eitaa logo
بحث تفسیر، فقه و اصول
4.2هزار دنبال‌کننده
57 عکس
28 ویدیو
100 فایل
مطالب را در سایت hoseinm.ir نیز می‌توانید پیگیری کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
📝فراز دوم 🔸تلمیذ: 1. آیا فرمایش شما مصادره نشد؟ ارتکازا می یابیم که غیریت اعم از تقابل است. مدعاهای شما این بود که الف. تقابل شرط ظهور مفهوم در ذهن است. ب. به همین جهت مفهومی که تک مقابلی باشد، بدیهی است (شرط بداهت، تک مقابلی بودن است) والف، مقدمه ب است. در حالی که در فرمایش فوق به نظر می‌رسد برای اثبات الف، دوباره به نحو غیرمستقیم ، به ب تمسک کرده اید. چرا؟ چون استدلال شما برای الف این بود: تضیق، شرط لازم برای ظهور مفهوم است. بنده اشکال کردم، تضیق، مستلزم غیریت است نه لزوما تقابل. فرمودید: در تعین و تضیق با نگاه ثنایی، غیریت با تقابل عین هم هستند، ... و بستر تقابل و متقابلین، مصحح ظهور تقابل و مفهومین متقابلین است. به تعبیر دیگر، بنده اشکال کردم که استدلال شما، اعم از مدعا را اثبات می‌کند. شما با مفروض گرفتن مدعا (همه چیز در بستر تقابل فهمیده می‌شود) مفهوم اعم (غیریت) را به مفهوم اخص (تقابل) فروکاستید. (البته این را هم عرض کنم که بقدری فنی می نویسید که کلی باید زحمت بکشم که مراد شما را بفهمم. نمی‌دانم درست فهمیدم یا اشکالم اساساً ناشی از نفهمی بوده است؟) 2. چرا مثال را عوض کردید؟ اتفاقا درباره مثالها فکر کرده بودم. آیا ماهیت نبودنِ وجود، شبیه زوج نبودن شیرینی است؟ عرض بنده این بود: با یک حیث نفس الامری، وجود در مقابل عدم است؛ با یک حیث نفس الامری دیگر، وجود در مقابل ماهیت است. در هر دو مورد، تقابل نفس الامری است، یعنی تقابل وجود و ماهیت، اصلا شبیه شیرینی در قبال زوج و فرد نیست که تقابلش با یکی، محصول کارکرد اشاره‌ای و لذا ناروا باشد. درباره زوج و فرد، مثال دیگری به ذهنم رسیده بود که چون می توانستید با گفتن «اشتراک لفظ» از آن تخلص بجویید نگفتم، هرچند احساسم این است که اینجا هم به نحوی اشکال وارد است. آیا ما فرد در مقابل کلی نداریم واقعا؟ (همان که متعلق ادراک مشاعر باشد یا متعلق ادراک عقل) و فرد در مقابل زوج داریم؟ یعنی به نظر می آید فرد هم تک حیثیتی نیست. در واقع، مصب اشکال حقیر این فرمایش شماست که امور تک مقابلی، تک حیثیتی هستند و لذا بدیهی‌اند. اما با این اشکالات حقیر، شاید بتوان فرمایش شما را به نحو دیگری تقریر کرد و آن اینکه: هر مفهومی که در عرصه خاص و معین، تنها یک مقابل داشته باشد، بدیهی است؛ یعنی در دو مثال فوق (الف. وجود در قبال عدم؛ وجود در قبال ماهیت. ب. فرد /کلی؛ فرد/زوج) هر دو جایش، مفهوم وجود و مفهوم فرد واضح است نزد ذهن، چون این مفهوم را در یک بستر تک مقابلی درک کرده است؛ ولو که همین مفهوم در یک بستر مقابلی، مقابل دیگر دارد البته ان قلت (یا اصلاحیه) دیگرش این است که هرجا تعداد مقابلها محصور باشد، و ذهن به همه درون حصر راه یابد، باید بدیهی باشد: مثلا آیا جایی که به فرمایش خودتان، اساسا عرصه تقابل سه‌تایی است، واقعا برای ذهن همین وضوح مفهومی را ندارد؟ از تصدیع پوزش می‌خواهم. چون خودتان امر کردید امتثال امر کردم
📝 فراز سوم 🔹حاج آقا: (((ارتکازا می یابیم که غیریت اعم از تقابل است))) ارتکازا غیریت ثبوتی اعم از تقابل ثبوتی است، ولی کلام در تقابل مفاهیم است، مفاهیم ثنایی که نزد قوه عاقله در مقام علم حصولی ظهور میکنند، غیریت در آنها مساوی تقابل است، مفهوم وجود وقتی ظهور مفهومی میکند که توسط غیر خود که تنها مفهوم لاوجود است ظهور کند که البته معدّ ظهور این دو مفهوم متقارن، تقابل نفس الامری وجود غیر مفهومی با عدم همان وجود است. (((چرا مثال را عوض کردید؟))) غرض از مثال، دو حوزه بودن بود، شما میگویید وجود از حیثی مقابل ماهیت است، و حال آنکه ماهیت اساسا در حوزه دیگر است نه مقابل وجود، یعنی ماهیت بستر شکل گیری تقابل وجود و عدم اوست، نه مقابل وجود خودش، ماهیتی که یا موجود است و یا معدوم، چگونه میخواهد مقابل وجود باشد؟ بچه وقتی تابلویی را در تاقچه می‌بیند، فورا برایش مفهوم وجود شکل نمیگیرد، بلکه وقتی فردا آن را در تاقچه ندید، تازه دو مفهوم بودن تابلو و نبودن تابلو ظهور میکند، و دیروز که تابلو را دید، همزمان دو مفهوم بودن و تابلو شکل نگرفت، یعنی ظهور نکرد هر چند در باطن درک او درک حیثیات نفس الامری به درجه ای موجود بود، مفهوم تابلو (ماهیت) ظهورش در قبال شیء دیگر مثل کتاب است، نه در قبال وجود تابلو، که یک تحلیل فلسفی است. (((امور تک مقابلی، تک حیثیتی هستند و لذا بدیهی‌اند))) تک حیثیتی از حیث تقابل مفهومی که مصحح ظهور مفهومین متقابلین است غیر از حیثیات ثبوتی نفس الامری است که بینهایت است. (((به نحو دیگری تقریر کرد و آن اینکه:))) نحو دیگر نیست، چون جز همین راه، راه دیگری نیست. (((البته ان قلت (یا اصلاحیه) دیگرش این است که هرجا تعداد مقابلها محصور باشد، و ذهن به همه درون حصر راه یابد، باید بدیهی باشد: مثلا آیا جایی که به فرمایش خودتان، اساسا عرصه تقابل سه‌تایی است، واقعا برای ذهن همین وضوح مفهومی را ندارد؟))) تقابل سه تایی با مجموعه چند تقابل دوتایی تفاوت دارد، مفهوم انسان مجموعه چند تقابل دوتایی است و لذا تصور من وجه در آن راه دارد، اما مفهوم حواله، هر کس جوهره تقابل سه تایی را درک کرد مفهوم حواله را درک کرده و گرنه اصلا درکی از آن ندارد. در بقیه فرمایشات شما هم نکات و بحثهایی هست که برای مباحثه شفاهی ان شاء الله تعالی 🔸تلمیذ: در بند اول فرمایشتان آیا دوباره مصادره نشد اینکه فرمودید «مفاهیم ثنایی که نزد قوه عاقله در مقام علم حصولی ظهور میکنند، غیریت در آنها مساوی تقابل است» ثنایی بودن آنها در مقام ظهور، مدعاست یا دلیل؟ بله، چیزی که ثنایی باشد غیریت در آن همان تقابل است. 🔹حاج آقا: (((ثنایی بودن آنها در مقام ظهور، مدعاست یا دلیل؟))) هیچکدام مدعی: ظهور هر مفهومی به مقابله است. دلیل: ظهور، به تعین، و تعین به تضیق، و تضیق در بستر مقابله شکل میگیرد. دخل: تضیق، مقتضي غیریت است که اعم از تقابل است. دفع دخل: تضیق مفهومی، مقتضي بیرون متضیّق (یعنی لامتضیق) است، که هم غیر آن مفهوم است و هم مقابل آن مفهوم است، به طوری که نمیتوان مصداقی برای غیر متضیق پیدا کرد که مقابل متضیق (لامتضیق) نباشد. 💢در ادامه کل بحث در یک فایل تقدیم می‌شود💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tafsir-70 971221 آیا اسلام بر ایرانی‌ها تحمیل شد؟‌+دو سوال مهم درباره اقدامات خلفا در قرائات.mp3
13.98M
قبل از شروع بحث، حاج آقا توصیه کردند که در این تعطیلات طولانی‌مدت حتما یک کار متمرکز انجام دهید که برایتان بماند بحثهای امروز 🔹 آیا اسلام بر ایرانی‌ها تحمیل شد؟‌ 🔹دو سوال مهم درباره اقدامات خلفا در قرائات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا