🌺تفسیر آیات9⃣ الی6⃣1⃣ از سوره #الغاشیه از تفسير شریف المیزان
🔰لسعيها راضيه:
🔸اين #لام را در اصطلاح، لام تقويت مى گويند و مراد از #سعى تلاش و فعاليت دنيايى با اعمال صالح است.
و معناى آيه اين است كه: وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود راضى است، چون كارش همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا پاداش داده شده است.
وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند
🔰فى جنه عاليه........و زرابى مبثوثه
🔸مراد از #عالى_بودن_بهشت ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است.
🔸لا تسمع فيها لاغيه:
يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.
🔰فيها عين جاريه:
🔸 مراد از كلمه #عين جنس چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر صريحا فرموده در بهشت چشمه هايى هست، مانند #چشمه_سلسبيل و #چشمه_شراب و #چشمه_طهور و غير آن.
🔰فيها سرر مرفوعه:
🔸 كلمه #سرر جمع (سرير - تخت ) است، و منظور از (مرفوع بودن تخت )، مرفوع بودن مقام و منزلت كسى است كه بر آن تكيه مى زند.
🔰و اكواب موضوعه:
🔸كلمه #اكواب جمع #كوب است، كه به معناى آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسى آن را تنگ مى گويند) كه در آن شراب مى گيرند.
🔰و نمارق مصفوفه؛
🔸كلمه #نمارق جمع #نمرقه است، كه به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مى دهند. و (مصفوفه بودن نمارق ) به اين معنا است كه اين پشتى ها را در مجلس پشت سر هم بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مى كنند.
🔰و زرابى مبثوثه:
🔸كلمه #زرابى جمع #زربيه است كه هم با فتحه اول و هم با ضمه و هم با كسره آن خوانده مى شود، و زربيه به معناى بساط فاخر است، و منظور از مبثوثه آن مبسوطه بودن و گسترده شدن آن است، تا رويش بنشينند.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
@all_mizan1001
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣ سوره #التحریم از تفسير شریف المیزان
🔰قد فرض اللّه لكم تحله ايمانكم و اللّه موليكم و هو العليم الحكيم2⃣
🔸راغـب گـفـتـه : هـر جـا كـلمـه #فـرض در مـورد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در قرآن آمده، و با حرف #على متعدى شده، دلالت دارد بـر وجـوب آن عـمـل بـر هـمـه امـت، كـه رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم هم داخل آنان است، و هر جا اين كلمه در مورد آن جـنـاب بـه وسـيـله حـرف #لام آمـده، دلالت دارد بـر ايـنـكـه آن عـمـل براى آن جناب ممنوع و حرام نيست، مثلا وقتى مى بينيم فرموده: (ما كان على النبى مـن حـرج فيما فرض اللّه له)، و يا فرموده: (قد فرض الله لكم تحله ايمانكم)، بايد بفهميم كه آن جناب در اين موارد منعى ندارد.
و كلمه #تحله در اصل #تحلله بر وزن تذكره و تكرمه بوده، و اين كلمه مانند كلمه تحليل مصدر است.
راغـب گـفـته: معناى آيه (قد فرض اللّه لكم تحله ايمانكم) است كه خداى تعالى راه چاره شكستن سوگند را كه همان دادن كفاره است براى شما بيان كرده.
در نـتـيجه معناى آيه چنين مى شود: خداى تعالى براى شما تقدير كرد - گويى شكستن سـوگـنـد سود و بهره اى است كه خداى تعالى به انسان داده، و از آن منع نفرموده ، چون فـرمود: #لكم، و نفرمود: #عليكم- كه سوگند خود رابا دادن كفاره بشكنيد، و خدا ولى شما است، چون تدبير امورتان به دست او است، و او است كه برايتان تشريع احكام مى كند و هدايتتان مى نمايد، و او است داناى فرزانه.
ايـن آيـه دلالت دارد بـر ايـنـكه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به ترك عملى سـوگـنـد خـورده بـوده، و بـه وى دسـتـور مـى دهد سوگند خود را بشكند، چون فرموده: (فـرض اللّه لكـم تـحـله ايـمـانـكم)، و نفرمود (فرض اللّه لكم حنث ايمانكم)، و #تحله از حل به معناى گشودن است، معلوم مى شود سوگندى كه آن جناب خورده بود آزاديش را سلب كرده بوده، و اين با سوگند بر ترك عملى مناسب است، نه سوگند بر انجام فعلی.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣سوره #الصف از تفسير شریف المیزان
🔰يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون2⃣
🔸كلمه #لم مخفف كلمه #لما است، و حرف #ما در آن استفهامى است، و حرف #لام بـراى تـعـليل است. و گفتار آيه در زمينه توبيخ است، مى خواهد مؤمنين را به خاطر ايـنكه بدانچه مى گويند عمل نمى كنند توبيخ كند. و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند (مراد از جمله (اى كسانى كه ايمان آورده ايد) منافقين هستند و آيه شريفه اين طائفه را سـرزنـش مى كند، نه مؤمنين را، زيرا مؤمنين از نظر قرآن محترمند) درست نيست، و نبايد بـه آن گوش فرا داد، براى اينكه قرآن پر است از آياتى كه مؤمنين را توبيخ و عتاب مـى كـنـد، مـخـصـوصـا آيـاتـى كـه دربـاره جـنـگـهـا و مـتـعـلقـات آن نـازل شـده، از قـبـيل آيات راجع به جنگ احد، احزاب، حنين، صلح حديبيه و جنگ تبوك، و مسأله انـفـاق در راه خـدا و امـثـال آن. و مؤمنـين صالح اگر صالح شدند و جلالت قدر يـافـتـنـد، بـه خاطر همين توبيخ ها بوده كه خداى تعالى از آنان نمود، و به وسيله به تدريج تربيتشان كرد، و گرنه صلاح نفسانى و جلالت قدر را از پيش خود در نيافتند.
و مورد توبيخ در آيه مورد بحث هر چند بر حسب ظاهر لفظ آيه مطلق است، و در خصوص تـخـلف كـردار از گـفتار و خلف وعده، و نقض عهد است، و درست هم هست، چون وقتى ظاهر انسان موافق باطنش نشد، همه اين اعمال از او سر مى زند،
و ليـكـن سـيـاق و زمـيـنه آيات مورد بحث كه آيه (ان اللّه يحب الذين يقاتلون فى سبيله صـفـا) در آن قـرار گـرفـتـه، و آيـه (يـا ايـهـا الذيـن امـنـوا هـل ادلكـم على تجاره) در آيات بعد از آن واقع شده، و همچنين آياتى نظير اينها كه در آن اسـت مـى فـهـمـانـد كـه گـويـا بـعـضـى از مـومـنـيـن قـبـل از جنگ وعده پايدارى داده بودند كه به هيچ وجه پشت به جنگ نكنند، و پا به فرار نـگذارند و يا از بيرون شدن براى جنگ تثاقل نورزند، و يا از انفاق در تهيه ابزار جنگ بـراى خـود و ديـگـران مـضـايـقـه نـنـمـايـنـد، ولى در مـوقـع عمل خلف وعده كرده اند.
__
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه5⃣ سوره #الحشر از تفسير شریف المیزان
🔰ما قطعتم من لينه او تركتموها قائمه على اصولها فباذن الله و ليخزى الفاسقين5⃣
🔸راغـب مـى گـويـد: كـلمـه #ليـنـه بـه مـعـنـاى درخـت خـرمـاى خـرم و پـر بـار اسـت، حـال هـر نـوع خـرمـا كـه بـاشـد. روايـت هـم شـده كـه رسـول خـدا دسـتـور داده بودند كه نخلستان بنى النضير را قطع كنند، همين كه دست به قـطـع چـنـد درخـت زدند، يهوديان فرياد زدند: اى محمد تو همواره مردم را از فساد نهى مى كـردى، حـال ايـن درخـتـان خـر مـا چـه گـنـاهـى دارنـد كـه قـطـع مـى شـونـد. بـه دنبال اين جريان بود كه آيه مورد بحث نازل شد، و پاسخ آنان را چنين داد كه : هيچ درخت خـرم و پربارى را قطع نمى كنيد، و يا آن را باقى نمى گذاريد مگر به اذن خدا، و خدا در اين فرمانش نتائجى حقه و حكمت هايى بالغه در نظر دارد كه يكى از آنها خوار ساختن فاسقان، يعنى بنى النضير، است.
بـنـابـرايـن حـرف #لام در جـمـله (و ليـخـزى الفـاسـقـيـن) لام تعليل است. و اين جمله كه حرف عطف #واو بر سر آن آمده عطف است بر جمله اى محذوف و تـقـدير آن اين است كه: قطع كردن و نكردن درختان بنى النضير به اذن خدا بود، تا چـنـيـن و چـنـان كند، و تا فاسقان را خوار سازد. بنابر اين، عطف در اين آيه نظير عطف در آيـه (و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين) است، مى فـرمـايـد: و مـا ايـن چـنـيـن ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود، و تا از صاحبان يقين گردد.
__
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣9⃣و1⃣9⃣سوره #الواقعه از تفسير شریف المیزان
🔰وَ أَمَّا إِن كانَ مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ 0⃣9⃣
🔰فَسلَمٌ لَّك مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ1⃣9⃣
🔸درباره #لام در كلمه #لك چند احتمال هست، يكى اين كه لام اختصاص ملكى باشد، و معناى جمله #سلام_لك ايـن باشد كه: تو در ميان اصحاب يمين كه همه قرينان تو و رفقاى تو هستند داراى سلامت هستى، و از آنان به تو جز خير و سلامت نخواهد رسيد.
🔸احـتـمـال دوم كـه بـعـضـى داده انـد ايـن است كه: لام به معناى على باشد، و معناى جمله اين بـاشد كه: اصحاب يمين بر تو سلام مى فرستند، احتمالات ديگرى داده اند كه از نقلش صرفنظر مى كنيم.
🔸در اين آيه التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته، چون تا اينجا خطاب منكرين معاد بود، و رسـول خـدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) گويا غايب حساب شده بود، و در اينجا روى سـخـن بـه شـخـص آن جـنـاب كـرد، بـراى مـى خـواسـت سـلام اصـحـاب يـمـيـن را بـراى او نقل كند، و بفرمايد: (سلام لك من اصحاب اليمین).
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات2⃣و3⃣سوره #الفتح از تفسير شریف المیزان
🔰ليـغـفـر لك اللّه مـا تـقـدم مـن ذنـبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما2⃣
🔰و ينصرك اللّه نصرا عزيزا3⃣
🔸لام در كـلمـه #ليـغـفـر بـه طـورى كـه از ظـاهـر عـبـارت بـرمـى آيـد لام تـعليل است، ظاهرش اين است كه غرض از اين (فتح مبين) عبارت است از (آمرزش تو نـسـبـت به گناهان گذشته و آينده ات ) و ما مى دانيم كه هيچ رابطه اى بين فتح مذكور بـا آمـرزش گـنـاهـان نـيـسـت و هـيـچ مـعـنـاى مـعـقـولى بـراى تعليل آن فتح به مغفرت به ذهن نمى رسد، پس چه بايد كرد، و چطور آيه را معنا كنيم؟
تـوجـيـه بـعـضـى از مفسرين براى فرار از عدم ارتباط فتح مذكور با آمرزش گناهان
بعضى از مفسرين براى فرار از اين اشكال گفته اند: #لام در جمله #ليغفر در عين ايـنكه صداى كسره دارد لام قسم است، و اصل آن #ليغفرن بود كه نون تأكيد از آن حـذف شـده، و #راء آن همچنان به صداى بالا باقى مانده، تا بفهماند نون در اينجا حذف شده. ليكن اين سخنى است غلط چون در ميان عرب چنين استعمالى سابقه ندارد.
و هـمـچـنـيـن گـفـتـار بـعـضـى ديـگـر كـه بـراى فـرار از اشـكـال گـفـتـه انـد: عـلت فـتـح، تـنها آمرزش گناهان نيست، بلكه مجموع #آمرزش، (اتمام نعمت)، #هدايت و (نصرت عزيز) علت است، پس منافات ندارد كه يكى از آنها به خصوص، يعنى آمرزش گناهان فى نفسه علت فتح نباشد.
ايـن حـرف نيز بسيار بى پايه است و هيچ ارزشى ندارد، چون بخشش گناه نه علت فتح اسـت و نـه جزء علت و نه حتى به نوعى با مطالبى كه بر آن عطف شده ارتباط دارد تا بـگـوييم مسأله آمرزش گناه با علل فتح مخلوط شده، پس هيچ مصححى براى اينكه به تـنـهـايـى عـلت مـعـرفـى شـود، و نـه بـراى ايـنـكـه بـا علل ديگر و ضمن آنها مخلوط شود نيست.
و كوتاه سخن اينكه : اين اشكال خود بهترين شاهد است بر اينكه مراد از كلمه #ذنب در آيـه شريفه، گناه به معناى معروف كلمه يعنى مخالفت تكليف مولوى الهى نيست. و نيز مـراد از #مـغـفـرت مـعـنـاى مـعـروفـش كـه عـبـارت اسـت از تـرك عـذاب در مـقـابـل مـخـالفـت نـامـبـرده نـيـسـت، چـون كـلمـه #ذنـب در لغـت آنـطـور كـه از مـوارد اسـتـعـمـال آن اسـتـفـاده مـى شـود عـبـارت اسـت از عـمـلى كـه آثـار و تـبـعـات بـدى دارد، حـال هـر چـه بـاشد. و مغفرت هم در لغت عبارت است از پرده افكندن بر روى هر چيز، ولى بـايـد ايـن را هـم بـدانـيـم كه اين دو معنا كه براى دو لفظ #ذنب و #مغفرت ذكر كـرديـم (و گـفـتـيـم كـه متبادر از لفظ #ذنب مخالفت امر مولوى است كه عقاب در پى بياورد، و متبادر از كلمه #مغفرت ترك عقاب بر آن مخالفت است) معنايى است كه نظر عـرف مـردمـان مـتـشرع به آندو لفظ داده، و گر نه معناى لغوى ذنب همان بود كه گفتيم عـبارت است از هر عملى كه آثار شوم داشته باشد، و معناى لغوى مغفرت هم پوشاندن هر چيز است.
شـرح مـقـصـود از غفران ذنب متقدم و متاءخر پيامبر ص در آيه: (يغفر لك اللّه تقدم منذنبك و ما تاخر...) و ارتباط آن با فتح مبين
حـال كـه مـعـنـاى لغـوى و عـرفـى ايـن دو كـلمـه روشـن شـد، مـى گـويـيـم قـيـام رسـول خـدا بـه دعـوت مـردم، و نـهـضـتـش عـليـه كـفـر و وثـنـيـت، از قبل از هجرت و ادامه اش تا بعد از آن، و جنگهايى كه بعد از هجرت با كفار مشرك به راه انداخت، عملى بود داراى آثار شوم، و مصداقى بود براى كلمه #ذنب و خلاصه عملى بود حادثه آفرين و مسأله ساز، و معلوم است كه كفار قريش مادام كه شوكت و نيروى خود را مـحـفـوظ داشـتـنـد هرگز او را مشمول مغفرت خود قرار نمى دادند، يعنى از ايجاد دردسر بـراى آن جـنـاب كـوتـاهـى نـمـى كـردنـد، و هـرگـز زوال مـليـت و انـهـدام سنت و طريقه خود را، و نيز خون هايى كه از بزرگان ايشان ريخته شده، از ياد نمى بردند، و تا از راه انتقام و محو اسم و رسم پيامبر كينه هاى درونى خود را تسكين نمى دادند، دست بردار نبودند.
اما خداى سبحان با فتح مكه و يا فتح حديبيه كه آن نيز منتهى به فتح مكه شد، شوكت و نـيـروى قـريـش را از آنـان گـرفـت، و در نـتـيـجـه گـنـاهـانـى كـه رسول خدا در نظر مشركين داشت پوشانيد، و آن جناب را از شر قريش ايمنى داد.
پس مراد از كلمه #ذنب - و خدا داناتر است - تبعات بد، و آثار خطرناكى است كه دعوت آن جناب از ناحيه كفار و مشركين به بار مى آورد، و اين آثار از نظر لغت ذنب است، ذنـبى است كه در نظر كفار وى را در برابر آن مستحق عقوبت مى ساخت، همچنان كه موسى عـليـه السلام در جريان كشتن آن جوان قبطى خود را گناه كار قبطيان معرفى نموده مى گـويـد: (و لهـم عـلى ذنـب فـاخـاف ان يـقـتـلون ) ايـن مـعـنـاى گـنـاهـان گـذشـتـه رسـول خـدا اسـت گـنـاهـانـى كـه قبل از هجرت كرده بود و اما گناهان آينده اش عبارت است از خونهايى كه بعد از هجرت از صـنـاديـد قـريـش ريـخت، و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن جناب عبارت است از پوشاندن آنها و ابطال عقوبت هایی که به دنبال دارد.
🔹ادامه..