🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول فان توليتم فانما على رسولنا البلاغ المبين2⃣1⃣
🔸از ظـاهـر ايـنـكـه كـلمـه #اطـيـعـوا را دو بـار آورد، و نـفـرمـود: (اطـيـعـوا اللّه و الرسـول)، بـر مـى آيـد كـه مـنـظـور از اطـاعـت خـدا بـا اطـاعـت رسـول دو چـيـز اسـت، و بـا هم اختلاف دارند، و از اين مى فهميم كه مراد (از اطاعت خدا) منقاد شدن براى او است،
در آنـچـه از شـرايع دين كه تشريع كرده، و پذيرفتن آن بدون چون و چرا است، و مراد (از اطـاعت رسول) انقياد و امتثال دستوراتى است كه او به حسب ولايتى كه بر امت دارد مى دهد، ولايتى كه خدا به او داده است.
و كـلمـه #تـولى در جمله (فان توليتم فانما على رسولنا البلاغ المبين )، به معناى اعراض، و كلمه #بلاغ به معناى تبليغ است.
اطاعت رسول ص اطاعت خدا و نافرمانيش نافرمانى او است
و مـعـنـاى جـمـله اين است: كه اگر شما از اطاعت خدا در آنچه از دين تشريع كرده، و يا از اطاعت رسول بدان جهت كه ولى امر شما است در آنچه به شما دستور مى دهد اعراض كنيد، رسـول مـا نمى تواند شما را مجبور بر اطاعت كند، براى اينكه او مأمور به رفتار نشده بلكه تنها مأمور شده كه رسالت خدا را به شما برساند، كه رسانيد.
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم زايد بر احكام و شـرايـع قـرآن دسـتور داده، چه اوامرش و چه نواهيش، رسالت خداى تعالى است، و در حقيقت اوامر و نواهى خدا را رسانده، و اطاعت مردم در آن اوامر و نواهى نيز مانند اطاعت اوامر و نواهى قرآن اطاعت خدا است، همچنان كه اطلاق آيه زير نيز براين معنا دلالت مى كند، چون مى فرمايد: (و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه )، و ظاهرش اين است كه اطاعت رسـول در آنچه امر و يا نهى مى كند، به طور مطلق لازم است، چون آن جناب در آن اوامر و نواهى ماذون به اذن خدا، و اذن خدا در اطاعت رسول مستلزم علم و مشيت خدا به اطاعت اوست، و وقـتـى اطـاعـت اوامـر و نـواهى او را اراده كرده باشد، قهرا خود آن اوامر و نواهى را هم اراده كـرده اسـت، پـس مـعـلوم مـى شـود امـر و نهى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از مصاديق امر و نهى خود خدا است، هر چند كه در مورد غير احكام و شرايعى باشد كه خود خدا جعل كرده است.
و بـه خـاطـر هـمـيـن كـه گـفتيم برگشت اطاعت رسول به اطاعت خداى تعالى است، در آيه شـريـفـه از غـيبت به خطاب التفات شده با اينكه قبلا خدا را غايب فرض كرده، فرموده بـود: (خـدا را اطـاعـت كـنـيـد) دنـبـالش خـدا را مـتـكـلم بـه حـسـاب آورده، مـى فـرمـايـد: #رسـول_مـا، تـا بـفـهـمـانـد گـفـتـه هـا و دسـتـورات رسـول هـم دسـتورات ما است، و مع ذلك در ضمن سخن تهديدى هم كرده باشد، و به طور اشاره فهمانده باشد كه نافرمانى او نافرمانى ما است.
بـيـان ايـنـكـه اطـاعـت يـك نـحـوه عـبـوديـت اسـت و فقط بايد از خدا و فرستاده اش اطاعت شود
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 6⃣سوره #القمر از تفسير شریف المیزان
🔰فتول عنهم يوم يدع الداع الى شى ء نكر6⃣
🔸كلمه #تولى كه مصدر فعل #تـول اسـت بـه مـعناى اعراض است، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع اسـت، مـى فـهـمـانـد جـمـله فـرع و نـتـيـجـه مـطـالب قـبـلى اسـت كـه حال كفار را توصيف مى كرد و مـى فـرمـايـد: وقـتـى مـكـذبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سـودى بـه حـالشـان نـدهـد و عـبـرت هـا و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.
راغب مى گويد: انكار، ضد عرفان است، و براى اظهار اين كه من فلانى را نمى شناسم، هـم گـفـتـه مـى شـود: (انـكـرت فـلانـا)، و هـم گـفـتـه مـى شود: (نكرت فلانا)، و اصـل مـعـنـاى ايـن كـلمـه ايـن است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده بـاشـد، و ايـن خـود نـوعـى جـهـل اسـت، و در قـرآن كـريـم آمـده: (فـلمـا راى ايـديـهـم لا تـصل اليه نكرهم - وقتى ديد دستشان به غذا نمى رسد ناشناس تشخيصشان داد). و نيز مى گويد: كلمه #نكر هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمى شناسد.
مفاد جمله (يوم يدع الداع...) در آيه: (فتول عنهم يوم يدع الداع...)
گـفـتـار در بـيـان حـال مكذبين در برابر حكمت بالغه اى كه به ايشان القاء مى شود، و مـواعـظـى كـه بـه عـنـوان انـذار گـوشـزدشـان مـى گـردد در جـمـله #فـتـول_عنهم تمام مى شود، و از جمله (يوم يدع الداع ) مجددا به قسمتى ديگر از آن مـواعـظـى كـه قـبـلا داشـت پـرداخـتـه حـال و وضـع مـكـذبـيـن در قـيـامـت و حال و روز امت هاى مكذب گذشته را در لحن عتاب و توبيخ شديد ذكر مى كند، در لحنى كه دل هـا را بـراى تـنـبـه تكان مى دهد، و ديگر عذرى براى اعراض اعراض كنندگان باقى نمى گذارد.
پـس بـنـابـر ايـن جـمـله (يـوم يـدع الداع...) كـلامـى اسـت جـداى از مـا قبل خود، كلامى است كه مى خواهد دوباره آن مواعظى را كه قبلا ذكر كرده بود در مقام جواب از سـوالى تـقـديـرى از سـر گـيـرد، گـويـا بـعـد از آنـكـه فـرمـود: (فـتـول عـنـهـم) شـخـصـى پـرسـيـده: خـوب وقـتـى پـيـامـبر از ايشان روى بگردانيد مـال كـار آنـان چـه بـود؟ فـرمـود: (يـوم يـدع...)، يـعـنـى حـال عـاقـبـت دنـيـايـشـان را كـه گـفـتـيـم كـه هـمـان حـال امـثـال آنـان از قـوم نوح و عاد و ثمود و ديگران بود، چون اينها بهتر از آنها نيستند، و اما حال آخرتشان در روزى كه دعوت كننده دعوت مى كند...
و بـنـابر اين ظرف در جمله #يوم_يدع متعلق است به جمله اى كه به زودى مى آيد، و مـى فرمايد: #يخرجون و معنايش اين است كه: روزى كه دعوت كننده به چيزى نديده و نـشـنـاخـته دعوت مى كند، همه از قبرها خارج مى شوند... و ممكن هم هست متعلق به جمله اى تـقـديـرى بـاشـد، و تـقـدير كلام (اذكر يوم يدع الداعى - بياد آر روزى را كه دعوت كـنـنـده دعـوت مـى كـنـد) و حـاصـل كـلام ايـن بـاشـد كـه بـيـاد آر آن روز را و حال ايشان را در آن داد.
و ايـن آيـه در مـعـنـاى آيـه شـريـفه (هل ينظرون الا الساعه ان تاتيهم) و آيه شريفه (فهل ينتظرون الا مث ل ايام الذين خلوا من قبلهم) مى باشد.
در ايـن آيـه شـريـفـه نـام دعـوت كـننده را نبرده كه كيست، چيزى كه هست در جاى ديگر اين دعوت را به خود نسبت داده و فرموده: (يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده).
و اگـر از مـيـان همه خبرهاى مربوط به قيامت مسأله دعوت براى خروج از قبرها و حضور بـراى فصل قضا و خروجشان از قبر در حال خشوع و سرعت گرفتنشان به سوى داعى را يادآور شده، براى اين بود كه اين دعوت مقابل دعوت آنان در دنيا قرار گيرد، كه ايشان را بـه سـوى ايـمـان بـه آيـات دعـوت مى كرد و ايشان اعراض نموده مى گفتند: اينها همه سحرهايى است مستمر.
و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه: به ياد آر روزى را كه دعوت كننده ايشان را امرى بس دشوار دعوت مى كند، و آن امر دشوار همان داورى و پاداش و كيفر است.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات3⃣3⃣و 4⃣3⃣سوره #النجم از تفسير شریف المیزان
🔰افرايت الذى تولى3⃣3⃣
🔰 و اعطى قليلا و اكدى4⃣3⃣
🔸كلمه #تولى (با ياء كه مصدر فعل تولى، با الف، است) به معناى اعراض است، و مـراد از آن در ايـنـجـا بـقـريـنـه آيـه بـعـدى اعـراض از انـفـاق در راه خـداسـت، و كلمه #اعـطـاء بـه مـعـنـاى انـفـاق و كـلمـه #اكـداء - مـصـدر فـعـل اكـدى - بـه مـعـنـاى قـطـع اعـطـا و ترك انفاق است، و حرف فاء كه بر سر جمله #افـرايت در آمده به خاطر همان مطلبى است كه قبلا خاطرنشان ساختيم و گفتيم آيات ايـن فـصـل فـرع و نتيجه گيرى از آيات فصل قبلى است. و معناى آيه مورد بحث اين است كـه : بـه مـن خـبـرده از آن كـسـى كـه ازاعـراض كـرد، و مال اندكى انفاق نموده و ديگر از انفاق دست برداشت.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بحث روایتی آیات3⃣3⃣ الی2⃣6⃣ سوره #النجم از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
🔸چند روايت راجع به شأن نزول آيات: افرايت الذى تولى...
در كـشـاف در ذيـل آيـه (افـرايـت الذى تـولى...) روايـت كـرده كـه عـثـمـان مال خود را در راه خير انفاق مى كرد، عبداللّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعيش به او گفت: اينطور كه تو گرفته اى بيم آن هست كه مالى برايت نماند. عثمان گفت : من خطايا و گـنـاهـانـى دارم، مـى خـواهم با اين عمل خود رضاى خدا را جلب كنم، اميد عفو او را دارم. عبداللّه گفت: تو اين ماده شتر خود و بارش را به من بده، من همه گناهانت را به عهده مى گيرم، عثمان هم همين كار را كرد و چند نفر را شاهد معامله گرفت، و از آن پس ديگر در راه خـيـر چـيـزى نـداد، بـديـن مـنـاسـبـت بـود كـه آيـه مـورد بـحـث نـازل شـد. و مـعـنـاى جمله #تولى اين است كه در روز احد مركز را ترك كرد. بعد از آنـكـه آيـات نـازل شـد، عـثـمـان بـهـتـر و بـيـشـتـر بـه عمل خير خود برگشت.
مؤلف: صـاحـب مجمع البيان اين قصه را نقل كرده و روايت آن را به ابن عباس و سدى و كـلبـى و جـمـاعتى از مفسرين نسبت داده، ولى در اين جمله #تولى مربوط به جنگ احد باشد، با اين كه اين سوره در مكّه نازل شده جاى خدشه و نظر است.
و در الدر المـنثور است كه فاريابى، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر و ابن ابى حاتم از مـجـاهـد روايـت كـرده انـد كـه در تفسير آيه (افرايت الذى تولى) گفته: اين آيات راجع به وليد بن مغيره است كه نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و ابوبكر مى آمد و به گفتگوى آن دو گوش مى داد، و منظور از اعطاء همين گوش دادن است، و منظور از جـمـله #واكـدى ايـن اسـت كـه وليـد ايـن عـطـاى خـود را تـرك كـرد، آن وقـت اين جمله نازل شد: (اعنده علم الغيب ) مى گويد: منظور از غيب، قرآن است، آيا در آن باطلى ديده، و در اثر آمد و شدش به حضور پيامبر و ابوبكر چنين ديدى پيدا كرده ؟.
مؤلف: خـوانـنده عزيز توجه دارد كه ظاهر آيات مورد بحث به هيچ وجه با آنچه در اين روايـت آمـده تـطـبـيـق نـمـى كـنـد، و ايـن هـم روايـت شـده كـه آيـات دربـاره عـاص بـن وائل، و در روايـتـى ديـگـر دربـاره مـردى كـه نـامـش را نـبـرده نازل شده است.
و در تـفـسـيـر قـمـى در ذيل جمله (و ابراهيم الذى وفى) مى گويد امام فرموده: يعنى ابراهيم به تمامى اوامر و نواهى خدا و حتى به ذبح پسرش وفا كرد و به طور كامل اطاعت نمود.
🔸چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران
و در كـافـى بـه سـنـد خـود از اسـحـاق بن عمار از امام ابوابراهيم موسى بن جعفر (عليه السلام) روايـت كـرده كـه گـفت : از آن جناب از شخصى پرسيدم كه حج و عمره اش را يا بـعـضـى از طـوافهايش را به نيت بعضى از افراد خاندانش انجام مى دهد، در حالى كه آن فرد از او غايب است و در شهرى ديگر قرار دارد، مى گويد: اين را هم پرسيدم كه: در اين فـرض آيـا از ثـواب عـمـل خـودش چـيـزى كـم مـى شـود يـا نـه ؟ فـرمـود: ايـن عمل هم به حساب خود او نوشته مى شود و هم به حساب آن فرد، علاوه بر اين ثوابى هم به عنوان صله رحم به او مى دهند. پرسيدم: در صورتى كه آن فرد از دنيا رفته بود، آيـا ايـن ثـواب بـه حـسـاب او مـلحـق مـى شـود؟ فـرمـود: آرى حـتـى اگـر مـشـمـول غـضـب خـدا بـاشـد بـه خـاطـر ايـن عـمـلى كـه تـو بـه نـيـت وى انـجـام داده اى مـشـمـول مـغـفـرت خـدا مـى گـردد، و اگـر در مـضـيـقـه بـاشـد بـه خـاطـر ايـن عـمـل گـشـايـش مـيـيـابـد، پـرسيدم : آيا آن فرد در آنجايى كه هست متوجه مى شود كه اين ثوابى كه به نامه عمل او ملحق شد از ناحيه چه كسى است ؟ فرمود: آرى. پرسيدم : اگر آن فـرد نـاصـبـى يـعـنـى دشـمـن عـلى (عليه السلام) بـاشـد ايـن عمل سودى به حالش دارد يا خير؟ فرمود: بلى، باعث تخفيف او مى شود.
مؤلف: مـورد روايـت هديه دادن ثواب عمل است، نه عملى كه به نيابت از طرف ميت انجام مى شود.
و در همان كتاب به سند خود از عبداللّه بن سنان از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كـه گـفـت : رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله وسـلم) فـرمـود: خـداى عـزوجـل بـه آن فـرشـته اى كه مؤ كل بر هر مؤمن است دستور مى دهد اگر آن مؤمن مريض شـود آنـچـه در حـال سـلامـتـى انـجـام مـى داد و فـعـلا بـه خـاطـر بـيـمـارى از آن عـمـل خـيـر بـازمـانـده بـرايش بنويس، براى اين كه اين منم كه او را در پناه و وثاق خود قرار داده ام.
و در خـصـال از امـام صـادق (عليه السلام) روايـت آورده كه فرمود: انسان بعد از مردنش ديـگـر هـيچ اجر و ثوابى دنبالش نمى آيد، مگر از چند راه : يكى كه در زندگيش صدقه اى پايدار تاسيس كرده باشد كه تا روز قيامت ثواب آن عايد وى مى شود. دوم صدقه اى كه به صورت وقفت در آورده باشد ديگر ورثه اش آن را به ارث نبرند.
🔹ادامه دارد....👇