بچه های هیأت، همه چی شون خوبه!🌷✊🏻
————
🔰 تربیت همه جانبه و تخصصی
و پرورش استعداد نوجوان های نخبه و بااستعداد
- در محیط سالم و تربیتی
- توسط متخصصانی از بهترین دانشگاه ها و حوزه های علمیه کشور
- الگوبرداری شده در ۱۲ استان
- حاصل پژوهش های اساتید حوزه و دانشگاه
✅با همکاری معاونت تبلیغ حوزه های علمیه-مدارس
⚪️ ثبت نام در دو شعبه تهران و قم
❌ویژه پایه چهارم تا دهم❌
https://eitaa.com/joinchat/4154458112C55fda7a1a5
@zovvaralzahra
💯فعالیت ها به صورت جهادی برگزار می شود
📚 داستان کوتاه پند آموز
کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❤️ #مواظب_باش_حق_مردم_به_گردنت_
نباشه...
🌸یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم.
🌸هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه.
🌸بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت....
(شهید #ابراهیم_هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند)
📚 سلام بر ابراهیم۲ /ص 6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
💠من کسی را ندارم...
●اسمش یوسف بود.یوسف قربانی...بچه ی زنجان .شش ماهگی پدرش و از دست داد و یتیم شد.شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگی به خانه ی مادربزرگ رفتن...
●دبستان بود که مادر بزرگش به رحمت خدا رفت و تنها دلخوشیش برادر بزرگترش بود که در دوران نوجوانی او را در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد.رفت جبهه.تو اطلاعات عملیات بود.غواص هم بود.تو کربلای پنج شهید شد.چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله...
●همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم !
📎جهت شادی روح همه شهدا صلوات🌺
#شهید_غواص
#شهید_یوسف_قربانی🌷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔺گفتگوی مار و زنبور🐍🐝
🔹روزی مار به زنبور گفت: انسان ها از ترس "ظاهر خوفناک" من می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور قبول نکرد!
🔸مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت من او را میگزم و مخفی می شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خودنمایی کن.
🔹مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت"ای زنبور لعنتی"و شروع به تخلیه زهر کرد و بلند شد و رفت و بعد از چندی بهبود یافت.
🔸این بار که باز چوپان در همان حالت بود مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. زنبور نیش زد و مار خودنمایی کرد!
🔹چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت، و به خاطر وحشت از زهرِ آن مار،چند روز بعد از دنیا رفت...
🔻برخی از اتفاقات دنیا هم همین است، فقط به خاطر ترس از آنهاست که افراد نابود می شوند، ما رویاهایمان را زندگی نمیکنیم، ما در ترسهایمان زندگی میکنیم❗️
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨ پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
❤️ بازم مسابقه،اما این دفعه برا عید بزرگ غدیر ❤️
🎉 بچه های عزیز! قراره عید غدیر امسال رو توی فضای مجازی باهم بترکونیم 🎉
🏃♂پس عجله کنید، در مسابقه ما شرکت کنید و جایزه ببرید🏃♂
کافیه آثار خودتون رو در یکی از قالبهای زیر برای ما ارسال کنید 📬
👨🎨 نقاشی:
عزیزم یک حدیث از امام علی ع رو انتخاب کن و نقاشی اون رو بکش
اون حدیث رو هم تو نقاشیت بنویس😍
🔦 خلاقیت:
اگر بلدی، کاردستی، کاغذ برش یا کار با سفال انجام بدی، با موضوع غدیر هر کدوم رو که دوست داشتی انجام بده و عکسش رو برای ما ارسال کن.
🗓 حل جدول:
از امام علی چقدر میدونی؟! میتونی یکی از جدولهای داخل کانالمون رو حل کنی؟!👇👇
امتحان کنید🤓
🎤 داستان گویی:
عزیزم داستان غدیر یا داستانی از امام علی ع رو برای ما تعریف کن، بگو ازت فیلم بگیرن و برامون ارسال کن
🤝 یه قول بده:
اگر بخوای امام علی رو خوشحال کنی، چه قولی به ایشون میدی؟ از خودت فیلم بگیر و یک یا چندتا از قولهایی که میتونی انجام بدی رو برامون بگو.
🎞 بچه های گل! آثار خودتون رو همراه مشخصات کامل(نام و نام خانوادگی،سن و نام شهر) به آیدی های زیر ارسال کنید.
راستی
💚سیّدا شال سبز یادشون نره💚
•┈┈••••✾•🌿🔸ایتا🔸🌿•✾•••┈┈
📲 @shahidi2
•┈┈••••✾•🌿🔹تلگرام🔹🌿•✾•••┈┈
📲 t.me/Eebrahimi496
📲 مهلت ارسال آثار: تا عید غدیر
🎁 به قید قرعه به تعدادی جایزه داده میشود.
جهت اطلاع بیشتر به کانال زیر مراجعه کنید👇
┏━━━🍃🍂━━━┓
📲 @mehman_kochak
┗━━━🍂🍃━━━┛
عید غدیر تو راه
🎉 قراره که امسال جشنامون تو فضای مجازی پررنگ تر بشه
💚 یه فرصت مناسب هم برا شما پدر و مادرای عزیز هست که محبت امیر المومنین ع رو، تو قلب دلبنداتون زیاد کنید.💚
پس بجنبید از الان تا عید غدیر فرصت دارید فرزنداتون رو تشویق کنید تا در این مسابقه شرکت کنند.🏃♂
جهت مشاهده شعر و سرود و نقاشهای عید غدیر به کانال مهمان کوچک خدا مراجعه کنید👆
#شهادت_امام_محمد_تقی_ع
مسموم شده از زهرِ جفا شهزاده
در گوشهی حجرهای غریب اُفتاده
در آتشِ زهرِ جانگدازِ دشمن
میسوزد و نالهی عطش، سر داده
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
مشخصات امام جواد(ع)
نام:محمد(ع)
لقب:جوادالائمه،تقی(ع)
کنیه:ابوجعفر(ع)
مقام:امام نهم
نام پدر:علی(ع)
نام مادر:خیزران،سبیکه
تاریخ ولادت:10رجب
سال ولادت:195هجری
محل ولادت:مدینه منوره
مدت امامت:17سال
مدت عمر شریف:25 سال
تاریخ شهادت:آخر ذیقعده
سال شهادت:220هجری
محل شهادت:کاظمین؛بغداد
سبب شهادت:به تحریک معتصم توسط ام فضل(همسر آن حضرت)مسموم شد.
محل دفن:کاظمین
نام قاتل:معتصم
تعداد فرزندان:3پسر و 2دختر
خلیفه زمان ولادت:محمد امین
خلیفه زمان شهادت:معتصم
دانستنی های زندگی امام جواد (ع)
1. دوران زندگی امام جواد(ع) به چند بخش تقسیم می شود؟دو بخش:
الف/دوران قبل از امامت
ب/دوران بعد از امامت
2. امام جواد(ع)در چند سالگی همراه پدرش امام رضا(ع)به مکه مشرف شدند؟ آن حضرت هنگامی که چهار سال و چند ماه از عمر شریفش می گذشت، همراه پدر بزرگوارش برای انجام عمره به مکه مشرف شدند
3. امام جواد(ع)در چند سالگی به امامت منصوب شدند؟7سالگی
4. دوران امامت امام جواد(ع)با حکومت کدام طاغوت مصادف بود؟هفتمین و هشتمین خلیفه عباسی مأمون و معتصم
5. یکی از بزرگان و فقهای پارسی عصر امام جواد(ع)و حضرت هادی(ع) که از طرف آنان نمایندگی داشت تا در اهواز به امور مردم رسیدگی کند چه نام داشت؟ علی بن مهزیار
6. قبر شریف علی بن مهزیار در کجا واقع شده است؟شهراهواز
7. جوانترین امامی که به شهادت رسید کدام امام است؟ امام جواد(ع)که در سن بیست وپنج سالگی به شهادت رسیدند.
منبع:کتابک عترت کاری از نشر براق به کوشش محمد حسین قاسمی
حدیثی از امام جواد(ع)
عِزُّ المُومِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ
عزت مومن در بینیازی او از مردم است.
جملاتي آموزنده از حضرت امام محمد تقي ( عليه السلام )
- سلامتي، بهترين نعمت خداوند است.
- عزت مؤمن در بي نيازي از مردم است.
- به ناتوان تر از خود رحم كنيد و با مهرباني به آن ها، رحمت خداوند را طلب كنيد.
#داستانی از امام جواد(ع)
روزی یکی از گوسفند یکی ازکنیزان امام گم شد. بستگان او به چند نفر از همسایگان بدگمان شدند و آنها را کشان کشان به محضر امام آوردند و گفتند:اینها گوسفند را دزدیده اند.امام فرمودند :همسایه را رها کنید،اینها دزدی نکرده اند گوسفند در خانه فلانی است.آنها همسایگان را رها کردند و به خانه ای که امامفرموده بود رفتند و گوسفند را آنجا یافتند.صاحب آن خانه تا آمد حرفی بزند محکوم سد و کتک مفصلی خورد ولباسش پاره شد.امام وقتی این خبر را شنیدند آنها را خواستند و سرزنش کرده و فرمودند😩وای بر شما!گوسفند شما خودش به خانه این آقا رفته بود و او خبر نداشت.)) پس امام از آن مرد بینوا دلجویی فرمودند و مبلغی پول به او دادند تا لباس نو بخرد و غذا تهیه کند و او را راضی و خشنود نمودند.
منبع : بحار ج50 ص47