eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 متن سوره ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
Parhizgar057.mp3
1.6M
🌺 ترتیل سوره 🎙 استاد پرهیزگار ⏳زمان: 10:34 دقیقه _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
36.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 ترتیل وترجمه سوره 🎙 ترتیل موسسه پیامبر مهر ورحمت ⏳زمان : 14:48 دقیقه __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات1⃣الی6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 ترجمه آیات 🔸به نام خداى رحمان و رحيم 🔸 آنچه در آسمان ها و زمين است براى خدا تسبيح مى گويند به خاطر اين كه او عزيز و حكيم است1⃣ 🔸ملك آسمان ها و زمين از آن او است، او زنده مى كند و مى ميراند و او بر هر چيزى توانا است2⃣ 🔸او اول و آخر و ظاهر و باطن است، و او به هر چيزى دانا است 3⃣ 🔸او كسى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز بيافريد، و سپس بر عرش (مقام صدور اوامر) مستولى گشت، و به تدبير امر عالم پرداخت، او مى داند چه قطره آبى، و چه تخم گياهى داخل زمين شد و چه گياهى سر از زمين بدر آورد، چه شعاعى از آفتاب زمين تابيد، و چه فرشته اى نازل و چه فرشته اى برگشت، چه بخارى از زمين بالا رفت و چه عملى از بندگان صعود كرد، و او با شما است، هر جا كه باشيد، و خدا به آنچه مى كنيد بينا است4⃣ 🔸ملك آسمان ها و زمين از آن او است، و بازگشت همه امور به سوى خداست 5⃣ 🔸او است كه شب را در روز فرو مى برد، و روز را داخل در شب مى كند، و او بدانچه در خاطرها و دلها است آگاه است 6⃣ _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بسم الله الرحمن الرحیم خادم کانال با وجود تمامی مشکلات سعی در اشاعه ی معارف و حقایق الهی و نشر آثار علامه طباطبایی را دارد ما جهت تبلیغ و اشاعه ی محتوای این کانالها نیازمند کمکهای مالی شما عزیزان هستیم. شماره کارت(جعفری)جهت واریز کمکهای مالی جهت معرفی کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸
🌺بیان آیات 1⃣الی6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بیان آیات 🔸غرض اين سوره تحريك و تشويق مؤمنين به انفاق در راه خداست، همچنان كه تكرار امر صريح به اين معنا در خلال آياتش اشعار بدان دارد، يكجا مى فرمايد: (امنوا باللّه و رسوله و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه ...) و جاى ديگر مى فرمايد: (من ذا الذى يقرض اللّه قرضا حسنا...)و باز جاى ديگر مى فرمايد: (ان المصدقين و المصدقات و اقرضوا اللّه قرضا حسنا) و در تشويق مردم به اين عمل همين بس كه انفاق مردم را قرض دادن آنان خداى عز اسمه دانسته، و معلوم است كه خداى عزوجل عالى ترين و مقدس ترين و بهترين مطلوبست، او هرگز خلف وعده نمى كند، و او وعده شان داده كه اگر به وى قرض بدهند مضاعف و چند برابر بر مى گرداند، و نيز وعده داده كه در عوض انفاقشان اجرى كريم و بسيار زياد بدهد. 🔸و نيز اشاره كرده به اين كه اين انفاق منشاش تقوا و ايمان به رسول است، و اثر آمرزش گناهان و داشتن دو برابر از رحمت و ملازمت با نور، و بلكه ملحق شدن به صديقين و شهداء در نزد خداى سبحان است. 🔸و در خلال آيات سوره معارفى هم راجع به مبدأ و معاد آمده ، و دعوت به تقوا و اخلاص ايمان و زهد دارد، و نيز مشتمل بر مواعظى است. 🔸و اين سوره شهادت سياق آياتش در مدينه نازل شده. و بعضى از مفسرين ادعا كرده اند كه مدنى بودن اين سوره اجماعى است. 🔸و چون تشويق و تحريك مردم به انفاق، و اين كه انفاق قرض دادن به خدا است اين توهم را ايجاد مى كند كه مگر خدا به مال ما محتاج است، لذا از همان آغاز سخن يعنى اولين كلمه سوره مسأله نزاهت خدا از احتياج را خاطر نشان نموده، فرموده : (آنچه در زمين و آسمان ها است خدا را تسبيح مى گويند). 🔸و نيز عده اى از اسماى حسناى خدا را كه رساننده نزاهت است ذكر كرد، و همه سوره هايى كه با تسبيح خدا آغاز شده، يعنى سوره حشر، صف، جمعه و تغابن، كه بعضى با كلمه و بعضى ديگر با كلمه آغاز شده اند، نظير سوره مورد بحث است. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سبح لله ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم1⃣ 🔸تسبيح كه مصدر فعل  است، به معناى منزه داشتن است، وداشتن خدا به اين است كـه هـر چـيـزى را كـه مـسـتـلزم نـقـص و حـاجـت و نـاسـازگـارى بـا سـاحـت كـمـال او باشد از ساحت او نفى كنى، و معتقد باشى كه خداى تعالى داراى چنين صفات و اعـمـالى نـيـسـت، و كـلمـه  در جـمـله مـورد بـحـث مـوصوله است، و مراد از آن تمامى مـوجـوداتـى اسـت كـه در آسـمان ها و زمين هستند، چه آن ها كه مانند ملائكه و جن و انس داراى عـقـل و شـعـورنـد، و چه آنهايى كه چون جمادات فاقد عقلند، و اگر بگويى كلمه  راجـع بـه مـوجودات فاقد عقلند، (و در فارسى به  ترجمه مى شود)، و على القـاعـده بـايد شامل عقلا نشود، در پاسخ مى گوييم: بلى همينطور است، ليكن در جايى كـه قـريـنـه اى بـاشدبفهماند منظور از كلمه  عقلا و غير عقلا هر دو است، اشكالى نـدارد، و در آيـه مـورد بحث قرينه اى كه دلالت كند بر اين كه منظور عموم موجودات است چـه عقلا و چه غير عقلا وجود دارد، و آن قرينه اين است كه اسمايى از خداى سبحان بر مى شـمـارد كـه مـخصوص عقلا است ، مانند احياء و علم بذات الصدور، يعنى علم و آگاهى به نـيـتـهـايـى كـه در درون دلهـا اسـت و معلوم است كه اين دو صفت مربوط به موجودات داراى شعور، و صفت دوم مربوط به عقلا است. پـس مـعـنـاى آيـه ايـن شـد كـه: تـمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين است، و خلاصه تمامى عالم، خداى سبحان را منزه مى دارد. بـيـان ايـنـكـه تـسـبـيـح آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح حقيقى است نه مجازى و به زبان حال و مـراد از تسبيح خداى تعالى حقيقت معناى تسبيح است، نه اين كه خواسته باشد به طور مـجـاز نـسـبـت تـسـبـيـح به آنها داده باشد، يعنى خواسته باشد بفرمايد: هر موجود كه در آسـمـان هـا و زمـيـن اسـت با هستى خود دلالت مى كند بر اين كه پديد آورنده اى منزه از هر نـقـص ‍ و مـتـصـف بـه كـل كـمـال دارد، و نه اين كه خواسته باشد به طور عموم مجاز نسبت تـسـبـيـح بـه آنـهـا داده باشد، يعنى بفه ماند كه تمامى موجودات دلالت دارند بر نزاهت خداى تعالى از هر نقص و عيب. چيزى كه هست عقلاى از موجودات اين دلالت را با زبان سر ايـفـا مى كنند و مى گويند: (سب حان اللّه سبحان اللّه) و يا به فارسى مى گويند: خـدا مـنـزه از هـر نـقـص و حـاجـت اسـت و غـيـر عـقـلا ايـن دلالت را بـه لسـان حـال ايـفا مى كنند، بلكه همان طور كه گفتيم معناى حقيقى كلمه منظور است ، و موجودات چه عـقـلا و چـه غـيـر عـقـلا همه خدا را به تمام معنى الكلمه و به حقيقت معنى الكلمه تسبيح مى گـويـنـد، بـدليـل ايـن كـه در جـاى ديـگـرطـور صـريـح و بـه بـيـانـى كـه نـه مـيـتوان حمل بر مجازش كرد، و نه حمل بر عموم مجاز، فرموده: (و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم) چون اگر منظور از تسبيح، تسبيح مجازى بود، ديگر جا نداشت بفرمايد: شما تسبيح آنها را نمى فهميد، زيرا تسبيح مـجـازى ايـن اسـت كـه : مـوجـودى بـا هـستى خود دلالت كند بر وجود خالق و صانعش و اين دلالتـش حـجـتـى بـاشـد عـليـه مـنـكـريـن صـانـع، و يـا اين است كه هر موجودى با زبان حـال تـسـبـيـح و حـمـد خدا بگويد، و اين دو نوع دلالت را همه كس مى فهمد، و نمى بايست بفرمايد: (و ليكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد). پـس تـسبيح تمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين هست تسبيح با زبان، و تنزيه به حـقـيـقـت مـعـنـاى كـلمـه اسـت، هـر چـنـد كـه مـا زبـان آنـهـا را نـفـهـمـيـم، نـفـهـمـيـدن مـا دليل بر اين نيست مثلا جمادات زبان ندارند، قرآن كريم تصريح دارد بر اين كه تمامى مـوجـو دات زبـان دارنـد و فـرمـوده : (قـالوا انـطـقـنـا اللّه الذى انـطـق كل شى ء). (و هـو العزيز الحكيم) - يعنى خداى سبحان داراى مقامى منيع است، به طورى تمامى قـدرتـهـا را در هـم مـى شـكـند، و هيچ قدرتى نيست كه او را شكست دهد، و حكيم است، يعنى فـعـل او مـتـقـن و مـحـكـم اسـت، آنـقـدر مـحـكـم اسـت هـيـچ عـارضـه اى فـعـل او را فـاسد نمى كند، (و چون افعال ما در معرض فساد و تباهى نيست)، و نيز آنقدر متقن است كه جاى هيچ اعتراض كردنى در آن نيست. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰له مـلك السـمـوات و الارض يـحـيـى و يـمـيـت و هـو عـلى كل شى ء قدير2⃣ 🔸از آنـجـايـى كـه در ابـتـداى آيه خبر مقدم بر مبتدا ذكر شده و حق كلام بودبفرمايد: (ملك السـمـوات و الارض له مـلك آسـمـان هـا و زمـيـن از آن خـدا اسـت) ولى چـنين نفرمود، بلكه فـرمـود: (از آن خـدا اسـت مـلك آسمان ها و زمين)، و اين عبارت انحصار را مى رساند، در نتيجه مى فهماند كه: مالك آسمان ها و زمين تنها خداست، او به تنهايى است كه هر حكمى بخواهد در عالم مى راند، براى اين كه پديد آورنده همه او است، پس آنچه در آسمان ها و زمـين هست قيام و وجود آثار وجودش به خداست، پس هيچ حكمى نيست مگر اين كه حاكم در آن خداست، و هيچ ملك و سلطنتى نيست مگر آنكه صاحبش او است. (يـحيى و يميت) - اين دو جمله اشاره است به دو نام از نامهاى خداى تعالى زنده كننده و مـيـرانـنـده، (مـحـيـى و مـمـيـت) و اگـر خـود اسـم را نـيـاورد، و بـه جـاى آن فـعـل مـضـارع آورد، بـراى ايـن بـود كـه اشـاره كـرده بـاشـد بـه شـمـول و عـمـومـيـت آن نـسـبـت بـه هـر احـيـاء و هـر امـاتـه، تـا در نـتـيـجـه شـامـل ايـجـاد مـلائكه هم بشود، چون حيات ملائكه مسبوق به مرگ نيست، و نيز زنده كردن جـنـيـن در شكم مادرش، و زنده كردن مردگان در روز قيامت، و پديد آوردن جمادات مرده كه قـبلا زنده نبودند، تا ميراندن درباره آنها صادق باشد، و ميراندن انسان در دنيا و براى بار دوم در برزخ كه آيه شريفه (ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين) به آن اشاره دارد، علاوه بر اين، در تعبير مضارع دلالت بر استمرار نيز هست. (و هو على كل شى ء قدير) - اين جمله اشاره دارد به صفت قدرت خداى تعالى، و اين كـه قـدرت او مـطـلق است، و مقيد به چيزى دون چيزى نيست، و اگر در آ خر آيه مورد بحث اين جمله را گنجاند، براى مناسبتى بود كه با مسأله احياء و اماته داشت، چون ممكن بود كـسـى توهم كند كه چطور ممكن است خداى تعالى مرده اى را كه نه عينى از آن بجا مانده و نـه اثـرى، زنـده كـند؟ و جمله مذكور اين توهم را دفع نموده مى فرمايد: او بر هر چيزى قادر است _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
💢معرفی کانال بررسی حجاب از منظر کارشناسان مذهبی و اندیشمندان جهان اسلام 🛑برای دیدن نکات ناب در مورد به آدرس زیر دعوتید🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/1873543463Cbca5fd4ebf
🌺تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شى ء عليم3⃣ 🔸بـعد از آنكه معلوم شد كه خداى تعالى بر هر چيزى كه فرض شود قادر است، قهرا با احـاطـه قـدرتـش بـه هـر چـيـزى از هـر جـهـت مـحـيـط هم هست، پس هر چيزى كه فرض شود اول بـاشـد خـدا قـبـل از آن چـيـز بـوده، پـس او نـسـبـت بـه تـمـام مـاسـواى خـود اول است، نه آن چيزى كه ما اولش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه ما آخرينش فرض كـنـيم خداى تعالى بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتيم قدرتش احاطه به آن چيز دارد، هم بـه مـا قـبـلش و هـم بـه مـابعدش، پس آخر خدا است، نه آن چيزى كه ما آخرينش فرض كـرديـم، و هر چيزى را كه ما ظاهر فرض كنيم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطه اى كه قدرتش بر آن چيز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت ظهور هم مافوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چيزى كه ما ظاهرش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه باطن فرض ‍ شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطن تر از آن است، و ماوراى آن قرار دارد، چون او اسـت كـه آن چيز را باطن كرده، پس ‍ باطن هم خداست، نه آن چيزى كه ما باطنش فرض كرديم، پس معلوم شد كه خدا اول و آخر و ظاهر و باطن على الاطلاق است، و از اين صفات آنچه در غير خدا هست نسبى است نه على الاطلاق. البـتـه ايـن را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش زمـانـى و مـكـانـى نـيـسـت، و چـنـيـن نـيـسـت كـه در ظـرف زمـان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آنكه منزه از آن است، چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات اسـت، بـلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش ‍ اين است كه: او محيط بـه تـمـام اشـيـاء اسـت، هـر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بـكـنـى (اگـر فـلان را اول فـرض ‍ كـنـى او بـه احـاطـه اش اول تر از آن است، اگر آخر فرض كنى او آخرتر است، اگر چيزى را ظاهر فرض كنى او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى او باطن تر است، به همان دليلى كه گذشت). پـس از آنـچـه گـذشـت روشـن گـرديـد كـه ايـن اسـمـاى چـهـارگـانـه يـعـنـى اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام  است، و محيط هم شاخه اى از اطـلاق قـدرت او اسـت، چـون قدرتش محيط به هر چيز است، ممكن هم هست نامهاى چهارگانه مـورد بـحـث را شـاخـه هايى از احاطه قدرتش ندانيم، بلكه شاخه هايى از احاطه وجود او بـگـيـريـم، چـون وجـود او قـبـل از وجـود هـر چـيـز و بـعـد از وجـود هـر چـيـز اسـت، او قـبل از آنكه چيزى ثبوت پيدا كند ثابت بود، و بعد از آنكه هر چيز داراى ثبوتى فانى گردد باز هم ثابت است، او از هر چيز ديگرى نزديك تر و ظاهرتر است، و از ديد و درك اوهام و عقول هر صاحب عقلى از چيز ديگرى باطن تر و پنهان تر است. و همچنين اسامى چه ارگانه نامبرده به نوعى بر علم خداى تعالى بستگى و تفرع دارند. و به همين مناسبت است كه مى بينيم در ذيل آيه علم خدا را هم آورده مى فرمايد: (و هو بكل شى ء عليم). بـعـضـى از مـفـسـريـن اسـمـاى چـهـارگـانـه را ايـنـطـور مـعـنـا كـرده انـد كـه: او اول اسـت، بـراى اين كه قبل از هر چيز بوده، و آخر است چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست، و ظاهر است چون ادله اى بسيار بر وجودش دلالت مى كند، و باطن است چون عالم به تمامى اشياء هست، و احدى نيست كه از او داناتر باشد. بـعـضى ديگر گفته اند: اول يعنى بى ابتدا، و آخر يعنى بى انتها، و ظاهر يعنى بدون اقتراب، و باطن يعنى بدون احتجاب. البـتـه در ايـن مـيـان اقـوال ديـگـرى نـيـز هـسـت كـه دلچـسـب نـيـسـت و لذا از نقل آنها صرفنظر كرديم _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هو الذى خلق السموات و الارض فى سته ايام4⃣ 🔸تفسير اين آيه در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثـم اسـتـوى عـلى العـرش يـعـلم مـا يـلج فـى الارض و مـا يـخـرج مـنـهـا و مـا ينزل من السماء و ما يعرج فيه5⃣ 🔸تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف آيه 54 گذشت، و در آنجا گفتيم كـه (اسـتواى بر عرش) كنايه است از شروع در تدبير ملك وجود، و به همين جهت است كـه دنـبـال اسـتـواى بـر عـرش مسأله عـلم بـه جـزئيـات احوال موجودات آسمانى و زمين را ذكر كرده، چون علم از لوازم تدبير است. (يـعـلم مـا يـلج فـى الارض و مـا يـخـرج مـنـهـا و مـا يـنـزل مـن السـمـاء و مـا يـعـرج فـيـهـا) - كـلمـه  كـه مـصـدر فـعـل مـضـارع  اسـت - بـه طـورى كـه راغـب گـفـتـه - بـه مـعـنـاى داخـل شدن چيزى در محلى تنگ است، و كلمه  به معناى بالا رفتن است، و معناى آيه اين است كه: خـداى تـعـالى از آنـچـه در زمـيـن فـرو مـى رود و نـفـوذ مـى كـنـد از قبيل آب باران و تخم گياهان و غير اينها آگاه است، و نيز از آنچه كه از زمين سر بر مى آورد چـون نـبـاتـات و حـيـوانـات و آب خـبـر دارد، و از آنـچـه كـه بـه زمـيـن نـازل مـى شـود چـون بـاران ها و اشعه اجرام نورانى و ملائكه و غيره با اطلاع است، و از آنـچـه كـه از زمـيـن طـرف آسـمـان بـالا مـى رود مـانـنـد دودهـا و بـخـارهـا و مـلائكـه و اعمال بندگان با خبر است. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صد بار اگر علقمه را فتح کنم 🔸 هربار دوباره تشنه برمیگردم 🔹تاسوعای حسینی بر همه همراهان کانال تسلیت
🌺 تفسیر آیه 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يُولِجُ الَّيْلَ فى النهَارِ وَ يُولِجُ النهَارَ فى الَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ6⃣ 🔸(ايـلاج شـب در روز) و (ايـلاج روز در شـب ) بـه مـعـنـاى اختلافى كه شب و روز در كـوتـاهـى و بـلنـدى دارنـد، و ايـن اختلاف در دو نيم كره شمالى و جنوبى درست به عكس همند، در فصلى كه در نيم كره شمالى شب ها بلند است، در نيم كره جنوبى كوتاه است، و در فـصـلى كه در نيم كره شمالى شب ها كوتاه و روزها بلند است، در نيم كره جنوبى عكس آن است، و مسأله اختلاف شب و روز را در كلام خداى تعالى چند بار ديديم. 🔸و مـراد از (ذات الصـدور) افـكـار پـنـهـانـى و نـيـات نـهـفـته اى است كه در سينه ها جا گرفته و از آنجا بيرون نمى آيد 🔸چون اين نيات منسوب به دلها است، و دلها هم در قفسه سينه ها قرار دارد، و اين جمله يعنى جـمـله (و هو عليم بذات الصدور) احاطه علم خداى تعالى به نيات درونى را بيان مى كـنـد، هـمـچـنـان كـه جـمـله (و اللّه بما تعملون خبير) احاطه بينايى آن جناب به ظواهر اعمال آنان را بيان مى كرد. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣الی 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در الدرالمـنـثـور اسـت كه احمد، ابو داوود، ترمذى (وى حديث را حسن دانسته ) نسائى، ابن مردويه، و بيهقى (دركتاب شعب الايمان )، از عرباض بن ساريه روايت كرده اند كه گفت رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) هـمـواره قـبل از خواب سوره هايى كه در آغازش ‍ مسأله تسبيح ذكر شده مى خواند و مى فرمود: در اين سوره ها آيه اى است كه از هزار آيه بهتر است. 🔸مـولف: ايـن روايـت را از ابـن ضـريـس از يـحـيـى بـن ابـى كـثـيـر نـيـز از آن جـنـاب نقل كرده. 🔸و در كـافـى بـه سـنـد خـود از عـاصـم بـن حميد روايت كرده كه گفت: شخصى از على بن ال حـسـيـن (عليهماالسلم) از توحيد سؤ ال كرد، حضرت فرمود: خداى تعالى مى داند كه در آ خـر الزمـان مـردمـى خـواهـنـد آمـد اهـل تـعـمـق و تـحـقـيـق ، و بـه هـمـيـن جـهـت سـوره (قـل هـو اللّه احـد) و آيـات سـوره حـديـد تـا جـمـله (عـليـم بـذات الصـدور) را نـازل كـرد، و اگـر كـسى بخواهد در معارف توحيد بيش از اين كنجكاوى كند هلاك و گمراه مى شود. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه: (سبح لله ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم ) آمـده كه: امام فر مود: اين همانست كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) درباره اش فـرمـود: (اوتـيـت جـوامـع الكـلم كـلمات جامع را به من داده اند) و در معناى جمله (هو الاول ) فـرمود: يعنى او قبل از هر چيز بوده است، (و الاخر) يعنى او بعد از فناى هر چيز باقى است، و (هو عليم بذات الصدور) يعنى او به ضميرها آگاه است. 🔸و در كـافـى آمـده كـه در روايـتـى از آن جـنـاب يـعـنـى از عـلى (عليه السلام) پرسيدند: پـروردگـار مـا قـبـل از ايـن كه آسمان و زمين را خلق كند كجا بود؟ فرمود: (كلمه كجا) بـود سـوال از مـكـان اسـت، و در مـورد خداى تعالى صحيح نيست، زيرا خداى تعالى (كه خالق مكان است ) بود در حالى كه مكانى نبود. 🔸و در تـوحـيـد خـطـبـه اى از حـسـن بـن عـلى (عـليـهـمـاالسـلم) نـقـل كـرده كـه در آن فـرمـوده : (الحـمـد لله الذى لم يـكـن له اول مـعـلوم ولا اخـر مـتـنـاه و لا قـبـل مـدرك و لا بـعـد مـحـدود فـلا تـدرك العـقـول و اوهـامـهـا و لا الفـكـر و خـطـراتـهـا و لا الالبـاب و اذهـانـهـا صـفـتـه فتقول متى و لا بدى ء مما و لا ظاهر على ما و لا باطن فيما). شرح چند روايت درباره اول و آخر و ظاهر و باطن بودن خداى تعالى مؤلف: ايـن كـه فـرمـود: اولى مـعـلوم ندارد، (قيد معلوم احترازى نيست، يعنى نمى خواهد بـفـرمـايـد: اول دارد، ولى بـراى مـا معلوم نيست، بلكه ) قيدى توضيحى است، مى خواهد بـفـرمـايـد: اول نـدارد بـراى ايـن اگـر اول مـى داشـت تـعـلق عـلم بـه آن اول مـمـكـن بـود، و چـون عـلم راهـى بـراى پـيـدا كـردن اول او نـدارد، و بـلكـه آن را جـايـز نـمـى دانـد، لذا اول نـدارد. (و لا آخـر مـتـنـاه ) قـيـد مـتـنـاهـى نـيـز در ايـنـجـا مـانـنـد قـيـد مـعـلوم در جـمله قبل توضيحى است، مى خواهد بفرمايد: اگر آخر مى داشت متناهى و محدود مى شد. 🔸(و لا قـبـل مـدرك ) يـعـنـى قـبـل نـدارد چـون اگـر مـى داشـت قابل درك مى بود، و لا بعد محدود بعدى هم ندارد، چون اگر داشته باشد محدود مى شود، (و لا بـدى ء مـمـا)، يـعـنـى خـداى تـعـالى از چـيـزى آغـاز نـشـده، تـا اول داشـتـه بـاشـد، (و لا ظـاهر على ما)، يعنى تفوق او بر عالم مانند تفوق يك موجود مـادى بـر مـوجـود ديـگـر كه بالاى آن قرار بگيرد نيست. درست كه تفوق دارد اما نه چون تـفـوق جـسـمـانـيـات بـر يـكـديـگـر، (و لا بـاطـن فـيـمـا) يـعـنـى خـدا خـود را در داخل چيزى پنهان نكرده، و در چيزى مستتر نگشته. 🔸و در نـهـج البـلاغـه آمـده : (كـل ظـاهـر غـيـره غـيـر بـاطـن و كل باطن غيره غير ظاهر) 🔸مؤلف: و معناى آن اين است كه: حيثيت و نحوه ظهور در غير خداى تعالى، غير نحوه بطون و پـنـهانى آن است، هر چيزى غير خداى تعالى اگر از جهتى ظاهر است از عين آن جهت باطن نـيـست، بلكه از جهت ديگرى باطن است، و به عكس اگر از حيثى و جهتى پنهان است، به عـيـن آن ظاهر نيست، بلكه به غير آن ظاهر است، و اما خداى تعالى به خاطر اين كه احدى الذات است، مانند ما مخلوقاتش متقسم و متجزى به جهات مختلف نيست (توضيح اين كه اگر مـا عـالم هـسـتـيـم بـدين جهت است كه در وجود ما ابزارى براى علم هست، و اگر قادريم به خـاطـر داشـتن آن ابزار نيست، بلكه به خاطر داشتن ابزارى ديگر است، پس ما بدان جهت عالم يم قادر نيستيم، و بدان جهت كه قادريم عالم نيستيم، اما خداى تعالى به عين آن جهت كـه عـالم اسـت قادر وحى است )، لذا خداى تعالى به همان كه ظاهر است باطن نيز هست، و بـه عـيـن آن جـهـت كـه بـاطـن اسـت ظـاهـر اسـت، پـس خـداى تـعـالى از شـدت و كمال ظهورش باطن است، و از كمال بطونش ظاهر است (مثالى كه تا حدى ذهن را به مطلب نـزديـك كـند قرص خورشيد و سرچشمه نور است،
⏮ادامه بحث روایتی 🔸با این که ظاهر است و نه تنها ظاهر اسـت بـلكـه ظـهـور هـر چـيـز ديـگـر هـم بـواسـطـه نـور آن اسـت، در عـيـن حال از شدت ظهور، كسى نمى تواند به خود قرص، نگاه كند). 🔸و در آن كـتـاب ايـن جـمـله نـيـز آمده : (الحمد لله الاول فلا شى ء قبله و الاخر فلا شى ء بعده و الظاهر فلا شى ء فوقه و الباطن فلا شى ء دونه ). 🔸مؤلف: و مـراد از (قبليت و بعديت )، قبليت و بعديت زمانى نيست، نمى خواهد يك امتداد زمـانـى در ايـن بـين فرض كند، كه هم در گذشته اش غير متناهى باشد، و هم در آينده، و عالم هستى در وسط اين دو طرف قرار گرفته باشد، در قطعه اى از زمان كه هر دو طرف آن غـيـر متناهى است و خود عالم هر دو طرفش متناهى، در نتيجه وجود خداى تعالى منطبق بر سراسر زمان غير متناهى باشد، طورى كه هيچ يك از دو طرفش خالى از خدا نباشد، هر چند كه هر دو طرف آن غير متناهى با شد، و باز در نتيجه هستى خدا از حيث زمان مقدم بر عالم و موخر از آن باشد؛ چون اگر خداى سبحان ازلى و ابدى زمانى بود، بايد ذات مقدس او هم مانند همه زماننات، هم در ذاتش و هم در احوالش متغير باشد، چون زمان متغير است، و نسبت به او نيز متجدد مى شـود، عـلاوه بـر ايـن اشـكال، قبليت و بعديت او به تبع قبليت و بعديت زمان خواهد بود، پس در حقيقت زمان، اول و آخر اصلى است، نه ذات مقدس او. و هـمـچـنين مسأله ظاهريت و باطنيت خداى تعالى به حسب مكان نيست - به همان بيانى كه در اوليت و آخريت گفتيم - بلكه خد اى تعالى به نفس ذات متعاليه اش بر هر چيزى كه فـرض شود سبقت دارد، و به نفس ذاتش از هر امرى كه آخر فرض شود موخر است، و به همين معنا ظاهر و باطن است و زمان (و مكان ) مخلوق او و متاءخر از او است. 🔸و در الدرالمـنـثـور اسـت كـه ابـو الشـيـخ (در كـتـاب عـظـمـت ) از ابـن عـمـر و ابو سعيد از رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: ناگزير مردم از شما دربـاره خـدا چيرهايى مى پرسند تا بر سند به اين كه بپرسند: اين خداشما مى گوييد قـبـل از هر چيز بوده، قبل از او چه بوده ؟ اگر سؤ الشان به اينجا منتهى شد، بگوييد: او قـبـل از هـر چـيـز اول بـوده، و نـيز بعد از هر چيز آخر است، پس ديگر چيزى بعد از او نـخـواهـد بود، و او ظاهر و مافوق هر چيزى، و باطن و نهان تر از هر نهان است، و او به هر چيز دانا است. 🔰شرح روايتى راجع به علم خداوند 🔸و در تـوحـيـد سـنـد خود از ابو بصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم مى فرمود: همواره خداى عزوجل پروردگار ما بوده، و علم ذات او بود، بدون اين كه معلومى داشته باشد، و بعد از آنكه موجودات را آفريد آن وقت علمش بر آن مخلوقات تعلق گرفت، و علمش داراى معلوم شد. 🔸مؤلف: مراد از اين علم، چيزى نظير علم ما عبارت است از صورتهاى ذهنى، نيست، و علم او بـه عـالمـى كـه بـعدها آفريد نظير علم يك معمار به قيافه خانه اى كه بعدها مى خواهد بـسـازد نـيـست، يك معمار وقتى مى خواهد خانه اى را بسازد صورتى از آن خانه را در ذهن خـود تـرسـيـم نـمـوده، طـبق آن نقشه بنا را مى سازد، به طورى كه اگر بعد از ساختنش خـرابـش كـرد، بـاز آن صـورت ذهـنـى بـه حال خود باقى است، چنين علمى را علم كلى مى نـامـنـد، كـه در مـورد خداى تعالى صدقش محال است، بلكه علم او عبارت است از ذات او، و ذاتـش عـيـن عـلم او بـه مـعـلومـات است، و وقتى هم كه معلوم در خارج تحقق مى يابد ذات آن مـعـلوم عـيـن عـلم خداى تعالى به آن چيزى كه هست علم اولى علم ذاتى و صفت ذات اوست، و علم دومى علم فعلى و صفت فعل اوست. 🔸و در هـمـان كـتـاب خـطـبـه اى از امـيـرالمؤمنـيـن (صـلوات اللّه عـليـه ) نـقـل كـرده، و در آن آمـده كـه عـلم خـدا به وسيله ابزار و آلات نيست، و جز به ذات او نمى باشد، و بين او و معلوماتش علمى كه غير ذات او باشد واسطه نيست. 🔸مؤلف: مـنـظـور از ايـن كـلام ايـن اسـت كـه : ذات خداى تعالى عين علم او است، نه اين كه صورت علميه اى زايد بر ذات او واسطه باشد. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ترجمه آیات7⃣الی 5⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸به خدا و رسولش ايمان آوريد، و از آنچه ما از دست ديگران گرفته به شما داديم انفاق كنيد، پس كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجرى بزرگ خواهند داشت7⃣ 🔸و چـرا بـه خـدا و رسـول ايـمـان نـيـاوريـد، بـا ايـن كـه رسول شما را مى خواند به اين كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، و با اين كه او از شما پيمان گرفته بود، اگر به پيمان خود ايمان داريد8⃣ 🔸او كـسـى اسـت آيـاتـى روشـن بر بنده خود نازل كرد، تا شما را از ظلمتها به سوى نور بيرون كند، و به درستى خدا نسبت به شما رؤ وف و رحيم9⃣ 🔸و چـرا بـايـد در راه خـداانفاق نكنيد؟! با اين كه ميراث آسمان ها و زمين از آن خدا است، و از شـمـا آنـان كـه قبل از فتح انفاق كردند و كارزار نمودند با ديگران برابر نيستند، آنان درجـه اى عظيم تر دارند، تا كسانى كه بعد از فتح انفاق نموده و كارزار كردند، البته خدا به هر دو طايفه وعده احسان داده، و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است🔟 🔸آن كى ست كه قرض خوبى به خدا دهد، و خدا آن را برايش مضاعف كند، و خدا اجرى ارجمند دارد1⃣1⃣ 🔸و آن در روزى اسـت كـه مـردان و زنـان مؤمن را مى بينى كه نورشان از پيش رو و از دست راسـتـشـان در حـركـت است، بشارت باد شما را در امروز به جناتى كه نهرها از دامنه اش روان است، و شما در آن جاودانيد، و اين خود رستگارى عظيم است2⃣1⃣ 🔸و در روزى اسـت كـه مـردان و زنـان مـنـافـق به مردم با ايمان بگويند: كمى مهلت دهيد تا بـرسـيـم، و از نور شما اقتباس كنيم. به ايشان گفته مى شود به عقب برگرديد، به زندگى دنيايتان، و از آنجا نور بياوريد، در همين هنگام است كه ديوارى ميان اين دو طايفه زده مـى شـود كـه در بـاطـنـش (طـرف مؤمنين ) رحمت و در ظاهرش (سمت منافقين) عذاب است3⃣1⃣ 🔸منافقين به مؤمنين مى گويند كه مگر مابا شما نبوديم ؟ جواب مى دهند: چرا بوديد و ليكن شما خود را فريفتيد و هلاك كرد يد، چون همواره در انتظار گرفتاريها براى دين و متدينين بـوديـد، و در حـقانيت دين شك داشتيد، و آرزوى اين كه به زودى نور دين خاموش ‍ مى شود شـمـا را مـغرور كرد، تا آنكه مرگتان رسيد، و بالاخره شيطان شما را به خدا مغرور كرد4⃣1⃣ 🔸در نـتـيجه ديگر امروز از شما و از كفار فديه و عوض پذيرفته نمى شود، منزلگاهتان آتش و سرپرست شما همان است، كه بازگشت گاهى بس بد است5⃣1⃣ _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات 7⃣الی5⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸در ايـن آيات دستور موكد مى دهد به اين كه مسلمين در راه خدا و در جهاد انفاق كنند، و از آيه شـريـفه (لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح) به خوبى برمى آيد كه دستور مذكور در مـورد جـهـاد مـؤ كـدتـر است، و همين خود مويد آن قولى است كه مى گويد: آيه شريفه (امـنـوا بـاللّه و رسـوله و انـفـقـوا...) در جـنـگ تـب وك نازل شد. ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكم مُّستَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ وَ أَنفَقُوا لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ7⃣ 🔸از سـيـاق آيـات بـرمـى آيـد كـه خـطـاب در ايـن آيـه بـه كـسـانـى اسـت كـه خـدا و رسـول ايـمان آورده اند، و شامل كفار نمى شود، تا چه رسد به اين كه خطاب متوجه كفار باشد. 🔸و ايـن كـه بـعضى گفته اند: شامل هر دو طايفه مى شود درست نيست. خواهى گفت: آخر در اين آيه امر به ايمان كرده، و معنا ندارد مؤمنين را امر به ايمان كند. 🔸در پـاسـخ مـى گـويـيم: معناى امر مؤمنين به ايمان اين است كه آثار ايمانى را كه دارند بر ايمان خود مترتب كنند، مى خواهد بفرمايد: ايمان وقتى متحقق مى شود كه آثار آن را بر آن مـتـرتـب كـنـنـد، چـون اگـر ايمان و يا صفتى ديگر از صفات نفس چون سخاوت و عفت و شـجـاعـت در نـفـس آدمى ثابت باشد، و حقيقتا ثابت باشد، اثرش ظاهر مى شود، و اگر از يكى از اين صفات مذكور اثر خاص به آن ظاهر نشود، معلوم مى شود صفت مذكور آن طور كـه بـايـد در نـفـس جـاى خـود را نـگـرفته و ثابت نشده، و يكى از آثار ايمان به خدا و رسول او اطاعت از دستوراتى است كه خدا و رسول داده اند. 🔸و از همينجا است كه روشن مى گردد اولا امر كردن خداى تعالى مؤمنين را به ايمان در حقيقت امـر كردن به افرادى است كه مرتبه اى از ايمان را دارند، به اين كه مرتبه اى بالاتر از آن را دارا شوند، و اين نوع امر كردن اشاره به است كه آن مقدار ايمانى كه مأمور دارد بـراى آمـر قـانـع كـننده و رضايت آور نيست، مأمور بايد مرتبه بالاترى را كسب كند، و ثانيا اين كه جمله (امنوا باللّه و رسوله و انفقوا) امر به انفاق است، با اشاره به اين كـه انـفـاق اثـر صـفـتى است كه ايشان متصف به آنند، پس بايد به خاطر همان صفت باز انـفـاق كنند، در نتيجه بايد گفت: برگشت جمله مورد بحث به اين است كه مى خواهد انفاق مؤمنين را با ايمان آنان تعلیل کند. 🔰و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه  🔸 (استخلاف انسان ) به معناى خليفه كردن او است، و مراد از خليفه كردن انسان يا اين است كه خداى سبحان انسان را در زمين جانشين خود كند، همچنان آيه شريفه (انى جاعل فى الارض خليفة ) به آن اشاره مى كند. 🔸حـال بـايـد ديد بنابر اين فرض به چه ملاحظه از اموالى كه در دست مؤمنين است تعبير كرده به چيزى كه خدا ايشان را در آن خليفه خود كرده؟ 🔸جـواب ايـن سـوال ايـن اسـت كه: اين تعبير هم واقعيتى را بيان مى كند، چون واقعا آدمى در آنـچـه دارد خـليـفـه خـداست، (چون هم خودش و همه اموالش ملك خدا است )، و هم ايشان را در انـفـاق كـردن تـشـويـق مـى نـمـايـد، چـون وقـتـى مؤمنـيـن مـتـوجـه و مـتـذكـر شـونـد كـه مـال ايـشـان مـلك خـدا اسـت، و ايـشـان در آن امـوال خـليـفـه خـدا و وكلاى از ناحيه اويند، هر تـصـرفـى بـكـنـنـد به اذن او مى كنند قهرا انفاق كردن بر آنان آسان مى شود، و در اين عمل خير، احساس سنگينى نمى كنند. 🔸و يـا مـراد از خـليـفـه كـردن انـسان اين است كه: خدا ايشان را جان شين پيشينيان خود در آن امـوال كـرده، قـبـلا ايـن امـوال در دسـت ديـگـران بـود، بـعـد از در گـذشـت آنان به ايشان مـنـتـقـل گـرديد، و در چنين فرضى اگر از اموال اينطور تعبير كرده، براى اين بوده كه بـاز بـه بـيـانـى ديگر تشويقشان به انفاق كرده باشد، چون وقتى بياد آورند كه اين امـوال قـبـلا در دست ديگران بوده، و آنان وفا نكرده، متوجه مى شوند كه به ايشان نيز وفا نخواهد كرد، وزودى آن را براى ديگران خواهند گذاشت، و با دست تهى خواهند رفت، پـس چـه بهتر كه تا اختيار آن را در دست دارند برگ عيشى بگور خود بفرستند، و معلوم اسـت كـه انـسـان بـا داشـتـن طـرز تـفـكـرى ايـن چـنـيـن در مسأله انـفـاق دسـت و دل بازتر مى شود، و آسان تر دل از مال دنيا بر مى كند، و در راه خدايش خرج مى كند. 🔰فـالذين امنوا منكم و انفقوا لهم اجر كبير 🔸 در اين جمله وعده اجرى بزرگ در برابر انـفـاق مـى دهـد، تـا مؤمنـيـن را به بيانى ديگر تشويق به نموده، تشويق هاى قبلى را تأكيد كـنـد. و مـراد از ايـمـان در ايـنـجـا ايـمـان بـه خـدا و رسول است. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسولُ يَدْعُوكمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَقَكمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ8⃣ 🔸 مراد از (ايمان ) ايمانى است كه داراى اثر باشد، كه يكى از آثار آن انفاق در راه خدا اسـت - و اگـر خواستى اينطور بگو - مراد از ايمان اين است كه: آثار آن مقدار ايمانى را كه دارند مترتب كنند. 🔸در جـمـله (و الرسـول يـدعوكم لتومنوا بربكم ) از خداى تعالى تعبير به  كرده، و رب را به ضمير (كم - شما) اضافه كرده، تا به دعوت و امر اشاره كرده باشد، گويا فرموده: شما را به اين علّت دعوت ايمان به خدا كرده كه خدا رب شما است، و واجب است كه به وى ايمان آوريد. 🔰و قـد اخـذ مـيـثـاقـكـم ان كـنـتـم مؤمنـيـن  🔸ايـن جـمـله تـوبـيـخـى را كـه از اول آيه فهميده مى شد تأكيد مى كند، و ضمير در اخذ - گرفت به خداى سبحان برمى گـردد، البـتـه مـمـكـن هم هست كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برگردد، (چـون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هم از مسلمانان بيعت و ميثاق مى گرفت ) و بـه هـر حـال منظور از ميثاقى كه گرفته شده همان چيزى است كه شهادت هر مسلمانى بر آن دلالت دارد، آرى شـهـادت مـسـلمـان بـر وحـدانـيـت خـدا و رسـالت رسول او در آن روزى اسلام مى آورد دلالت داشت بر اين كه از همين روز تسليم و مطيع خدا و رسول است. 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفته اند: مراد از ميثاق آن عهدى است در روز الست در عالم ذر از هر انـسـانـى گـرفـتـه اند، و بنابر اين احتمال ضمير در  تنها مى تواند به خداى سبحان برگردد، و ليكن اين احتمال از سياق كه سياق احتجاج عليه مؤمنين است بدور است، براى اين كه مؤمنين به ياد چنين ميثاقى نبودند. علاوه براين، ميثاق در عالم ذر اختصاص به مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم، چنين ميثاقى سپرده اند. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلى عَبْدِهِ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ ...9⃣ 🔸مـراد از  بـينات  آيات قرآن كريم است، كه فرائض دينى را براى آنان بيان مـى كـنـد، و فـاعـل ( - تـا خـارجـتـان كـنـند) ضميرى كه به خدا و يا به رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) بـرمـى گـردد، گـو ايـن كـه بـرگـشـت احـتـمـال دوم هـم هـمـان احـتـمـال اول اسـت، (چـون بـه هـر حال خداست كه انسان ها را هدايت مى كند و رسول او واسطه است ) پس ميثاق هم ميثاق او است، كه يا آن را بدون واسطه گرفته، و يا به وساطت رسولش گرفته است، هـمـچنان كه ايمان به او و به رسولش نيز ايمان به او است و به همين جهت در صدر آيه فرمود: (چرا به خدا ايمان نمى آوريد)، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره كرده باشد كه ايمان به رسولش نيز ايمان به او است. 🔰و ان اللّه بـكـم لروف رحـيـم  🔸در ايـن كه آيه شريفه را با ذكر رافت و رحمت خدا خـتـم كـرد اشـاره اى اسـت بـه ايـن كـه آن ايـمـانـى كـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) ايـشـان را به سويش مى خواند خير ايشان و صـلاح ايشان است، چون تنها كسانى كه از آن ايمان بهره مند مى شوند خود ايشانند، نه خدا از آن سودى مى برد و نه رسولش، پس در اين خاتمه آن ترغيب و تشويق بر ايمان و انفاق كه در صدر بود تأكيد شده است. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a