برابر كيل وزن را ذكر كرد، ولى در برابر اكتيال اءتزان را ذكر نكرد؟ پس اين وجه خالى از تحكم نيست. بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه عادت و رسم كسانى را حكايت مى كند كه سوره درباره آنان نازل شده، مردمى كه تنها با كيل مى خريدند، ولى در هنگام فروش بعضى كالاها را كيل و بعضى را وزن مى كردند. اين وجه نيز ادعايى بدون دليل است. 🔸بعضى ديگر در توجيه ذكر اكتيال و عدم ذكر اءتزان وجوهى ديگر آورده اند كه خالى از ضعف نيست. احتمال برانگيخته شدن بعد از مرگ براى اجتناب از محرمات كافى است ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بخش اول 🔸رواياتى راجع به: (نزول سوره )، در عليين بودن كتاب ابرار و در سجين بودن كتاب، فجار) 🔸در تفسير قمى و در روايت ابى الجارود از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرموده: اين سوره يعنى سوره مطففين وقتى نازل شد كه رسول خدا وارد مدينه شده بود، و مردم مدينه در آن روز از حيث ترازودارى بدترين مردم بودند، و در نتيجه آمدن اين سوره ترازوداريشان خوب شد. 🔸و در اصول كافى به سند خود از ابو حمزه ثمالى روايت كرده كه گفت از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: خداى عزوجل ما را از اعلى عليين آفريد، و قلوب شيعيان ما را از همان چيزى آفريد كه ما را آفريد، و اما بدنهايشان را از چيزى پايين مرتبه تر بيافريد، پس قلوب ما همواره براى ما مى تپد، و به سوى ما عشق مى ورزد، چون از همان چيزى خلق شده كه ما خلق شده ايم. آنگاه اين آيه را تلاوت كرد:  🔸(كلا ان كتاب الابرار لفى عليين و ما ادريك ما عليون كتاب مرقوم يشهده المقربون). 🔸و دلهاى دشمنان ما را از سجين و دلهاى شيعيان آنان را نيز از همان آفريده كه آنان را از آن آفريده، و بدنهايشان را از چيزى پايين مرتبه تر خلق كرده، و به همين جهت دلهاى شيعيان آنان به سوى آنان تمايل دارد، چون از همان خلق شده كه آنان از آن خلق شده اند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:  🔸(كلا ان كتاب الفجار لفى سجين و ما ادريك ما سجين كتاب مرقوم ويل يومئذ للمكذبين). 🔸مؤلف: صاحب كافى نظير اين روايت را به طريق ديگر از ثمالى از آن جناب نقل كرده، و نيز صاحب علل الشرايع نظير آن را به سند خود - البته مقدارى از راويان آخر آن را نام نبرده - از زيد شحام از امام صادق عليه السلام نقل كرده. و اين احاديث به طورى كه ملاحظه مى فرماييد مويد بيانى است كه ما در تفسير اين آيات داشتيم. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (كلا ان كتاب الفجار لفى سجين) آمده كه امام فرمود آنچه از عذاب كه خدا براى فجار نوشته در سجين است. و نيز در همان كتاب در روايت ابى الجارود از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود، سجين عبارت است از طبقه هفتم زمين، و عليون عبارت است از آسمان هفتم. 🔸مؤلف: اين روايت اگر صحيح باشد بر اين اساس است كه بهشت به عنايتى در جهت بالا، و دوزخ در جهت پايين باشد، و اين معنا را روايات ديگرى نظير اين روايت دارد، مثل آن رواياتى كه فرموده (قبر يا روضه اى از رياض بهشت و يا حفره اى از حفره هاى دوزخ است). و يا رواياتى كه  را مكانى در جهنم خوانده. 🔸و در الدر المنثور است كه ابن مبارك از سعيد بن مسيب روايت كرده كه گفت: سلمان و عبد اللّه بن سلام به هم برخوردند، يكى به ديگرى گفت: اگر قبل از من از دنيا رفتى بخوابم بيا و به من خبر بده كه پروردگارت با تو چه كرده، و اگر من جلوتر از تو مردم اين كار را مى كنم و به تو خبر مى دهم. عبد اللّه گفت: چطور چنين چيزى ممكن است؟ سلمان گفت: بله ممكن است، چون ارواح مؤمنين در برزخى از زمين قرار دارند، هر كجا بخواهند مى روند، ولى جان كفار در سجين است (و خدا داناتر است). 🔸رواياتى راجع به فساد و  قلب بر اثر ارتكاب گناه  🔸و در اصول كافى به سند خود از زراره از امام باقر عليه السلام روايت آورده كه فرمود: هيچ بنده اى نيست مگر آنكه در قلبش لكه اى سفيد هست، وقتى گناهى بكند در اين لكه سفيد لكه اى سياه پيدا مى شود، اگر از آن گناه توبه كند آن لكه سياه پاك مى شود، و اگر همچنان به گناه خود ادامه دهد لكه سياه زياد مى شود و زياد مى شود تا آنكه همه سفيدى را بپوشاند، همينكه سفيدى پوشيده شد، ديگر تا ابد صاحبش به سوى خير بر نمى گردد، و اين كلام خداى عزوجل است كه مى فرمايد: (كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون). مؤلف: اين معنا در الدر المنثور هم از عده اى از نويسندگان كتب حديث از ابو هريره از رسول خدا نقل شده. 🔸و نيز در اصول كافى به سند خود از عبد اللّه بن محمد حجان، از بعضى از راويان شيعه -با حذف راويان آخر حديث - روايت كرده كه گفت : رسول خدا فرمود: با يكديگر مذاكره كنيد و بديدن يكديگر برويد و احاديث را براى يكديگر نقل كنيد، كه حديث مايه جلاى دلها است، و دلها زنگ مى زند آنچنان كه شمشير زنگ مى زند، و جلاى آن حديث است. 🔸و از روضه الواعظين نقل شده كه گفت امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ چيز قلب آدمى را بقدر گناه فاسد نمى كند، قلب وقتى با گناه آشنا شد، روز به روز بيشتر متمايل بدان مى شود، تا جايى كه گناه بر آن چيره شود، آن وقت است كه قلب زير و رو گشته بالا و پايين مى شود. رسول خدا فرمود: وقتى مؤمن گناهى مرتكب شود، لكه سياهى در قلبش پيدا مى شود، اگر توبه كند و دل از گناه بكند، و از پروردگارش طلب مغفرت كند، دوباره قلبش صيقلى و شفاف مى شود، و اگر زيادتر گناه كند، آن لكه زيادتر مى شود، اين همان رين است كه خداى تعالى در باره اش در كتاب كريمش فرموده: (كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون ).