✨﷽✨
#دوست_خدا
روزى حضرت عیسى (علیهالسلام) در مناجاتش با خداوند متعال عرضه داشت :
پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید : به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است .
حضرت مسیح (ع) به آن محل موعود رفت ، زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است :
« الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه»،
خدا را بر نعمت هاى ظاهریاش سپاس و بر نعمت هاى باطنیاش شکر .
آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت : علیک السلام یا روح الله!
حضرت فرمود : اى زن ، تو که هرگز مرا ندیدی ، از کجا شناختى من عیسى هستم؟!
زن گفت : آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد ، برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى.
حضرت فرمود : اى زن ، تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده!
زن گفت: خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر ، و زبانى شاکر ، و تنى صابر دارم ، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر می کردم، اگر دست داشتم به حرام می آلودم ، و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع میرفتم چه عاقبتى داشتم؟
این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است!!
📘 خزینه الجواهر ، صفحه ۳۱۸ .