تعریف عدالت در دو دستگاه استکباری و الهی
💠 استكبار سعي دارد مفهوم #عدالت را به #تعادل تعريف كند تا تعادل را هم بر اساس استكبار، بگويد هيچ موازنه ديگری نمي تواند رشد و توسعه تحويل دهد. بنابراين اخلاق و ارزش بايد تابع شود. اين حرف استكبار است.
لكن شما مي گوييد عدالت، نمی گوييد تعادل. كلمهی عدالت ارزشی است و #اخلاق را در آن اصل قرار می دهيم. تعادل و موازنه، كلمه «فنی» است كه «تناسب نسبت به مقصد» را یعنی در حقیقت همان هماهنگي كه مي گوييم[بیان می دارد].
👈 مقصد را وقتی #توسعه_تكنولوژی در نظر مي گيرند تعادلی كه منتهی به #توسعه شود اصل و معيار مي شود برای اينكه عدالت و اخلاق را تعريف كند. میگويند ظلم و عدل را بر اساس تعادل تعريف كن. ميگويد #توسعه_سرمايه اصل است و تعادل نيز بايد به اينجا برسد. عدل و ظلم يعنی چه! اخلاق يعنی چه! میگويد «اخلاق» تابعی است از «رابطه انسان و طبيعت» ، نه اين كه رابطه انسان و طبيعت تابعی از اخلاق باشد. پايگاه اخلاق را بنا به نظر آنها نبايد بيرون از جهان برود؛ يعنی مادی تعريف كردن اخلاق و پايگاه آن را دنيا پرستی قرار دادن. این هم در نظام استکباری درست است...
دين اگر نتواند ابزارِ تحقق را ايجاد كند التزام به یک اعتقاداتی در جامعه حضور پیدا میکند و[عدالت، یک امرِ] آرمانی میشود.
📚منبع: کد پژوهش ۴۰۶_ ۱۳۷۸/۰۳/۲۰
🆔 @Allameh_Moniroddin