eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ان لك لاجرا غير ممنون3⃣ 🔸معناى اينكه فرمود پيامبر اجر غير ممنون دارد و بر  است كلمه  از ماده  و اسم مفعول آن است، و مصدر  به معناى قطع است، وقـتـى گـفـتـه مـى شود: (منه السير منا) معنايش اين است كه پياده روى او را از رفتن قـطـع و نـاتـوان كـرد، البـتـه بـايـد تـوجـه داشـت كـه كـلمـه  اسـم مفعول از منت نيز مى آيد، و منت به معناى آن است كه نعمتى را كه به كسى داده اى با زبان خـود آن را بـر آن شـخـص سـنـگـيـن سـازى، كـلمـه مـذكـور در آيـه مـورد بـحـث بـه مـعناى اول اسـت. و مـراد از ، اجـرى است كه رسالت نزد خدا دارد، و جمله در مقام دلخوش ساختن رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است، مى فرمايد: تو زحمات رسالت خدا را تحمل كن، كه اجرت نزد پروردگار قطع نمى شود، و زحماتت هدر نمى رود. و چـه بـسـا كـه كـلمـه  را به معناى همان منت نهادن گرفته اند، به اين بيان كه آنـچـه خداى تعالى به رسول گراميش به عنوان پاداش ‍ مى دهد، در حقيقت اجرتى است در مقابل زحماتى كه كشيده، پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مستحق آن اجرت و طلبكار آن از خداى تعالى است، و خداى تعالى منتى بر او ندارد. ولى اين معنا درست نيست، زيـرا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هم مانند همه خلائق بنده و مملوك خدا است، آن هم مملوك به حقيقت معناى ملك، هم ذاتش بملوك او است و هم صفاتش ‍ و هم اعمالش، پس اگـر خـداى عـزوجـل چـيـزى از آنـچه ذكر شد به بنده اش مى دهد عطيه اى از ناحيه او، نه ايـنـكه دينى است كه پرداخت مى كند، و بنده خدا آنچه را كه دارد موهبت و عطيه خدا است، و بـه تـمـليـك خـدا مالك شده است، و در همان حال كه او مالك شده باز مالك حقيقى خود او و آنـچـه فـعـلا مـالك اسـت و آنـچه قبلا مالك بوده، و يا بعدا مالك مى شود، خدا است، پس آنـچـه خـدا بـه بـنـده اش مـى دهـد تـفـضـلى اسـت از نـاحـيـه او، و اگـر تـفضل و عطايى را كه در مقابل عمل بنده اش اجر و پاداش ناميده، و قرارى را كه بين اجر خـود و عـمـل بـنـده اش دارد، مـعـامـله نـامـيـده، ايـن نـيـز تفضل ديگرى است از او، پس منت تنها براى خدا است، او است كه بر تمامى خلائق خود از انبيا گرفته تا پايين تر منت دارد، وانبيا و پائين تر از انبيا در اين معنا برابرند. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 0⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا جَاءَكمُ الْمُؤْمِنَت مُهَجِرَتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ...🔟 🔸سياق و زمينه اين آيه شريفه چنين مى رساند كه بعد از صلح حديبيه نازل شده. و در عهدنامه هايى كه بين رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم و مردم مكّه برقرار گرديده نوشته شده است كه اگر از اهل مكّه مردى ملحق به مسلمانان شد، مسلمانان موظفند او را به اهل مكّه برگردانند، ولى اگر از مسلمانان مردى ملحق به اهل مكّه شد اهل مكّه موظف نيستند او را به مسلمانان برگردانند. و نيز از آيه شريفه چنين برمى آيد كه يكى از زنان مشركين مسلمان شده، و به سوى مدينه مهاجرت كرده و همسر مشركش به دنبالش آمده و درخواست كرده كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله وسلم او را به وى برگرداند، و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم در پاسخ فرموده: آنچه در عهدنامه آمده اين است كه اگر مردى از طرفين به طرف ديگر ملحق شود بايد چنين و چنان عمل كرد، و در عهدنامه درباره زنان چيزى نيامده، و به همين مدرك رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آن زن را به شوهرش نداد، و حتى مهريه اى را كه شوهر به همسرش داده بود به آن مرد برگردانيد. 🔸اينها مطالبى است كه از آيه استفاده مى شود، و آيه شريفه دلالت بر احكامى مناسب اين مطالب نيز دارد، البته احكام مربوط به زنان . پس اينكه در آيه (يا ايها الذين امنوا اذا جاءكم المومنات مهاجرات) زنان را قبل از امتحان و پى بردن به ايمانشان مؤمنات خوانده از اين جهت بوده كه خود آنان تظاهر به اسلام و ايمان مى كردند. - ايمان آن زنان را بيازماييد، يا افرادى به ايمان آنان شهادت دهند، و يا خودشان سوگند ياد كنند به طورى كه يقين و يا اطمينان پيدا كنيد كه به راستى ايمان آورده اند. و در اينكه فرمود: (اللّه اعلم بايمانهن ) اشاره است به اينكه شما مسلمانان نمى توانيد به واقعيت امور علم پيدا كنيد، چنين علمى خاص خداى تعالى است، و اما شما كافى است كه علم عادى به دست آوريد. و در جمله (فان علمتموهن فلا ترجعوهن الى الكفار) مى توانست بفرمايد: (فان علمتموهن صادقات ) ولى چنين نفرمود، بلكه صفت ايمان را دوباره ذكر كرد، و فرمود: اگر ديديد مومنند و اين براى آن است كه به علت حكم اشاره نموده، فهمانده باشد اينكه گفتيم چنين زنانى را نزد خود نگهداريد، براى ايمان آنان است، چون ايمان باعث انقطاع علقه زوجيت بين زن مؤمن و مرد كافر است. 🔸و دو جمله (لاهن حل لهم ) و (و لا هم يحلون لهن ) مجموعا كنايه است از همان انقطاع رابطه همسرى، نه اينكه بخواهد حرمت زنان مؤمن بر مردان كافر و به عكس را توجيه كند. 🔰و اتوهم ما انفقوا 🔸يعنى شما مسلمانان مهريه اى را كه مردان كافر به زنان مؤمن خود داده اند به آنان بدهيد. 🔰و لا جناح عليكم ان تنكحوهن اذا اتيتموهن اجورهن 🔸 كلمه در اين آيه به معناى مهريه است، مى فرمايد: وقتى مهريه آن زنان را به همسران كافرشان داديد، ديگر مانعى براى ازدواج شما با آن زنان باقى نمى ماند. 🔰و لا تمسكوا بعصم الكوافر 🔸 كلمه جمع (عصمت ) است كه به معناى عقد و ازدواج دائمى است، و بدين جهت آن را عصمت ناميده اند كه زن را حفظ و ناموسش را نگهدارى مى كند. و امساك عصمت به معناى اين است كه در صورت كافر بودن زن باز هم عقد ازدواج او را ابقاء دارند. پس به حكم اين جمله مردان مسلمان باید در اولين روزى كه به اسلام در مى آيند، زنان كافر خود را رها كنند، چه اينكه زنان مشرك باشند، و يا يهود و يا نصارى و يا مجوس. در سابق يعنى در تفسير آيه شريفه (و لا تنكحوا المشركات حتى يومن ) و نيز در تفسير آيه شريفه (و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم ) گفتيم كه : بين اين دو آيه و آيه مورد بحث نسخى واقع نشده. 🔰و اسئلوا ما انفقتم و ليسالوا ما انفقوا 🔸ضمير جمع در كلمه به مؤ منين، و ضمير در به كفار برمى گردد، و معناى جمله مورد بحث اين است كه : اگر زنى از شما مسلمانان به كفار پيوست، شما نيز بايد از كفار مهريه اى كه به آن زن داده ايد مطالبه كنيد، همچنان كه آنها مى توانند مهريه زنى را كه به شما مسلمانان پيوسته از شما مطالبه كنند، آيه شريفه با جمله اى ختم شده كه در آن به اين معنا اشاره شده است ،كه احكام مذكور در آيه حكم خداست، مى فرمايد: (ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم و اللّه عليم حكيم ). ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـن ذا الذى يـقرض اللّه قرضا حسنا فيضاعفه له و له اجر كريم1⃣1⃣ 🔸راغب مى گويد: آن مـالى را كـه آدمـى بـه ديـگـرى مـى دهـد شـرط آنـكـه مـثـل آن را پـس بدهد قرض مى نامند. ولى صاحب مجمع البيان مى گويد: معناى اصلى اين كلمه قطع است، و اگر عمل قرض گيرنده را هم قرض خوانده اند به مناسبت بوده كه او آن مال را از صاحبش - البته با اذن او - بريده، و شرط كرده كه عوض آن را به وى بـدهـد، و سـپـس در معناى مضاعفه گفته است: اين كلمه به معناى دو چندان و يا چند برابر هراست، (مثلا عدد بيست مضاعف و چند برابر عدد چهار است). و درباره كلمه  راغب گفته: كلمه اجر و اجرت عبارت است از پاداش و ثوابى كه در مقابل عمل ما به خودمان برمى گردد، حال چه اين كه دنيايى باشد (مانند اجرت خياطت و زراعـت و امـثـال ايـنـهـا)، و يا اجر اخروى باشد. و سپس اضافه مى كند كه اين كلمه جز در مـورد سـود و فـايـده اسـتـعـمـال نـمـى شـود، يـعـنـى اثـر بـدى كـه از عـمـل بـد مـن عـايـدم مـى شـود اجر ناميده نمى شود، به خلاف كلمه  كه هم در نفع بـكـار مى رود، و هم در ضرر، (هم عذاب دوزخ را جزاى تبهكاران مى نامند، و هم نعيم بهشت را جزاى نيكوكاران) - اين بود خلاصه گفتار وى. توضيحى درباره اجر دادن خدا به بنده و اينكه اجـرى كـه خـدا در مـقـابـل عـمـل عـبـد مـى دهـد تـفـضـلى اسـت از او عزوجل البـتـه در مـورد عـطـايـاى خـدايـى بـايد دانست كه آنچه خدا به عنوان پاداش در برابر اعـمـال خـيـربـنـدگـان مـى دهد تفضلى است از او، نه اين كه بنده از او طلبكار و مستحق آن بـاشـد، چـون عـبـد و آنـچـه مـى كـنـد هـمـه مـلك طـلق خـداى سـبـحـان اسـت، مـلكـى كـه قابل نقل و انتقال نيست، (ملكى كه بعداز تمليك به غير، باز باقى است )، چيزى كه هست خـداى تـعـالى خـودش بـه اعـتـبار قانونى، عبد را مالك اجر و ثواب اعتبار كرده، و او را نـخـسـت مـالك عـمـل خـود و سـپـس مـالك آثـار عـمـل خـويـش از قـبـيـل كـيـفـر و پـاداش دانـسـتـه، ومـعـنـا بـا ايـن كـه مـالك عـبـد و عـمـل خـود او اسـت، تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، آنـگـاه از مـيـان هـمـه اعمال عبد آنچه محبوب او است و خير است انتخاب نموده، وعده ثوابى در برابرش داده، و ايـن ثـواب را خـود او اجـر خـوانـده (بـا ايـن كـه در واقـع اجـر و جـزا نـيـسـت) و ايـن هـم تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، چـون خـود خـداى تـعـالى از ايـنـگـونـه اعـمـال عـبـد اسـتـفـاده نـمى كند، نه در دنيا و نه در آخرت، بلكه تنها خود عبد است كه از پاداش اعمال نيكش بهره مند مى شود، مع ذلك پاداش آن را اجر خوانده و فرموده: (للذين احـسنوا منهم و اتقوا اجر عظيم )، و نيز فرموده: (ان الذين امنوا و عملوا الصالحات لهم اجـر غـير ممنون) و در جايى ديگر بعد از توصيف بهشت و نعيم آن مى فرمايد: (ان هذا كـان لكـم جـزاء و كـان سـعـيـكـم مـشـكـورا)، و از سـوى ديـگـر هـمـيـن كـه ايـن تفضل خود را شكرى از ناحيه خود نسبت به بنده خواند و آن را عطايى بدون منت ناميد، نيز تفضلى ديگر است. بيان حد اعلاى تشويق به انفاق در راه خدا در آيـه مـورد بحث تشويقى بالغ به انفاق در راه خدا شده، كه مافوق آن تصور ندارد، چون از يك سو سوال كرده كه آيا كسى هست كه چنين قرضى به خدا دهد؟ و از سوى ديگر او را قـرض دادن بـه خداى سبحان ناميده، كه پرداخت آن بر قرض گيرنده واجب است، و از سوى سوم چنين مقاطعه و طى كرده كه هرگز عين آنچه گرفته پس نمى دهد، بلكه به اضـعـاف مـضـاعـف مـى دهـد، و بـه ايـن هـم اكتفاء ننموده اجرى كريم بر آن اضافه كرده، فرموده : خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مى كند، و اجرى كريم هم مى دهد و اجـر كـريـم، اجـرى اسـت كه در نوع خودش پسنديده ترين باشد و اجر اخروى همينطور اسـت، چـون اجـرى اسـت مـافـوق آنـچـه مـمكن است به تصور در آيد، و در هنگام حاجتى است حياتى ترين هنگام حاجتى كه تصور شود. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a