شاهزاده ای در خدمت
#قسمت سی و دوم🎬:
فضه همرا با بالا آمدن دستان مبارک زهرا ، از جا برخواست و همانطور که از شدت شوق ،اشک از چشمانش جاری بود ،نگاهی به فاطمه که حسن و حسین دو طرفش را گرفته بودند انداخت و از چهرهٔ آسمانی او ،نگاهش به رخسار ملکوتی علی کشیده شد و دستانش را بلند کرد و با لحنی پر از هیجان گفت : خدایا...خدای خوبم...تمام عمر را سپاسگزار این نعمت خواهم بود ، ممنونم که تقدیرمرا با تقدیر بهترین بندگانت گره زدی ...
در این هنگام ، همان زن قاصد که به دنبال او به درب اتاقش آمده بود با لحنی که از شوخی حکایت می کرد رو به اوگفت : آهای دخترک قند و عسل که اینچنین خودت را در دل همه جا می کنی، از کجا متوجه شدی که همنشین بهترین بندگان خدا شده ای ؟ توکه تازه چند هفته است به مدینه النبی آمدی و در منزل رسول بودی و این مدت کافی نیست برای شناختنی چنین عمقی...
فضه نگاهی پر از مهر به جمع پیش رویش انداخت و گفت : برای رسیدن به حقیقت و دانستن این موضوع ، یک لحظه هم در محضر ایشان باشی کفایت می کند ، من ندیده بودم رویشان و درک نکرده بودم محضرشان را اما ندای فطری وحقیقت جوی جانم ، از فرسنگها فاصله ،مرا با ایشان پیوند داد و اما در این مدتی که اینجا بودم ، چیزهایی را دیدم که خود بر این موضوع دلالت داشت : براستی که روزی کنار دست ام ایمن مشغول تدارک مرغ بریان بودیم، ام ایمن از علاقهٔ وافری که به رسول داشت ، می خواست این غذای لذیذ را برای دوست داشتنی ترین موجود قلبش هدیه کند.
مرغ بریان آماده شد و آن را به محضر پیامبر آوردیم...
رسول خدا فرمودند : این را برای چه کسی آوردی؟
ام ایمن عرض کرد: آن را برای شما فراهم کرده ام.
در این هنگام رسول خدا فرمود : بارالها! محبوب ترین خلق تو ،نزد خودت و نزد من را برسان تا از این مرغ بریان نوش جان کند.
من کاملا آگاه بودم که پیامبر هر حرکتش در پی مصلحتی و هر دعایش برای اندرزی ست ، دانستم که او می خواهد با این دعا که بی شک در کمتر آنی به اجابت می رسید ، محبوب ترین خلق را نزدخداوند به امتش بشناساند ، پس خوب دقت کردم ،ببینم چه کسی شریک غذای پیامبر می شود.
در این لحظه درب خانه را زدند...قلبم به تپش افتاد ، می خواستم خود از جا برخیزم و درب را بگشایم که پیامبر به انس بن مالک که آنهم در آنجا خدمتکار بود ،فرمودند درب را بازکند .
انس از جا بلند شد و درحالیکه زیر لب زمزمه می کرد : کاش زنندهٔ درب از انصار باشد تا ارجحیت انصار بر همگان برملا شود.
تا این را شنیدم فی الفور پشت سر انس راه افتادم ، چون می دانستم اگر زننده درب کسی از مهاجرین باشد ، انس شاید حیله ای بکار برد و از ورودش به خانه و شریک شدنش در غذای پیامبر ،ممانعت کند
انس درب را گشود و من که پنهانی او را می پاییدم ، دیدم....
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت سی و سوم🎬:
فضه به اینجای حرفش که رسید نگاهی پر از مهر و محبت به علی انداخت و ادامه داد: من از بین دو لنگه درب، قامت مردانهٔ مولایم علی را دیدم، اما اَنس با مشاهده علی ، انگار که به مذاقش خوش نیامد عنوان بهترین خلق از آنِ او باشد ، به علی گفت: پیامبر مشغول کاری ست و از ملاقات شما معذور است.
این را گفت و درب را بست و دوباره به خدمت رسول خدا آمد.
رسول خدا هنوز دست به طعام نبرده بود که بار دیگر درب را زدند و انس شتابان خود را به درب رساند و باز هم زیر لب از خدا می خواست که مردی از انصار پشت درب باشد و باز هم زننده درب کسی جز علی نبود .
انس دوباره عذری تراشید و درب را بست و داخل اتاق ، نزد رسول خدا آمد و برای بار سوم درب را کوفتند.
در این هنگام رسول خدا رو به انس فرمودند: هرکس بود اورا داخل کن، تونخستین کسی نیستی که به قوم من علاقمند است، این بهترین خلق خدا ،از انصار نیست ، درب را بگشا و او را داخل کن..
در این زمان بود که انس با حالتی شرمگین درب را گشود، باز هم علی بود و داخل شد، بر سر سفره نشست و همراه رسول خدا مشغول تناول آن مرغ بریان شد.
آری به خدا قسم ؛که من با پوست و گوشت و خونم به این ایمان رسیدم که محبوب ترین خلق خدا، علی ست و برگزیده ترین خانواده بر روی زمین ، خانواده اوست .
فضه باز هم دستانش را به آسمان بلند کرد و باز از خداوند بابت این موهبتی که نصیبش نموده بود ،سپاسگزاری کرد.
در این هنگام رسول خدا دوباره سفارش فضه را به زهرا نمود ،آخر او هم بزرگ زاده ای بود که مقدر شده بود در خدمت سرور زنان عالم باشد و خوشا به سعادتش که خدمت زهرا نمود ...
در تقدیر فضه مقدر شده بود که شاگرد مکتب عدالت فاطمی و زاهد مجلس علوی باشد و چه خوب او از این فرصت استفاده نمود و در تاریخ اسلام ماندگار شد.
فضه ، با شور و شوقی فراوان ، همانطور که دست حسن را در یک دست و دست حسین را در دست دیگرش داشت ، پشت سر علی و زهرا از منزل رسول خدا بیرون آمد تا به سرایی تازه که لانهٔ عشق علی و زهرا بود و عطر بهشت را می داد قدم بگذارد.
به محض بیرون آمدن از خانه ، فضه احساس کرد که کسی تعقیبشان می کند، آرام سرش را برگردانید و در کمال تعجب ،همان جوان حبشی را که در کاروان از حبشه تا مدینه ،همسفرش بود را دید...
او براستی نمی دانست که آن جوان ، محض خاطر او به دنبالش روان شده یا عشق بهترین بندگان خدا ،او را به دنبال این خانواده آسمانی می کشاند.
فضه سرشار از احساسات لطیف دخترانه بود ، حس می کرد نه برای خدمت می رود ،بلکه به آغوش پر مهر خانواده ای دوست داشتنی پناهنده شده ، او تصوری از خانه و زندگی دختر پیامبر نداشت، درست است که روزهایی را در خانهٔ پیامبر بسر برده بود و سادگی آن خانه را درک کرده بود ، اما گمان می کرد ، خانهٔ زهرا با آن منزل ساده، توفیر داشته باشد.
آخر زهرا دختر یکی یکدانه رسول الله بود و همسر سردار سپاه پیامبر...حتما خانه و زندگی زهرا ، اندکی پر زرق و برق تر از پدرش خواهد بود.
به درب خانه رسیدند و...
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
مداحی آنلاین - چه خوبه که زندگی ما همیشه بوی خدا داره - حسین طاهری.mp3
6.78M
🌸 #میلاد_حضرت_معصومه(س)
💐چه خوبه تو کشوری هستیم
💐که معصومه(س) و رضا(ع) داره
🎙 #حسین_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
1631330048_-556724331.mp3
3.84M
#استودیویی
📝 ظهور منجی
🎤علیاکبر قلیچ
◽️ #امام_زمان
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیدی که ما رو از امام حسین به امام زمان میرسونه کیه⁉️🤔
👤استاد #رائفی_پور
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 چرا همه پس از مرگ، اهل بیت علیهمالسلام را میبینند چه آدم خوب، چه بد؟
حجتالاسلام عالی
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#بحق_حضࢪٺ_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#بر_چهره_دلگشای_مهدی_صلوات
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
🌺🍃 اسبها هرگز با هم مسابقه نمیدهند ما انسانها هستیم که آنها را به مسابقه میکشیم. اسبها هنگامی که آزاد و سرمستاند به سرعت بادها میدوند.
🌺🍃زنبورهای عسل نیز از هم پیشی نمیگیرند، همگی از گلها کام دل برمیگیرند و در پایان نیز کمتر از شهد
گل نمیآفرینند.
🌺🍃بالهای یک پرنده با هم رقابت نمیکنند که به پروازش درآورند، و پرندگان نیز در یک دسته و در زمان پرواز از هم جلو نمیزنند، ولی همهی آنها به اوج میرسند.
🌺🍃ما انسانها نیز گلهوار آفریده نشدهایم که با هم مسابقه زندگی دهیم، ما تک تک به وجود آمدهایم تا زیست کنیم و به اوج برسیم.
👤 #نادر_خلیلی
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸هفت ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ که
باید از زندگی شما حذف شوند:
۱ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ
ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
۲ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ
ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
۳ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯿﺪﻫﺪ
۴ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﻨﺪ
۵ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ
ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
۶ - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ
ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﻣﺨﺮﺏ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ
٧- شخصی که بی حرمتی
برایش تفریح است
🌸🍃
🌹ياعلىٌّ ياعلىُّ ياعلىّ
َّ 🔴 ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيه و فَهُوَ مُنافِقٌ
و إِن صامَ و صَلّى :
🔻مَن إذا حََدَّثَ كَذَبَ ،
🔻و إذا وَعَدَ أَخلَفَ
🔻و إذا ائتُمِنَ خانَ .
🔴 سه خصلت است كه در هر كس
مشاهده شود ، هر چند اهل نماز و روزه باشد ، منافق است .
☄چون سخن گوید دروغ باشد ،
☄چون وعده دهد تخلف نماید
☄و چون به او امانتی سپارد خیانت ورزد .
🌷 سخنان امام صادق عليه السلام
📗 : تحف العقول : ص : ٥٦٦
موجِ رادیویی بعضی آدمها، روی "غر زدن بر مگاهرتز " تنظیم شده است
آنها میتوانند از یک باغ پر از گلِ نرگس، سطلِ زبالهی گوشهی دیوار را ببینند و دربارهاش غر بزنند
میتوانند حالشان از دیگران بهم بخورد چون یک بار تصادفی انگشتی به بازویشان خورده و دربارهی این موضوع آنقدر غر بزنند که خورشید جایش را به ماه بدهد
این افراد استعدادهای زیادی دارند
برای مثال میتوانند مغزت را با کمانِ حلاجی، چون پنبه بزنند
و اعجازشان این است از شهدِ شیرین، زهری گوارا بسازند
#فاطمه_اندربای
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─