🔸ادامه👇
🔸وجـه چـهـارمـى هـم هـسـت كـه طـبـق آن روايـت هـم وارد شده، و آن اين است كه بگوييم تمامى بـنـدگـان خـدا چـه خوب و چه بد در بهشت سهم و منزلى و در دوزخ هم منزلى دارند، بنده اگـر اطـاعـت خـدا كـنـد بـه مـنـزلى كـه در بـهـشـت بـرايـش فـراهـم شـده داخـل مـى شـود، و اگـر نـافـرمـانـى خـدا را بـكـنـد، داخـل مـنـزلى كـه در آتـش دارد مـى شـود، و روز قـيـامـت مـنـزلهـاى بـهـشـتـى اهـل دوزخ را بـه اهـل بـهـشـت مـى دهـنـد، و مـنـزل دوزخـى اهـل بـهـشـت را بـه اهـل دوزخ مـى دهـنـد، پـس در قـيـامـت اهل بهشت دوزخيان را مغبون نموده، مؤمنين غابن و كفار مغبون مى شوند.
بعضى از مفسرين بعد از ايراد اين وجه گفته اند: تغابن در خود آيه با جمله (و من يومن باللّه... و بئس المصير) تفسير شده، ولى ما آنطور كه بايد ظهورى در آيه نديديم، كه چگونه آيه تغابن را تفسير نموده است.
و امـا جـمـله (و مـن يـومـن بـاللّه و يـعـمـل صـا لحـا... و بـئس المـصـيـر) از آنـجـا كه در طول اين تفسير مكرر معنا شده، ديگر به معنايش نمى پردازيم.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣الی🔟 سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روايتى
🔸در صـحيح بخارى از ابو هريره از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت آورده كه فرمود: هيچ بنده اى داخل بهشت نمى شود مگر آنكه منزلى را كه در دوزخ دارد مى بيند منزلى را كه اگر نافرمانى كرده بود بدانجا مى رفت، و براى اين مى بيند تا شكرش بـيـشـتـر شود، و هيچ بنده اى داخل آتش نمى شود، مگر آنكه آن منزلى كه در بهشت دارد، و اگر خوبى مى كرد بدانجا منتقل مى شد، مى بيند تا حسرتش بيشتر شود.
مؤلف: در اين معنا روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه وارد شده كه بعضى از آنها در تفسير اوائل سوره مومنون گذشت.
و در تـفـسـيـر بـرهـان از ابن بابويه به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق عليه السلام روايـت آورده كـه فـرمـود: مـنـظـور از #يـوم_التـلاق روزى اسـت كـه اهـل آسـمـان و زمـيـن بـه هـم بـر مـى خـورنـد، و مـنـظـور از (يوم التناد) روزى است كه اهل دوزخ اهل بهشت را نداء مى كنند كه: (افيضوا علينا من الماء او مما رزقكم اللّه - كمى از آن آب و يـا از آنـچـه خـدا روزيـتـان كـرده بـه مـا افـاضـه كـنـيد)، و منظور از #يوم_التـغـابـن روزى است كه اهل بهشت اهل آتش را مغبون مى كنند، و منظور از #يوم_الحسره روزى است كه مرگ را مى آورند و ذبح مى كنند، ديگر كسى دچار مرگ نمى شود.
مؤلف: و در ذيـل آيـات اول سـوره مـورد بـحـث عـده اى از روايـات وارد شـده كـه آيات را مربوط به شؤ ون ولايت دانسته، مانند روايتى كه مى گويد: منظور از ايمان و كفر ايمان به ولايت و كفر به آن در روز اخذ ميثاق است، و روايتى كه مى گويد: مراد از بينات ائمه هـدى عـليـهـم السـلم هـسـتـند، و رواياتى كه مى گويد: مراد از نور، امام است، و بايد دانـسـت كـه همه اين روايات به باطن آيات نظر دارند، و به هيچ وجه جنبه تفسير الفاظ آيه را ندارند.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 1⃣1⃣الی 8⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آيات
🔸هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن خدا و كسى كه به خدا ايمان آورد خدا دلش را هدايت مى كند و خدا به هر چيزى دانا است1⃣1⃣
🔸و خـداى را اطـاعـت كنيد و رسول را هم در هر فرمانى كه مى دهد اطاعت كنيد كه اگر اعراض كـنـيـد او مـسؤ ول نيست، زيرا به عهده رسول ما بيش از اين نيست كه پيام مرا به روشنى به شما برساند2⃣1⃣
🔸اللّه مـعـبـودى كـه جـز او مـعـبـود بـه حـقـى نـيـسـت و بـايـد مـومـنـان تـنـهـا بـر اللّه توكل كنند3⃣1⃣
🔸هان اى كسانى كه ايمان آورديد! بعضى از همسران و فرزندان شما دشمن شمايند از آنان بـر حذر باشيد و اگر عفو كنيد و از خطاهايشان بگذريد و بديهايشان را نديده بگيريد كارى خدايى كرده ايد چون خداى تعالى هم غفور و رحيم است4⃣1⃣
🔸جـز ايـن نـيـست كه اموال و اولاد شما فتنه و مايه آزمايش شمايند و نزد خدا اجرى عظيم هست5⃣1⃣
🔸پس تا آنجا كه مى توانيد از خدا بترسيد و بشنويد و اطاعت كنيد و اگر انفاق كنيد براى خـودتـان بـهـتـر اسـت و كـسـانـى كـه مـوفـق شـده بـاشـنـد از بخل نفسانى خويشتن را حفظ كنند چنين كسانى رستگاراند6⃣1⃣
🔸اگر به خدا قرضى نيكو بدهيد خدا آن را برايتان چند برابر مى كند و شما را مى آمرزد كه خدا شكرگزار و حليم 7⃣1⃣
🔸عالم غيب و شهادت و عزيز و حكيم است8⃣1⃣
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 1⃣1⃣الی8⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰بيان آيات
🔸در ايـن آيـات به بيان غرض سوره شروع نموده است، چون آياتى كه گذشت گفتيم همه جـنـبه مقدمه و زمينه چينى را دارد، و غرض سوره و ادارى مردم به انفاق در راه خدا، و صبر در برابر مصائبى است كه در خلال مجاهدات در راه او مى بينند.
و در مـيـان هـمه اين اغراض اول مسأله مصيبت ها، و صبر در برابر آنها را ذكر فرموده تا ذهن شنونده براى تاثر از سفارشات بعدى به انفاق آماده تر و صافتر گردد، و ديگر عذرى باقى نماند.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰مـا اصـاب مـن مـصـيـبـه الا بـاذن الله و مـن يـومـن بـاللّه يـهـد قـلبـه و اللّه بكل شى ء عليم1⃣1⃣
🔰كـلمـه #مـصـيـبـت بـه مـعـناى صفت و حالتى است در انسان كه در اثر برخورد به هر حـادثـه بـه او دسـت مـى دهـد، چـيـزى كـه هـسـت بـيـشـتـر در مـورد حـوادث نـاگـوار اسـتـعـمـال مـى شـود، حـوادثى كه با خود ضرر مى آورد و كلمه #اذن به معناى اعلام رخـصـت و عدم مانع است، و همواره ملازم با آگهى اذن دهنده نسبت به عملى است كه اجازه آن را صادر مى كند، وبعضى اين كلمه را به معناى علم گرفته اند صحيح نيست.
پس از آنچه گفته شد چند نكته روشن گرديد:
مقصود از اذن كــه فـرمود هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن اذن تكوينى است نه اذن لفظى و نه اذن تشريعى.
نكته اول اينكه: اذن در آيه اذن لفظى نيست، بلكه اذن تكوينى است، كه عبارت است از بـكار انداختن اسباب، و يا به عبارت ديگر برداشتن موانعى كه سر راه سببى از اسباب است، چون اگر آن مانع را بر ندارد سبب نمى تواند اقتضاى خود را در مسبب بكار گيرد، مـثـلا آتـش، اقـتضاى حرارت و سوزاندن را دارد، و مى تواند مثلا پنبه را بسوزاند، ولى به شرطى كه رطوبت بين آن و بين پنبه فاصله نباشد، پس برطرف كردن رطوبت از بـين پنبه و آتش با علم به اينكه رطوبت مانع است و برطرف كردنش باعث سوختن پنبه است، اذنى است در عمل كردن آتش در پنبه و به كرسى نشاندن اقتضايى كه در ذات خود دارد، يعنى سوزاندن.
و در عـرف عـام مـعمول بود كه كلمه #اذن را مختص به مواردى مى دانستند كه ماذون له (كـسـى كـه ديـگـرى بـه او اذن داده ) از عقلا باشد. چون عامه، معناى اعلام را در مفهوم اذن شـرط مـى دانستند، مثلا مى گفتند: (من به فلانى اذن دادم كه چنين و چنان كند) و هرگز نـمى گفتند: من به آتش اذن دادم كه پنبه را بسوزاند)، چون فكر مى كردند آتش شعور نـدارد، و نـمـى شود چيزى را به آن اعلام نمود، و نيز نمى گفتند: (من به اسب اجازه دادم بدود).
ولى قـرآن كـريم در اين موارد نيز استعمال كرده، در مورد عقلا فرموده: (و ما ارسلنا من رسـول الا ليـطـاع بـاذن اللّه)، و در مـورد غـيـر عـقـلا فرموده: (و البلد الطيب يخرج نـباته باذن ربه) و بعيد نيست اين تعميم براساس باشد كه قرآن كريم علم و ادراك را مـخـتـص ذوى العـقـول نـمـى دانـد، بـلكـه چـنـيـن افاده مى كند كه علم و ادراك در تمامى مـوجـودات جـريـان دارد، هـمـچنان كه در تفسير آيه شريفه (قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ء) گفته شد.
و بـه هر حال عمل از هيچ عامل و اثر از هيچ موثرى بدون اذن خداى سبحان تمام نمى شود، پـس هـر سـببى را كه فرض كنى موانعى دارد كه نمى گذارد در مسبب خود اثر كند، و اذن خداى تعالى به عمل كردن آن همين است كه آن موانع را بردارد، و هر سببى را فرض كنى كـه در سـبـبـيت تمام باشد، يعنى هيچ مانعى جلوگير عملش نباشد، باز عملكردش به اذن خـدا است و اذن خدا در آن اين است كه مانعى بر سر راهش نگذاشته باشد، پس تاثير چنين سـبـبـى هـم مـلازم بـا اذن خدا است، در نتيجه هيچ سببى بدون اذن او در مسبب خود اثر نمى گذارد.
نكته دوم اينكه: مصائب عبارت است از حوادثى كه آدمى با آن مواجه بشود، و در آدمى آثار سـوء و نـاخـوشـايندى بجاى گذارد، و اينكه گونه حوادث مانند حوادث خوب به اذن خدا مى رسد، براى اينكه اذن خداى تعالى تمامى موثرها را فرا گرفته، هر اثرى به اذن او از موثرش صادر مى شود.
نكته سوم اينكه: اين اذن، اذن تشريعى و لفظى يعنى حكم به جواز نيست، بلكه اذنى اسـت تـكـوينى، پس اصابه مصيبت همواره با اذن خدا واقع مى شود، هر چند كه اين مصيبت ظلمى باشد كه از ظالمى به مظلومى برسد، و هر چند كه ظلم از نظر تشريع ممنوع است، و شـرع بـه آن اذن نـداده اسـت. و بـه هـمـيـن جـهـت اسـت كـه بـعـضـى از مصائب را نبايد تـحـمـل كـرد، و صـبـر در بـرابـر آنها جائز نيست، بلكه واجب است آدمى در برابرش تا بتواند مقاومت كند، مثل ظلمهايى كه به عرض و ناموس آدمى و يا جان آدمى متوجه مى شود.
و از ايـن جا روشن مى شود كه آن مصائب كه قرآن مردم را به صبر در برابرش خوانده، مـصـائبـى نـيـسـت كـه دسـتـور مـقـاومـت در بـرابـرش را داده و از تـحـمـل آن نـهـى فـرمـوده، بـلكـه مصائبى است كه خود انسان در آن اختيارى ندارد، نظير مصائب عمومى عالمى، از قبيل مرگ و ميرها و بيماريها، و اما مصائبى كه اختيار انسان ها در آن مـدخـليت دارد، از قبيل ظلمهايى كه به نحوى با اختيار سر و كار دارد، در صورتى كه به عرض و ناموس و جان آدمى متوجه شود، بايد به مقدار توانايى در دفع آن كوشيد.
🔸ادامه دارد👇
🔹ادامه👇
🔸مفاد جمـله: (و مـن يؤمن بالله يهد قلبه) و رابطه بين اعتقاد به عموميت علم و مشيت خدا با سكون و آرامش قلبى (و من يومن بالله يهد قلبه ) - از ظاهر سياق بر مى آيد كه جمله ما اصاب من مصيبه الا باذن اللّه مى خواهد بفرمايد: خداى تعالى به حوادثى كه براى انسان ناخوش آيند و مـكـروه است، هم علم دارد و هم مشيت، پس هيچ يك از اين حوادث به آدمى نمى رسد، مگر بعد از عـلم خـدا و مـشـيـت او، پـس هـيـچ سـبـبـى از اسـبـاب طـبـيـعـى عـالمـى مـسـتـقـل در تـاثـيـر نـيـسـت، چون هر سببى كه فرض كنى جزو نظام خلقت است كه غير از خـالقش ربى ندارد، و هيچ حادثه و واقعه اى رخ نمى دهد مگر به علم و مشيت ربش، آنچه او بخواهد برسد ممكن نيست نرسد، و آنچه او نخواهد برسد ممكن نيست برسد.
و ايـن حـقـيـقـتـى اسـت كه قرآن كريم آن را به لسانى ديگر بيان نموده و فرموده: (ما اصـاب مـن مـصـيـبـه فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قبل ان نبراها ان ذلك على اللّه يسير).
پـس خـداى سبحان كه رب العالمين است لازمه ربوبيت عامه اش اين است كه او به تنهايى مـالك هـر چـيـز بـاشـد، و مـالك حـقـيـقـى ديگرى غير او نباشد، و نظام جارى در عالم هستى مـجـمـوعـى از انـحاى تصرفات او در خلقش مى باشد، پس هيچ متحركى و هيچ چيز ساكنى بـدون اذن او حـركـت و سـكـون نـدارد، و هـيـچ صـاحـب فـعـلى و هـيـچ قابل فعلى جز با سابقه علم و مشيت او فاعليت و قابليت ندارد، و علم و مشيت او خطاء نمى كند، و قضايش ردخور ندارد.
پـس اعـتـقـاد بـه ايـنـكـه خـداى تـعـالى اللّه يـگـانـه اسـت، اعـتـقـادات مـذكـور را بـه دنـبـال دارد، و انـسان را به آن حقايق رهنمون شده، قلب را آرامش مى بخشد، به طورى كه ديـگـر دچـار اضـطـراب نـمـى شـود، چـون مـى دانـد اسـبـاب ظـاهـرى مـسـتـقـل در پـديد آوردن آن حوادث نيستند، زمام همه آنها به دست خداى حكيم است، كه بدون مصلحت هيچ حادثه ناگوارى پديد نمى آورد، و همين است معناى جمله (و من يومن باللّه يهد قلبه ).
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: معناى آن اين است كه هر كس به توحيد خدا ايمان آورد و در بـرابـر دسـتـوراتش صبر كند، خداى تعالى قلبش را به گفتن (انا لله و انا اليه راجـعـون) هـدايت مى كند. ولى اين وجه درست نيست، براى اينكه صبر را در معناى ايمان اخذ كرده.
بـعـضـى ديـگر گفته اند: معنايش اين است كه هر كس به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را به سـوى آنـچـه كه بايد بكند هدايت مى كند، در نتيجه در موارد ابتلا به گرفتاريها صبر مـى كـنـد، و در مـوارد عطايا شكر مى كند، و اگر ستمى به او برود طرف را مى بخشد. و اين وجه قريب به همان معنايى است كه ما براى جمله كرديم.
(و اللّه بـكـل شـى ء عـليـم) - جمله تأكيد استثناى گذشته است ، ممكن هم هست اشاره بـاشـد بـه آنـچـه آيه سوره حديد افاده مى كرد، و مى فرمود: (ما اصاب من مصيبه فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراها).
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول فان توليتم فانما على رسولنا البلاغ المبين2⃣1⃣
🔸از ظـاهـر ايـنـكـه كـلمـه #اطـيـعـوا را دو بـار آورد، و نـفـرمـود: (اطـيـعـوا اللّه و الرسـول)، بـر مـى آيـد كـه مـنـظـور از اطـاعـت خـدا بـا اطـاعـت رسـول دو چـيـز اسـت، و بـا هم اختلاف دارند، و از اين مى فهميم كه مراد (از اطاعت خدا) منقاد شدن براى او است،
در آنـچـه از شـرايع دين كه تشريع كرده، و پذيرفتن آن بدون چون و چرا است، و مراد (از اطـاعت رسول) انقياد و امتثال دستوراتى است كه او به حسب ولايتى كه بر امت دارد مى دهد، ولايتى كه خدا به او داده است.
و كـلمـه #تـولى در جمله (فان توليتم فانما على رسولنا البلاغ المبين )، به معناى اعراض، و كلمه #بلاغ به معناى تبليغ است.
اطاعت رسول ص اطاعت خدا و نافرمانيش نافرمانى او است
و مـعـنـاى جـمـله اين است: كه اگر شما از اطاعت خدا در آنچه از دين تشريع كرده، و يا از اطاعت رسول بدان جهت كه ولى امر شما است در آنچه به شما دستور مى دهد اعراض كنيد، رسـول مـا نمى تواند شما را مجبور بر اطاعت كند، براى اينكه او مأمور به رفتار نشده بلكه تنها مأمور شده كه رسالت خدا را به شما برساند، كه رسانيد.
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم زايد بر احكام و شـرايـع قـرآن دسـتور داده، چه اوامرش و چه نواهيش، رسالت خداى تعالى است، و در حقيقت اوامر و نواهى خدا را رسانده، و اطاعت مردم در آن اوامر و نواهى نيز مانند اطاعت اوامر و نواهى قرآن اطاعت خدا است، همچنان كه اطلاق آيه زير نيز براين معنا دلالت مى كند، چون مى فرمايد: (و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه )، و ظاهرش اين است كه اطاعت رسـول در آنچه امر و يا نهى مى كند، به طور مطلق لازم است، چون آن جناب در آن اوامر و نواهى ماذون به اذن خدا، و اذن خدا در اطاعت رسول مستلزم علم و مشيت خدا به اطاعت اوست، و وقـتـى اطـاعـت اوامـر و نـواهى او را اراده كرده باشد، قهرا خود آن اوامر و نواهى را هم اراده كـرده اسـت، پـس مـعـلوم مـى شـود امـر و نهى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از مصاديق امر و نهى خود خدا است، هر چند كه در مورد غير احكام و شرايعى باشد كه خود خدا جعل كرده است.
و بـه خـاطـر هـمـيـن كـه گـفتيم برگشت اطاعت رسول به اطاعت خداى تعالى است، در آيه شـريـفـه از غـيبت به خطاب التفات شده با اينكه قبلا خدا را غايب فرض كرده، فرموده بـود: (خـدا را اطـاعـت كـنـيـد) دنـبـالش خـدا را مـتـكـلم بـه حـسـاب آورده، مـى فـرمـايـد: #رسـول_مـا، تـا بـفـهـمـانـد گـفـتـه هـا و دسـتـورات رسـول هـم دسـتورات ما است، و مع ذلك در ضمن سخن تهديدى هم كرده باشد، و به طور اشاره فهمانده باشد كه نافرمانى او نافرمانى ما است.
بـيـان ايـنـكـه اطـاعـت يـك نـحـوه عـبـوديـت اسـت و فقط بايد از خدا و فرستاده اش اطاعت شود
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣1⃣ سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰اللّه لا اله الا هو و على اللّه فليتوكل المومنون3⃣1⃣
🔸ايـن آيـه در مـقـام بـيـان عـلت وجـوب اطـاعـت خـداسـت، و عـلت ايـنـكـه چـرا اطـاعـت رسـول از مـصـاديـق اطـاعت خداست. توضيح اينكه اطاعت كه عبارت است از گردن نهادن در بـرابـر اوامـر و نـواهى مولى، خود يكى از شؤ ون عبوديت و بردگى براى مولى است، زيـرا اگـر مـولى بـرده اى را مـالك مـى شـود، هـيـچ مـنظورى ندارد جز اينكه مالك اراده و عـمـل بـرده باشد، به طورى كه برده اش اراده نكند مگر آنچه را كه مولى اراده مى كند و هـيـچ عـمـلى را انـجـام ندهد مگر آنچه را كه مولايش از او بخواهد انجام دهد، پس طاعت مولى نـحـوه اى از عـبـوديـت عـبـد است، همچنان كه در آيه زير هم بدان اشاره نموده مى فرمايد: (الم اعـهـد اليـكـم يـا بنى ادم ان لا تعبد وا الشيطان ) با اينكه هيچ كس شيطان را به عنوان خدايى نپرستيده، پس منظور از پرستش شيطان همان اطاعت كردن اوست.
پـس مـعـلوم شـد اطاعت كردن يك مطيع از مطاع خود عبادت آن مطاع است، و چون به جز خداى عـزوجـل مـعبودى نيست، پس طاعتى جز براى خدا، و يا هر كسى كه خدا اطاعتش را واجب كرده بـاشـد صـحـيـح نـيـست. در نتيجه معناى آيه مورد بحث چنين مى شود: خداى سبحان را اطاعت كنيد، زيرا به جز معبود كسى نبايد اطاعت شود، و معبود به حق هم به جز خدا كسى نيست، پس بر شما واجب است كه او را عبادت كنيد، و با اطاعت غير او آن غير را كه يا شيطان است يـا هـواى نـفـس شريك خدا نسازيد. و به اين بيان روشن شد كه چگونه جمله مورد بحث در مقام تعليل است.
بـا آنـچـه كه تا اينجا گفتيم وجه و نكته اينكه چرا نفرمود: (لا رب غيره )، و خصوص الوهيت را انتخاب نمود نيز روشن مى شود.
ايمان به خدا و اطاعت او يك نوع توكل بر او است
(و على اللّه فليتوكل المومنون) - اين جمله معناى جمله قبلى را كه مى فرمود: (اللّه لا اله الا هـو) تأكيد مـى كـنـد. تـوضـيـح ايـنـكـه تـوكـيـل كـه بـا تـوكـل از يك ماده مشتقند، به معناى آن است كه انسان شخص غير خودش را قـائم مـقـام خـود كـنـد تـا او امـور انـسـان را اداره نـمـايـد، و لازمـه ايـن وكـيـل گـيـرى ايـن اسـت كـه اراده وكـيـل قـائم مـقـام اراده مـوكـل، و فعل او فعل اين باشد، و اين به وجهى با معناى اطاعت منطبق است، چون مطيع هم اراده و عـمـل خـودرا تـابـع اراده و عـمـل مـطـاع مى داند، و اراده مطاع قائم مقام اراده مطيع، و عمل مطيع متعلق اراده مطاع مى شود، گـويـى عـمـل از خـود مـطـاع صـادر شـده، و بـنـابـر ايـن، اطـاعـت بـه وجـهـى بـه توكيل برگشت مى كند، و توكيل به وجهى اطاعت است.
پـس اطـاعـت بـنـده از پـروردگار خود اين كه اراده خود را تابع اراده پروردگارش كند، و عـمـلى هـم كـه مـى كـنـد همين جنبه را داشته باشد. و به عبارتى ديگر بنده اراده خود را و آنـچـه را كـه مـتـعـلق اراده او اسـت هـمـه را فـداى اراده و عمل پروردگارش نموده، و چنين ايثارى در راه او بكند.
پـس اطـاعـت خـداى تعالى در آنچه براى بندگانش تشريع كرده، و در متعلقات آن، خود نوعى از توكل بر خدا است، و چون اطاعت خدا براى هر خداشناس و مؤمن به خدا واجب است، پـس تـوكـل بـر او نـيـز بـر مؤمنـيـن لازم اسـت، و مؤمنـيـن هـم بـايـد بـر او تـوكـل كـنـنـد و هـم اطاعتش را گردن نهند، و اما كسى كه او را نمى شناسد، و به او ايمان ندارد، اطاعت هم ندارد.
پـس از آنـچـه گـذشـت روشـن شـد كـه ايـمـان و عـمـل صـالح نـوعـى از توكل بر خدا است.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 4⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰يا ايها الذين امنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم...4⃣1⃣
🔸كلمه #من در جمله (من ازواجكم) تبعيضى است، و معناى (بعضى از همسران شما) را مـى دهـد، و سـياق خطاب به تعبير (يا ايها الذين امنوا) و نيز وابسته كردن دشمنى همسران را به مؤمنين مجموعا علت حكم را مى رساند و مى فهماند كه بعضى از همسران مؤمنـيـن كـه بـا آنـان دشمنى مى ورزند بدان علت مى ورزند كه شوهرانشان ايمان دارند، و عداوت به خاطر ايمان جز نمى تواند علت داشته باشد كه اين زنان بى ايمان مى خواهند شـوهـران خـود را از اصـل ايـمـان، و يـا از اعـمـال صـالحـه اى كه مقتضاى ايمان است، از قـبـيـل انـفاق در راه خدا و هجرت از دار الكفر، برگردانند و منصرف كنند، و شوهران زير بـار نـمـى رونـد، قـهـرا زنـان بـا آنـان دشمنى مى كنند، و يا مى خواهند كفر و معصيت هاى بـزرگ از قـبـيـل بـخـل و خـوددارى از انـفـاق در راه خـدا را بـر آنـان تحميل كنند، چون دوست مى دارند شوهران بجاى علاقه مندى به راه خدا و پيشرفت دين خدا و مـواسـات بـا بـنـدگـان خـدا، بـه اولاد و هـمسران خود علاقه مند باشند، و براى تاءمين آسايش آنان به دزدى و غصب مال مردم دست بزنند.
پس خداى سبحان بعضى از فرزندان و همسران را دشمن مؤمنين شمرده، البته دشمن ايمان ايـشـان، و از ايـن جـهـت كـه دشـمن ايمان ايشانند شوهران و پدران را وادار مى كنند دست از ايـمـان بـه خدا بردارند، و پاره اى اعمال صالحه را انجام ندهند، و يا بعضى از گناهان كـبـيره و مهلكه را مرتكب شوند، و چه بسا مؤمنين در بعضى از خواسته هاى زن و فرزند به خاطر محبتى كه به آنان دارند اطاعتشان بكنند و لذا در آيـه شريفه مى فرمايد: از اين گونه زنان و فرزندان حذر كنيد، و رضاى آنها را مقدم بر رضاى خدا نگيريد.
(و ان تـعـفـوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحيم) - راغب در مفردات مى گويد كلمه #عفو به معناى قصد براى گرفتن چيزى است، مثلا وقتى گفته مى شود: #عفاه، و يـا اعـتـفـاه، مـعنايش اين است كه: قصد فلان چيز را كرد، در حالى كه آنچه را نزد خـود داشـت، بـه دسـت گـرفـتـه بـود - تـا آنـجـا كـه مى گويد - و چون گفته شود: (عـفـوت عـنـه) مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـن گـنـاه او را زايل كردم و از او چشم پوشيدم.
آنگاه مى گويد: و كلمه #صفح به معناى ترك ملامت اسـت، و فـرقش با عفو است كه از عفو بليغ تر است، و به همين جهت خداى تعالى در يك جـمـله هـر دو را ذكـر كرده و فرموده: (فاعفوا و اصفحوا حتى ياتى اللّه بامره)، چون گاهى مى شود كه انسان عفو مى كند، ولى صفح نمى كند. و سپس گفته: و كلمه #مغفرت كـه از ماده #غفر است، به معناى آن است كه جامه اى در تن كسى بپوشانى كه تن او را از آلودگى نگه بدارد، و از همين باب است كه مى بينى يكى به ديگرى مى گويد (اغـفـر ثـوبـك فـى الوعـاء) يـعـنـى جـامـه ات را در خـم رنگ بينداز و آن را رنگ كن تا چـركتاب شود، و ديرتر چرك را نشان دهد و غفران و مغفرت از ناحيه خداى تعالى به اين اسـت كـه بـنده را از اينكه عذاب به او برسد حفظ فرمايد و در قرآن فرموده: (غفرانك ربنا)، و (مغفره من ربكم)، و (و من يغفر الذنوب الا اللّه ).
پس سه جمله #تعفوا، و #تصفحوا و #تغفروا مى خواهند مؤمنين را تشويق كنند بـه ايـنكه اگر زن و فرزندانشان آثار دشمنى مذكور را از خود بروز دادند، صرفنظر كنند، و در عين حال بر حذر باشند كه فريب آنان را نخورند.
(فـان اللّه غـفـور رحـيـم) - اگـر منظور از مغفرت و رحمت مغفرت و رحمت خاصه الهى بـاشد آن مغفرت و رحمتى كه تنها به مؤمنين مى رسد به همانهايى كه در آيه مورد بحث مـخاطب به خطابهاى #تعفوا و #تصفحوا و #تغفروا هستند و معنا اين باشد كه اگر شما مؤمنين از خطا و دشمنى زنان و فرزندان خود چشم پوشى كنيد، خداى تعالى هم با شما به مغفرت و رحمت خود معامله مى كند، در اين صورت جمله مورد بحث وعده جميلى به مؤمنـيـن است در برابر رفتار صالحى كه كرده اند، همچنان كه در آيه زير همين وعده را به مؤمنين صاحب عفو و صفح داده مى فرمايد:
(و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر اللّه لكم).
و اگـر مـنـظـور مغفرت و رحمت عام الهى باشد، بدون اينكه مقيد به مورد خطاب باشد، در ايـن صـورت ديگر جمله مورد بحث وعده نخواهد بود، بلكه مى خواهد بفرمايد: اگر مؤمنين چـنين كنند خود را به صفات خدا متصف و به اخلاق خدايى متخلق كرده اند، چون خدا هم غفور و رحيم است.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 5⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰انما اموالكم و اولادكم فتنه و اللّه عنده اجر عظيم5⃣1⃣
🔸كـلمـه #فـتـنـه بـه مـعـناى گرفتاريهايى است كه جنبه آزمايش دارد، و آزمايش بودن امـوال و فرزندان به خاطر اين است كه اين دو نعمت دنيوى از زينت هاى جذاب زندگى دنيا است، نفس آدمى به سوى آن دو آن چنان جذب مى شود كه از نظر اهميت همپايه آخرت و اطاعت پـروردگارش قرار داده، رسما در سر دو راهى قرار مى گيرد، و بلكه جانب آن دو را مى چـربـانـد، و از آخـرت غـافـل مـى شـود،
هـمـچـنـان كـه در جـاى ديـگـر فـرمـود: (المال و البنون زينه الحيوه الدنيا).
و تـعـبـيـر آيـه مـورد بـحـث كـنـايـه از نـهـى اسـت، مـى خـواهـد از غـفـلت از خـدا به وسيله مـال و اولاد نـهـى كـنـد، و بـفـرمـايـد: بـا شـيـفـتـگـى در بـرابـر مال و اولاد جانب خدا را رها نكنيد، با اينكه نزد او اجرى عظيم هست.
___
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطعْتُمْ ... 6⃣1⃣
🔸يعنى به مقدار استطاعتى كه داريد از خدا پروا كنيد - چون سياق جمله سياق دعوت و تشويق به اطاعت خدا و انفاق و مجاهده در راه او است - و جمله مورد بحث به خاطر حرف #فاء تفريع شده بر جمله (انما اموالكم ...) در نتيجه معناى آن چنين مى شود كه: به مقدار استطاعتتان از خدا بترسيد و از ذره اى از آن مقدار را از تقوا و ترس خدا كوتاه نياييد. در نتيجه آيه شريفه همان مطلبى را مى رساند كه آيه شريفه (اتقوا اللّه حق تقاته ) در مقام افاده آن است نه اينكه بخواهد بفرمايد هر چه توانستيد رعايت تقوى را بكنيد و هر مقدار كه نتوانستيد تقوى را رها كنيد چون خداى تعالى به حكم آيه (و لا تحملنا ما لا طاقه لنابه ) به بيش از مقدار طاقت از از ما نخواسته آرى هر چند اين معنا در جاى خود صحيح است
ليكن آيه مورد بحث ناظر به آن نيست.
🔸از آنچه گذشت دو نكته روشن گرديد.
🔸نكته اول اينكه: ميان آيه (فاتقوا اللّه ما استطعتم و آيه اتقوا الله حق تقاته ) هيچ منافاتى نيست، و اختلافى كه بين آن دو هست چيزى نظير اختلاف به مقدار و كيفيت است، در جمله اولى دستور مى دهد تقواى شما همه مواردى را كه درسعه و قدرت شما است فرا بگيرد، و در دومى دستور مى دهد تقواى شما در همه موارد متصف به حقيقت باشد، تقواى صورى و ظاهرى نباشد، اولى راجع به كميت و مقدار تقوا است، دومى مربوط به كيفيت آن است.
🔸نكته دوم اينكه: سخن بعضى از مفسرين كه گفته اند: جمله (فاتقوا اللّه ما استطعتم ) ناسخ جمله (اتقوا اللّه حق تقاته ) است، سخن درستى نيست ، و فسادش روشن گرديد.
🔸(و اسمعوا و اطيعوا و انفقوا خيرا لانفسكم ) - قسمت از آيه جمله (فاتقوا اللّه ما استطعتم ) را تأكيد مى كند، و كلمه #سمع معناى استجابت و قبول پيشنهاد و دعوت است، كه مربوط به مقام التزام قلبى است، به خلاف طاعت كه انقياد در مقام عمل است
و كلمه #انفاق به معناى بذل مال در راه خدا است (نه هر بذلى ديگر)، و كلمه #خيرا اگر منصوب آمده به گفته صاحب كشاف به خاطر عاملى است كه حذف شده، و تقدير آن و #انفقوا و (امنوا خيرا لانفس كم - انفاق كنيد و ايمان آوريد به چيزى كه براى خودتان خير است ) مى باشد. احتمال هم دارد كلمه #انفقوادر عين دلالت بر انفاق، متضمن معناى قدموا و يا نظير آن هم باشد، و معنا چنين باشد (و انفقوا خيرا لانفسكم - انفاق كنيد و با انفاق خيرى را براى خود از پيش بفرستيد) كه در عبارت داخل گيومه كلمه #انفاق متضمن معناى از پيش بفرستيد شده، شما مى توانيد چيز ديگرى را فرض كنيد كه مقام آيه بر آن دلالت كند.
🔸و اگر فرمود: #لانفسكم و نفرمود: (لكم )، براى اين بود كه مؤمنين را بيشتر خوشدل سازد، و بفهماند اگر انفاق كنيد خيرش مال شما است، و به جز خود شما كسى از آن بهره مند نمى شود، چون انفاق دست و دل شما را باز مى كند، و در هنگام رفع نيازه اى جامعه خود دست و دلتان نمى لرزد.
🔰و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون
🔸تفسير اين جمله در تفسير سوره حشر گذشت.
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣1⃣سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰إِن تُقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً يُضعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شكُورٌ حَلِيمٌ7⃣1⃣
🔸منظور از (اقراض خداى تعالى ) انفاق در راه خدا است، و اگر اين عمل را قرض دادن به خدا، و آن مال انقاق شده را قرض حسن خوانده، به اين منظور بوده كه مسلمين را به انفاق ترغيب كرده باشد.
🔸جمله (يضاعفه لكم و يغفر لكم ) اشاره است به حسن جزايى كه خداى تعالى در دنيا و آخرت به انفاق گران مى دهد، و اسمهاى #شكور ، #حليم ، #عالم غيب و شهادت ، #عزيز و #حكيم پنج نام از اسماى حسناى الهى هستند، كه شرحش و وجه مناسبتش با سمع و طاعت و انفاق كه در آيه بدان سفارش شده است روشن است.
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣1⃣الی آخر سوره #التغابن از تفسير شریف المیزان
🔰 بحث روايتى
🔸در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر عليه السلام روايت شده كه در ذيل آيه (ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم فاحذروهم ) فرموده: اين آيه راجع به مسلمانانى است كه وقتى مى خواستند از وطن كافرنشين خود به دار هجرت مهاجرت كنند، زن و فرزندشان دست به دامنشان انداخته، از رفتن بازشان مى داشتند، و مى گفتند: تو را به خدا سوگند مى دهيم كه از ما دست بر مدار كه بعد از رفتنت از بين خواهيم رفت، بعضى از مسلمانان تسليم خواسته زن و فرزند خود مى شدند، و در دار الكفر مى ماندند، و آيه شريفه آنان را از چنين زن و فرزندانى بر حذر داشته، از اطاعت آنان نهى مى فرمايد، بعضى ديگر از مسلمانان تسليم نمى شدند، و راه خدا را پيش گرفته از زن و فرزند دست بر مى داشتند، و مى گفتند: به خدا سوگند اگر شما با من هجرت نكنيد، و خداى تعالى روزى بين من و شما در دار الهجره جمع كرد، ديگر كارى به كارتان نخواهم داشت ، و تا ابد سودى به شما نخواهم رسید.
ولى خداى تعالى دستور داد بعد از آنكه در دار هجرت به زن و فرزند خود رسيدند از سوگند خود صرف نظر نموده، به بهترين وجهى با آنان برخورد نمايند، و صله رحم را رعايت كنند.
🔰و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان اللّه غفور رحيم.
🔸مؤلف: اين معنا در الدر المنثور هم از عده اى از صاحبان كتب حديث از ابن عباس روايت شده .
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عباده بن صامت و عبداللّه بن ابى اوفى ، از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم نقل كرده اند كه در تفسير جمله (انما اموا لكم و اولادكم ) فرموده اند: براى هر امتى، فتنه اى است، و فتنه امت من كه به وسيله آن آزمايش مى شوند مال است.
مؤلف: نظير اين روايت را نيز از ابن مردويه از كعب بن عياض از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسل نقل كرده.
🔸و باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه، احمد، ابو داوود، ترمذى، نسائى، ابن ماجه، حاكم و ابن مردويه، همگى از بريد روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم مشغول خطابه بود كه حسن و حسين با پيراهنى قرمز وارد شدند، و (به طرف آن جناب ) مى رفتند و مى افتادند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از منبر پايين آمد و هر دو را بغل كرد يكى را به اين طرف و يكى را به آن طرف و به منبر بالا رفت، و سپس فرمود: خداى تعالى درست فرموده : (انما اموالكم و اولادكم فتنه )، من وقتى چشمم به اين دو پسر افتاد كه مى آيند و مى افتند، نتوانستم طاقت بياورم، و كلامم را قطع نكنم، بناچار براى گرفتن آن دو پايين آمدم.
🔸مؤلف: اين روايت بى اشكال نيست، براى اينكه درست است كه اموال و اولاد فتنه است، اما نه حتى براى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم، كه سيد انبيا و سرآمد مخلصين و معصوم و مؤيد به روح القدس است.
🔸روايت ديگرى هست كه لحنش از اين هم شنيع تر است، و آن روايتى است كه باز الدر المنثور از ابن مردويه، از عبداللّه عمر، نقل كرده كه گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم در حالى كه داشت بالاى منبر براى مردم ايراد خطبه مى كرد چشمش به حسين بن على افتاد كه داشت مى آمد، پا بر دامن خود نهاد و افتاد و گريه كرد، ناگزير رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم از منبر پايين آمد،
مردم چنين ديدند، دويدند و حسين را برداشتند، و او را دست به دست گردانيده تا به رسول خدا رسانند، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آنگاه فرمود: خدا شيطان را بكشد كه فرزند چه فتنه اى است، به آن خدايى كه جانم به دست اوست، من متوجه نشدم كه از منبر پايين آمده ام.
🔸نظير اين روايت در شناعت لحن روايتى است كه از ابن منذر، از يحيى بن ابى كثير نقل شده كه گفت: وقتى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وسلم صداى گريه حسن و حسين را شنيد، فرمود: اولاد فتنه است، براى گريه اين دو كودك آن چنان مرابى خود كرد كه برخاستم در حالى كه عقل از من سلب شده بود. بنابر اين يا بايد اين روايات را طرد نموده قبولش نكرد، و يا آنكه تأويل و توجيهش كرد.
🔸ادامه دارد👇
⏮ ادامه بحث روایتی
🔸و در تفسير برهان از ابن شهر اشوب از تفسير وكيع روايت شده كه گفت: سفيان بن مره همدانى از عبد خير برايمان نقل كرد كه گفته بود، من از على بن ابى طالب از اين كلام خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايد: (اتقوا الله حق تقاته )، فرمود: به خدا سوگند غير از اهل بيت كسى به اين دستور عمل نكرده، اين ماييم كه همواره به ياد خداييم، و هرگز فراموشش نمى كنيم، و ماييم كه شكرش را به جاى آورده، هرگز كفرانش نمى كنيم، و ماييم كه او را اطاعت نموده، هرگز نافرمانيش نكرده ايم .
🔸و چون اين آيه نازل شد اصحاب گفتند ما توانايى چنين تقوايى را نداريم، خداى تعالى آيه (فاتقوا الله ما استطعتم ) را نازل فرمود، (تا آخر حديث ).
🔸و در تفسير قمى آمده كه پدرم از فصل بن ابى مره برايم حديث كرد كه : من امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه از اول شب تا صبح طواف مى كرد و مى گفت: بارالها مرا از شر بخل نفسم نگه بدار. عرضه داشتم : فدايت شوم من امشب از شما به غير از اين دعا را نشنيدم. فرمود: چه بلايى بالاتر از بخل نفس سراغ دارى ؟ خداى تعالى مى فرمايد: (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ).
_____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 متن سوره #المنافقون
__________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
636879891315942603.mp3
413.9K
🌺 ترتیل سوره #المنافقون
🎙 استاد پرهیزگار
⏳زمان: 3:26 دقیقه
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره #المنافقون
🎙 ترتیل موسسه پیامبر مهر ورحمت
⏳زمان : 5:36 دقیقه
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 1⃣تا8⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آیات
🔸به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸اى رسول ما چون منافقان (رياكار) نزد تو آمده گفتند كه ما به يقين و حقيقت گواهى مى دهيم كه تو رسول خدايى (فريب مخور) خدا مى داند كه تو رسول اويى. و خدا گواهى مى دهد كه منافقان (سخن به مكر و خدعه و) دروغ مى گويند 1⃣
🔸قسم هاى (دروغ ) خود را سپر جان خويش (و مايه فريب مردم ) قرار داده اند تا بدينوسيله راه خدا را (بروى خلق ) ببندند (بدانيد اى اهل ايمان ) كه آنچه مى كنند بسيار بد مى كنند 2⃣
🔸براى آن (نفاق و دروغ ) كه آنها (بر زبان ) ايمان آوردند و سپس (بدل ) كافر شدند خدا هم مهر (قهر و ظلمت ) بر دلهايشان نهاد تا هيچ (از حقايق ايمان ) درك نكنند3⃣
🔸اى رسول تو چون (از برون ) كالبد جسمانى آن منافقان را مشاهده كنى (به آراستگى ظاهر) تو را به شگفت آرند و اگر سخن گويند (بس چرب زبانند) به سخنهايشان گوش فرا خواهى داد (ولى از درون ) گويى كه چوبى خشك بر ديوارند (و هيچ ايمان و معرفت ندارند و چون در باطن نادرست و بدانديشند) هر صدائى بشنوند بر زبان خويش پندارند. اى رسول (بدانكه ) دشمنان (دين و ايمان ) به حقيقت اينان هستند از ايشان بر حذر باش ، خدايشان بكشد چقدر (به مكر و دروغ ) از حق باز مى گردند 4⃣
🔸و هرگاه به آنها گويند بياييد تا رسول خدا براى شما از حق آمرزش طلبد سر بپيچند و بنگرى كه با تكبر و نخوت روى مى گردانند5⃣
🔸اى رسول تو از خدا براى آنان آمرزش بخواهى يا نخواهى به حالشان يكسان است ، خدا هرگز آنها را نمى بخشد كه همانا قوم نابكار فاسق را خدا هيچ وقت (به راه سعادت ) هدايت نخواهد كرد6⃣
🔸اينها همان مردم بدخواهند كه مى گويند بر اصحاب رسول انفاق مال مكنيد تا از گردش پراكنده شوند در صورتى كه خدا را گنجهاى زمين و آسمانها است لكن منافقان درك آن نمى كنند 7⃣
🔸آنها (پنهانى ) مى گويند اگر به مدينه مراجعت كرديم البته بايد (يهوديان ) اربابان عزت و ثروت مسلمانان ذليل را از شهر بيرون كنند و حال آنكه عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ايمان است و ليكن منافقان از اين معنى آگاه نيستند8⃣
____________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات1⃣تا 8⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰 بیان آیات
🔸اين سوره وضع منافقين را توصيف مى كند، و آنان را به شدت عداوت با مسلمين متهم ساخته، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را دستور مى دهد، تا از خطر آنان برحذر باشد، و مؤمنين را نصيحت مى كند به از كارهايى كه سرانجامش نفاق بپرهيزند، تا به هلاكت نفاق دچار نگردند، و كارشان به آتش دوزخ منجر نشود. اين سوره در مدينه نازل شده است.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰إِذَا جَاءَك الْمُنَفِقُونَ قَالُوا نَشهَدُ إِنَّك لَرَسولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّك لَرَسولُهُ وَ اللَّهُ يَشهَدُ إِنَّ الْمُنَفِقِينَ لَكَذِبُونَ1⃣
🔸كلمه #منافق اسم فاعل از باب مفاعله از ماده نفاق است، كه در عرف قرآن به معناى اظهار ايمان و پنهان داشتن كفر باطنى است.
🔸و كلمه #كذب به معناى دروغ است كه ضد راستى است. و حقيقتش عبارت است از اينكه خبرى كه گوينده مى دهد با خارج مطابقت نداشته باشد، پس #صدق و #كذب وصف خبر است. ولى چه بسا مطابقت (در صدق ) و مخالفت (در كذب ) به حسب اعتقاد خبر دهنده را هم صدق و كذب مى نامند، در نتيجه خبرى كه بر حسب اعتقاد خبر دهنده مطابق با واقع باشد، صدق مى نامند، هر چند كه در واقع مطابق نباشد، و مخالفت خبر به حسب اعتقاد خبر دهنده را دروغ مى نامند، هر چند كه در واقع مخالف نباشد. نوع اول را صدق و كذب خبرى، و نوع دوم را صدق و كذب مخبرى مى گويند.
🔸پس اينكه فرمود: (اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول اللّه ) حكايت اظهار ايمان منافقين است كه گفتند شهادت مى دهيم كه تو حتما رسول خدايى، چون اين گفتار ايمان به حقانيت دين است كه وقتى باز شود ايمان به حقانيت هر دستورى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آورده، و ايمان به وحدانيت خداى تعالى و به معاد است، و اين همان ايمان كامل است.
🔸و اينكه فرمود: (و اللّه يعلم انك لرسوله )تثبيتى است از خداى تعالى نسبت به رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ). و اينكه با وجود وحى قرآن و مخاطبت قرآن با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه كافى در تثبيت رسالت آن جناب بود و مع ذلك به اين تثبيت تصريح كرد، براى اين است كه قرينه اى صريح بر كاذب بودن منافقين باشد، از اين جهت كه بدانچه مى گويند معتقد نيستند، هر چند كه گفتارشان يعنى رسالت آن جناب صادق است، پس منافقين در گفتارشان كاذبند به كذب مخبرى، نه به كذب خبرى، پس جمله (و اللّه يشهد ان المنافقين لكاذبون ) منظورش كذب مخبرى است نه كذب خبرى.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964aج
🌺 تفسیر آیه 2⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰اتخَذُوا أَيْمَنهُمْ جُنَّةً فَصدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ ...2⃣
🔸كلمه #ايمان - به فتح همره - جمع (يمين )است و به معناى سوگند مى باشد. و كلمه #جنه - به ضمه جيم - به معناى سپر است، و منظور از سپر معناى مجازى آن است، يعنى هر چيزى كه انسان با آن حفظ شود.
🔸و كلمه #صد - به تشديد دال - هم به معناى جلوگيرى مى آيد، و هم به معناى اعراض، و بنابر معناى دوم مراد اين است كه منافقين از راه خدا - كه همان دين باشد - اعراض نمودند. و گاهى هم به معناى برگرداندن مى آيد.
🔸 و بنابر اين
مراد از جمله مورد بحث مى شود كه : منافقين عامه مردم را از راه دين برگرداندند، در حالى كه خود را در پشت سپر سوگندهاى دروغينشان حفظ كردند.
🔸و معناى آيه مى شود كه : منافقين سوگندهاى دروغين خود را وقايه و سپر خود قرار داده، از راه خدا و دين او اعراض نمودند، و يا به مقدارى كه توانستند امور را فاسد و وارونه ساختند، و بدين وسيله مردم را از دين خدا برگرداندند.
🔸و جمله (انهم ساء ما كانوا يعملون ) تقبيح اعمال منافقين است ، اعمالى كه به طور استمرار -از روزى كه دچار نفاق شدند تا روز نزول سوره - مرتكب شده بودند.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣سوره #المنافقون از تفسير شریف المیزان
🔰ذلك بانهم امنوا ثم كفروا فطبع على قلوبهم فهم لا يفقهون3⃣
🔸اشـاره بـا كـلمـه #ذلك - بـه طـورى كـه گـفـتـه انـد - بـه زشـتـى اعـمـال ايـشـان اسـت. بـعـضـى هـم گـفـتـه انـد اشـاره بـه هـمـه مـطـالب قـبـل است، يعنى دروغگويى، و سپر قرار دادن سوگند دروغ، و برگرداندن مردم از راه خدا، و اعمال زشت منافقين.
و مـنـظـور از ايـنـكـه فرمود ايمان آوردند همان شهادت زبانى به يگانگى خدا و رسالت رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم اسـت، كـه سـپـس در بـاطـن دل از ايـمـان بـه خـدا شـدنـد، هـمـچنان كه در جاى ديگر فرموده: (و اذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزون ).
البـتـه بـعـيـد هـم نيست كه در بين منافقين كسانى بوده باشند كه ايمان اولشان حقيقى و جدى بوده، ولى بعدا از دين برگشته باشند، و اين ارتداد خود را از مؤمنين پنهان نموده، در بـاطـن بـه مـنـافـقـيـن پـيـوسـتـه بـاشـنـد، و مـثـل آنـان مـنـتـظـر گـرفـتـارى رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و مؤمنين شده باشند، همچنان كه از آيات سوره تـوبه نظير آيه زير همين معنا به نظر مى رسد: (فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يـلقـونـه بـمـا اخـلفـوا اللّه مـا وعـدوه ) و نيز در آيه زير از منافقينى كه از همان آغاز، ايمان در دلهايشان داخل نشده تعبير كرده به اينكه (و كفروا بعد اسلامهم ).
بـنـابـراين، پس ظاهر چنين به نظر مى رسد كه منظور از جمله (امنوا ثم كفروا) اظهار شهادتين باشد، اعم از اينكه از صميم قلب و ايمان درونى باشد، و يا تنها گفتار بدون ايمان درونى، و كـافـر شـدنـشـان بـديـن جـهـت بوده باشد كه اعمالى نظير استهزاء به دين خدا، و يا رد بـعـضـى از احـكـام آن مـرتـكـب شـده باشند، و نتيجه اش خروج ايمان - اگر واقعا ايمان داشته اند - از دلهايشان بوده.
معناى اينكه خداوند بر دل هاى منافقين مهر زده و جمله (فطبع على قلوبهم فهم لا يفقهون) نتيجه گيرى عدم فهم منافقين است از مهرى كـه بـه دلهـايـشـان خـورده، و ايـن نـتـيـجـه گـيـرى بر آن دلالت دارد كه طبع و مهر به دل خوردن باعث مى شود ديگر دل آدمى حق را نپذيرد، پس چنين دلى براى هميشه مايوس از ايمان و محروم از حق است.
حـال بـبـيـنـيـم مـهـر بـه دل خـوردن يـعـنـى چـه ؟ يـعـنـى هـمـيـن كـه دل بـه حـالتـى در آيد كه ديگر پذيراى حق نباشد، و حق را پيروى نكند، پس چنين دلى قـهـرا تـابـع هـواى نـفـس مـى شـود، هـمـچـنان كه در جاى ديگر فرموده: (طبع اللّه على قـلوبـهم و اتبعوا اهواءهم) و نيز نتيجه ديگرش اين است كه حق را نفهمد و نشنود، و به آن عـلم و يـقـيـن پـيدا نكند، همچنان كه فرموده: (و طبع على قلوبهم فهم لا يفقهون ) و نـيـز فـرموده : (و نطبع على قلوبهم فهم لا يسمعون )، و نيز فرموده: (و طبع اللّه عـلى قلوبهم فهم لا يعلمون ) و به هر حال بايد دانست كه خداى تعالى ابتداء مهر بر دل كـسـى نـمـى زنـد، بـلكـه اگـر چـنـيـن مـى كـنـد بـه عـنوان مجازات است، چون مهر بر دل زدن گـمـراه كـردن است، و اضلال جز بر اساس مجازات به خداى تعالى منسوب نمى شود، كه اين معنا مكرر درتفسير بيان شد.
________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a