eitaa logo
تفسیر المیزان
8.9هزار دنبال‌کننده
167 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰إِنَّا هَدَيْنَهُ السبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً3⃣ 🔸كلمه به معناى ارائه طريق است، نه رساندن به مطلوب، و مراد به ، سبيل به حقيقت معناى كلمه است، و آن مسيرى است كه آدمى را به غايت مطلوب برساند، و غايت مطلوب همان حق است. 🔸و كلمه به معناى آن است كه نعمت را طورى آشكار به كار ببرى كه به همه بفهمانى اين نعمت را فلان منعم به من داده،و ما تفسير اين كلمه را در ذيل آيه و سيجزى (اللّه الشاكرين ) ايراد نموده، گفتيم حقيقت شاكر بودن بنده براى خدا اين است كه خالص براى پروردگارش باشد، و در مقابل، كفران به معناى استعمال آن به نحوى است كه از خلق بپوشانى كه اين نعمت از منعم است. 🔸و دو جمله (اما شاكرا) و (و اما كفورا)دو حال هستند از ضمير در نه از كلمه كه بعضى پنداشته اند -و كلمه (اما- يا) تقسيم و تنويع را مى رساند، و آيه را چنين معنا مى دهد: مردم در قبال هدايتى كه ما كرديم دو قسم و دو نوعند، يا شاكرند و يا كفور، خلاصه چه شاكر باشند و چه كفور، به هر حال هدايت شده اند. 🔸و تعبير به (اما شاكرا و اما كفورا) بر دو نكته دلالت دارد: 🔸نكته اول اينكه: مراد از سبيل، سنت و طريقه اى است كه بر هر انسانى واجب است كه در زندگى دنيائيش آن را بپيمايد، و با پيمودن آن به سعادت دنيا و آخرت برسد، كه اين سبيل او را به كرامت زلفى، و قرب پروردگارش سوق مى دهد، كرامتى كه حاصلش دين حق است كه نزد خداى تعالى همان اسلام است. 🔸اين را گفتيم تا روشن گردد اينكه بعضى از مفسرين سبيل را به راه بيرون شدن انسان از رحم تفسير كرده اند تفسير صحيحى نيست. 🔸نكته دوم - كه اين تعبير بر آن دلالت دارد - اين است كه: آن سبيلى كه خدا بدان هدايت كرده سبيلى است اختيارى، و شكر و كفرى كه مترتب بر اين هدايت است، در جو اختيار انسان قرار گرفته، هر فردى به هر يك از آن دو كه بخواهد مى تواند متصف شود، و اكراه و اجبارى در كارش ‍ نيست ، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: (ثم السبيل يسره ) و اينكه در آخر سوره فرموده : (فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا و ما تشاون الا ان يشاء الله ) مى فهماند آنچه از بنده وابسته به اراده خداى تعالى است مشيت بنده است، نه عمل بنده، كه مورد مشيت خود بنده است، پس اين آيه هم نمى خواهد تأثير مشيت بنده در عمل او را نفى كند، كه مكرر در اين كتاب به اين نكته اشاره كرده ايم. 🔸و هدايتى كه خود نوعى اعلام از ناحيه خداى تعالى و علامت گذارى بر سر راه بشريت است، دو قسم است : 🔸قسم اول هدايت فطرى است : و آن عبارت از اين است كه بشر را به نوعى خلقت آفريده، و هستيش را به الهامى مجهز كرده كه با آن الهام اعتقاد حق و عمل صالح را تشخيص مى دهد، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: و (نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها)(سوگندبه نفسی که او بدون نقص آفریده، فجور وتقوایش را به او الهام کرده) و از اين آيه شريفه وسيعتر و عمومى تر آيه زير است كه مى فرمايد: (فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم ) و فطرت خداى را حاكم بر تمامى خلائق مى داند، نه تنها بر انسان. 🔸قسم دوم هدايت كلامى و زبانى است: كه از طريق دعوت انجام مى شود، يعنى خداى تعالى انبيايى را مبعوث، و رسلى را ارسال ، و كتبى را انزال، و شرايعى را تشريع مى کند، و به اين وسيله پيش پاى بشر را در زندگيش روشن، و سعادت و شقاوتش را بيان مى كند، و اين دعوت به طور مدام در بين بشر جريان داشته، و به وسيله دعوت فطرت تاءييد مى شده، همچنان كه فرمود: (انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده ... رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على اللّه حجه بعد الرسل ) . یعنی ما به تو وحی کردیم، همانطور که به نوح وپیامبران بعد از او وحی کردیم...، اینان رسولانی بودند که بشر را بشارت داده و تهدید می کردند تا حجت برمردم تمام شود و مردم دیگر بهانه ای برای گمراهی نداشته باشند. 🔸و بين اين دو هدايت فرق هايى است، يكى اين است كه هدايت فطرى عمومى است و به همه مى رسد، احدى از انسانها نيست كه از اين عموميت مستثنى باشد، براى اينكه هدايت فطرى لازمه خلقت بشر است ، و در همه افراد در آغاز خل قتشان بالسويه موجود است ، چيزى كه هست بسا مى شود به خاطر عواملى ، ضعيف و در بعضى در نهايت بى اثر مى گردد، و آن عوامل امورى است كه نمى گذارد انسان متوجه شود به اينكه عقل و فطرتش او را به چه مى خواند، و يا اگر چنين شواغل و موانعى در كار نيست ، و دعوت عقل و فطرتش را خوب مى فهمد، ليكن ملكات زشتى كه (در اثر تكرار گناه ) در دلش رسوخ يافته نمى گذارد دعوت فطرت را اجابت كند از قبيل ملكه عناد، لجاجت و نظائر آن كه خداى تعالى در آيه زير جامع همه آنها را هواى نفس معرفى نموده
⏮ادامه آیه1⃣ 🔰تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما اخفيتم و ما اعلنتم 🔸وقتى گفته مى شود (اسررت اليه حديثا)، معنايش اين است كه من فلان قصه را پنهانى به فلان كس رساندم، پس معناى (تسرون اليهم بالموده) اين است كه در خفا به مشركين اطلاع مى دهيد كه دوستشان داريد - راغب اين طور معنا كرده. و كلمه ضد اخفاء و به معناى آشكار ساختن است. و جمله (انا اعلم) حال از فاعل (تسرون) است. و كلمه اسم تفضيل است، (يعنى من داناترم). بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه اعلم صيغه متكلم وحده از مضارع باشد، كه با حرف باء متعدى شده است، چون ماده علم گاهى با حرف باء متعدى مى شود، و گاهى بدون آن. اين جمله استينافيه است، اما نه به طورى كه ربطى به ما قبل نداشته باشد، بلكه بيان ماقبل است، گويا شنونده وقتى آيه قبلى را شنيده، پرسيده: مگر ما چكار كرده ايم ؟ در اين آيه پاسخ مى دهد: شما پنهانى به مشركين اطلاع مى دهيد كه ما دوستتان داريم، و حال آنكه من از هر كسى بهتر مى دانم ، و بهتر خبر دارم آنچه را كه پنهانى و يا آشكارا انجام مى دهيد، يعنى من گفتار و كردار شما را به علمى مى دانم اخفاء و اظهار شما نسبت به آن يكسان است. 🔸پس معلوم مى شود مجموع دو جمله (بما اخفيتم و ما اعلنتم ) يك معنا را مى رساند، و آن اين است كه اخفاء و اظهار نزد خدا يكسان است، چون او به آشكار و نهان يك جور احاطه دارد، پس ديگر نبايد ايراد كرد كه آوردن جمله (بما اخفيتم) كافى بود، و احتياج به آن جمله ديگر نبود، براى اينكه كسى به نهان ها آگاه است، به طريق اولى به آشكارها عالم است. 🔸و در جمله (و من يفعل ذلك من كم فقد ضل سواء السبيل) كلمه اشاره به پنهان ساختن مودت با كفار، و به تعبير ديگر: اشاره است به دوستى با آنان. و كلمه (سواء السبيل ) از باب اضافه صفت به موصوف است، و معنايش سبيل السواء يعنى طريق مستقيم است.و كلمه مذكور مفعول ضل البته احتمال اين نيز هست كه منصوب به حذف حرف جر باشد، و تقدير آن (فقد ضل عن سواء السبيل ) بوده باشد. و منظور از كلمه ، (سبيل اللّه ) است. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a