eitaa logo
تفسیر المیزان
9.9هزار دنبال‌کننده
172 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شى ء عليم3⃣ 🔸بـعد از آنكه معلوم شد كه خداى تعالى بر هر چيزى كه فرض شود قادر است، قهرا با احـاطـه قـدرتـش بـه هـر چـيـزى از هـر جـهـت مـحـيـط هم هست، پس هر چيزى كه فرض شود اول بـاشـد خـدا قـبـل از آن چـيـز بـوده، پـس او نـسـبـت بـه تـمـام مـاسـواى خـود اول است، نه آن چيزى كه ما اولش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه ما آخرينش فرض كـنـيم خداى تعالى بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتيم قدرتش احاطه به آن چيز دارد، هم بـه مـا قـبـلش و هـم بـه مـابعدش، پس آخر خدا است، نه آن چيزى كه ما آخرينش فرض كـرديـم، و هر چيزى را كه ما ظاهر فرض كنيم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطه اى كه قدرتش بر آن چيز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت ظهور هم مافوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چيزى كه ما ظاهرش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه باطن فرض ‍ شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطن تر از آن است، و ماوراى آن قرار دارد، چون او اسـت كـه آن چيز را باطن كرده، پس ‍ باطن هم خداست، نه آن چيزى كه ما باطنش فرض كرديم، پس معلوم شد كه خدا اول و آخر و ظاهر و باطن على الاطلاق است، و از اين صفات آنچه در غير خدا هست نسبى است نه على الاطلاق. البـتـه ايـن را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش زمـانـى و مـكـانـى نـيـسـت، و چـنـيـن نـيـسـت كـه در ظـرف زمـان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آنكه منزه از آن است، چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات اسـت، بـلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش ‍ اين است كه: او محيط بـه تـمـام اشـيـاء اسـت، هـر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بـكـنـى (اگـر فـلان را اول فـرض ‍ كـنـى او بـه احـاطـه اش اول تر از آن است، اگر آخر فرض كنى او آخرتر است، اگر چيزى را ظاهر فرض كنى او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى او باطن تر است، به همان دليلى كه گذشت). پـس از آنـچـه گـذشـت روشـن گـرديـد كـه ايـن اسـمـاى چـهـارگـانـه يـعـنـى اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام  است، و محيط هم شاخه اى از اطـلاق قـدرت او اسـت، چـون قدرتش محيط به هر چيز است، ممكن هم هست نامهاى چهارگانه مـورد بـحـث را شـاخـه هايى از احاطه قدرتش ندانيم، بلكه شاخه هايى از احاطه وجود او بـگـيـريـم، چـون وجـود او قـبـل از وجـود هـر چـيـز و بـعـد از وجـود هـر چـيـز اسـت، او قـبل از آنكه چيزى ثبوت پيدا كند ثابت بود، و بعد از آنكه هر چيز داراى ثبوتى فانى گردد باز هم ثابت است، او از هر چيز ديگرى نزديك تر و ظاهرتر است، و از ديد و درك اوهام و عقول هر صاحب عقلى از چيز ديگرى باطن تر و پنهان تر است. و همچنين اسامى چه ارگانه نامبرده به نوعى بر علم خداى تعالى بستگى و تفرع دارند. و به همين مناسبت است كه مى بينيم در ذيل آيه علم خدا را هم آورده مى فرمايد: (و هو بكل شى ء عليم). بـعـضـى از مـفـسـريـن اسـمـاى چـهـارگـانـه را ايـنـطـور مـعـنـا كـرده انـد كـه: او اول اسـت، بـراى اين كه قبل از هر چيز بوده، و آخر است چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست، و ظاهر است چون ادله اى بسيار بر وجودش دلالت مى كند، و باطن است چون عالم به تمامى اشياء هست، و احدى نيست كه از او داناتر باشد. بـعـضى ديگر گفته اند: اول يعنى بى ابتدا، و آخر يعنى بى انتها، و ظاهر يعنى بدون اقتراب، و باطن يعنى بدون احتجاب. البـتـه در ايـن مـيـان اقـوال ديـگـرى نـيـز هـسـت كـه دلچـسـب نـيـسـت و لذا از نقل آنها صرفنظر كرديم _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 4⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هو الذى خلق السموات و الارض فى سته ايام4⃣ 🔸تفسير اين آيه در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ثـم اسـتـوى عـلى العـرش يـعـلم مـا يـلج فـى الارض و مـا يـخـرج مـنـهـا و مـا ينزل من السماء و ما يعرج فيه5⃣ 🔸تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف آيه 54 گذشت، و در آنجا گفتيم كـه (اسـتواى بر عرش) كنايه است از شروع در تدبير ملك وجود، و به همين جهت است كـه دنـبـال اسـتـواى بـر عـرش مسأله عـلم بـه جـزئيـات احوال موجودات آسمانى و زمين را ذكر كرده، چون علم از لوازم تدبير است. (يـعـلم مـا يـلج فـى الارض و مـا يـخـرج مـنـهـا و مـا يـنـزل مـن السـمـاء و مـا يـعـرج فـيـهـا) - كـلمـه  كـه مـصـدر فـعـل مـضـارع  اسـت - بـه طـورى كـه راغـب گـفـتـه - بـه مـعـنـاى داخـل شدن چيزى در محلى تنگ است، و كلمه  به معناى بالا رفتن است، و معناى آيه اين است كه: خـداى تـعـالى از آنـچـه در زمـيـن فـرو مـى رود و نـفـوذ مـى كـنـد از قبيل آب باران و تخم گياهان و غير اينها آگاه است، و نيز از آنچه كه از زمين سر بر مى آورد چـون نـبـاتـات و حـيـوانـات و آب خـبـر دارد، و از آنـچـه كـه بـه زمـيـن نـازل مـى شـود چـون بـاران ها و اشعه اجرام نورانى و ملائكه و غيره با اطلاع است، و از آنـچـه كـه از زمـيـن طـرف آسـمـان بـالا مـى رود مـانـنـد دودهـا و بـخـارهـا و مـلائكـه و اعمال بندگان با خبر است. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صد بار اگر علقمه را فتح کنم 🔸 هربار دوباره تشنه برمیگردم 🔹تاسوعای حسینی بر همه همراهان کانال تسلیت
🌺 تفسیر آیه 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يُولِجُ الَّيْلَ فى النهَارِ وَ يُولِجُ النهَارَ فى الَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ6⃣ 🔸(ايـلاج شـب در روز) و (ايـلاج روز در شـب ) بـه مـعـنـاى اختلافى كه شب و روز در كـوتـاهـى و بـلنـدى دارنـد، و ايـن اختلاف در دو نيم كره شمالى و جنوبى درست به عكس همند، در فصلى كه در نيم كره شمالى شب ها بلند است، در نيم كره جنوبى كوتاه است، و در فـصـلى كه در نيم كره شمالى شب ها كوتاه و روزها بلند است، در نيم كره جنوبى عكس آن است، و مسأله اختلاف شب و روز را در كلام خداى تعالى چند بار ديديم. 🔸و مـراد از (ذات الصـدور) افـكـار پـنـهـانـى و نـيـات نـهـفـته اى است كه در سينه ها جا گرفته و از آنجا بيرون نمى آيد 🔸چون اين نيات منسوب به دلها است، و دلها هم در قفسه سينه ها قرار دارد، و اين جمله يعنى جـمـله (و هو عليم بذات الصدور) احاطه علم خداى تعالى به نيات درونى را بيان مى كـنـد، هـمـچـنـان كـه جـمـله (و اللّه بما تعملون خبير) احاطه بينايى آن جناب به ظواهر اعمال آنان را بيان مى كرد. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣الی 6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در الدرالمـنـثـور اسـت كه احمد، ابو داوود، ترمذى (وى حديث را حسن دانسته ) نسائى، ابن مردويه، و بيهقى (دركتاب شعب الايمان )، از عرباض بن ساريه روايت كرده اند كه گفت رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) هـمـواره قـبل از خواب سوره هايى كه در آغازش ‍ مسأله تسبيح ذكر شده مى خواند و مى فرمود: در اين سوره ها آيه اى است كه از هزار آيه بهتر است. 🔸مـولف: ايـن روايـت را از ابـن ضـريـس از يـحـيـى بـن ابـى كـثـيـر نـيـز از آن جـنـاب نقل كرده. 🔸و در كـافـى بـه سـنـد خـود از عـاصـم بـن حميد روايت كرده كه گفت: شخصى از على بن ال حـسـيـن (عليهماالسلم) از توحيد سؤ ال كرد، حضرت فرمود: خداى تعالى مى داند كه در آ خـر الزمـان مـردمـى خـواهـنـد آمـد اهـل تـعـمـق و تـحـقـيـق ، و بـه هـمـيـن جـهـت سـوره (قـل هـو اللّه احـد) و آيـات سـوره حـديـد تـا جـمـله (عـليـم بـذات الصـدور) را نـازل كـرد، و اگـر كـسى بخواهد در معارف توحيد بيش از اين كنجكاوى كند هلاك و گمراه مى شود. 🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه: (سبح لله ما فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم ) آمـده كه: امام فر مود: اين همانست كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) درباره اش فـرمـود: (اوتـيـت جـوامـع الكـلم كـلمات جامع را به من داده اند) و در معناى جمله (هو الاول ) فـرمود: يعنى او قبل از هر چيز بوده است، (و الاخر) يعنى او بعد از فناى هر چيز باقى است، و (هو عليم بذات الصدور) يعنى او به ضميرها آگاه است. 🔸و در كـافـى آمـده كـه در روايـتـى از آن جـنـاب يـعـنـى از عـلى (عليه السلام) پرسيدند: پـروردگـار مـا قـبـل از ايـن كه آسمان و زمين را خلق كند كجا بود؟ فرمود: (كلمه كجا) بـود سـوال از مـكـان اسـت، و در مـورد خداى تعالى صحيح نيست، زيرا خداى تعالى (كه خالق مكان است ) بود در حالى كه مكانى نبود. 🔸و در تـوحـيـد خـطـبـه اى از حـسـن بـن عـلى (عـليـهـمـاالسـلم) نـقـل كـرده كـه در آن فـرمـوده : (الحـمـد لله الذى لم يـكـن له اول مـعـلوم ولا اخـر مـتـنـاه و لا قـبـل مـدرك و لا بـعـد مـحـدود فـلا تـدرك العـقـول و اوهـامـهـا و لا الفـكـر و خـطـراتـهـا و لا الالبـاب و اذهـانـهـا صـفـتـه فتقول متى و لا بدى ء مما و لا ظاهر على ما و لا باطن فيما). شرح چند روايت درباره اول و آخر و ظاهر و باطن بودن خداى تعالى مؤلف: ايـن كـه فـرمـود: اولى مـعـلوم ندارد، (قيد معلوم احترازى نيست، يعنى نمى خواهد بـفـرمـايـد: اول دارد، ولى بـراى مـا معلوم نيست، بلكه ) قيدى توضيحى است، مى خواهد بـفـرمـايـد: اول نـدارد بـراى ايـن اگـر اول مـى داشـت تـعـلق عـلم بـه آن اول مـمـكـن بـود، و چـون عـلم راهـى بـراى پـيـدا كـردن اول او نـدارد، و بـلكـه آن را جـايـز نـمـى دانـد، لذا اول نـدارد. (و لا آخـر مـتـنـاه ) قـيـد مـتـنـاهـى نـيـز در ايـنـجـا مـانـنـد قـيـد مـعـلوم در جـمله قبل توضيحى است، مى خواهد بفرمايد: اگر آخر مى داشت متناهى و محدود مى شد. 🔸(و لا قـبـل مـدرك ) يـعـنـى قـبـل نـدارد چـون اگـر مـى داشـت قابل درك مى بود، و لا بعد محدود بعدى هم ندارد، چون اگر داشته باشد محدود مى شود، (و لا بـدى ء مـمـا)، يـعـنـى خـداى تـعـالى از چـيـزى آغـاز نـشـده، تـا اول داشـتـه بـاشـد، (و لا ظـاهر على ما)، يعنى تفوق او بر عالم مانند تفوق يك موجود مـادى بـر مـوجـود ديـگـر كه بالاى آن قرار بگيرد نيست. درست كه تفوق دارد اما نه چون تـفـوق جـسـمـانـيـات بـر يـكـديـگـر، (و لا بـاطـن فـيـمـا) يـعـنـى خـدا خـود را در داخل چيزى پنهان نكرده، و در چيزى مستتر نگشته. 🔸و در نـهـج البـلاغـه آمـده : (كـل ظـاهـر غـيـره غـيـر بـاطـن و كل باطن غيره غير ظاهر) 🔸مؤلف: و معناى آن اين است كه: حيثيت و نحوه ظهور در غير خداى تعالى، غير نحوه بطون و پـنـهانى آن است، هر چيزى غير خداى تعالى اگر از جهتى ظاهر است از عين آن جهت باطن نـيـست، بلكه از جهت ديگرى باطن است، و به عكس اگر از حيثى و جهتى پنهان است، به عـيـن آن ظاهر نيست، بلكه به غير آن ظاهر است، و اما خداى تعالى به خاطر اين كه احدى الذات است، مانند ما مخلوقاتش متقسم و متجزى به جهات مختلف نيست (توضيح اين كه اگر مـا عـالم هـسـتـيـم بـدين جهت است كه در وجود ما ابزارى براى علم هست، و اگر قادريم به خـاطـر داشـتن آن ابزار نيست، بلكه به خاطر داشتن ابزارى ديگر است، پس ما بدان جهت عالم يم قادر نيستيم، و بدان جهت كه قادريم عالم نيستيم، اما خداى تعالى به عين آن جهت كـه عـالم اسـت قادر وحى است )، لذا خداى تعالى به همان كه ظاهر است باطن نيز هست، و بـه عـيـن آن جـهـت كـه بـاطـن اسـت ظـاهـر اسـت، پـس خـداى تـعـالى از شـدت و كمال ظهورش باطن است، و از كمال بطونش ظاهر است (مثالى كه تا حدى ذهن را به مطلب نـزديـك كـند قرص خورشيد و سرچشمه نور است،
⏮ادامه بحث روایتی 🔸با این که ظاهر است و نه تنها ظاهر اسـت بـلكـه ظـهـور هـر چـيـز ديـگـر هـم بـواسـطـه نـور آن اسـت، در عـيـن حال از شدت ظهور، كسى نمى تواند به خود قرص، نگاه كند). 🔸و در آن كـتـاب ايـن جـمـله نـيـز آمده : (الحمد لله الاول فلا شى ء قبله و الاخر فلا شى ء بعده و الظاهر فلا شى ء فوقه و الباطن فلا شى ء دونه ). 🔸مؤلف: و مـراد از (قبليت و بعديت )، قبليت و بعديت زمانى نيست، نمى خواهد يك امتداد زمـانـى در ايـن بـين فرض كند، كه هم در گذشته اش غير متناهى باشد، و هم در آينده، و عالم هستى در وسط اين دو طرف قرار گرفته باشد، در قطعه اى از زمان كه هر دو طرف آن غـيـر متناهى است و خود عالم هر دو طرفش متناهى، در نتيجه وجود خداى تعالى منطبق بر سراسر زمان غير متناهى باشد، طورى كه هيچ يك از دو طرفش خالى از خدا نباشد، هر چند كه هر دو طرف آن غير متناهى با شد، و باز در نتيجه هستى خدا از حيث زمان مقدم بر عالم و موخر از آن باشد؛ چون اگر خداى سبحان ازلى و ابدى زمانى بود، بايد ذات مقدس او هم مانند همه زماننات، هم در ذاتش و هم در احوالش متغير باشد، چون زمان متغير است، و نسبت به او نيز متجدد مى شـود، عـلاوه بـر ايـن اشـكال، قبليت و بعديت او به تبع قبليت و بعديت زمان خواهد بود، پس در حقيقت زمان، اول و آخر اصلى است، نه ذات مقدس او. و هـمـچـنين مسأله ظاهريت و باطنيت خداى تعالى به حسب مكان نيست - به همان بيانى كه در اوليت و آخريت گفتيم - بلكه خد اى تعالى به نفس ذات متعاليه اش بر هر چيزى كه فـرض شود سبقت دارد، و به نفس ذاتش از هر امرى كه آخر فرض شود موخر است، و به همين معنا ظاهر و باطن است و زمان (و مكان ) مخلوق او و متاءخر از او است. 🔸و در الدرالمـنـثـور اسـت كـه ابـو الشـيـخ (در كـتـاب عـظـمـت ) از ابـن عـمـر و ابو سعيد از رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: ناگزير مردم از شما دربـاره خـدا چيرهايى مى پرسند تا بر سند به اين كه بپرسند: اين خداشما مى گوييد قـبـل از هر چيز بوده، قبل از او چه بوده ؟ اگر سؤ الشان به اينجا منتهى شد، بگوييد: او قـبـل از هـر چـيـز اول بـوده، و نـيز بعد از هر چيز آخر است، پس ديگر چيزى بعد از او نـخـواهـد بود، و او ظاهر و مافوق هر چيزى، و باطن و نهان تر از هر نهان است، و او به هر چيز دانا است. 🔰شرح روايتى راجع به علم خداوند 🔸و در تـوحـيـد سـنـد خود از ابو بصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم مى فرمود: همواره خداى عزوجل پروردگار ما بوده، و علم ذات او بود، بدون اين كه معلومى داشته باشد، و بعد از آنكه موجودات را آفريد آن وقت علمش بر آن مخلوقات تعلق گرفت، و علمش داراى معلوم شد. 🔸مؤلف: مراد از اين علم، چيزى نظير علم ما عبارت است از صورتهاى ذهنى، نيست، و علم او بـه عـالمـى كـه بـعدها آفريد نظير علم يك معمار به قيافه خانه اى كه بعدها مى خواهد بـسـازد نـيـست، يك معمار وقتى مى خواهد خانه اى را بسازد صورتى از آن خانه را در ذهن خـود تـرسـيـم نـمـوده، طـبق آن نقشه بنا را مى سازد، به طورى كه اگر بعد از ساختنش خـرابـش كـرد، بـاز آن صـورت ذهـنـى بـه حال خود باقى است، چنين علمى را علم كلى مى نـامـنـد، كـه در مـورد خداى تعالى صدقش محال است، بلكه علم او عبارت است از ذات او، و ذاتـش عـيـن عـلم او بـه مـعـلومـات است، و وقتى هم كه معلوم در خارج تحقق مى يابد ذات آن مـعـلوم عـيـن عـلم خداى تعالى به آن چيزى كه هست علم اولى علم ذاتى و صفت ذات اوست، و علم دومى علم فعلى و صفت فعل اوست. 🔸و در هـمـان كـتـاب خـطـبـه اى از امـيـرالمؤمنـيـن (صـلوات اللّه عـليـه ) نـقـل كـرده، و در آن آمـده كـه عـلم خـدا به وسيله ابزار و آلات نيست، و جز به ذات او نمى باشد، و بين او و معلوماتش علمى كه غير ذات او باشد واسطه نيست. 🔸مؤلف: مـنـظـور از ايـن كـلام ايـن اسـت كـه : ذات خداى تعالى عين علم او است، نه اين كه صورت علميه اى زايد بر ذات او واسطه باشد. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ترجمه آیات7⃣الی 5⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸به خدا و رسولش ايمان آوريد، و از آنچه ما از دست ديگران گرفته به شما داديم انفاق كنيد، پس كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجرى بزرگ خواهند داشت7⃣ 🔸و چـرا بـه خـدا و رسـول ايـمـان نـيـاوريـد، بـا ايـن كـه رسول شما را مى خواند به اين كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، و با اين كه او از شما پيمان گرفته بود، اگر به پيمان خود ايمان داريد8⃣ 🔸او كـسـى اسـت آيـاتـى روشـن بر بنده خود نازل كرد، تا شما را از ظلمتها به سوى نور بيرون كند، و به درستى خدا نسبت به شما رؤ وف و رحيم9⃣ 🔸و چـرا بـايـد در راه خـداانفاق نكنيد؟! با اين كه ميراث آسمان ها و زمين از آن خدا است، و از شـمـا آنـان كـه قبل از فتح انفاق كردند و كارزار نمودند با ديگران برابر نيستند، آنان درجـه اى عظيم تر دارند، تا كسانى كه بعد از فتح انفاق نموده و كارزار كردند، البته خدا به هر دو طايفه وعده احسان داده، و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است🔟 🔸آن كى ست كه قرض خوبى به خدا دهد، و خدا آن را برايش مضاعف كند، و خدا اجرى ارجمند دارد1⃣1⃣ 🔸و آن در روزى اسـت كـه مـردان و زنـان مؤمن را مى بينى كه نورشان از پيش رو و از دست راسـتـشـان در حـركـت است، بشارت باد شما را در امروز به جناتى كه نهرها از دامنه اش روان است، و شما در آن جاودانيد، و اين خود رستگارى عظيم است2⃣1⃣ 🔸و در روزى اسـت كـه مـردان و زنـان مـنـافـق به مردم با ايمان بگويند: كمى مهلت دهيد تا بـرسـيـم، و از نور شما اقتباس كنيم. به ايشان گفته مى شود به عقب برگرديد، به زندگى دنيايتان، و از آنجا نور بياوريد، در همين هنگام است كه ديوارى ميان اين دو طايفه زده مـى شـود كـه در بـاطـنـش (طـرف مؤمنين ) رحمت و در ظاهرش (سمت منافقين) عذاب است3⃣1⃣ 🔸منافقين به مؤمنين مى گويند كه مگر مابا شما نبوديم ؟ جواب مى دهند: چرا بوديد و ليكن شما خود را فريفتيد و هلاك كرد يد، چون همواره در انتظار گرفتاريها براى دين و متدينين بـوديـد، و در حـقانيت دين شك داشتيد، و آرزوى اين كه به زودى نور دين خاموش ‍ مى شود شـمـا را مـغرور كرد، تا آنكه مرگتان رسيد، و بالاخره شيطان شما را به خدا مغرور كرد4⃣1⃣ 🔸در نـتـيجه ديگر امروز از شما و از كفار فديه و عوض پذيرفته نمى شود، منزلگاهتان آتش و سرپرست شما همان است، كه بازگشت گاهى بس بد است5⃣1⃣ _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات 7⃣الی5⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸در ايـن آيات دستور موكد مى دهد به اين كه مسلمين در راه خدا و در جهاد انفاق كنند، و از آيه شـريـفه (لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح) به خوبى برمى آيد كه دستور مذكور در مـورد جـهـاد مـؤ كـدتـر است، و همين خود مويد آن قولى است كه مى گويد: آيه شريفه (امـنـوا بـاللّه و رسـوله و انـفـقـوا...) در جـنـگ تـب وك نازل شد. ___________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكم مُّستَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ وَ أَنفَقُوا لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ7⃣ 🔸از سـيـاق آيـات بـرمـى آيـد كـه خـطـاب در ايـن آيـه بـه كـسـانـى اسـت كـه خـدا و رسـول ايـمان آورده اند، و شامل كفار نمى شود، تا چه رسد به اين كه خطاب متوجه كفار باشد. 🔸و ايـن كـه بـعضى گفته اند: شامل هر دو طايفه مى شود درست نيست. خواهى گفت: آخر در اين آيه امر به ايمان كرده، و معنا ندارد مؤمنين را امر به ايمان كند. 🔸در پـاسـخ مـى گـويـيم: معناى امر مؤمنين به ايمان اين است كه آثار ايمانى را كه دارند بر ايمان خود مترتب كنند، مى خواهد بفرمايد: ايمان وقتى متحقق مى شود كه آثار آن را بر آن مـتـرتـب كـنـنـد، چـون اگـر ايمان و يا صفتى ديگر از صفات نفس چون سخاوت و عفت و شـجـاعـت در نـفـس آدمى ثابت باشد، و حقيقتا ثابت باشد، اثرش ظاهر مى شود، و اگر از يكى از اين صفات مذكور اثر خاص به آن ظاهر نشود، معلوم مى شود صفت مذكور آن طور كـه بـايـد در نـفـس جـاى خـود را نـگـرفته و ثابت نشده، و يكى از آثار ايمان به خدا و رسول او اطاعت از دستوراتى است كه خدا و رسول داده اند. 🔸و از همينجا است كه روشن مى گردد اولا امر كردن خداى تعالى مؤمنين را به ايمان در حقيقت امـر كردن به افرادى است كه مرتبه اى از ايمان را دارند، به اين كه مرتبه اى بالاتر از آن را دارا شوند، و اين نوع امر كردن اشاره به است كه آن مقدار ايمانى كه مأمور دارد بـراى آمـر قـانـع كـننده و رضايت آور نيست، مأمور بايد مرتبه بالاترى را كسب كند، و ثانيا اين كه جمله (امنوا باللّه و رسوله و انفقوا) امر به انفاق است، با اشاره به اين كـه انـفـاق اثـر صـفـتى است كه ايشان متصف به آنند، پس بايد به خاطر همان صفت باز انـفـاق كنند، در نتيجه بايد گفت: برگشت جمله مورد بحث به اين است كه مى خواهد انفاق مؤمنين را با ايمان آنان تعلیل کند. 🔰و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه  🔸 (استخلاف انسان ) به معناى خليفه كردن او است، و مراد از خليفه كردن انسان يا اين است كه خداى سبحان انسان را در زمين جانشين خود كند، همچنان آيه شريفه (انى جاعل فى الارض خليفة ) به آن اشاره مى كند. 🔸حـال بـايـد ديد بنابر اين فرض به چه ملاحظه از اموالى كه در دست مؤمنين است تعبير كرده به چيزى كه خدا ايشان را در آن خليفه خود كرده؟ 🔸جـواب ايـن سـوال ايـن اسـت كه: اين تعبير هم واقعيتى را بيان مى كند، چون واقعا آدمى در آنـچـه دارد خـليـفـه خـداست، (چون هم خودش و همه اموالش ملك خدا است )، و هم ايشان را در انـفـاق كـردن تـشـويـق مـى نـمـايـد، چـون وقـتـى مؤمنـيـن مـتـوجـه و مـتـذكـر شـونـد كـه مـال ايـشـان مـلك خـدا اسـت، و ايـشـان در آن امـوال خـليـفـه خـدا و وكلاى از ناحيه اويند، هر تـصـرفـى بـكـنـنـد به اذن او مى كنند قهرا انفاق كردن بر آنان آسان مى شود، و در اين عمل خير، احساس سنگينى نمى كنند. 🔸و يـا مـراد از خـليـفـه كـردن انـسان اين است كه: خدا ايشان را جان شين پيشينيان خود در آن امـوال كـرده، قـبـلا ايـن امـوال در دسـت ديـگـران بـود، بـعـد از در گـذشـت آنان به ايشان مـنـتـقـل گـرديد، و در چنين فرضى اگر از اموال اينطور تعبير كرده، براى اين بوده كه بـاز بـه بـيـانـى ديگر تشويقشان به انفاق كرده باشد، چون وقتى بياد آورند كه اين امـوال قـبـلا در دست ديگران بوده، و آنان وفا نكرده، متوجه مى شوند كه به ايشان نيز وفا نخواهد كرد، وزودى آن را براى ديگران خواهند گذاشت، و با دست تهى خواهند رفت، پـس چـه بهتر كه تا اختيار آن را در دست دارند برگ عيشى بگور خود بفرستند، و معلوم اسـت كـه انـسـان بـا داشـتـن طـرز تـفـكـرى ايـن چـنـيـن در مسأله انـفـاق دسـت و دل بازتر مى شود، و آسان تر دل از مال دنيا بر مى كند، و در راه خدايش خرج مى كند. 🔰فـالذين امنوا منكم و انفقوا لهم اجر كبير 🔸 در اين جمله وعده اجرى بزرگ در برابر انـفـاق مـى دهـد، تـا مؤمنـيـن را به بيانى ديگر تشويق به نموده، تشويق هاى قبلى را تأكيد كـنـد. و مـراد از ايـمـان در ايـنـجـا ايـمـان بـه خـدا و رسول است. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسولُ يَدْعُوكمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَقَكمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ8⃣ 🔸 مراد از (ايمان ) ايمانى است كه داراى اثر باشد، كه يكى از آثار آن انفاق در راه خدا اسـت - و اگـر خواستى اينطور بگو - مراد از ايمان اين است كه: آثار آن مقدار ايمانى را كه دارند مترتب كنند. 🔸در جـمـله (و الرسـول يـدعوكم لتومنوا بربكم ) از خداى تعالى تعبير به  كرده، و رب را به ضمير (كم - شما) اضافه كرده، تا به دعوت و امر اشاره كرده باشد، گويا فرموده: شما را به اين علّت دعوت ايمان به خدا كرده كه خدا رب شما است، و واجب است كه به وى ايمان آوريد. 🔰و قـد اخـذ مـيـثـاقـكـم ان كـنـتـم مؤمنـيـن  🔸ايـن جـمـله تـوبـيـخـى را كـه از اول آيه فهميده مى شد تأكيد مى كند، و ضمير در اخذ - گرفت به خداى سبحان برمى گـردد، البـتـه مـمـكـن هم هست كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برگردد، (چـون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هم از مسلمانان بيعت و ميثاق مى گرفت ) و بـه هـر حـال منظور از ميثاقى كه گرفته شده همان چيزى است كه شهادت هر مسلمانى بر آن دلالت دارد، آرى شـهـادت مـسـلمـان بـر وحـدانـيـت خـدا و رسـالت رسول او در آن روزى اسلام مى آورد دلالت داشت بر اين كه از همين روز تسليم و مطيع خدا و رسول است. 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفته اند: مراد از ميثاق آن عهدى است در روز الست در عالم ذر از هر انـسـانـى گـرفـتـه اند، و بنابر اين احتمال ضمير در  تنها مى تواند به خداى سبحان برگردد، و ليكن اين احتمال از سياق كه سياق احتجاج عليه مؤمنين است بدور است، براى اين كه مؤمنين به ياد چنين ميثاقى نبودند. علاوه براين، ميثاق در عالم ذر اختصاص به مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم، چنين ميثاقى سپرده اند. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 9⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلى عَبْدِهِ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ ...9⃣ 🔸مـراد از  بـينات  آيات قرآن كريم است، كه فرائض دينى را براى آنان بيان مـى كـنـد، و فـاعـل ( - تـا خـارجـتـان كـنـند) ضميرى كه به خدا و يا به رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) بـرمـى گـردد، گـو ايـن كـه بـرگـشـت احـتـمـال دوم هـم هـمـان احـتـمـال اول اسـت، (چـون بـه هـر حال خداست كه انسان ها را هدايت مى كند و رسول او واسطه است ) پس ميثاق هم ميثاق او است، كه يا آن را بدون واسطه گرفته، و يا به وساطت رسولش گرفته است، هـمـچنان كه ايمان به او و به رسولش نيز ايمان به او است و به همين جهت در صدر آيه فرمود: (چرا به خدا ايمان نمى آوريد)، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره كرده باشد كه ايمان به رسولش نيز ايمان به او است. 🔰و ان اللّه بـكـم لروف رحـيـم  🔸در ايـن كه آيه شريفه را با ذكر رافت و رحمت خدا خـتـم كـرد اشـاره اى اسـت بـه ايـن كـه آن ايـمـانـى كـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) ايـشـان را به سويش مى خواند خير ايشان و صـلاح ايشان است، چون تنها كسانى كه از آن ايمان بهره مند مى شوند خود ايشانند، نه خدا از آن سودى مى برد و نه رسولش، پس در اين خاتمه آن ترغيب و تشويق بر ايمان و انفاق كه در صدر بود تأكيد شده است. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 🔟سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 وَ مَا لَكمْ أَلا تُنفِقُوا فى سبِيلِ اللَّهِ وَ للَّهِ مِيرَث السمَوَتِ وَ الاَرْضِ🔟 🔸کلمه   مـعـنـاى مـالك شـدن مـالى اسـت كـه از مـيـت بـه بـازمـانـدگـانـش مـنـتقل مى شود، و اضافه ميراث به آسمان ها و زمين اضافه بيانيه است، يعنى مى خواهد بفرمايد آسمان ها و زمين با آنچه در آن دو است همان ميراث است، پس آنچه خدا در آسمان ها و زمـيـن خلق كرده و صاحبان عقل چون انسان آنها را ملك خود پنداشته ملك خدا است. خلاصه ايـن كـه مـى خـواهـيـم بـگـويـيـم كـلمـه آسـمـان هـا و زمـيـن شـامـل مـوجـوداتـى هـم كـه از مـواد آسـمان ها و زمين خلق شده اند و انسان ها آنها را به خود اختصاص داده و در آن تصرف مى كنند مى شود، و اختصاص مذكور ملكى است اعتبارى، كه خـدا ايـشـان را هـدايت كرد به اين كه آن را اعتبار كنند، و با اعتبار آن جهات زندگى دنياى خود را نظم بخشند. 🔸چـيـزى كـه هـست نه انسان ها باقى مى مانند، و نه آن ملك هاى اعتبارى برايشان باقى مى مـانـد، بـلكـه انـسـان هـا مـى مـيـرنـد و آن مـلكـهـا بـه افـراد بـعـد از ايـشـان مـنتقل مى شود، و همچنين انسان ها مى ميرند، و اموال دست به دست مى گردد تا باقى نماند مگر خداى سبحان. 🔸پـس مـثـلا زمـيـن و آنـچـه در آن اسـت و آنـچه بر روى آن است و براى بشر جنبه ماليت دارد يـكـپـارچـه و هـمـيـشـه مـيـراث اسـت، چـون هـر طـبـقـه از طـبـقات ساكنين زمين آنها را از طبقه قبل ارث مى برد، در نتيجه ميراثى دائمى است، كه دست به دست مى چرخد، از جهت ديگرى نـيـز ميراث است، براى كه روزگارى خواهد رسيد كه تمامى انسان ها از بين مى روند، و براى آن نمى ماند مگر خدايى كه انسان ها را خليفه خود بر زمين كرده بود. 🔸پـس بـه هـر دو جـهـت و هـر دو مـعـنـا مـيـراث آسـمـان هـا و زمين براى خدا است، اما به معناى اول، بـه خـاطـر ايـن كـه خـداى تـعـالى مـال دنـيـا را بـه اهـل دنـيـا تـمـليـك كـرده بـود، البـتـه تـمـليـكـى در عـيـن حال خودش باز مالك بود و هست و لذا فـرمـوده: (لله مـا فـى السـمـوات و الارض ) و نـيـز فـرمـوده: (و لله مـلك السـمـوات و الارض ) و بـاز فـرمـوده: (و اتـوهـم مـن مال اللّه الذى اتيكم ). 🔸و امـامـعـنـاى دوم، بـراى ايـن كـه از ظـاهـر آيـات قـيـامـت از قبيل آيه (كل من عليها فان ) و غير آن بر مى آيد كه همه انسان هاى روى زمين فانى مى شوند، و آنچه از آيه مورد بحث زودتر ذهن مى رسد اين است كه مراد از ميراث بودن آسمان ها و زمين همين معناى دوم باشد. 🔸و بـه هـر حـال در آيـه شـريـفـه تـوبـيـخ سـخـتـى از بـخـيـل هـا شـده، كـه از مـال خـدا در راه خـدا انـفـاق نـمـى كـنـنـد، بـا ايـن وارث حـقـيـقـى اموال خداى تعالى است، و اموال نه براى آنان باقى مى ماند، و نه براى غير ايشان، و اگـر نـفـرمـود: (و له مـيـراث السـمـوات و الارض )، بـا ايـن كـه مـى تـوانـست اينطور بفرمايد، چون قبلا نام اللّه برده شده بود، و اگر به جاى ضمير دوباره اسم ظاهر اللّه را آورده فرمود: (و لله ميراث السموات و الارض ) براى اين بود كه در توبيخ آنان تشديد كرده باشد. _________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅مشکلات خودتان را با مشاور قرآنی بیان کنید. 🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰 eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
🌺تفسیر آیه1⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـن ذا الذى يـقرض اللّه قرضا حسنا فيضاعفه له و له اجر كريم1⃣1⃣ 🔸راغب مى گويد: آن مـالى را كـه آدمـى بـه ديـگـرى مـى دهـد شـرط آنـكـه مـثـل آن را پـس بدهد قرض مى نامند. ولى صاحب مجمع البيان مى گويد: معناى اصلى اين كلمه قطع است، و اگر عمل قرض گيرنده را هم قرض خوانده اند به مناسبت بوده كه او آن مال را از صاحبش - البته با اذن او - بريده، و شرط كرده كه عوض آن را به وى بـدهـد، و سـپـس در معناى مضاعفه گفته است: اين كلمه به معناى دو چندان و يا چند برابر هراست، (مثلا عدد بيست مضاعف و چند برابر عدد چهار است). و درباره كلمه  راغب گفته: كلمه اجر و اجرت عبارت است از پاداش و ثوابى كه در مقابل عمل ما به خودمان برمى گردد، حال چه اين كه دنيايى باشد (مانند اجرت خياطت و زراعـت و امـثـال ايـنـهـا)، و يا اجر اخروى باشد. و سپس اضافه مى كند كه اين كلمه جز در مـورد سـود و فـايـده اسـتـعـمـال نـمـى شـود، يـعـنـى اثـر بـدى كـه از عـمـل بـد مـن عـايـدم مـى شـود اجر ناميده نمى شود، به خلاف كلمه  كه هم در نفع بـكـار مى رود، و هم در ضرر، (هم عذاب دوزخ را جزاى تبهكاران مى نامند، و هم نعيم بهشت را جزاى نيكوكاران) - اين بود خلاصه گفتار وى. توضيحى درباره اجر دادن خدا به بنده و اينكه اجـرى كـه خـدا در مـقـابـل عـمـل عـبـد مـى دهـد تـفـضـلى اسـت از او عزوجل البـتـه در مـورد عـطـايـاى خـدايـى بـايد دانست كه آنچه خدا به عنوان پاداش در برابر اعـمـال خـيـربـنـدگـان مـى دهد تفضلى است از او، نه اين كه بنده از او طلبكار و مستحق آن بـاشـد، چـون عـبـد و آنـچـه مـى كـنـد هـمـه مـلك طـلق خـداى سـبـحـان اسـت، مـلكـى كـه قابل نقل و انتقال نيست، (ملكى كه بعداز تمليك به غير، باز باقى است )، چيزى كه هست خـداى تـعـالى خـودش بـه اعـتـبار قانونى، عبد را مالك اجر و ثواب اعتبار كرده، و او را نـخـسـت مـالك عـمـل خـود و سـپـس مـالك آثـار عـمـل خـويـش از قـبـيـل كـيـفـر و پـاداش دانـسـتـه، ومـعـنـا بـا ايـن كـه مـالك عـبـد و عـمـل خـود او اسـت، تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، آنـگـاه از مـيـان هـمـه اعمال عبد آنچه محبوب او است و خير است انتخاب نموده، وعده ثوابى در برابرش داده، و ايـن ثـواب را خـود او اجـر خـوانـده (بـا ايـن كـه در واقـع اجـر و جـزا نـيـسـت) و ايـن هـم تـفـضـل ديـگـرى اسـت از او، چـون خـود خـداى تـعـالى از ايـنـگـونـه اعـمـال عـبـد اسـتـفـاده نـمى كند، نه در دنيا و نه در آخرت، بلكه تنها خود عبد است كه از پاداش اعمال نيكش بهره مند مى شود، مع ذلك پاداش آن را اجر خوانده و فرموده: (للذين احـسنوا منهم و اتقوا اجر عظيم )، و نيز فرموده: (ان الذين امنوا و عملوا الصالحات لهم اجـر غـير ممنون) و در جايى ديگر بعد از توصيف بهشت و نعيم آن مى فرمايد: (ان هذا كـان لكـم جـزاء و كـان سـعـيـكـم مـشـكـورا)، و از سـوى ديـگـر هـمـيـن كـه ايـن تفضل خود را شكرى از ناحيه خود نسبت به بنده خواند و آن را عطايى بدون منت ناميد، نيز تفضلى ديگر است. بيان حد اعلاى تشويق به انفاق در راه خدا در آيـه مـورد بحث تشويقى بالغ به انفاق در راه خدا شده، كه مافوق آن تصور ندارد، چون از يك سو سوال كرده كه آيا كسى هست كه چنين قرضى به خدا دهد؟ و از سوى ديگر او را قـرض دادن بـه خداى سبحان ناميده، كه پرداخت آن بر قرض گيرنده واجب است، و از سوى سوم چنين مقاطعه و طى كرده كه هرگز عين آنچه گرفته پس نمى دهد، بلكه به اضـعـاف مـضـاعـف مـى دهـد، و بـه ايـن هـم اكتفاء ننموده اجرى كريم بر آن اضافه كرده، فرموده : خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مى كند، و اجرى كريم هم مى دهد و اجـر كـريـم، اجـرى اسـت كه در نوع خودش پسنديده ترين باشد و اجر اخروى همينطور اسـت، چـون اجـرى اسـت مـافـوق آنـچـه مـمكن است به تصور در آيد، و در هنگام حاجتى است حياتى ترين هنگام حاجتى كه تصور شود. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه2⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يوم ترى المؤمنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بايمانهم2⃣1⃣ 🔸كـلمـه  ظرف است براى جمله (له اجر كريم )، يعنى در روز چنين و چنان اجرى كـريـم دارد، و مـراد روز قـيـامـت اسـت، و خـطـاب در جـمـله (تـرى - مـى بـيـنـى ) رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم و يا به تمامى افرادى است كه حس شنوايى دارند، و خطاب به آ نان صحيح است، (و مانند خطاب ديوانگان لغو نيست)، و ظاهرا حرف باء در جمله  معناى حرف  باشد. و معناى آيه اين است كه : هر كس قرضى نيكو به خدا بدهد اجرى كريم دارد، در روزى كه - تـو اى پـيـامـبـر و يـا تـو اى شـنـونـده و بـيـنـنـده عـاقل - مى بينى دارندگان ايمان به خدا از مرد و زن نورشان پيشاپيش جلوتر از آنان و بدان سوى كه سعادت آنان آنجاست مى دود. اين آيه شريفه مطلق است، شامل مؤمنين هر امتى مى شود، و اختصاصى به امت اسلام ندارد، و اگـر از (تـابـيـدن نـور) تـعـبـيـر به (سعى و دويدن) كرده براى اين بود كه اشـاره كـرده بـاشـد بـه ايـن كـه چـنـيـن كـسـانـى بـه سوى درجاتى از بهشت كه خداوند بـرايـشـان تـهـيه ديده مى شتابند، در حالى كه هر لحظه و يكى پس از ديگرى درجات و جـهـات سـعادت و مقامات قرب برايشان روشن مى گردد، تا جايى كه ديگر نورشان به حـد تـمـام و كـمال برسد، همچنان كه در جايى ديگر فرموده: (و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا) و نيز فرموده: (يوم نحشر المتقين الى الرحمن وفدا) و باز فرموده: (يو لا يخزى الله النبى و الذين امنوا معه نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا). مـفـسـريـن در تـفـسـيـر مـفـردات ايـن آيـه اقـوالى مـخـتـلف دارنـد، كـه بـه خـاطـر بـى دليـل بودن آنها در لفظ خود آيه، از نقلش صرفنظر كرديم، و به زودى تفسيرى كه در روايات از آنها شده در بحث روايتى آينده از نظرتان خواهد گذشت. (بـشـريـكـم اليـوم جـنـات تـجرى من تحتها الانهار خالدين فيها) -قسمت از آيه حكايت بـشـارتـى اسـت كه در روز قيامت مؤمنين و مؤمنات مى دهند، و دهنده آن ملائكه است، كه به دستور خداى تعالى و تقدير او مى گويند: بشارتتان امروز جناتى است كه از دامنه آنها نـهـرهـا جـارى اسـت، و شـمـا در آن جـاودانـيـد. و مـراد از بـشـارت مـژده خوشحال كننده است، كه در آيه همان بهشت است. و بقيه الفاظ آيه روشن است. (ذلكـ هـو الفوز العظيم) - اين جمله حكايت كلام خود خداى تعالى است، و اشاره با كـلمـه  بـه مـطـالب گـذشـتـه اسـت كـه عـبـارت بـود از پـيش رفتن نور آنان و بـشـارتـشان به بهشت، ممكن هم هست جمله مورد بحث را تتمه كلام ملائكه گرفته و اشاره مذكور را به همان جنات و خلود در آنها دانست. تقاضاى منـافقان از مؤمنان، در قيامت، و جوابى كه به آنان داده مى شود: به دنيا برگرديد و نور به دست آوريد _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظرونا نقتبس من نوركم ...3⃣1⃣ 🔸كلمه  كه مصدر فعل  اسـت، اگـر بـدون وسـيـله حـرف  مـفـعـول بـگيرد، معناى انتظار و نيز معناى مهلت دادن را مى دهد، و اگر با حرف  متعدى شود، مثلا گفته شود: (فلان نظر اليه - فلانى به آن نظر كرد)، معناى نگاه كـردن را مـى دهـد، و اگـر بـا حـرف  مـتـعـدى شـود مـعـنـاى دقـت و تـامـل را مـى دهـد، و كـلمـه  كـه مـصـدر فعل  است به معناى گرفتن قبسى از آتش است. و از سياق آيه چنين بر مى آيد كه منافقين و منافقات در روز قيامت در ظلمتى هستند كه از هر سـو احـاطـه شـان كـرده و مـانند خيمه اى محاصره شان نموده. و نيز برمى آيد مردم در آن روز مـجـبـور به رفتن به سوى خانه جاودانه خويشند. چيزى كه هست مؤمنين و مؤمنات اين مسير را با نور خود طى مى كنند، نورى كه از جلو ايشان و به سوى سعادتشان در حركت است، در نتيجه راه را مى بينند، و هر جا آن نور رفت مى روند تا به مقامات عاليه خود برسند، و امـا مـنـافـقين و منافقات كه فرو رفته در ظلمتند نمى توانند راه خود را طى كنند، و نمى دانـند به كدام طرف بروند. (و نكته مهمى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : اين دو طـايفه كه يكى غرق در نور و ديگرى غرق در ظلمت است در قيامت باهمند)، منافقين همانطور كـه در دنـيا با مؤمنين و در بين آنان بودند، و بلكه مردم آنان را جزو مؤمنين مى شمردند، در قيامت نيز با مؤمنين هستند، اما مؤمنين و مؤمنات پيش مى روند، و به سوى بهشت راه خود را پـيـش مـى گـيـرند، و منافقين و منافقات در ظلمتى كه از هر سو احاطه شان كرده عقب مى مـانند، از مؤمنين و مؤمنات درخواست مى كنند قدرى مهلتشان دهند، و در انتظارشان بايستند تـا ايـشـان هم برسند، و مختصرى از نور آنان گرفته راه پيش پاى خود را با آن روشن سازند. (قـيـل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا) - به ايشان گفته مى شود دنيا برگرديد، و بـراى خـود نـورى بـه دسـت آوريـد، گـوينده اين پاسخ يا ملائكه اند. و يا طايفه اى از بزرگان و نخبگان مؤمنين از قبيل اصحاب اعراف. به هر حال از هر كه باشد به اذن خدا و از طرف او است و خطاب به اين كه (به وراى خـود بـرگـرديـد و نـورى جـسـتـجـو نـمـايـيـد) بـه قـول بـعـضـى از مـفـسـريـن خـطـابـى اسـت طـعـنـه آمـيـز و اسـت هـزايـى، و ايـن عـكـس العـمـل هـمـان اسـتهزايى است در دنيا به مؤمنين مى كردند، و بنابه گفته اين مفسرين به نـظـر روشـن تـر چـنـيـن مـى رسـد كـه : مـراد از كـلمـه  دنـيـا بـاشـد، و حـاصـل مـعنا اين باشد كه : به دنيايى كه پشت سر گذاشتيد، و در آن هر چه كرديد بر اسـاس نـفـاق كرديد، برگرديد، و از آن اعمالى كه مى كرديد نورى بگيريد، چون نور امروز كه روز قيامت است يا از اعمال است، و يا از ايمان ، و شما در دنيا نه ايمان داشتيد و نه عمل. البـتـه مـمـكـن اسـت هـمـيـن وجـه را طـور ديـگـرى تـوجيه كرد كه هم جداگانه باشد، و هم مشتمل بر استهزا نباشد، به اين كه بگوييم: جمله  امر مى كند به اين كه به دنـيـا بـرگـردند، و در آنجا ايمان واقعى و اعمال صالح كسب بكنند، و ليكن نمى توانند برگردند، در نتيجه گوينده نمى خواهد منافقين و منافقات را استهزا كند، بلكه مى خواهد بگويد: كار از كار گذشته و دستتان بجايى بند نيست. هـمـچـنـان كه نظير اين امر در آيه زير كه آن نيز مربوط به قيامت است آمده، مى فرمايد: (يـوم يـكـشـف عـن سـاق و يـدعـون الى السجود فلا يستطيعون... و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون. بعضى ديگر گفته اند: منظور اين است كه : به آن محلى كه نور را تقسيم مى كردند بر گـرديـد، و بـراى خـود نورى بگيريد، و منافقين بدانجا برمى گردند، و اثرى از نور نـمـى يـابـنـد، دو مـرتـبـه بـه سراغ مؤمنين ومى آيند، اما به ديوارى بر مى خورند بين ايـشـان و مـومـنـيـن زده شـده، وخـود خـدعـه اى است از خداى تعالى، كه با منافقين مى كند، هـمـانطور كه منافقين در دنيا با خدا نيرنگ مى كردند، و قرآن درباره نيرنگشان فرموده: (ان المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم).
🔹ادامه آیه ۱۳ 🔰فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة و ظاهرة من قبله العذاب 🔸(سـور شـهر) به معناى ديوار دور شهر است كه در قديم دور هر شهرى مى كشيدند، و ارتـبـاط شـهـر را بـا خـارج قـطع مى نمودند. و ضمير  در جمله (فضرب بينهم بسور)، به مؤمنين و منافقين هر دو برمى گردد، و معناى جمله اين است كه: بين مؤمنين و مـنـافـقين ديوارى كشيده مى شود كه اين دو طايفه را از هم جدا مى كند، و مانع ارتباط آن دو با يكديگر مى شود. و در اينكه اين ديوار چيست؟ بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفته اند: اعراف است. اين احتمال بعيدى نيست همچنان كه ما نيز در تـفـسـيـر آيـه شـريـفـه (و بـيـنـهـمـا حـجـاب و عـلى الاعـراف رجال...) اين احتمال را داديم. و بعضى ديگر منظور از آن ديوار را غير اعراف دانسته اند. و معناى اين كه فرمود:  اين است كه : ديوار مذكور درى دارد، و اين، در حقيقت تـشـبـيـهـى اسـت از حـالى كـه مـنـافـقـيـن در دنـيـا داشـتـنـد، چـون منافقين در دنيا با مؤمنين اتصال و ارتباط داشتند (و مـانـنـد كفار يكسره رابطه خود را با مومنين قطع نكرده بودند)، و با اين كه با مؤمنين ارتـبـاط داشـتند، در عين حال با حجابى خود را از مؤمنين پنهان كرده بودند، (يعنى واقعيت خـود را پنهان كرده بودند، و مؤمنين حتى احتمال هم نمى دادند كه اين افراد ظاهر الصلاح گـرگـانـى در لبـاس مـيـش بـوده بـاشـنـد) و عـلاوه بر اين كه در و ديوار مذكور وضع دنيايى منافقين را - ممثل مى كند، اين فايده را هم دارد كه منافقين از آن در، وضع مؤمنين را مى بينند، و بيش تر حسرت مى خورند، و سرانگشت ندامت مى گزند. (باطنه فيه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب ) - كلمه  مبتدا، و جمله (فيه الرحمة) مبتدا و خبر، و جملگى خبر است براى باطنه. و همچنين كلمه  مبتدا، و جـمـله (من قبله العذاب ) مبتدا و خبر و جملگى خبر . و ضمير در  و در  به باطن و ظاهر برمى گردد، و از اين كه فرمود: باطن ديوار در آن رحمت و ظـاهـر ديوار از ناحيه ديوار عذاب است، چنين برمى آيد كه ديوار محيط به مؤمنين است، و مؤمنين در داخل ديوار، و منافقين در خارج آن قرار دارند. و ايـن كـه ديـوار مـذكـور داخـلش كـه بـه طـرف مؤمنـيـن اسـت طـورى اسـت كـه مـشـتـمـل بـر رحـمـت اسـت، و ظـاهـرش كـه بـه طـرف مـنـافـقـيـن اسـت مـشـتـمل بر عذاب است، با وضعى كه ايمان در دنيا دارد مناسب است، چون ايمان هم در دنيا نظير همان ديوار آخرت، براى اهل اخلاص از مؤمنين نعمت و رحمت بود، و از داشتن آن شادى و مـسـرت مـى كـردنـد و لذت مـى بـردنـد، و هـمـيـن ايـمـان بـراى اهـل نـفـاق عـذاب بـود، از پـذيـرفتنش شانه خالى مى كردند، و اصلا از آن ناراحت و متنفر بودند _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه4⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ينادونهم الم نكن معكم...4⃣1⃣ 🔸ايـن آيـه مـطـلبى استينافى را به عنوان پاسخ از سوالى تقديرى بيان مى كند، گويا شـخـصـى بـعـد از شنيدن آيه قبلى پرسيده: منافقين و منافقات بعد از آنكه با آن ديوار برخورد مى كنند، و آن عذاب را از پشت ديوار مشاهده مى نمايند چه تدبيرى مى انديشند و چه مى كنند؟ در پاسخ فرموده: (ينادونهم - فرياد بر مى آورند). و مـعناى آيه اين است كه: منافقين و منافقات، مؤمنين و مؤمنات را بانگ مى زنند كه مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ و مـنـظـورشـان از ايـن سـخـن ايـن است كه: در دنيا در ظاهر دين با مؤمنين و مومنات بودند، (آنـان نـمـاز مـى خـوانـدند و اينان نيز مى خواندند، و هر كار ديگرى كه مؤمنين مى كردند اينان نيز مى كردند، با اين تفاوت كه مؤمنين و مومنات هر چه مى كردند براى رضاى خدا و تـقـرب بدو مى كردند، و اينان هر چه مى كردند به اين انگيزه مى كردند كه با زبان شكار، سخن گفته باشند، تا زودتر شكار را در دام خود بيفكنند). و جـمـله  تـا آخـر آيه پاسخ مؤمنين و مؤمنات است به ايشان، كه بله، شما با ما بوديد، (و لكنكم فتنتم) و ليكن شما در امتحان به هلاكت افكنديد  خـود را،  و همواره منتظر بوديد و آرزو داشتيد دعوت دينى و متدينين گرفتار بلا و مصيبتى شوند، ، و در دين خود در شك و ترديد بوديد، (و غـرتـكـم الامـانـى)، و آرزوهـاى گـونـاگـون و از آن جمله آرزوى خاموش شدن نور دين و بـرگـشـتـن مـتـديـنـين از دين، شما را مغرور كرد، (حتى جاء امر اللّه)، تا آنكه امر خدا يـعنى مرگ فرا رسيد، (و غركم بالله الغرور) كلمه  - به فتحه غين - به معناى شيطان است، و معناى جمله است كه شيطان شما را به خدا مغرور ساخت. و ايـن آيـه شـريفه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد اين معنا را افاده مى كند كه زنان و مـردان مـنـافـق در روز قيامت از زنان و مردان مؤمن كمك مى طلبند، تا شايد به كمك آنان از ظـلمـتـى كـه در آنند نجات يابند، و دست آويز و بهانه شان اين است كه آخر ما در دنيا با شـمـا بـوديـم، و سپس مى فهماند كه مردان و زنان مؤمن در پاسخشان مى گويند: درست است كه با ما بوديد، ولى دلهايتان مطابق با ظاهر حالتان نبود، چون شما دلهاى خود را گمراه و مفتون كرده بوديد و همواره در انتظار بلا و گرفتارى براى مسلمانان بوديد، و در دينى كه اظهارش مى داشتيد شك و ترديد داشتيد، آرزوهاى خام و شيطان، شما را فريب داد، و ايـن صـفـات خـبيثه همه آفات قلب است، پس ‍ دلهاى شما سالم نبود، و در امروز كه روز قـيامت است تنها كسانى سود مى برند كه از دنيا با قلبى سالم آمده باشند، همچنان كه قرآن كريم فرمود: (يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى اللّه بقلب سليم). _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 5⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاليوم لا يوخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا...5⃣1⃣ 🔸ايـن آيـه تتمه گفتار مردان و زنان با ايمان است، كه در خطاب به منافقين و منافقات مى گويند و در ايـن خـطاب خود كفار را هم اضافه مى كنند، چون منافقين هم در واقع كافرند، و تنها فرقى كه كفار با ايشان دارند اين است كفر خود را علنى و اظهار مى كنند، و مؤمنين در اين خـطـاب مـى گـويـنـد امـروز هـر كسى در گرو عمل خويش است، هم چنان كه در قرآن كريم فـرمـوده بـود: (كـل نـفـس بـمـا كـسـبـت رهـيـنـه) ايـنـجـا مثل دنيا نيست كه بتوانيد با دادن رشوه جرم خود را بخريد، امروز از كسى فديه و عوض نـمـى گـيـرنـد، و شـما نمى توانيد از اين راه خود را از عذاب خلاص كنيد، چون راه نجات يـافـتـن از هـر گـرفـتـارى يا دادن عوض است، كه انسان بدهد و خود را از گرو آن عذاب درآورد، و يـا پـارتـى و يـارى يـاوران اسـت كـه شـما هيچ يك را نداريد، اولى را با جمله (فاليوم لا يوخذ منكم فديه...) نفى كردند، و دومى را با جمله . (مـاويـكـم النـار هـى مـوليـكـم و بـئس المـصـيـر) - در ايـن جمله به طور كلى هر نوع ناصرى كه بتواند منافقين و كفار را يارى دهد و از آتش برهاند نفى كرده، مگر يك ياور را، آن هـم خـود آتـش اسـت، كه مى فرمايد: (هى موليكم - تنها آتش ياور شما است )، چـون جـمـله مـذكور انحصار را مى رساند، و منظور از  همان ناصر است، و جمله مـذكـور نـوعـى طعنه زدن است، (مثل اين به جنايت كارى بگويند: راه نجات و تنها ياورت چوبه دار است). ممكن هم هست كلمه  در اينجا به معناى متصدى امر باشد، چون كفار در دنيا براى بـرآوردن حـوايـج زندگيشان از خوردنى و نوشيدنى و جامه و همسر و مسكن غير خدا را مى خـوانـدنـد، و حـقـيـقـت غير خدا همان آتش است، پس همانطور كه مولاى ايشان در دنيا غير خدا بـود، در آخـرت هم مولايشان آتش خواهد بود، چون همين آتش است كه حوائج آنان را بر مى آورد، طـعـامـى از زقـوم، و شـرابـى از حـمـيـم، و جـامه اى بريده از آتش، و همسرانى از شيطان ها، و مسكنى در درون دوزخ برايشان فراهم مى كند، و خداى سبحان در جاهاى ديگر كلامش، در آياتى بسيار از آن خبر داده. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بحث روایتی آیات 7⃣الی5⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان ✅بحث روايتى 🔸در الدر المـنـثـور اسـت كه ابن جرير، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، و ابو نعيم (در كتاب دلائل) از طـريـق زيـد بـن اسـلم، از عـطاء بن يسار، از ابى سعيد خدرى، روايت كرده كه گفت: در سال حديبيه در ركاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم از مدينه بيرون شديم تـا بـه عـسـفـان رسيديم، در آنجا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ممكن اسـت مـردمـى نـيـايـنـد كـه شـمـا وقـتـى اعـمـال خـود را بـا اعـمـال آنـان مـقـايـسـه كـنـيـد اعـمـال خـود را نـاچـيـز بـشـمـاريـد. پـرسـيـديـم : يـا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم آن مردم چه كسانيند آيا از قريشند؟ فرمود: نه، و ليـكـن اهـل يـمـنـند، كه دلهايى رقيق تر و قلوبى نرم تر دارند، پرسيديم : آيا آنها بهتر از ما هستند يا رسول اللّه؟ فرمود: اگر هر يك از آنان كوهى از طلا در راه خدا انفاق كـنـنـد هـرگـز بـه يـك چـهـارم اجـر شـمـا و بـلكـه نـصـف آن هـم نـمـى رسـنـد، و هـمـيـن فـصـل مـمـيـز مـيـان مـا و سـايـر مـسـلمـانـان آيـنـده اسـت، كـه مـا قـبـل از فـتـح مـكـّه در راه خـدا انـفـاق كـرديـم، (لا يـسـتـوى مـنـكـم مـن انـفـق مـن قبل الفتح و قاتل...) مؤلف: ايـن مـعـنـا بـه چـنـد طـريـق و بـا عـبـارتـى قـريـب بـه هـم روايـت شـده، ولى اشـكـال مـتـوجـه آن هـسـت كـه از سـيـاق آيـات مـورد بـحـث بـرمـى آيـد كـه بـعـد از فـتـح نـازل شـده كـه مـنظور از آن فتح، فتح حديبيه است و يا فتح مكّه است، و اين روايات مى گويند: آيه قبل از فتح نازل شده، پس با آيه انطباق ندارد. و نـيـز در هـمـان كـتـاب اسـت كه عبد بن حميد و ابن منذر از عكرمه روايت كرده اند كه گفت : وقـتـى آيـه شـريـفـه (لا يـسـتـوى مـنـكـم مـن انـفـق مـن قـبـل الفـتـح و قـاتـل) نـازل شـد ابـو دحـداح گفت : خدا سوگند امروز مبالغ هنگفتى انفاق مى كنم، تا درجه آن كسانى را دريابم قبل از فتح انفاق كرده بودند، و بعد از من هم كسى نتواند اين ركـورد مـرا بشكند. آنگاه گفت بارالها هر چه را كه ابو دحداح مالك است نصفش در راه تو باشد، و تمامى اموالش را نصف كرد، تا رسيد به لنگه كفشش گفت : حتى اين هم. و در تـفسير قمى در ذيل آيه (يوم ترى المؤمنين و المومنات يسعى نورهم بين ايديهم و بـايـمـانـهـم ) مـى گـويد: در روز قيامت نور در بين مردم طبق درجات ايمانشان تقسيم مى شـود، و نـورى كـه بـه منافق مى رسد تنها بين انگشت ابهام پاى چپش را فرا مى گيرد، مـنـافـق بـه نـور خـود مـى نگرد، و سپس به مؤمنين مى گويد: بايستيد تا من از نور شما اقـتـبـاس كنم. مؤمنين ايشان مى گويند: به عقب برگرديد و در آنجا براى خود كسب نور كـنيد، درهنگام است كه بين اين دو طايفه ديوارى زده مى شود، ديوارى كه داراى درى است، از پـشت ديوار مؤمنين را صدا مى زنند كه مگر ما در دنيا با شما نبوديم ؟ مى گويند: بله بوديد، و ليكن شما خود را مفتون و هلاك كرديد، امام فرمود: يعنى با نافرمانى خدا خود را هلاك كرديد (و تربصتم و ارتبتم) فرمود: يعنى همواره در انتظار بوديد و شك داشتيد. و سپس درباره جمله (فاليوم لا يوخذ منكم فدية ) فرمود: به خدا سوگند منظور يهود و نـصـارى نـيـسـت، بـلكه همين مسلمان اهل قبله است: (ماويكم النار هى موليكم) فرمود يعنى آتش اولى و سزاوارتر است براى شما. مؤلف: منظور امام از اهل قبله، منافقين از مسلمانان هستند. و در كـتـاب كـافـى بـه سـنـد خـود از ابان بن تغلب روايت كرده كه گفت: از امام صادق عليه السلام شـنـيـدم مـى فـرمود: زنهار، از آرزوى (دور و دراز) بپرهيزيد، كه خرمى زنـدگـى شما را مى برد، و ديگر هيچ يك از نعمتهايى كه شما داده اند در نظرتان خرم و قـانـع كـنـنـده نـمـى شـود، هـمـيـن آرزوهـا بـاعـث مـى شـود آنـچـه مـوهـبـت و عـطـا كـه خـداى عـزوجـل بـه شـما ارزانى داشته در نظرتان كوچك و بى ارزش ‍ شود، و چون آنچه داريد نـاچـيـز و بـى ارزش شـد، و آنچه نداريد و آرزويش را مى پرورانيد به دست نمى آوريد سراسر عمرتان به حسرت مى گذرد. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بسم الله الرحمن الرحیم همراهان گرامی یکی از افراد نیازمند جهت عمل جراحی به خاطر مبلغ بالای آن نتوانسته عمل رو انجام دهد، مقداری جمع کردند ولی کافی نبود. اگر مایل بودید کمک کنید شماره کارت(جعفری)جهت واریز کمکهای مالی شما همراهان: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸
🌺ترجمه آيات 6⃣1⃣الی 4⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸آيـا وقـت آن نـشـده آنـانـكـه ايـمـان آورده انـد دلهـايـشـان بـه ذكـر خـدا و مـعـارف حـقى كه نـازل كـرده نـرم شـود؟ و مـانـند اهل كتاب كه پيش از اين مى زيستند نباشند، ايشان در اثر مهلت زياد دچار قساوت قلب شده بيشترشان فاسق شدند6⃣1⃣ 🔸بدانيد كه خدا است كه زمين را بعد از مردنش زنده مى كند، ما آيات را برايتان بيان كرديم تا شايد تعقل كنيد7⃣1⃣ 🔸بـه درسـتى مردان و زنانى كه صدقه مى دهند و به خدا قرضى نيكو مى دهند پاداششان مضاعف خواهد شد، و اجرى ارجمند دارند8⃣1⃣ 🔸و كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان آوردند ايشان نزد پروردگارشان همان صديقين و شهدا هستند، و اجر و نور آنان را دارند، و كسانى كه كافر شده آيات ما را تكذيب كردند، ايشان اصحاب دوزخند9⃣1⃣ 🔸بـدانـيـد كـه دنـيـا بـازيـچـه و لهـو و زيـنـت و تـفـاخـر بـيـن شـمـا و تـكـاثـر در امـوال و اولاد اسـت مـثـل آن بـارانـى اسـت كـه كـفار از روييدن گياهانش به شگفت درآيند، و گياهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراييده خشك مى شوند، دنياى كـفار نيز چنين است، البته در آخرت عذاب شديدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحيه خداست، و زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نمى باشد0⃣2⃣ 🔸به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه عرض آن چون عرض آسمان و زمين است بشتابيد، كه براى كسانى آماده شده كه به خدا و رسولان او ايمان آوردند، و اين فضلى است از خدا كه به هر كس بخواهد مى دهد، و خدا داراى فضلى عظيم است 1⃣2⃣ 🔸هـيـچ مـصـيـبـتـى در زمـيـن و نـه در نـفـس خـود شـمـا بـه شـمـا نـمـى رسـد مـگـر آنـكـه قبل از اينكه آن را حتمى و عملى كنيم در كتابى نوشته شده بود، اين براى خدا آسان است2⃣2⃣ 🔸ايـن را بـدان خـاطر نشان ساختيم تا ديگر از آنچه از دستتان مى رود غمگين نشويد، و به آنـچـه بـه شما عايد مى گردد خوشحالى مكنيد، كه خدا هيچ متكبر و فخر فروش را دوست نمى دارد 3⃣2⃣ 🔸هـمـان هـايـى كـه بـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل وا مـى دارند، و كسى كه ازاعراض كند بايد بداند كه خداى تعالى بى نيازى است كه تمامى اعمالش ستوده است4⃣2⃣ _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات6⃣1⃣الی4⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن قـسـمـت از آيـات سـوره هـمـان هـدف و غـرضـى را دنـبـال مـى كـنـد كـه قـسـمت قبلى دنبال مى كرد، و آن تشويق و ترغيب به ايمان به خدا و رسـول او و انـفـاق در راه خـدا بـود، البته در ضمن، مؤمنين را عتاب مى كند كه چرا بايد علائم و نشانه هايى از قساوت قلب از ايشان بروز كند، و به منظور تأكيد در تحريك و تشويق انفاق درجه انفاقگران نزد خدا را بيان نموده، و با اين لحن دستور به انفاق مى دهـد. كـه : هـان ! بـشـتـابـيـد بـه مـغـفـرت و جـنـت. و نـيـز دنـيـا و اهـل دنـيـا رابـخـل مـى ورزنـد، و مـردم را هـم بـه بـخـل مـى خـوانـنـد مـذمـت مـى كـنـد. و در خـلال آيـات، نـاگـهـان سـيـاق را كـه مـخـصـوص مـسـلمـانـان بـود بـه سياقى تغيير داده شامل مسلمين و اهل كتاب هر دو بشود، و به زودى توضيحش ‍ خواهد آمد. عتاب به مؤمنين به جهت قساوتى كه دل هـايـشـان را گـرفـتـه و در مقابل ذكر خدا خاشع نمى شود. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الم يـاءن للذيـن امـنـوا ان تـخـشـع قـلوبـهـم لذكـر اللّه و مـا نـزل من الحق...6⃣1⃣ 🔸كلمه  در اصل   (مضارع انى ) بوده، به خاطر حـرف  كـه كـارش جـزم دادن است حرف  از آن افتاده، و اين ماده به معناى رسـيـدن وقـت هـر چـيـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـيـرى اسـت كـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و كبريايى عظيمى به خود مى گيرد، و منظور از ذكر خدا هر چيزى است كـه خـدا را بـه ياد آدمى بيندازد، و منظور از (مانزل من الحق ) قرآن است، كه از ناحيه خـداى تـعـالى نـازل شـد، و كـلمـه بـراى بـيـان آن نـازل شـده است، و آيه شريفه مى خواهد بفرمايد: شأن ياد خدا چنين شانى است، كه هر گـاه نـزد مؤمن بـه مـيـان آيـد بـلادرنـگ دنـبـالش خـشـوعـى در دل مؤمن مـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حـق نـازل از نـاحـيـه خـدا هـم، چـنـيـن شـانـى دارد، كـه در دل كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان دارند ايجاد خشوع مى كند. بـعـضـى گـفـتـه انـد: مـراد از ذكـر خـدا و آن حـقـى كـه نـازل شـده قـرآن است، و بنابه گفته وى بردن نام قرآن با وصف حق بودنش و ذكر خدا بـودنـش اشـاره بـه است كه هر يك از اين دو وصف قرآن كافى است كه مؤمن را به خشوع وادارد، پـس قرآن بدينكه ذكر خداست مقتضى خشوع است، همچنان كه بدين جهت كه حق است و از ناحيه خدا نازل شده مقتضى خشوع است. و در اين آيه شريفه عتابى است به مؤمنين به خاطر قساوتى كه دلهايشان را گرفته ، و در مـقـابـل ذكـر خـدا خـاشـع نـمـى شـود، حـقـى هـم كـه از نـاحـيـه او نـازل شـده آن را نـرم نـمـى كـنـد، و در آخـر حـال ايـشـان را بـه حـال اهـل كـتـاب تـشـبـيـه مـى كـنـد، كـه كـتـاب خـدا بـر آنـان نازل شد، و در اثر آرزوهاى طولانى دلهايشان دچار قساوت گرديد. (و لا يـكـونـوا كـالذيـن اوتـوا الكـتـاب مـن قـبـل فـطـال عـليـهـم الامـد فـقست قلوبهم) - اين قسمت از آيه عطف است بر جمله (ان تخشع...) و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه : آيا وقت آن نرسيده كه (تخشع قلوبهم) دلهايشان خـاشـع شـود  و مانند اهل كتاب نباشند...، و كلمه  به معناى زمان است. راغـب مـى گـويد: فرق بين  و  اين است كه زمان عام است ولى اءمد به مـعـنـاى زمـان خـاصى است، اءمد عبارت است از لحظه اى كه عمر و مهلت چيزى به سر مى رسـد، ولى زمـان بـه مـعناى از آغاز تا انجام عمر آن است. و لذا بعضى گفته اند: كه دو كلمه  و  معنايى نزديك بهم دارند. خـداى تـعـالى بـا ايـن كـلام خـود ايـن حـقـيـقـت اشـاره نموده كه دلهاى مسلمانان مانند دلهاى اهـل كـتـاب دچـار قـسـاوت شـده، و قـلب قـاسـى از آنـجـا كـه در مـقـابـل حـق خـشوع و تاثر و انعطاف ندارد، از زىّ عبوديت خارج است، و در نتيجه از مناهى الهـى متاثر نمى شود، و با بى باكى مرتكب گناه و فسق مى شود، و به همين مناسبت در آيه شريفه در رديف جمله (فقست قلوبهم ) جمله (و كثير منهم فاسقون ) را آورد. _ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a