✅ استاد مصباح یزدی درباره «سنت گرایی» علامه طباطبایی(ره) و چگونگی تالیف کتاب «سُننالنبی» میگوید: علامه به فرمايش استاد اخلاقش مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى تصميم گرفت سيره و سنتِ پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در مجموعه اى تدوين نمايد تا الگويى براى خود و ديگران باشد، بدين جهت از بررسى كتاب «بحارالانوار» يك دوره سنن رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) را استخراج نمود كه آن را «سننالنبى» ناميد. وى در آغاز اين اثر به نقل از امام صادق(عليه السلام) آورده است: من دوست ندارم مسلمانى بميرد مگر اين كه آداب و سنن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را ولو براى يك بار هم كه شده انجام دهد، و خود به اين دستور عمل كرد و براى شاگردانش نقل نموده است: در بين روايات به اين حديث برخوردم كه خاتم پيامبران از يك نوع خوراكى كه از ملخ دريايى تهيه مىشود تناول مىكرده است. بعد مىافزايد جستجو نمودم تا يك مرتبه از غذايى كه پيامبر دوست داشته بخورم و سرانجام موفق شدم تا در اين جهت به آن آخرين فرستاده الهى تأسّى نموده باشم.
📚 تماشای فرزانگی و فروزندگی، مصباح یزدی، ص25
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
یکی از فضلای معاصر که چند سالی در محضر علامه طباطبایی درس خوانده میگوید:
یک وقت عازم زیارت بیت الله الحرام بودم، برای عرض سلام و خداحافظی خدمت علامه رفتم و گفتم نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید و توشه راهم باشد. این آیه مبارکه را قرائت فرمودند:
«فاذکرونی اذکرکم؛ به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.» (بقره/152)
علامه میافزاید:
«به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی مییابد و اگر در کاری مانده است خداوند نمیگذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه، البته به یاد انسان خواهد بود.»
#نصیحت
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ علامه حسن زاده آملی:
«جناب علامه طباطبایی از رشدیافتگان مکتب راستین انسانسازی بود و همچنین برادر بزرگوارش که در علم و عمل همطراز ایشان بود، جز اینکه او در تبریز به سر برد و شرایط ایشان برایش پیش نیامد. جناب علامه طباطبایی آمد در حوزه قم و بذر افشانیها فرمود و خودش را نشان داد، ولی آن بزرگوار به انزوا و انزال به سر برد. هر دو از ابتدا تا انتها همدرس و همبحث بودند و اساتیدشان درفقه و اصول و سایر علوم و معارف یکی بود. بنده عرض میکنم که هر دو بزرگوار در مسیر عرفان عملی چشم برزخیشان باز بود و اشخاص را به صور ملکاتشان میدیدند. برای بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدی در اینباره دارم و یادداشتها و خاطراتی از آن دو بزرگوار در دفتری جداگانه نگاشته و جمعآوری کردهام.»
📚 در آسمان معرفت، ص52
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
📸 طرح|فارابی عصر
برای شنیدن ناگفته هایی ناب از علامه طباطبایی
به کانال علامه طباطبایی ره بپیوندید...
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
"انا لله و انا الیه راجعون"
ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت شاگرد برجسته علامه طباطبایی، حکیم متاله و فقیه انقلابی، مرحوم آیت الله #مصباح_یزدی، پستهای مرتبط با آن فقیه فقید را در زیر ببینید🔰🔰
آیتالله مصباح یزدی:
▫️ در طول ۳۰ سالی که با مرحوم علامه طباطبایی، رفت و آمد داشتم گاهی مسائل پیچیدهای در درس وجود داشت که ما از پس آن بر نمیآمدیم؛ او را تنها مییافتیم و راجع به آن مسائل صحبت میکردیم. معمولاً وقتی سوال میکردم او تأملی میکرد و میگفت، نمیدانم! گاهی دیگر تأمل میکرد و میگفت ببینید این طور میشود؟
▫️آن زمان کسی او را نمیشناخت، از خیابانها که عبور میکرد گویی طلبهای عادی بود؛ جلوی شاگردان و دیگران در هر شرایطی یک انسان کاملاً متواضع بود، هیچ یک از امتیازات خودش را به رخ دیگران نمیکشید، نه علم خود را، نه علامه بودن را نه مفسر قرآن بودن را. همان زمان از دانشگاه الازهر مصر که در آن زمان یکی از بزرگترین دانشگاههای اسلامی دنیا بود به خاطر اثر تفسیر المیزان برایش تقریظ نوشتند، برای همان آدمی که در قم هم شناخته شده نبود.
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
آیتالله مصباح یزدی:
▫️ در طول ۳۰ سالی که با مرحوم علامه طباطبایی، رفت و آمد داشتم گاهی مسائل پیچیدهای در درس وجود داشت که ما از پس آن بر نمیآمدیم؛ او را تنها مییافتیم و راجع به آن مسائل صحبت میکردیم. معمولاً وقتی سوال میکردم او تأملی میکرد و میگفت، نمیدانم! گاهی دیگر تأمل میکرد و میگفت ببینید این طور میشود؟
▫️آن زمان کسی او را نمیشناخت، از خیابانها که عبور میکرد گویی طلبهای عادی بود؛ جلوی شاگردان و دیگران در هر شرایطی یک انسان کاملاً متواضع بود، هیچ یک از امتیازات خودش را به رخ دیگران نمیکشید، نه علم خود را، نه علامه بودن را نه مفسر قرآن بودن را. همان زمان از دانشگاه الازهر مصر که در آن زمان یکی از بزرگترین دانشگاههای اسلامی دنیا بود به خاطر اثر تفسیر المیزان برایش تقریظ نوشتند، برای همان آدمی که در قم هم شناخته شده نبود
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
صاف و صریح می گفت نمی دانم.mp3
1.03M
🎵بشنوید|صاف می گفت: نمی دانم!
🔶خاطره آیت الله مصباح یزدی از استادش علامه طباطبایی
_____
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
نقل خاطره از مرحوم آیت الله مصباح یزدی
✅ علامه این کتابها را میبوسید!
▫️خداوندِ رفيع الدّرجات، درجات مرحوم علاّمه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه را عالىتر بفرمايد. او وقتى كتاب روايت را به دست مىگرفت، آن را مىبوسيد. اگر درون قفسه كتابى، كتاب روايت وجود داشت، طورى مىنشست كه پشت به كتاب روايت نباشد. در جلساتى كه در منازل اهل علم تشكيل مىشد، بسيار مواظب بود به قفسه كتابها پشت نكند و به كتابهاى روايى، كمترين بىاحترامى نشود. علاّمه طباطبايى(رحمه الله)، گوهرشناس بود و قدر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهمالسلام) را مىدانست؛ از اين رو جلد كتاب روايت را مىبوسيد و معتقد بود كه اين كتاب به صاحبش انتساب دارد. مگر چوب درگاه حضرت معصومه(عليها السلام) با چوب درهاى ديگر فرق مىكند؟! چوبِ در حرم حضرت معصومه(عليها السلام)، به وجود مقدّس حضرت انتساب دارد. اگر كسى به قصد شفا، حتّى خاك پاى زائران حضرت معصومه(عليها السلام) را به چشم بكشد، اشتباه نكرده است. اگر معرفت داشته باشيم، مىفهميم كه مقام اين بزرگان تا چه اندازه والا است. فهم ما كجا و مقام امامان معصوم(عليهم السلام) كجا؟!
📚 آفتاب ولایت، مصباح یزدی، ص49
_____
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
علامه طباطبايى، به نقل از استادشان، سيد على قاضى;
«اگر عياشان و خوشگذرانها بدانند كه در معرفت الهى چه مقدار شور و عشق و لذت است، دست از همه آن كارها برداشته و به طرف معرفت الهى روى آرند ...»
📚 علم و ادب، آیت الله ممدوحی، ص123
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ صاحبنظری که میگفت نمی دانم!
مرحوم علامه طباطبائى(رحمهالله)، مكرراً در جواب سؤالاتى كه مطرح مىشد، مىفرمودند: «نمىدانم». با وجود اينكه استاد آن علم بودند و پنجاه سال در آن علم زحمت كشيده و صاحب نظر بودند ولى در وهله اول بدون هيچ دغدغه و تشويشى مىگفتند: «نمىدانم». آنگاه تأمل كرده و بعد از لحظهاى مىفرمودند: «مىشود اينگونه گفت» و يا «فكر كنيد كه مىشود اينگونه جواب داد». روحيه و دل خاشع حضرت علامه(رحمه الله) را با كسى كه هرگز بر زبانش «نمىدانم» جارى نمىشود و يا كسى كه هيچ علم ندارد ولى خيلى قاطعانه اظهار نظر مىكند، مقايسه كنيد تا به ارزش چنين خُلق حميدهاى پى ببريد!
📚 پند جاوید، مصباح یزدی، جلد اول، ص221
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
آیت اله العظمی مظاهری:
استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی میفرمودند:
«استادم مرحوم آیتالله آقای قاضی را در مغازۀ سبزی فروشی دیدم. ایشان مشغول خرید کاهو بود، امّا به عکس سایر مردم، کاهوهای پیر شده را بر میداشت. بعد فرمودند: اگر من کاهوهای پیر را نخرم، برای صاحب مغازه میماند و فاسد میشود. از این رو این کاهوها را میخرم و برگهای فرسودۀ آن را جدا میکنم و از برگهای خوب آن استفاده میکنم تا صاحب مغازه متضرّر نشود. اینگونه مستحبّات، انسان را به مقامهای معنوی و به قرب الهی میرساند.»
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
مرتاضی که میخواست علامه را در هوا نگه دارد!
آیة الله العظمی سید موسی شبیری (حفظهالله):
مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت؛ مانند این که میگفت میتواند انسان را با نیروی روحیاش از زمین بلند کند؛ و راست هم میگفت و چند تن را از زمین بلند کرده بود.
روزی به جمع ما آمد. دوستم، آیة الله سید موسی صدر- که آن زمان اول جوانیاش بود- به وی گفت: «اگر میتوانی مرا از زمین بلند کن.» مرتاض گفت: «درون آن سینی بزرگ بنشین!.» ما با خود فکر کردیم سید موسی صدر حالا وردی یا ذکری میگوید و جادوگری این مرتاض را باطل میکند اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد.
وقتی قضیه تمام شد، ما سید موسی را سرزنش کردیم که چرا این کار را کرد و آبروی ما را برد؟!
سید موسی گفت: «میخواستم طلسمش را بشکنم اما هر چه تلاش کردم، گویی مرا بسته بودند و نمیتوانستم از سینی بپرم.»
مرتاض را نزد علّامه طباطبائی بردیم. ما- که جمعی از شاگردان علّامه بودیم- بعضی خود را باخته بودیم و برخی با کمال آرامش و اطمینان نفس به همراه آن مرتاض به خانه علّامه وارد شدیم.
جناب علّامه با روی خوش از شاگردان استقبال کرد و خود در گوشهای از اتاق نشست. گفتیم: «این مرتاض از هند آمده و کارهای خارقالعاده میکند و نمونههایی از آن را ما دیدهایم.»
علّامه پرسید: «مثلاً چه کارهایی؟»
گفتیم: «مثلاً انسان را روی هوا بلند میکند.» هیچ تعجبی در علّامه ایجاد نشد و فرمود: «خوب نشان بدهد!»
مرتاض گفت: «به ایشان بگوئید آیا میخواهد ایشان را بلند کنم؟»
وقتی به علّامه گفتیم، ایشان فرمود: «انجام بدهد؛ من همینطور که مشغول نوشتن بودم، به نوشتنم ادامه میدهم و او هم کار خودش را بکند.»
مرتاض هندی مقداری دم و دستگاهش را درآورد و وردهایی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علّامه نیز همچنان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود. مدتی گذشت؛ یک دفعه علّامه سرش را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پائین انداخت و مشغول نوشتن شد؛ مرتاض درهم شد اما دوباره ادامه داد. وردهایی میخواند که ما نمیفهمیدیم و اداها و اطوارهایی هم درمیآورد.
مدتی که گذشت، دوباره علّامه لحظهای سرش را بالا آورد و نگاهی به چشمان مرتاض انداخت و باز مشغول نوشتن شد.
مرتاض- که از ناتوانی خود عصبانی شده بود- باز ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علّامه بار سوم نگاهی به او کرد و اندکی طول داد. ناگهان مرتاض برخاست و وسائل خود را جمع کرد و با سراسیمگی بیرون رفت!
برخی از ما در پی او رفتیم و از او پرسیدیم: «چه شد؟! چرا نتوانستی؟!»
او با عصبانیت گفت:« من همه نیروی خود را به کار گرفتم تا روح او را تسخیر کنم و سپس او را از زمین بلند کنم و در نهایت، ایشان نگاهی به من کردند و همه وردهایم باطل شد؛ به علاوه نفوذ نگاهش به گونهای بود که کم مانده بود قبض روح شوم؛ مانند این که کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود، خفه شوم!
دفعه دوم تلاش بیشتری کردم. اما او با یک نگاه کوتاه، دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد!
دفعه سوم همه تلاشم را برای تسخیر او به کار انداختم اما او طوری نگاهم کرد که احساس خفگی و فشار گلویم از دو دفعه پیش، بیشتر بود. این بود که فهمیدم این فرد را نمیتوان تسخیر کرد و او خیلی عظمت دارد.»
آن مرتاض هندی- که از شکست خود ناراحت بود- همان شب از قم رفت و ارادت ما هم به علّامه طباطبائی بیشتر شد.
📚 منبع: زِمهر افروخته، تالیف سید علی تهرانی، چاپ ششم، ص209-207.
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 احضار روح پدر علامه طباطبایی و گلایه از فرزند
☑️ اخلاص عجیب این مرد را ببینید. ده هزار صفحه تفسیر نوشته که 40 سال است حوزه میهمان این کتاب است. باز میگوید فکر نمیکردم ثوابی بر آن مترتب باشد!!
#حسینی_قمی
_____
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ تاریخ پایان المیزان و توصیهای به طلاب علوم دینی
آیت الله حسنزاده آملی:
▫️مرحوم علامه طباطبایی، در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرموده به این عبارت:
تم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تألیفه فی لیله القدر المبارکه الثالثه و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنه اثنتین و تسعین و ثلاثماته بعد الالف من الهجره و الحمدلله علی الدوام و الصلوه علی سیدنا محمد و آله السلام.
👈طلاب عزیز ما سرمشقق بگیرند که حضرت علامه طباطبائی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید، آری اینچنین باید بکار بود و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون:
به هوس راست نیاید به تمنی نشود
کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد
📚 یادنامه فیلسوف الهی، علامه طباطبایی، خرداد61، نشریه شماره 47 حزب جمهوری اسلامی
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ارادت خدمت کلیه ی اعضای کانال
خادم کانال با وجود تمامی مشکلات سعی در اشاعه ی معارف و حقایق الهی و نشر آثار حضرت علامه حسن زاده و علامه طباطبایی ره دارد
ما جهت تبلیغ و اشاعه ی محتوای این کانالها که زحمات فراوانی مصروف آن می گردد، نیازمند کمکهای مالی شما عزیزان هستیم.
شماره کارت جهت واریز اعانه ها و کمکهای مالی جهت معرفی کانال:
6104_3374_8375_1598
به نام جعفری
و من الله التوفیق
✅ شعری از حافظ که اشک علامه را درآورد!
روزى در محضر نادره دوران، ترجمان قرآن، حضرت آيت الحق، مرحوم علّامه طباطبائى بوديم كه يكى از دوستان حاضر در آن جلسه اين بيت عارف شيراز را زمزمه كرد:
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى؟ چون باشى؟
يك باره مرحوم علّامه، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گريست و در حالى كه شانههايش به شدت تكان مىخورد، با خود زمزمه فرمود: «كى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى؟ چون باشى؟» گويا آن كس كه در بيابان از كاروان بازمانده و راه نمىداند، خود او است.
آن گريه قلب حضار را چنان به آتش كشيد كه هرگز شعله آن در جانشان به سردى نمىگرايد. رَحِمَهُ اللَّهُ وَ أَنْزَلَهُ فِى جِوارِ قُرْبِهِ.
📚 شهود و شناخت، آیتالله ممدوحی، ج1، ص604
_____
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ شرط اول قدم در سلوک از دید علامه طباطبایی
▫️علامه طباطبايى بر اين اعتقاد بودند كه با انجام كمترين معصيت، راه به حرم معارف الاهى مسدود و ممنوع است و وظيفهمند بودن در برابر فرمانهاى الاهى، شرط اول كمال و گام نخستين سلوك است. البته اين كار بس دقيق و دشوار است و به سادگى قابل دستيابى نيست و مراقبتى شديد و احتياطى كامل را مىطلبد.
▫️علامه در رساله الولايه نقل كردهاند كه استاد بزرگوارشان مرحوم آيت الله العظمى سيد على قاضى طباطبايى فرمودند:
«مرتاضهاى هندى كه هفتهاى يك مغز بادام مىخورند يا به كارهاى نظير نخوابيدن و يا بر روى يك پا و با دستهاى گشوده در تمام شبانه روز ايستادن و ... مىپردازند در واقع از كارهاى مشكل به سوى كارهاى آسان فرار مىكنند. آنچه مشكل است، آن است كه در طول هفتاد سال عمر، يك بار هم دروغ، غيبت، ريا و نگاه غير جايز از انسان سر نزند.»
▫️برخى از شاگردان مرحوم حاج آقا رحيم ارباب نقل كردند كه وى مىفرمود: من مىتوانم ادعا كنم از پانزده سالگى تاكنون، به هيچ نامحرمى نگاه نكردهام. پس التزام عملى به تمامى تكاليف الاهى، نخستين شرط ورود به حرم امن الاهى است.
📚 انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام، قائمی امیری، ص148
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
#باطن_برزخی
♨️راهکاری از علامه حسن زاده آملی تا هر کسی بتواند #باطن_برزخی خود را تشخیص داده و بفهمد در باطن به چه صورتی است.
🔴کانال اختصاصی نشر فرمایشات
#علامه_حسن_زاده_املی در همه پیام رسانها🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
✅ وقتی نماز پیامبر هم قضا میشود!
از استاد پرسیدم:
❓«حضرتعالی در کتاب سنن النبی روایتی از امام (ع) نقل فرمودهاید: که شبی برای حضرت رسول (ص) عبای دو لا انداختند و حضرت روی آن خوابیدند و خوابشان برد و نمازشان قضا شد.
این روایت را چگونه معنی و توجیه میفرمایید؟
▫️جواب: حضرت رسول اکرم (ص) بشر بودند، بدنشان احساس استراحت نمود و به خواب ادامه داد. و این روایت حدیث مشهوری است. البته بعد از آن دیگر روی عبای دو لایه نخوابیدند.
❓چگونه میشود که آن حضرت خدا را فراموش نکند، ولی حکم واجب او را فراموش نماید؟ و آیا با عصمت آن حضرت سازگار است؟
▫️جواب: حضرت به بلال دستور فرموده بودند که ایشان را بیدار کنند، ولی او هم به خواب رفته بود. حضرت به او اعتراض کردند و بلال عرض کرد: همان کس که در چشمهای شما تصرف نمود، در چشمهای من تصرف نمود. با این همه، مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست؛ زیرا این گونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد.
📚 در محضر علامه طباطبایی، رشاد، ص215.
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ شعری که به غلط به علامه طباطبایی منسوب میکنند!
✍️ شعر بالا، چنانکه در کشکول شیخ بهایی نیز آمده، در اصل، سرودهی احمد غزالی طوسی از شاعران ایرانی مشهور قرن دهم هجری و معاصر و هم دوره عرفی شیرازی، محتشم کاشانی و وحشی بافقی است و انتساب آن به علامه طباطبایی، نادرست است.
متاسفانه حتی برخی از شاگردان دقیقالنظرِ علامه طباطبایی (ره) مانند مرحوم آیت الله حسینی طهرانی در کتاب امامشناسی، ج13، ص189 و دکتر دینانی در مقالهی :«علامه طباطبائی و نظر متکلمان درباره، علم خداوند به جزئیات» نیز این شعر را به علامه منسوب کردهاند!
👈مرحوم حسینی طهرانی در پاورقی ذیل این شعر، نوشته:
«اين اشعار را در روزنامه قدس مشهد سال دوم شماره 549 در روز چهارشنبه 15 ربيع الثانى 1410 هجريه قمريه كه روز 24 آبان 1368 شمسى است از علّامه طباطبائى قدس سره طبع كرده است، و معالاسف اين روز را به حساب شمسى سالروز رحلت علّامه طباطبائى پنداشته است و سالروز را بر خلاف جميع موازين شرعى به سال شمسى به حساب آورده است. روز رحلت علّامه هجدهم محرّم الحرام است، نه 15 ربيع الثانى. فتأمّل و افهم. امّا ضلالت انسان را به اينجاها مىكشاند...
_________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👇🎧 بشنوید | اخلاص عجیب علامه طباطبایی به روایت شهید مطهری
☑️ نقل قول #شهید_مطهری درباره رؤیای صادقه استادش علامه طباطبایی
☑️ علامه: وقتی با یک تعریف، پهنا پیدا میکنیم دیگر چه ثوابی!
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ بلایی که برادر علامه، سرِ شاگرد آورد!
آیت الله حسن رمضانی:
استاد ما علامه حسنزاده آملی میفرمود:
▫️«درسی با استاد محمد حسن الهی (اخوی علامه طباطبایی) در مقبره شیخان داشتیم؛ ایشان مریض شد و درس تعطیل شد و ایشان را به بیمارستان نکویی بستری اش کردند؛
یک روز گذشت و ما بی درس بودیم و خیلی بر ما سخت گذشت؛
فردا صبح دفتر و قلم را برداشتم رفتم بیمارستان نکویی پای تخت ایشان زانو زدم و گفتم یک روز درس تعطیل شد دلم گرفت؛ آمدم همینجا اگر حالش را دارید همینجا درس را برگزار کنیم.
جناب آقای محمد حسن میفرماید که آقای حسنزاده، راستش من هم دیشب، اولین شب بود در بیمارستان می خوابیدم؛ در طول عمرم تاکنون در بیمارستان نخوابیده بودم؛ دیشب اولین شب بود و خیلی دلم گرفت. برای اینکه از این حالت خارج شوم چند لحظهای را با شما بودم!
گفتم چه! چطور با من بودید!
گفت: دیشب ساعت ۱۰ مثلا، شما پا نشدید به کتابخانه بروید؟
فکر کردم دیدم بله! دیشب همان ساعت رفتم
گفت: فلان کتاب را برنداشتید؟
گفتم: چرا! برداشتم!..
گفت: شروع کردید به مطالعه کردن و ورق زدن… از این ور به آنور… ؟ ساعاتی با کتاب ور رفتی…
گفتم: چرا! همینطور بود!
گفت:خب من بودم… با پای شما رفتم کتابخانه ؛ با دست شما کتاب را برداشتم؛ با چشم شما کتاب را خواندم و بعد هم خسته شدم و کنار گذاشتم….
بعد ایشان فرموده بود: آقا چه کارهایی با ما میکنید! چه بلاهایی سرِ ما میآورید…
و بعد ایشان میفرمود که این یکی از کارهایی بود که ایشان با من انجام داد!
حالا بقیهاش چه بود داستان، تعریف نکرد.
جناب اخوی علامه طباطبایی آدم قوی بود.»
📚 خاطره استاد رمضانی ضمن تدریس کتاب اوصاف الاشراف (جلسه ۳۵)، موسسه آوای توحید
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ آقای سيد محمدعلي ميلاني ميگفتند: علاّمه در تشخيص خطّهاي قديمي و اساتيد فنِّ خطّ، استاد بودند و خطّهاي معروفين را به طرز بينظيري ميشناختند، بطوري كه در بعضي از اوقات اساتيد خطشناسي براي شناختن بعضي از خطوط به ايشان مراجعه ميكردند وايشان بدون درنگ ميگفتند: اين خطّ مثلاً از فلان است.
يكي از اساتيد اهل فنّ خطّ براي ما ميگفت: روزي ما مقدار زيادي از خطوط را كه نميشناختيم، به محضر ايشان برديم و ايشان يكيك را ميگفتند كه از كيست؛ وسريعاً كنار ميگذاردند. مثلاً ميگفتند: اين از مرحوم درويش است، اين خطّ ميرعماد است، اين خطّ ميرزا غلامرضا كلهر است، اين خطّ احمد نيريزي است؛ وهمچنين تا آخر مجموعه را يكايك سريعاً گفتند واوراق را روي هم ميگذاردند.
پس از انجام اين مهمّ ما پرسيديم: بسيار خوب! شما اينطور مبيّن و روشن ساختيد. ولي حالا بفرمائيد: به چه دليل اينطور ميگوئيد؟ وبراي ما چه حجّتي باشد؟!
ايشان يكايك از اوراق را برداشتند وشيوه يكايك از اساتيد خطّ را بيان ميكردند وسپس ميفرمودند: اين قطعه داراي اين شيوه واين خصوصيّات است كه اين نيز براي ما بسيار مُعجِب بود.
به نقل از: آیت الله حسینی طهرانی
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ آیت الله سید حسین حسینی طهرانی نویسنده کتاب معروف"مهر تابان" و از اصحاب سرّ علامه طباطبایی (رحمه الله علیهما) میگوید:
یك روز من با حضرت علاّمه طباطبائي و دو نفر دامادشان آقاي مناقبي و آقاي قدّوسي با ماشين سواري از سبزوار به مشهد ميآمديم وبنا شد مشاعره كنيم. ما سه نفر در يك طرف و علاّمه به تنهائي در طرف ديگر بود، ما سه نفر كه مجموعاً نتوانستيم از ايشان برنده شويم، بلكه علاّمه بود كه ما را محكوم ميكرد؛ نه با يك بيت شعر بلكه با چند بيت كه مرتّباً به عنوان شاهد ميآورد وحقّاً ما از احاطه ايشان به شعر و ادبيّت در شگفت افتاديم.
_________________
#کانال_علامه_طباطبایی_ره
@allame313
https://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46