mehrtaban.pdf
5.15M
📘 «مهر تابان» [طبع جدید]
📖 یادنامهٔ علامه طباطبائی (قدس سره)
✍ حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🔰توضیحاتی دربارهٔ کتاب:👇
eitaa.com/allame_tehrani/3942
🆔 @allame_tehrani
50-کتاب-مهر-تابان.pdf
3.51M
📘 «مهر تابان» [طبع قدیم]
📖 یادنامهٔ علامه طباطبائی (قدس سره)
✍ حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🔰توضیحاتی دربارهٔ کتاب:👇
eitaa.com/allame_tehrani/3942
🆔 @allame_tehrani
📑 حضرت آیتاللهالعظمی علامه حاج سید محمدحسین طباطبائی تبریزی (أفاضاللهعلینامنبرکاتنفسهالقدسیة)
💠 علامه طباطبایی از نگاه بزرگان
📝 زندگی من؛ زندگینامهٔ خودنوشت علامه طباطبایی (قدس سره)
📘 مهر تابان؛ یادنامه و مصاحبات تلمیذ و عالم ربانی علامه سید محمدحسین طباطبائی تبریزی؛ اثر ماندگار مرحوم علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّسسرّه
(این کتاب با توجه به سطح علمی و سلوکی نویسنده برترین اثر برای شناخت مرحوم علامه طباطبائی است.)
✍ شرح احوال علامه طباطبایی به قلم مرحوم آیةالله علامه حسنزاده آملی
📖 فیلسوف الهی؛ مقالهای در توصیف جایگاه علمی-اخلاقی علامه طباطبایی به قلم مرحوم آیةالله مصباح یزدی
📔 تماشای فرزانگی و فروزندگی
(علامه مصباح یزدی رضواناللهعلیه)
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅من به سرچشمهٔ خورشید نه خود بردم راه
🎙حضرت علامه سید محمدحسین طباطبایی (رضواناللهعلیه)
🆔 @allame_tehrani
مشکلات و مضیقه های زندگی علامه طباطبایی.بزرگداشت علامه.استاد رضایی تهرانی..mp3
7.79M
💫 مَن کانَ لِلّٰه کانَ اللّٰهُ لَه
🟠 مضیقههای شدید مرحوم علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه)
🎙بیانات استاد رضائی تهرانی در مراسم بزرگداشت مرحوم علامه
🆔 @allame_tehrani
🔹تواضع علّامۀ طباطبائی
این مرد، جهانی از عظمت بود؛ عیناً مانند یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه روی زمین مینشست و نزدیک به غروب در مدرسۀ فیضیّه میآمد، و چون نماز بر پا میشد مانند سائر طلّاب نماز را به جماعت مرحوم آیةالله آقای حاج سیّد محمّدتقی خونساری میخواند.
آنقدر متواضع و مؤدّب، و در حفظ آداب سعی بلیغ داشت که من کراراً خدمتشان عرض کردم: آخر این درجه از ادبِ شما و ملاحظات شما ما را بیادب میکند! شما را بخدا فکری بحال ما کنید!
از قریب چهل سال پیش تا بحال دیده نشد که ایشان در مجلس به متّکا و بالش تکیه زنند، بلکه پیوسته در مقابل واردین، مؤدّب، قدری جلوتر از دیوار مینشستند؛ و زیر دست میهمانِ وارد. من شاگرد ایشان بودم و بسیار بمنزل ایشان میرفتم، و به مراعات ادب میخواستم پائینتر از ایشان بنشینم؛ ابداً ممکن نبود.
ایشان برمیخاستند، و میفرمودند: بنابراین ما باید در درگاه بنشینیم یا خارج از اطاق بنشینیم!
📚 مهر تابان، ص81
📍مشاهدهٔ متن کامل:👇
eitaa.com/allame_tehrani/3950
🆔 @allame_tehrani
🔰آداب و اخلاق و تواضع علّامۀ طباطبائی
این مرد، جهانی از عظمت بود؛ عیناً مانند یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه روی زمین مینشست و نزدیک به غروب در مدرسۀ فیضیّه میآمد، و چون نماز بر پا میشد مانند سائر طلّاب نماز را بجماعت مرحوم آیةالله آقای حاج سیّد محمّدتقی خونساری میخواند.
آنقدر متواضع و مؤدّب، و در حفظ آداب سعی بلیغ داشت که من کراراً خدمتشان عرض کردم: آخر این درجه از ادبِ شما و ملاحظات شما ما را بیادب میکند! شما را بخدا فکری بحال ما کنید!
از قریب چهل سال پیش تا بحال دیده نشد که ایشان در مجلس به متّکا و بالش تکیه زنند، بلکه پیوسته در مقابل واردین، مؤدّب، قدری جلوتر از دیوار مینشستند؛ و زیر دست میهمانِ وارد. من شاگرد ایشان بودم و بسیار بمنزل ایشان میرفتم، و به مراعات ادب میخواستم پائینتر از ایشان بنشینم؛ ابداً ممکن نبود.
ایشان برمیخاستند، و میفرمودند: بنابراین ما باید در درگاه بنشینیم یا خارج از اطاق بنشینیم!
در چندین سال قبل در مشهد مقدّس که وارد شده بودم، برای دیدنشان بمنزل ایشان رفتم. دیدم در اطاق روی تشکی نشستهاند (بعلّت کسالت قلب طبیب دستور داده بود روی زمین سخت ننشینند). ایشان از روی تُشک برخاستند و مرا به نشستن روی آن تعارف کردند، من از نشستن خودداری کردم. من و ایشان مدّتی هر دو ایستاده بودیم، تا بالأخره فرمودند: بنشینید، تا من باید جملهای را عرض کنم!
من ادب نموده و اطاعت کرده و نشستم. و ایشان نیز روی زمین نشستند، و بعد فرمودند: جملهای را که میخواستم عرض کنم، اینست که: «آنجا نرمتر است.»!
از همان زمان طلبگی ما در قم، که من زیاد بمنزلشان میرفتم، هیچگاه نشد که بگذارند ما با ایشان به جماعت نماز بخوانیم. و این غصّه در دل ما مانده بود که ما جماعت ایشان را ادراک نکردهایم؛ و از آن زمان تا بحال، مطلب از این قرار بوده است. تا در ماه شعبان امسال (۱۴۰۱ هجری قمری) که به مشهد مشرّف شدند و در منزل ما وارد شدند، ما اطاق ایشان را در کتابخانه قرار دادیم تا با مطالعۀ هر کتابی که بخواهند روبرو باشند. تا موقع نماز مغرب شد. من سجّاده برای ایشان و یکی از همراهان که پرستار و مراقب ایشان بود پهن کردم و از اطاق خارج شدم که خودشان به نماز مشغول شوند، و سپس من داخل اطاق شوم و بجماعتِ اقامه شده اقتدا کنم؛ چون میدانستم که اگر در اطاق باشم ایشان حاضر برای امامت نخواهند شد.
قریب یک رُبع ساعت از مغرب گذشت. صدائی آمد، و آن رفیق همراه مرا صدا زد، چون آمدم گفت: ایشان همینطور نشسته و منتظر شما هستند که نماز بخوانند.
عرض کردم: من اقتدا میکنم! گفتند: ما مُقتدیٰ هستیم!
عرض کردم: استدعا میکنم بفرمائید نماز خودتان را بخوانید! فرمودند: ما این استدعا را داریم.
عرض کردم: چهل سال است از شما تقاضا نمودهام که یک نماز با شما بخوانم تا بحال نشده است؛ قبول بفرمائید! با تبسّم ملیحی فرمودند: یک سال هم روی آن چهل سال.
و حقّاً من در خود توان آن نمیدیدم که بر ایشان مقدّم شده و نماز بخوانم، و ایشان بمن اقتدا کنند؛ و حالِ شرم و خجالت شدیدی بمن رخ داده بود.
بالاخره دیدم ایشان بر جای خود محکم نشسته و به هیچ وجه من الوجوه تنازل نمیکنند؛ من هم بعد از احضار ایشان صحیح نیست خلاف کنم، و به اطاق دیگر بروم و فُرادیٰ نماز بخوانم.
عرض کردم: من بنده و مطیع شما هستم؛ اگر امر بفرمائید اطاعت میکنم!
فرمودند: امر که چه عرض کنم! امّا استدعای ما این است!
من برخاستم و نماز مغرب را بجای آوردم، و ایشان اقتدا کردند. و بعد از چهل سال علاوه بر آنکه نتوانستیم یک نماز به ایشان اقتدا کنیم امشب نیز در چنین دامی افتادیم.
خدا میداند آن وضع چهره و آن حال حیا و خجلتی که در سیمای ایشان توأم با تقاضا مشهود بود، نسیمِ لطیف را شرمنده میساخت، و شدّت و قدرتش جماد و سنگ را ذوب میکرد.
خُلُقٌ یُخْجِلُ النَّسیمَ مِنَ اللُطْفِ
وَ بَأْسٌ یَذوبُ مِنْهُ الْجَمادُ
جَـلَّ مَعْناکَ أنْ یُحیطَ بِهِ الشِّعْرُ
وَ یُحْصی صِفاتِهِ النَّقّادُ (۱)
📚 مهر تابان، ص81
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ «سفينةالبحار»، ج1، ص437، از صفیّالدّين حلّی شاگرد محقّق حلّی، در ضمن قصيدهايست كه دربارۀ أميرالمؤمنين سروده است و معنای آن اينست: «اخلاقهائی داری كه از شدّت لطافت، نسيم را شرمنده نمايد؛ و بأس و شدّتی كه از آن، جماد ذوب گردد.
معنی تو بزرگتر است از آنكه بتواند شعر او را در برگيرد؛ و حسابگران نمیتوانند صفات و مزايای معنی تو را بشمارش آورند.»
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
🔰اولين ملاقات با علامه طباطبايى در سنهٔ يكهزار و سيصد شصت و چهار هجريّهٔ قمريّه، اين حقير براى طلبگ
🔸سادهزیستی علامه طباطبایی
... يكى از دوستان ما كه در مدرسه رفتوآمد داشت و فعلاً از علماى رشت میباشد يک روز به حجره آمده و گفتند:
آقاى قاضى [علّامهٔ طباطبائى] از زيارت مشهد برگشته بيا به ديدنش برويم.
چون به منزل ايشان وارد شديم ديديم كه اين رجل معروف و مشهور همان سيّدى است كه ما همه روزه در كوچهها در بين راه او را میديديم و ابداً احتمال نمیداديم كه او از اهل علم باشد، فضلاً از تبحّر در علوم. با عمامهٔ بسيار كوچک از كرباس آبى رنگ و تكمههاى باز قبا و بدون جوراب، با لباس كمتر از معمول در كوچههاى قم تردّد داشت؛ خانه نيز بسيار محقّر و ساده.
ما معانقه كرديم و نشستيم، و گفتگو و سخن از اطراف و جوانب پيش آمد، ديديم: نه؛ واقعاً اين مرد جهانى است از علم و درايت و ادراک و فهم و براى ما خوب مشهود شد كه:
هر آن كو ز دانش برد توشهاى
جهانى است بنشسته در گوشهاى
📚 مهر تابان، ص13
📍مشاهدهٔ متن کامل:👇
eitaa.com/allame_tehrani/3938
🆔 @allame_tehrani
💫 مسلک عرفانی علّامۀ طباطبائی
مسلک عرفانی استاد، مسلک استاد بیعديلشان مرحوم آيةالحقّ سيّدالعارفين حاج ميرزا علی آقای قاضی؛ و ايشان در روش تربيت، مسلک استادشان آقای آقا سيّد أحمد كربلائی طهرانی؛ و ايشان نيز مسلک استاد خود مرحوم آيةالحقّ آخوند ملّا حسينقلی دَرجَزينی همداني رِضوانُ اللهِ عَليهم أجمعين را داشتهاند كه همان معرفت نفس بوده است، كه ملازم با معرفت ربّ بوده، و بر اين اصل روايات بسياری دلالت دارد.
و آن بعد از عبور از عالم مثال و صورت، و بعد از عبور از عالم نفس خواهد بود كه عِنْدَ الْفَنآءِ عَنِ النَّفْسِ بِمَراتِبِها يَحْصُلُ الْبَقآءُ بِالرَّبِّ؛ و تجلّی سلطان معرفت وقتی خواهد بود كه از آثار نفسانيّه در سالک هيچ باقی نمانده باشد.
و از شرائط مهمّ حصول اين معنی مراقبه است كه در هر مرحله از مراحل، و در هر منزله از منازل بايد بتمام معنی الكلمه حفظ آداب و شرائط آن مرحله و منزل را نمود؛ و الّا بجای آوردن عبادات و اعمال لازم بدون مراقبه، حكم دوا خوردن مريض با عدم پرهيز و استعمال غذاهای مضرّ است كه مفيد فائده نخواهد شد. و كلّيّات مراقبه كه بر حسب منازل مختلف، جزئيّات آن متفاوت است، در پنج چيز خلاصه میشود:
صَمت و جُوع و سَهر و عُزلت و ذِكری بدوام
ناتمامان جهان را كند اين پنج تمام [۱]
📚 مهر تابان، ص84
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- در باب 28، از اين كتاب گويد: قالَ الصّادِقُ عَلَيْهِالسَّلامُ: لا راحَةَ لِمُؤْمِنٍ إلّا عِنْدَ لِقآءِ اللَهِ تَعالَی، وَ ما سِوَی ذَلِكَ فَفي أرْبَعَةِ أشْياءَ: صَمْتٌ تَعْرِفُ بِهِ حالَ قَلْبِكَ وَ نَفْسِكَ فيما يَكونُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ بارِئِكَ، وَ خَلْوَةٌ تَنْجو بِها مِنْ ءَافاتِ الزَّمانِ ظاهِراً وَ باطِناً، وَ جوعٌ تُميتُ بِهِ الشَّهَواتِ وَ الْوَسْواسَ، وَ سَهَرٌ تُنَوِّرُ بِهِ قَلْبَكَ وَ تُصَفّی بِهِ طَبْعَكَ وَ تُزَكّی بِهِ روحَكَ.
در اينجا غير از دوام ذكر، از چهار چيز ديگر ذكری به ميان آمده است و معلوم است كه دوام ذكر هم از اهمّ مقاصد است.
🆔 @allame_tehrani
💫 اخلاقيّات علّامه ناشی از تراوش وصول به حقائق ملكوتی بود
باری، فرق روشن علّامۀ طباطبائی با سائرين اين بود كه اخلاقيّات ايشان ناشی از تراوش باطن، و بصيرت ضمير، و نشستن حقيقت سير و سلوک در كُمون دل و ذهن، و متمايز شدن عالم حقيقت و واقعيّت از عالم مجاز و اعتبار، و وصول به حقائق عوالم ملكوتی بود؛ و در واقع تنازل مقام معنوی ايشان در عالم صورت و عالم طبع و بدن بوده است؛ و معاشرت و رفت و آمد و تنظيم سائر امور خود را بر آن اصل نمودهاند.
ولی مسلک اخلاقی غير ايشان ناشی از تصحيح ظاهر و مراعات امور شرعيّه و مراقبات بدنيّه بود كه بدينوسيله میخواهند دريچهای از باطن روشن شود؛ و راهی بسوی قرب حضرت احديّت پيدا گردد. رحِم اللهُ الماضينَ منهم أجمعين.
📚 مهر تابان، ص87
🆔 @allame_tehrani
🔹تواضع علّامۀ طباطبائی نسبت به معصومين (عليهمالسّلام)
حضرت استاد، علاقه و شيفتگی خاصّی نسبت به ائمّۀ طاهرين صلواتُ اللهِ و سلامُه عليهم أجمعين داشتند. وقتی نام يكی از آنها برده میشد، اظهار تواضع و ادب در سيمايشان مشهود میشد؛ و نسبت به امام زمان أرواحُنا فداه تجليل خاصّی داشتند. و مقام و منزلت آنها و حضرت رسولالله و حضرت صدّيقۀ كبری را فوق تصوّر میدانستند؛ و يک نحو خضوع و خشوع واقعی و وجدانی نسبت به آنها داشتند، و مقام و منزلت آنان را ملكوتی میدانستند. و به سيره و تاريخ آنها كاملاً واقف بودند.
در بسياری از مطالب كه دربارۀ آنان سؤال میشد چنان بيان و تشريح داشتند كه گويا آن سيره را امروز مطالعه كردهاند، و يا در مصدر وَحی و تشريع نشستهاند، و از آنان میگيرند و بدين عالم میدهند.
در تابستانها از قديم الايّام رسمشان اين بود كه به زيارت حضرت ثامنالأئمّه عليهالسّلام مشرّف میشدند و دوران تابستان را در آنجا میماندند؛ و ارض اقدس را بر سائر جاها مقدّم میداشتند، مگر در صورتِ محذور.
در ارض اقدس هر شب به حرم مطهّر مشرّف میشدند، و حالت التماس و تضرّع داشتند.
و هر چه از ايشان تقاضا میشد كه در خارج از مشهد چون طُرقبه و جاغَرْق سكونت خود را ـ بعلّت مناسب بودن آب و هوا ـ قرار دهند، و گهگاهی برای زيارت مشرّف گردند ابداً قبول نمیكردند، و میفرمودند: ما از پناه امام هشتم جای ديگر نمیرويم.[۱]
نسبت به قرآن كريم نيز بسيار بسيار خاضع و خاشع بودند. آيات قرآن را غالباً از حفظ میخواندند. و مواضع آيات را در سورههای مختلف نشان میدادند؛ و آيات مناسب آن آيه را نيز تلاوت مینمودند. جلسات بحثهای قرآنی آن فقيد سعيد بسيار جالب و پر محتوی بود.
📚 مهر تابان، ص93
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- قضيّۀ راجع به حقير، در حرم حضرت امام رضا (عليهالسّلام)
🆔 @allame_tehrani
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اسلام بالاتر از این نصیحت ندارد
📍خدا را نباید در هیچ حالی فراموش کرد
🎙علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه)
🆔 @allame_tehrani