eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه6⃣ 🔸راغب گفته كلمه  به معناى تلاش كردن، و خسته شدن است. پس در اين كلمه معنى سير است. و بعضى گفته اند: كدح تلاش نفس است در انجام كارى تا اينكه آثار تلاش در نفس نمايان گردد. و بنابر اين، در اين كلمه معناى سير هم خوابيده، به دليل اينكه با كلمه  متعدى شده، پس معلوم مى شود كه در كلمه  در هر حال معناى سير خوابيده. 🔸و جمله  عطف است بر كلمه  و با اين عطف بيان كرده كه هدف نهايى اين سير و سعى و تلاش، خداى سبحان است، البته بدان جهت كه داراى ربوبيت است، يعنى انسان بدان جهت كه عبدى است مربوب و مملوك و مدبر، و در حال تلاشش به سوى خداى سبحان است دائما در حال سعى و تلاش و رفتن بسوى خداى تعالى است، بدان جهت كه رب و مالك و مدبر امر اوست، چون عبد براى خودش مالك چيزى نيست، نه اراده و نه عمل، پس او بايد اراده نكند مگر آنچه كه پروردگارش ‍ اراده كرده باشد، و انجام ندهد مگر آنچه را كه او دستور داده باشد، پس بنده در اراده و عملش مسؤول خواهد بود. 🔸از اينجا معلوم شد اول: جمله (انك كادح الى ربك) خود حجتى است بر معاد، براى اينكه توجه فرمودى ربوبيت خداى تعالى تمام نمى شود مگر با عبوديت بندگان، و عبوديت هم تصور ندارد مگر با بودن مسووليت، و مسؤوليت هم تمام نمى شود مگر با برگشتن به سوى خدا و حساب اعمال، اين نيز تمام نمى شود مگر با بودن جزا. 🔸و ثاني: معلوم شد منظور از ملاقات پروردگار منتهى شدن به سوى او است، يعنى به جايى كه در آن هيچ حكمى نيست جز حكم او، و هيچ مانعى نيست كه بتواند از انفاذ حكمش جلوگيرى كند. 🔸و ثالث: اينكه مخاطب در اين آيه انسان است اما نه از هر جهت، بلكه از همين جهت كه انسان است، پس مراد از اين كلمه جنس انسان است، براى اينكه ربوبيت خداى تعالى عام است و شامل همه چيز و همه انسانها مى شود. مقصود از اينكه فرمود كتابش به دست راست داده شود شادمان به سوى  خود باز مى گردد ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فقل هل لك الى ان تزكى8⃣1⃣ 🔸كلمه  متعلق به محذوف است، و تقدير كلام:  هل لك ميل الى ان تزكى - آيا ميل به اين دارى كه پاك شوى ؟ و يا چيزى مثل اين است، و مراد از  پاك شدن از قذارت طغيان است. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ادامه بحث روایتی 🔸مؤلف: اين روايت در كتاب توحيد و احتجاج و مجمع از على عليه السلام نقل شده، و بعضى به آن اعتراض كرده اند كه چطور ناظره را به معناى منتظره گرفته، با اينكه انتظار هيچ وقت با حرف متعدى نمى شود، بلكه خودش به خودى خود متعدى است؟ و صاحب مجمع پاسخ داده كه: ماده نظر به معناى انتظار مى آيد، و استشهاد كرده به شعر شاعر كه گفته اس : و اذا نظرت اليك من ملك والبحر دونك جدتنى نعما هروقت از چون تو ملکی چشم احسان داشتم که دریا به وسعت سخایت نمی رسد، نعمتی جدید عایدم شد. 🔸و به شعرى ديگر كه گفته : انى اليك لما وعدت لناظر نظر الفقير الى الغنى الموسر یعنی من به خاطر آن وعده ای که داده ای منتظر به سوی توام، همانطور که یک فقیر منتظر توانگری دست باز است. 🔸و در كشاف استعمال نظر در آيه را در معناى انتظار،استعمالى كفايى دانسته، و اين سخن خوبى است. 🔸و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، ترمذى،ابن جرير، ابن منذر، آجرى در كتاب ، دار قطنى در كتاب ، حاكم، ابن مردويه، لالكائى در كتاب (السنه )، و بيهقى، از ابن عمر روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: پست ترين منازل بهشت منزل كسى است كه همه نظرش به بهشت خود و همسران و نعيم و خدمتگزاران و ميز و صندلى هاى خويش است ، كه به مسافت هزار سال راه طول دارد، و گرامى ترين اهل بهشت و محترم ترين آنان نزد خدا كسى است كه صبح و شام به روى خدا نظر مى كند. 🔸آنگاه آيه زير را تلاوت فرمود: (وجوه يومئذ ناضره )، يعنى صورتهايى كه در آن روز سفيد و با صفا است، (الى ربها ناظره ) يعنى همه روزه به روى خدا نظر مى كند. 🔸مؤلف: اين روايت با بيانى كه ما در تفسير آيه آورديم، قابل انطباق است، و با صرف نظر از آن بيان، مى توان بر رحمت و فضل و كرم و ساير صفات فعلى خدا حملش كرد، چون وجه هر چيز آن جهتى است كه رو به غير خودش قرار دارد، و آن جهتى كه خداى تعالى با آن جهت رو به خلق و خلق رو به او دارند، صفات كريمه اوست، پس نظر كردن به رحمت خدا و فضل و كرم و ساير صفات كريمه او نظر كردن به وجه كريم او است . 🔸و در همان كتاب است كه ابن مردويه از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در معناى آيه (وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره ) فرمود: به پروردگار خود نظر مى كنند، اما نه با كيفيت و حدى محدود، و نه صفتى معلوم. 🔸مؤلف: اين روايت بيان گذشته ما در تفسير آيه را تاءييد مى كند كه گفتيم منظور از آن نظر كردن به قلب و رويت قلبى است، نه رويت حسى و با چشم سر و اين روايت مضمون برخى از روايات را كه از طرق اهل سنت آمده، و از ظاهرش تشبيه خدا به خلق استفاده مى شود، تفسير مى كند، چون در اين روايت آمده رويت خدا رويتى است كه محدوديت در آن نيست، و رويت حسى بدون محدوديت تصور ندارد. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (كلا اذا بلغت التراقى ) آمده كه امام فرمود: يعنى وقتى كه جان به (ترقوه ) برسد، (و قيل من راق )، به او گفته مى شود كيست كه تو را با افسون خود نجات دهد؟ (و ظن انه الفراق )، يقين مى كند كه فراق از دنيا رسيده است. 🔸در كافى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه (و قيل من راق و ظن انه الفراق ) را پرسيدم، فرمود آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: (و قيل من راق ) و وقتى مى فهمد پاى مردن در بين است (ظن انه الفراق ) يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند (و التفت الساق باساق ) در آن لحظه آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله (الى ربك يومئذ المساق ) فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى رب العالمين است. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (و التفت الساق بالساق ) آمده كه امام فرمود: يعنى دنيا با آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله (الى ربك يومئذ المساق ) فرمود: يعنى به سوى خدا رانده مى شوند. 🔸و در عيون به سند خود از عبد العظيم حسنى روايت كرده كه گفت: از امام جواد محمد بن على الرضا (عليه السلام ) از معناى آيه (اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى ) پرسش نمودم، فرمود: نفرين خداى تعالى است، مى فرمايد از خير دنيا دور باشى، و از خير آخرت دور باشى. 🔸مؤلف: ممكن است اين روايت را به همان معنايى كه ما براى دو آيه كرديم ارجاع داد، همچنان كه ممكن است به بعضى از وجوهى كه ديگران گفته اند ارجاع داد.
🌺تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظرونا نقتبس من نوركم ...3⃣1⃣ 🔸كلمه  كه مصدر فعل  اسـت، اگـر بـدون وسـيـله حـرف  مـفـعـول بـگيرد، معناى انتظار و نيز معناى مهلت دادن را مى دهد، و اگر با حرف  متعدى شود، مثلا گفته شود: (فلان نظر اليه - فلانى به آن نظر كرد)، معناى نگاه كـردن را مـى دهـد، و اگـر بـا حـرف  مـتـعـدى شـود مـعـنـاى دقـت و تـامـل را مـى دهـد، و كـلمـه  كـه مـصـدر فعل  است به معناى گرفتن قبسى از آتش است. و از سياق آيه چنين بر مى آيد كه منافقين و منافقات در روز قيامت در ظلمتى هستند كه از هر سـو احـاطـه شـان كـرده و مـانند خيمه اى محاصره شان نموده. و نيز برمى آيد مردم در آن روز مـجـبـور به رفتن به سوى خانه جاودانه خويشند. چيزى كه هست مؤمنين و مؤمنات اين مسير را با نور خود طى مى كنند، نورى كه از جلو ايشان و به سوى سعادتشان در حركت است، در نتيجه راه را مى بينند، و هر جا آن نور رفت مى روند تا به مقامات عاليه خود برسند، و امـا مـنـافـقين و منافقات كه فرو رفته در ظلمتند نمى توانند راه خود را طى كنند، و نمى دانـند به كدام طرف بروند. (و نكته مهمى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : اين دو طـايفه كه يكى غرق در نور و ديگرى غرق در ظلمت است در قيامت باهمند)، منافقين همانطور كـه در دنـيا با مؤمنين و در بين آنان بودند، و بلكه مردم آنان را جزو مؤمنين مى شمردند، در قيامت نيز با مؤمنين هستند، اما مؤمنين و مؤمنات پيش مى روند، و به سوى بهشت راه خود را پـيـش مـى گـيـرند، و منافقين و منافقات در ظلمتى كه از هر سو احاطه شان كرده عقب مى مـانند، از مؤمنين و مؤمنات درخواست مى كنند قدرى مهلتشان دهند، و در انتظارشان بايستند تـا ايـشـان هم برسند، و مختصرى از نور آنان گرفته راه پيش پاى خود را با آن روشن سازند. (قـيـل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا) - به ايشان گفته مى شود دنيا برگرديد، و بـراى خـود نـورى بـه دسـت آوريـد، گـوينده اين پاسخ يا ملائكه اند. و يا طايفه اى از بزرگان و نخبگان مؤمنين از قبيل اصحاب اعراف. به هر حال از هر كه باشد به اذن خدا و از طرف او است و خطاب به اين كه (به وراى خـود بـرگـرديـد و نـورى جـسـتـجـو نـمـايـيـد) بـه قـول بـعـضـى از مـفـسـريـن خـطـابـى اسـت طـعـنـه آمـيـز و اسـت هـزايـى، و ايـن عـكـس العـمـل هـمـان اسـتهزايى است در دنيا به مؤمنين مى كردند، و بنابه گفته اين مفسرين به نـظـر روشـن تـر چـنـيـن مـى رسـد كـه : مـراد از كـلمـه  دنـيـا بـاشـد، و حـاصـل مـعنا اين باشد كه : به دنيايى كه پشت سر گذاشتيد، و در آن هر چه كرديد بر اسـاس نـفـاق كرديد، برگرديد، و از آن اعمالى كه مى كرديد نورى بگيريد، چون نور امروز كه روز قيامت است يا از اعمال است، و يا از ايمان ، و شما در دنيا نه ايمان داشتيد و نه عمل. البـتـه مـمـكـن اسـت هـمـيـن وجـه را طـور ديـگـرى تـوجيه كرد كه هم جداگانه باشد، و هم مشتمل بر استهزا نباشد، به اين كه بگوييم: جمله  امر مى كند به اين كه به دنـيـا بـرگـردند، و در آنجا ايمان واقعى و اعمال صالح كسب بكنند، و ليكن نمى توانند برگردند، در نتيجه گوينده نمى خواهد منافقين و منافقات را استهزا كند، بلكه مى خواهد بگويد: كار از كار گذشته و دستتان بجايى بند نيست. هـمـچـنـان كه نظير اين امر در آيه زير كه آن نيز مربوط به قيامت است آمده، مى فرمايد: (يـوم يـكـشـف عـن سـاق و يـدعـون الى السجود فلا يستطيعون... و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون. بعضى ديگر گفته اند: منظور اين است كه : به آن محلى كه نور را تقسيم مى كردند بر گـرديـد، و بـراى خـود نورى بگيريد، و منافقين بدانجا برمى گردند، و اثرى از نور نـمـى يـابـنـد، دو مـرتـبـه بـه سراغ مؤمنين ومى آيند، اما به ديوارى بر مى خورند بين ايـشـان و مـومـنـيـن زده شـده، وخـود خـدعـه اى است از خداى تعالى، كه با منافقين مى كند، هـمـانطور كه منافقين در دنيا با خدا نيرنگ مى كردند، و قرآن درباره نيرنگشان فرموده: (ان المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم).