eitaa logo
تفسیر المیزان
9.2هزار دنبال‌کننده
158 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیات3⃣ و 4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰خلق الانسان3⃣ 🔰علمه البيان4⃣ 🔸در ايـن جمله از ميان همه مخلوقات نخست خلقت انسان را ذكر كرده، انسانى كه در آيات بعد خـصـوصـيـت خـلقـتـش را بـيـان نـمـوده، مـى فـرمـايـد: (خـلق الانـسـان مـن صـلصال كالفخار) و اين به خاطر اهميتى است كه انسان بر ساير مخلوقات دارد، آرى انـسـان يـا يـكى از عجيب ترين مخلوقات است، و يا از تمامى مخلوقات عجيب تر است، كه البـتـه ايـن عـجـيـب تـر بـودن وقـتـى كـامـلا روشن مى شود كه خلقت او را با خلقت ساير مـخـلوقات مقايسه كنى، و در طريق كمالى كه براى خصوص او ترسيم كرده اند دقت به عمل آورى، طريق كمالى كه از باطنش شروع شده، به ظاهرش منتهى مى گردد، از دنيايش آغـاز شـده بـه آخـرتـش خـتم مى گردد، همچنان كه خود قرآن درباره فرمود: (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين الا الذين امنوا و عملوا الصالحات ) مقصود از اينكه خداوند به انسان (بيان آموخت و اهميت بيان در زندگى بشر) و كـلمه  در جمله مورد بحث به معناى پرده بردارى از هر چيز است، و مراد از آن در اينجا كلامى است كه از آنچه در ضمير هست پرده بر مى دارد، و خود اين از عظيم ترين نـعـمـت هاى است، و تعليم اين بيان از بزرگترين عنايات خدايى به انسان هااست، (آرى ايـن كه خداى سبحان ابزار سخن گفتن را به ما داده، و طرز آن را به ما آموخته، تا آنچه در دل خـود داريـم بـه ديـگـران منتقل كنيم، و به آنها بفهمانيم كه چه مى خواهيم و چه مى فهميم، به راستى از عظيم ترين نعمت ها است) پس كلام، صرف آواز نيست، كه ما آن را بـا بـكـار بردن ريه و قصبه آن و حلقوم از خود سر دهيم، همان طور كه حيوانات از خود سر مى دهند، و نيز صرف تنوع دادن به صوتى كه از حلقوم بيرون مى شود نيست، كه در نـتـيـجـه فـرق مـا با ساير حيوانات اين باشد كه ما مى توانيم از حلقوم خود صدا در آورده، و در فـضـاى دهـن آن را تـكـه تـكـه نـمـوده بـه اشكال مختلف در آوريم. بـلكـه انـسـان بـا الهـامـى طـبـيـعـى كـه موهبتى است از ناحيه خداى سبحان با يكى از اين صـوتـهـاى تـكـيـه دار بـر مـخـرج دهان كه آن را حرف مى نامند، و يا با چند حرف از اين حروف كه با هم تركيب مى كند علامتى درست مى كند آن علامت به مفهومى از مفاهيم اشاره مى كند و بـه ايـن وسـيـله آنـچـه از حـس شـنـونـده و ادراكـش غـايـب اسـت را بـراى او ممثل مى سازد، و شنونده مى تواند بر احضار تمامى اوضاع عالم مشهود چه روشن و درشت آن و چـه باريك و دقيقش، چه موجودش و چه معدومش، چه گذشته اش و چه آينده اش در ذهن خـود تـوانـا شود، و پس از حضور مفاهيم به هر وضعى از اوضاع معانى غير محسوس (كه تنها راه دركش نيروى فكر آدمى است و حس ‍ ظاهرى راهى بدان ندارد) دست يابد، و خلاصه گوينده با صدايى كه از خود در مى آورد، با حروف تركيب نيافته و تركيب يافته اش ‍ تـمـامـى ايـنـهـا را كـه گـفـتـيـم در ذهـن شـنـونـده خـود حـاضـر سازد، و در پيش چشم دلش ممثل سازد، به طورى كه گويى دارد آنها را مى بيند، هم اعيان آنها را و هم معانى را. و مقدار دخالت اين نعمت، يعنى نعمت سخن گفتن در زندگى حاجت به بيان ندارد، چون همه مى دانيم زندگى آدميان اجتماعى و مدنى است، و اين زندگى در آغاز پيدايش بشر صورت نـگـرفـت، و به ترقى و تكامل امروزيش نرسيد مگر از همين راه كه براى هر چيزى نامى نـهـاد، و بدين وسيله باب تفهيم و تفهم (فهميدن و فهماندن) را به روى خود بگشود، و اگـر ايـن نـبود هيچ فرقى ميان او و حيوان بى زبان نبود، زندگى او نيز مانند حيوانات جامد و راكد مى ماند. و بـهـترين و قويترين دليل بر اين كه الهام الهى بشر را به سوى بيان هدايت نموده، و ايـن كـه مسأله بيان و سخن گفتن ريشه از اصل خلقت دارد، اختلاف لغت ها و زبان ها در امت هـاى مـختلف و حتى طوايف مختلف از يك امت است، چون مى بينيم كه اختلاف امت ها و طوايف در خصايص روحى و اخلاق نفسانى و نيز اختلاف آنان به حسب مناطق طبيعى كه در آن زندگى مـى كـنـنـد اثـر مستقيم در اختلاف زبان هاى شان دارد، همچنان كه قرآن كريم به اين نعمت عـظمى اشاره نموده مى فرمايد: (و من اياتة خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم). و مـنـظـور از ايـن كـه فرمود:  اين نيست كه خداى سبحان لغات را براى بـشـر وضع كرده، و سپس به وسيله وحى به پيغمبرى از پيامبران و يا وسيله الهام به همه مردم، آن لغات را به بشر تعليم داده باشد، براى اين كه خود انسان بدان جهت كه به حكم اضطرار در ظرف اجتماع قرار گرفت طبعا به اعتبار تفهيم و تفهم وادار شد، نـخـسـت بـا اشاره و سپس با صدا و در آخر با وضع لغات يعنى قرارداد دسته جمعى به ايـن مـهم خود بپرداخت، و اين همان تكلم و نطق است، كه گفتيم اجتماع مدنى بشر بدون آن تمام نمى شد. 🔹ادامه دارد...👇