eitaa logo
مسجدالمهدی تفسیرقران کریم
277 دنبال‌کننده
533 عکس
89 ویدیو
14 فایل
🟣با آگاهی از معارف قران کریم لذت بیشتری از تلاوت قران داشته باشیم ایدی مدیر کانال @jahad1113
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مباركه «عنكبوت» هم جريان قوم لوط از آيه 28 شروع مي‌شود و تا چند آيه ديگر ادامه دارد. می فرمايد: ﴿وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ ٭ أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ﴾؛[34] راه زاد و ولد را شما بستيد، انسان به وسيله مادر به دنيا مي‌آيد. تحصيل كردن براي آن است كه مادر بتواند فرزندان صالح و عاقل و عالِم تربيت كند. ﴿وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في‌ ناديكُمُ الْمُنْكَرَ﴾؛ نادي يعني محفل و انجمن, رسماً در كارهايتان اين را رسميّت مي‌دهيد و امضا مي‌كنيد و مي‌پذيريد! ﴿فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ﴾؛[35] گفتند اگر پيامبري و معجزه داري و حرفت اثر دارد و خدا تعذيب مي‌كند، عذاب الهي نازل شود. وجود مبارك لوط عرض كرد: ﴿رَبِّ انْصُرْني‌ عَلَي الْقَوْمِ الْمُفْسِدينَ﴾.[
امر به عبرت آموزی از آثار مخروبه قوم لوط بعد به مردم مكه مي‌فرمايد که هنوز آثار مخروبهٴ قوم لوط بر جا مانده است؛ شما که براي نقل و انتقال كالاي تجاري از حجاز به شام سفر مي‌كنيد، در اين فاصله منطقه‌هايي هست كه قوم لوط زندگي مي‌كردند، آثار مخروبه و به جا ماندهٴ قوم لوط هست، شما سرِ راهتان است و آثار اينها را مي‌بينيد. فرمود: ﴿وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحينَ ٭ وَ بِاللَّيْلِ﴾شما كه از حجاز به طرف شام می رويد صبح گاه در سفر و راهتان به اين قسمت ها مي‌رسيد كه ديوارهاي مخروبه و آثار مخروبه شهر است و در برگشت, شبانگاه به اين‌جا مي‌رسيد كه اين‌جا مخروبه آنهاست؛ هم «مُصْبِح» در رفتن و هم «مساء» در آمدن يا برعكس, آثار مخروبه را علناً مي‌بينيد. الآن مي‌گويند در اثر طغيان آب به زير آب فرو رفته و اثري از آنها نيست؛ ولي بالأخره آن وقت بود. در سوره مباركه «حجر» هم مشابه اين را خوانديم؛ در سوره «حجر» مي‌فرمايد ما دو قريه را هلاك كرديم ﴿وَ إِنَّهُما﴾؛ يعني اين دو شهر و اين دو محلّي را كه ما خراب كرديم ﴿لَبِإِمامٍ مُبينٍ﴾[41]که در سوره مباركه «حجر» هست; يعني راه رسمي و بزرگراهي كه از حجاز به شام مي‌رسيد که اين بزرگراه را مي‌گويند امام, الآ‌ن فاصله بين قم و تهران ممكن است از چند راه باشد، اما بزرگراه را مي‌گويند امام. امام آن راهي است كه اگر كسي وارد آن شد لازم نيست که از كسي بپرسد، مستقيم به مقصد مي‌رسد که اين را مي‌گويند امام. اين بزرگراهي كه اعوجاج و اختلاف در آن نيست، يك؛ تخلّف در آن نيست، دو؛ نيازي به پرسيدن ندارد، سه؛ مستقيم به مقصد مي‌رسد، چهار؛ به آن مي‌گويند امام. فرمود شما كه از حجاز حركت كرديد و مي‌خواهيد برويد شام, راه‌هاي فرعي فراوان دارد، اما يك بزرگراه دارد كه همه شما از آن راه رد مي‌شويد و قافله‌ها, مال‌التجاره‌ها همه از آن بزرگراه رد مي‌شوند، اين ابتدایِ بزرگراهتان است, بَرِ اين دو جاده است، ﴿وَ إِنَّهُما﴾؛ يعني اين دو شهري كه ما ويران كرديم ﴿لَبِإِمامٍ مُبينٍ﴾؛ يعني بَرِ امام مبين است, بَرِ جاده است, بَرِ بزرگراه است و همه شما مي‌بينيد که اين را در سوره مباركه «حجر» فرمود، اما اين‌جا فرمود ديگر امام مبين نيست؛ ولي فرمود بالأخره شما اين قافله‌اي كه از حجاز به شام مي‌رويد يا شبانگاه آن‌جا بيتوته مي‌كنيد يا صبح آن‌جا مي‌رسيد ﴿لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ﴾ مرور مي‌كنيد و مي‌گذريد ﴿عَلَيْهِمْ مُصْبِحينَ﴾, يك؛ ﴿وَ بِاللَّيْلِ﴾ دو؛ ﴿أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ آن وقت قصه يونس(سلام الله عليه) شروع مي‌شود
آمدن نام بعضي از بت‌هاي خاص در قرآن نام بت‌هاي خاص در قرآن كريم كم آمده است، اما اصل اصنام و اوثان و مانند آنها به طور رسمي آمده است. در سوره مباركه «نجم» نام دو سه بت آمده كه آيات نوزده به بعد سوره مباركه «نجم» عهده‌دار آن نام‌هاست ﴿أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ﴾, يك; ﴿وَ الْعُزَّي﴾, دو; ﴿وَ مَناةَ﴾, سه; «لات» و «عزّي» و «مَنات» سه بُتی در جاهليّت بودند كه نام آنها در قرآن كريم آمده است: ﴿أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّي ٭ وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْري‌﴾؛[7]ولي در سوره مباركه «نوح» كه بت‌هاي آن قوم را ياد مي‌كند، چند بت را نام مي‌برد؛ آيه 23 سوره مباركه «نوح» اين است که آنها به يكديگر مي‌گفتند حرف نوح(سلام الله عليه) را نپذيريد و بت‌هاي خودتان را حفظ كنيد: ﴿وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ﴾عموماً و بت‌هاي خاص را نام بردند ﴿وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً﴾«ودّ»، «سُواع»، «يَغوث»، «يعوق» و «نَسر» پنج بت خاص بودند كه در برابر آن آلهه و اصنام و اوثان عمومي يك قداست بيشتري داشتند. اين «عمروبن‌عبدود» از ديرزمان بود؛ ما «عبدالكريم», «عبدالله», «عبدالخالق», «عبدالباسط» و مانند اينها در اسلام داريم، آنها «عبدود», «عبدسواع», «عبديغوث», «عبديعوق» و «عبدنسر» داشتند که اين «عمروبن‌عبدود» به همان علت چنين نام گرفته است؛ «عمرو»ي است كه بندهٴ «وَد» است، «وَد» نام يكي از بت‌هاي پنج‌گانه‌اي است كه در سوره مباركه «نوح» مطرح است و «بَعل» هم نظير «لات» و ««عزّا» و «منات» و نظير «وَد» و «سواع» و «يغوث» و «يعوق» و «نسر», اسم بت خاصّي است كه مردم آن منطقه كه قوم حضرت الياس(سلام الله عليه) بودند، مبتلا به پرستش آن بودند
در مرحله دوم مى‌افزايد:" سلام و درود بر الياسين" (سَلامٌ عَلى‌ إِلْ‌ياسِينَ‌). تعبير به" الياسين" به جاى" الياس" يا به خاطر اين است كه الياسين لغتى در واژه" الياس" بود، و هر دو بيك معنى است، و يا اشاره به الياس و پيروان او است كه به صورت جمعى آمده است‌ [2]
بعضى او را نيز" يحيى" تعميد دهنده مسيح دانسته‌اند. اما آنچه با ظاهر آيات قرآن هماهنگ است اين است كه اين كلمه مستقلا نام يكى از پيامبران است غير از آنها كه نامشان در قرآن آمده، كه براى هدايت يك قوم بت‌پرست مامور گرديد، و اكثريت آن قوم به تكذيب او برخاستند، اما گروهى از مؤمنان مخلص به او گرويدند. و به طورى كه قبلا هم اشاره كرديم بعضى با توجه به اينكه نام بت بزرگ اين قوم" بعل" بوده معتقدند كه اين پيامبر از سرزمين" شامات" برخاست، و مركز فعاليت او را شهر" بعلبك" مى‌دانند كه امروز جزء لبنان است و در مرز سوريه قرار دارد. به هر حال در باره اين پيامبر داستانهاى مختلفى در كتابها آمده است و چون مورد اعتماد و اطمينان نبود از نقل آن صرف نظر مى‌كنيم‌ [1]
زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌ (انعام 85). ولى در اين كه الياس نام ديگر يكى از پيامبرانى است كه در قرآن نامشان آمده، يا مستقلا نام پيغمبرى است، و ويژگيهاى او كدام است؟ مفسران نظرات گوناگونى دارند: الف: بعضى معتقدند" الياس" همان" ادريس" است (زيرا ادريس، ادراس نيز تلفظ شده، و با تغيير مختصرى الياس شده است). ب: الياس از پيامبران بنى اسرائيل است، فرزند" ياسين" از نواده‌هاى هارون برادر موسى ع ج: الياس همان خضر است، در حالى كه بعضى ديگر معتقدند الياس از دوستان خضر است، و هر دو زنده‌اند، با اين تفاوت كه الياس ماموريتى در خشكى دارد، ولى خضر در جزائر و درياها، بعضى ديگر ماموريت الياس را در بيابانها و ماموريت خضر را در كوه‌ها مى‌دانند، و براى هر دو عمر جاودان قائلند، بعضى نيز الياس را فرزند" اليسع" دانسته‌اند.
شنبه ۷٫۱۴.m4a
32.9M
حجت الاسلام محمدی ۱۴۰۳/۷/۱۴ 🟣🟢تفسیرایات شریفه113تا126 مبارکه صافات ╭🖤 ╰┈➤@mosque_almahdi_313
پرسش: «ظنَّ» معنايش چيست؟ پاسخ: گمان كرد, چون يقين كه نداشت؛ گمان كرد ما سخت نمي‌گيريم، چون انسان حُسن ظن به پروردگار داشته باشد چيز خوبي است «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ‌ ظَنِّ عَبْدِيَ»[11] اگر خداي سبحان فرمود كسي به من حُسن ظن داشته باشد، من او را مورد عنايت قرار مي‌دهم؛ اين هم يك حُسن ظنّي بود و گمان مي‌كرد كه خداي سبحان بر او سخت نمي‌گيرد
پرسش: اينکه در روايات آمده که اميرالمؤمنين حضرت يونس را نجات داد درست است يا نه؟ پاسخ: آن ولايت كه مي‌گويند منظور همين است، ولايت الهي است. در بعضي از روايات دارد كه چون ولايت حضرت امير را قبول نكرد به اين صورت درآمده است؛ آن ولايت به اين معناي امامت خاص نيست، چون اول كسي كه در حوزه اسلام بعد از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) راه ولايت الهي را باز كرد وجود مبارك حضرت امير بود، براي اينكه خيلي‌ها عبادت مي‌كردند؛ اما حضرت فرمود شما مي‌خواهيد عابد شويد راه دارد, زاهد شويد راه دارد, از جهنم نجات پيدا كنيد راه دارد, وارد بهشت شويد راه دارد؛ اما هيچ كدام از اينها كسي را «وليّ الله» نمي‌كند, «وليّ الله» يعني كسي كه «الله» سرپرستي او را به عهده بگيرد، نه «الله» ناصر او باشد, نه «الله» محبّ او باشد. محبّت يك درجه لطف دارد, نصرت يك درجه لطف دارد؛ نصرت معنايش اين است كه انسان يك مقدار از كارها را خودش انجام مي‌دهد و كمك به او چنين است که به وسيله لطف الهي کارش ترميم مي‌شود که مي‌شود ناصر. مي‌بينيد جوان وقتي يك مقدار كار را خودش انجام بدهد و كمبود آن را پدر و مادر تأمين كنند، مي‌گويند پدر و مادر ياري كردند و نصرت دادند؛ اما نوزاد تحت ولايت پدر و مادر است و كاري نمي‌تواند انجام بدهد تا بگوييم پدر او را كمك مي‌كند يا مادر او را كمك مي‌كند؛ مادر تمام كارهاي كودك را انجام مي‌دهد، چون وليّ اوست، يعني سرپرست اوست؛ اين‌چنين نيست كه مادر او را ياري كند. افرادي كه تحت ولايت الهي هستند، طرزي از توفيق الهي برخوردارند كه همه كارهاي آنها را ذات اقدس الهي انجام مي‌دهد، نه خدا آنها را ياري كند
فرمود: ﴿لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ ٭ فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحينَ﴾؛[16] اگر نعمت الهي شامل حال او نمي‌شد، ممكن بود در حالت مذموم به ساحل دريا بيفتد، اما الآن به ساحل دريا افتاد در حالي كه مرحوم و مورد رحمت ماست
در جريان سلام كردن، فرقي كه بين اين شش يا هفت پيامبر در اين قصص هست، آن است كه نسبت به وجود مبارك نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و الياس بعد از قصص اينها، عنوان سلام مطرح است؛ ﴿سَلامٌ عَلي‌ نُوحٍ﴾,[6] ﴿سَلامٌ عَلي‌ إِبْراهيمَ﴾,[7] ﴿سَلامٌ عَلي‌ مُوسي‌ وَ هارُونَ﴾,[8] ﴿سَلامٌ عَلي‌ إِلْ‌ياسينَ﴾؛[9]يعنی نسبت به اين پنج بزرگوار, پايان قصه سلام است؛ اما نسبت به وجود مبارك لوط و يونس، بعد از قصه اينها سخن از تسليم نيست و نفرمود «سلام علي لوط» يا «سلام علي يونس»، گرچه در پايان همين سوره مباركه «صافات» آيه 181 فرمود: ﴿وَ سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ﴾ و در وصف همه اينها هم مثلاً فرمود: ﴿وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلينَ﴾,[10]﴿وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ﴾ و بعد در پايان هم فرمود: ﴿سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ﴾؛ به اين عنوان, سلام بر اين دو بزرگوار هم مطرح است، اما آن‌طوري كه در پايان آن قصه پنج بزرگوار; يعني حضرت نوح, حضرت ابراهيم, حضرت موسي و هارون و حضرت الياس فرموده که ﴿سَلامٌ عَلَي﴾ و مانند آن، چنين تسليمي درباره اين دو بزرگوار نيامده است؛ البته در پايان كه جمع‌بندي است، فرمود: ﴿سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ
پرسش: مجلاي فيوضات گوناگون و معنوي در هر زمان مگر از طريق پيغمبر صورت نمی گيرد؟ پاسخ: بله, براي هر پيغمبرِ آن عصر در همان حد است. پيغمبر هر عصري مجلاي فيوضات خاصّه همان عصر است و هر كس به اندازه كتاب خودش, وحي خودش, نبوّت خودش مجلاي فيض خالقيّت ذات اقدس الهي است