eitaa logo
مسجدالمهدی تفسیرقران کریم
279 دنبال‌کننده
515 عکس
85 ویدیو
14 فایل
🟣با آگاهی از معارف قران کریم لذت بیشتری از تلاوت قران داشته باشیم ایدی مدیر کانال @jahad1113
مشاهده در ایتا
دانلود
 كل فى فلك يسبحون ) - يعنى هر يك از خورشيد و ماه و نجوم و كواكب ديگر در مسير خاص به خود حركت مى كند و در فضا شناور است، همان طور كه ماهى در آب شنا مى كند، پس كلمه (فلك ) عبارت است از همان مدار فضايى كه هر يك از اجرام آسمانى در يكى از آن مدارها سير مى كنند، و چون چنين است بعيد نيست كه مراد از كلمه (كل ) هر يك از خورشيد و ماه و شب و روز باشد، هر چند كه در كلام خداى تعالى شاهدى بر اين معنا نيست. و اگر در جمله (يسبحون ) ضمير جمعى آورده كه خاص عقلا است ، براى اين است كه: اشاره كند به اينكه هر يك از اجرام فلكى در برابر مشيت خدا رام است و امر او را اطاعت مى كند، عينا مانند عقلا، همچنان كه اين تعبير در جاى ديگر نيز آمده و فرموده: (ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين )
اين آيه زمينه چينى براى آيه بعدى است و براى بيان اين معنا است كه كار و هلاكت آن قوم در نظر خداى تعالى بسيار ناچيز و غير قابل اعتنا بود، و خدا انتقام آن مرد را از آن قوم گرفت و هلاكشان كرد، و هلاك كردن آنها براى خدا آسان بود و احتياج به عده و عده اى نداشت، تا ناگزير باشد از آسمان لشكرى از ملائكه بفر ستد تا با آنها بجنگند و هلاكشان كنند، و به همين جهت در هلاكت آنان و هلاكت هيچ يك از امت هاى گذشته اين كار را نكرد، بلكه با يك صيحه آسمانى هلاكشان ساخت. 🟢هلاك شدن قوم مكذب با صيحه اى واحده ان كانت الا صيحه واحدة فاذا هم خامدون يعنى آن امرى كه به مشيت ما سبب هلاكت آنان گرديد، غير از يك صيحه چيز ديگرى نبود. و اگر فعل (كانت ) را مؤ نث آورد و نفرمود (كان ) بدين جهت بود كه خبر اين فعل يعنى صيحه مؤ نث بود. و اگر (صيحه ) را نكره - بدون الف و لام - آورد، و آن را به وصف وحدت متصف كرد، براى اين بود كه: بفهماند هلاك كردن اهل قريه كارى ناچيز و حقير بود. و كلمه (خامدون ) از خمود است، كه به معناى سكون و خاموشى از سر و صدا و جنب و جوش است، مى فرمايد: (وسيله هلاكت آنها چيزى به جز يك صيحه نبود، كه ناگهان همه را خاموش و بى حركت كرد). و اگر جمله مورد بحث را به ما قبل عطف نكرد، براى اين است كه: اين جمله به منزله جوابى است از سوالى تقديرى و فرضى گويا كسى پرسيده: وسيله هلاكتشان چه بود؟ فرموده: (نبود مگر تنها يك صيحه ). و معناى آيه اين است كه: سبب هلاكت اهل قريه امرى بود كه آسان تر از آن ديگر تصور نداشت، و آن يك صيحه بود كه به ناگهانى برخاست، و مردم را در جاى خود بخشكانيد، مردمى بى سر و صدا و بى حس و حركت شدند، به طورى كه صداى آهسته هم از ايشان شنيده نمى شد، تا آخرين نفر مردندو بى حركت شدند 🟢 و ندامت بر مردى است كه رسولان الهى را استهزاء كرده اند يا حسرة على العباد ما ياءتيهم من رسول الا كانوا به يستهزون يعنى اى حسرت و ندامت بر بندگان. و اين تعبير بليغ ‌تر از آن است كه ندامت را براى آنان اثبات كند، مثلا بفرمايد: مردم قريه دچار ندامت و حسرت شدند. و اما سبب حسرت و اينكه چرا دچار آن شدند، در جمله (ما ياءتيهم من رسول...) آمده و مى فرمايد: (به علت اين دچار حسرت شدند كه هر چه رسول به سويشان آمد، به استهزايش پرداختند). از اين سياق به خوبى برمى آيد كه مراد از (عباد)، عموم مردم است، و خواسته حسرت را بر آنان تأكيد كند؛ مى فرمايد: چه حسرتى بالاتر از اين كه اينان بنده بودند و دعوت مولاى خود را رد 🟢الم يرواكم اهلكنا قبلهم من القرون انهم اليهم لا يرجعون معناى آيه اين است كه: آيا از بسيارى هلاك شدگان عبرت نمى گيرند كه در قرون گذشته به امر خدا هلاك شدند؟ و به اخذ الهى ماخوذ گشتند، و ديگر به عيش و نوش در دنيا بازن خواهند گشت ؟ 🟣و ان كل لما جميع لدينا محضرون لفظ (ان ) در اينجا حرف نفى است. و كلمه (كل ) مبتدا و تنوينش عوض از مضاف اليه است. و كلمه (لمّا) به معناى (الا) است. و كلمه (جميع ) به معناى مجموع است. و (لدينا) ظرفى است متعلق به همان مجموع. و كلمه (محضرون ) خبرى است بعد از خبر، كه همان جميع باشد. بعضى هم احتمال داده اند صفت جميع باشد. به هر حال معنا اين است كه: (بدون استثناء همه شان دسته جمعى در روز قيامت براى حساب و جزا نزد ما حاضر خواهند شد). بنابراين آيه شريفه در معناى آيه (ذلك يوم مجموع له النّاس و ذلك يوم مشهود) مى باشد
رواياتى كه مى گويد صديقين سه افضل وافضل آنان على بن ابى طالب (ع) است
جوادی آملی با استناد به فرمایش گهربار امام عسکری(ع) وصول به خدا و نِیل به مقام قُرب الهی را یک راه طولانی دانسته و گفت: بیان نورانی امام عسکری(سلام الله علیه) این است که:«إنّ الوصول الی الله سفرٌ لا یُدرک الاّ بالامتطاء اللیل»؛ وصول به خدا و نِیل به مقام قُرب الهی یک راه طولانی است و پیمودن این راه طولانی مرکب می‌خواهد و بهترین و راهوارترین مرکب این سفر، نماز شب است. سفر با مرکب قابل طی است و بدون وسیله نقلیه آدم سفر طولانی را چطور طی کند؟ فرمود این راه، راه طولانی است این سفر،سفر طولانی است «إنّ الوصول الی الله سفرٌ» که این بدون مرکب نمی‌شود مرکبش هم نماز شب است .نماز شب یک مرکب خوبی است خب سوار این مرکب بشوید و بروید. اگر می‌خواهید عزیز و گرامی بشوید باید از خیلی از چیزها صرف ‌نظر کنید. جوادی آملی لذّت از زندگی در پرتو نیایش سحرگاهی را با اشاره به کلمه ی"مطیّه" در جمله امام عسکری(علیه السلام) میسّر دانسته و ابراز داشت: بیان نورانی امام حسن عسکری(سلام الله علیه) این است که🟢 «الوصول الی الله عزّوجل سفرٌ لا یُدرَک الاّ بامتطاء اللیل»؛🟢 مَطیّه یعنی مرکب راهوار. انسان وقتی سحر برمی‌خیزد و با خدایش گفتگو می‌کند و خودش را به او می‌سپارد به برکت او از لغزشها مصون می‌ماند. کسانی که این راه را طی می‌کنند به قدری از زندگی لذّت می‌برند که هیچ کسی به اندازه آنها لذّت نمی‌برد.
ضبط صوت خبرنگاری_236.mp3
20.17M
سوره مبارکه یس قران نامیده می شود؟ تفسیر سوره مبارکه یس ایات 28تا40 🔴حسن محمدی چهارم https://eitaa.com/almahditfser
قال الّذين كفروا للذين آمنوا انطعم من لو يشاء اللّه اطعمه ) - اين جمله جوابى است كه كفار از دعوت به انفاق داده اند، و اگر از گوينده اين سخن به اسم ظاهر (الّذين كفروا) تعبير كرده، با اينكه مقتضاى مقام اين بود كه از آنان با ضمير تعبير كند، و بفرمايد: (قالوا گفتند) براى اين است كه به آن علتى كه وادارشان كرده اين حرف را بزنند اشاره كرده باشد و بفرمايد كفرشان نسبت به حق، و اعراضشان از آن، به خاطر پيروى شهوات، علت شد كه به مثل اين عذرها كه اساسش روگردانى از دعوت فطرت است، عذرخواهى كنند، چون فطرت هر انسانى حكم مى كند كه بايد نسبت به خلق خدا شفقت ورزيد، و آنچه كه در اجتماع فاسد گشته اصلاح كرد
عكس العمل كفار در برابر دعوت به انفاق (شفقت و خدمت به خلق) پس جمله (و اذا قيل لهم انفقوا مما رزقكم اللّه ) متضمن دعوتشان به انفاق بر فقرا و مساكين است. و اگر از اموال آنان تعبير كرد به (آنچه خدا روزيشان كرده ) براى اين است كه اشاره كند به اينكه مالك حقيقى اموال آنان خداست كه با آن اموال روزيشان داده و ايشان را مسلط بر آن اموال كرده است و همين خداست كه فقرا و مساكين را بيافريده و ايشان را محتاج آنان كرده تا از زيادى موونه خود حوائج ايشان را برآورند و به ايشان انفاق كنند و احسان و خوشرفتارى نمايند، چون خدا احسان و خوشرفتارى را دوست مى دارد
اذا قيل لهم انفقوا مما رزقكم اللّه... آيه قبلى كه مى فرمايد: (و اذا قيل لهم اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم ) متعرض جواب ايشان در مقابل دعوت به عبادت بود كه يكى از دو ركن دين حق است، و اين آيه متعرض جواب ايشان در مقابل دعوت به سوى شفقت بر خلق خداست كه ركن دوم دين حق است، و معلوم است كه: وقتى جوابشان از دعوت به ركن اول، رد آن دعوت بود، جوابشان از اين دعوت ديگرى هم رد خواهد بود نه قبول
ما تاتيهم من آيه من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين مراد از (آوردن آيات ) نشان دادن آن، به مشاهده و يا به تلاوت و تذكر است، و نيز مراد اعم از آيات آفاقى و انفسى و آ يت به معناى معجزه (مانند قرآن ) است، كفار در برابر همه اينها روگردانى مى كنند
 جمله (اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم) و جواب كفار به دعوت به تقوى (پروا از خالق) و اذا قيل لهم اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم لعلكم ترحمون بعد از آنكه آيت هايى كه دلالت بر ربوبيت خدا مى كرد برشمرد، اينك در اين آيه شريفه مشركين را مذمت مى كند به اينكه حق اين آيت ها را رعايت ننموده، و بدانها اقبالى نكرده و آثار آنها را بر آنها مترتب نساختند. وقتى به ايشان گفته مى شود كه: اين آيت هاى روشن ناطقند بر اينكه پروردگار شما (اللّه ) است، پس هم از معصيت او در حال حاضر بپرهيزيد، و هم از گناهانى كه قبلا كرده بوديد و يا پس از عذاب شرك و گناهانى كه بدان مبتلاييد، و آنچه قبلا مرتكب شده بوديد بپرهيزيد و يا پس از شرك و گناهانى كه فعلا در زندگى دنيا داريد، و از عذابى كه در آخرت هست بپرهيزيد، از اين سخن اعراض نموده و اين دعوت را اجابت نمى كنند. و اين اعراضشان بر حسب عادتى است كه هميشه درباره همه آيات دارند، آياتى كه به وسيله آن تذك ر داده مى شوند. با اين بيان دو نكته روشن مى شود: اول اينكه: مراد از (ما بين ايديكم و ما خلفكم ) شرك و گناهانى است كه در حال حاضر و در قبل از اين بدان مبتلا بودند، و يا مراد عذابى است كه بدين سبب مستوجب آن شدند، و برگشت هر دو به يكى است، و يا مراد شرك و گناهان در دنيا و عذاب در آخرت است. و اين وجه از وجوه ديگر وجيه تر است. دوم اينكه: اگر جواب اذا حذف شده، براى اين است كه: دلالت كند بر اينكه حال كفار در جراءت و جسارت به خداى تعالى، و بى اعتنايى به حق به حدى رسيده كه ديگر نمى توان جوابى كه در مقابل اين دعوت مى دهند به زبان آورد. پس چه بهتر اينكه اصلا گفته نشود، هر چند كه با جمله (و ما تاتيهم من آيه من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين )، فهمانده كه آن جواب چه بوده. دوم اينكه: اگر جواب اذا حذف شده، براى اين است كه: دلالت كند بر اينكه حال كفار در جراءت و جسارت به خداى تعالى، و بى اعتنايى به حق به حدى رسيده كه ديگر نمى توان جوابى كه در مقابل اين دعوت مى دهند به زبان آورد. پس چه بهتر اينكه اصلا گفته نشود، هر چند كه با جمله (و ما تاتيهم من آيه من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين )، فهمانده كه آن جواب چه بوده
به عين همين جهت است كه از مؤمنين نيز به (الّذين آمنوا) تعبير كرده كه اسم ظاهر است با اينكه مقتضاى مقام اين بود كه بفرمايد: (قالوا لهم انطعم ) تا بفهماند آن علتى كه مومنان را وادار كرد به اينكه به كفار بگويند: (از آنچه خدا روزيتان كرده انفاق كنيد) همانا ايمان ايشان به خدا بود