باران نجاتی:
دوستم به دیدنم آمده بود: مثل همیشه: پرازحس زنانگی؛😍
پرازحس مهربانی❤️
وپرازحس معنویت.👌
از گوشه ی چادرش جعبه ی صورتی را که با کنف پیچیده بود بازکرد وداد؛
🎁
ومن چه قدر پرازشعف شدم؛ با اینکه ارزان قیمت بود
و
تنها پربود ازگلبرگ های صورتی قشنگ.🌸
یادم آمد:
زن باید پراززیبایی باشد؛🌺
گل گلی؛🌸🌸
مرتب ؛👍
شیک؛👡
خوشبو❄️
طناز و😁
تن ناز..
تنها سختی کار تفاوت گذاشتن بین همه ی اینهاست با تجملاتی واسراف کار نبودن..👌
یادمان باشد:
💠خوش سلیقگی همیشه منجر به خرید نمی شود؛
💠خیلی وقتها افراد خرید نمیکنند اما باقناعت وخوش سلیقگی ؛بانوانه رفتار میکنند.
بانوانه رفتار کنیم.👌
#سبک_زندگی_مهدوی
#اسراف
#بانوانه
@zedbanoo
بسم الله
«مادرما ؛ مادر آنها»
همه اش هم به گذرزمان وفرهنگ سازی نیست،
حتی همه اش به این نیست که زمانی رییس جمهور آمد واز مردم خواست تجمل گرا باشند.😳
👈 راستش قدیم ها مامانهای ما تقریبا هیچ پارچه ای را از خانه بیرون نمی بردند،☺️
👈چون تقریبا همه هنر خیاطی داشتند یا دست کم خیاطی درخانواده،
👈پارچه های نو که تکلیفشان معلوم بود،
اما پارچه های لباس کهنه ها باید مراحل
تن به تن چرخیدن دست فرزندان متعدد خانواده،😌😌😌😌
و دم کنی ودستگیره شدن،
را طی میکردند.
در واقع کمی قبلتر
پارچه دور ریخته نمیشد🌿 بلکه فقط ازشکلی
به شکل دیگر تبدیل میشد💪
🌿غذاهای خانه همیشه ازسفره به باغچه حیاط یا خانه همسایه یا لااقل پشت بام میرسید تا خلق خدا گرسنه نماند..🐤🐅
الان هم کدبانو هاحتی استخوانها را دور نمی ریزند تا غذای سگهای ولگرد شود..
شاید باهمین رازها بود که رشد اقتصادی اتفاق افتاد.
😇الان هم راحت میشود اسراف نکرد.🙃
یادمان نرود برای شاکربودن قدم اول اسراف نکردن حتی در کمترین ابعاد است.😊
کدبانو باشیم😇.
#سبک_زندگی_مهدوی
#اسراف
#بانوانه
@zedbanoo
بسم الله
در سونوگرافی، وقتی دستیار دکتر به من بسته ای از هدایای کودک میدهد, طوریکه یکیدو نفر کناری بشنوند،با لبخند میگویم دستشان درد نکند ،چهارتاپوشک هم خوب است.
زنی آنطرفتر میگوید:«وسط این گرانی فقط بیست میلیون برای خود تولد بچه کنار بگذاری تا بتوانی فرزند بیاوری؛ هی هم میگویند:« بچه بیاورید.»
خندهام میگیرد، میگویم: «والا ما بیست تومن برای هیچ کدام کنار نذاشتیم، حالا یکی دوتومن شاید...»
بعد زن لیست میکند ومن تازه میفهمم مشکل از کجاست؟!
از خرج زایمان در بیمارستانهای لاکچری تا سیسمونیهای چشم دربیار.
وبعد هم که خدابخواهد و بچه بهسلامتی دراین دنیا،قدمرنجه کند،
از وقتی خودش را میشناسد، پرستار ومربی وکلاس ومهد وتازه اینها خوب است،
بعد کار به تبلت و و ماشینها وفصلی یک جفت کفش خریدن و خریدهای عید نالازم و...اینها میرسد که الحق والانصاف، هرکدام روضهای جدا گانه دارد.
الغرض، نشستم حساب کتاب کردم و تازه دستم آمد چه کارها باید میکردیم ونکردیم که خداراشکر نکردیم.
چون ظاهراً بااین وضع اجتماع، هرقدر هم بخواهیم بدوییم، به جایی نمیرسیم. پس همان نسوزاندن انرژی بهتر است.
و اساسا مگر بچه چی حالیاش، است از خیلی خرجها که برایش میشود؟
گیریم سیسمونی تا چندسال و برای هرچند فرزند استفاده میشود.
اصلا مگر پدرو مادرها چندتا بچه میآورند؟
بعدهم ،مخارجی مثل تبلت و مهد کودک واینها، هرکدام چارهای دارد به عنوان مثال غیر ازاین ایام کرونا که خداوند باعث و بانیش را لعنت کند، تبلت به چه کار میآید؟ آن هم برای کودک بی سواد؛ جز اینکه سطح هوشی اورا به خطرمی اندازد و به سلولهای چشمش آسیب جدی میزند.
جدا از اینها نوعی اعتیاد میآورد که چه بسا بعداز سالها دیگرانی همچون همسر خوشبخت باید چوبش را بخورند.
تازه اگر قضایایی مثل بدخلقی، و حرف نشنوی و بیشفعالی را در نظر نگیریم.
یا مثلا مهد کودک بنده به عینه دیدهام در خانواده های که ازدواج وفرزند آوری سر وقت انجام شده، و فرزندآوری به تعدد صورت گرفته، هیچ نیازی به مهد کودک نیست، چرا که فرزند در خانواده وجمع فامیل، احساس نیاز به گروه همین وسالش اشباع (با تکیه بر حلقی بودن تلفظ عین)، میشود و هم مهارتهای جمعی را به وفور میآموزد.
تازه علاوه برآن به جا اینکه کودک نوپا را بفرستی زیر دست مربی مهدی که با این بند و بساط بیست سی، معلوم نیست چه چیز به فرزند بیاموزند. واصلا خود مربی چه بارش باشد که بخواهد بیاموزد؟!! (با پوزش از مربیان خوب مهدها)
تازه در بهترین حالت این سوال پیش می آید که هزینه اش چقدر میشود و اصلا چه کسی از عهدهی مخارج مهدهای خصوصی که متاسفانه مانند همان مدارس خصوصی، کیفیت بالاتری از دولتیها دارند؛ بر میآید آن هم باقیمت شانهی تخم مرغ، چهل وپنجی و روغن فلان تومانی...
تازه از همه اینها که بگذریم وارد مبحث شیرین جشن تولدهای سالیانه، میشویم که خوب نشویم برای خودمان وقلبمان وحتی جیبمان بهتر است.
متاسفانه در شرایط کنونی پدر و مادرها ترجیح میدهند یا هزینههای گزاف از تولد بچه ی جدید جلوگیری کنند تا بتوانند برای تک فرزندشان تولد های لاکچری بگیرند.
تولدهایی که مواد مصرفی در آنها به اندازه شام عروسی خودشان، خرج برداشته.
واصلا کشی نیست بیاید به این زن شوهر خام که الهی در مشعل زندگی به سلامتی،که نه چندان خشن، پخته شوند، حالی کند که خب آخر چرا؟
که گفته است وقتی چیزی را اصلا کسی نمیداند به بازار آمده برای تولد فرزندت بخری تا علاوه بر بالابردن سطح توقع کودکت، چشم سایر کودکان اقوام و عشیره را از حدقه خارج کنی؟
واصلا گیرم امثال تو بازی چه و چه، و ماشین شارژی واینها خریدی، خب سالهای بعد ترش را چه میکنی؟
خب طبیعی است وقتی برای کودکی که هر را ازبر، تشخیص نمیدهد ، ماشین و موتور شارژی و هزار و یک اسباب بازی تهیه میکنی،
نامرد است اگر درسن جوانی ازت موتور وخانه و ماشین، نخواهد.
خوب بهقول حکما وعقلا، سری را که درد نمیکند،دستمال نمیبندند.
و به قول خودمان، مگر مجبوری یا عقلت کم است.
سخن در این باب بسیار است لکن وقت اندک و زمان خواب مانزدیک ...
اما بهحکم درخانه اگر کس است یک حرف بس است، لب فرو میبندیم والباقی را به شخص شخیص مخاطب، واگذار میکنیم.
#طنز
#اسراف
#فرزند_آوری
@zedbanoo
❤️تصویری جالب از انجام تکلیف فرزند رهبر معظم انقلاب روی پاکت میوه
♦️در شرح ماجرای این تصویر که به تازگی منتشر شده آمده است: استاد دبستان علوی از شاگرادانش می خواهد که مقوایی برا رسم تهیه کنند، با توجه به وضعیت ایام جنگ و کمبود اقلام، مقوا هم به راحتی پیدا نمی شد.
♦️ رهبر معظم انقلاب ( رییس جمهور وقت) پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلنی برای خرید میوه و اقلام استفاده می شده را و برای انجام رسم به فرزند خود می دهد این جمله را خطاب به معلم روی آن مینویسند:
♦️«آقای آموزگار محترم! -مقوا نداشتیم ، من به میثم و دیگر بچه ها گفته ام از این کاغذ ها که باید دور ریخته می شد استفاده کنند . لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. امضا»
📝حسین اقبالی
#سبک_زندگی
#اسراف
@zedbanoo
بسم الله
«تکه نانی از بهشت»
تکه نانی روی زمین افتاده، گوشه ای ازان خاکی شده یاد آن لطیفه می افتم که فوتش میکنم تا میکروبهایش، سرد شود.
بین خوردن و نخوردنش مردد شده ام.
حالا خودم هیچ. این اقوام با کلاس مان که مرا ببینند در این حال، با خودشان خواهند گفت:«وای چه کثیف!
چه بی کلاس! همین طوری میخورد که چاق است دیگر».
من اتفاقا گشنه هم نیستم اما میدانم نان که اینجا بیفتد، این یعنی دقایقی بعد کسی می آید ونان را دور خواهد انداخت.
پس اقتدا میکنم به غلام امام حسین علیه السلام.
وقتی ایشان نانی را از زمین برداشتند وبرای قضای حاجت رفتند، و وقتی برگشتند، غلام آن تکه نان را خورده بود، وامام وقتی دانستند، غلام را در راه خدا آزاد کردند.
تمام شد،تصمیمم را گرفتم:«مولایم! میشود مرا هم آزاد کنید از هرآنچه نمیگذارد باشما باشم»
عجب نان خوشمزه ای است، مزهی بهشت میدهد.
#سبک_زندگی
#اسراف
@zedbanoo
وقتی کالوینیسم، به میانهی میدان آمد، باورش سخت بود که مردمی که روزی براساس ارزش ساده زیستی و«من خودم میتوانم» و نباید دایم خرید و پوشید، زندگی میکردند، یک روز به این باور برسند که «راز لذت بردن از زندگی، خرید پی در پی، تیپهای جدید، شروع به کشتن در چرخ دوار مد نمودن و مصرف دایمی وپی در پی اجناس مصرفی است
اما دیری نپایید که این اتفاق افتاد
جوامعی که براساس ارزشهایمذهبی و سنتی، کممصرف بودند، تبدیل شدند به جوامع پر مصرف جدید.
سوال اینجاست چرا وچگونه؟
اگرچه کالوینیسم یک مکتب فکری و اعتقادی است اما خود، برآیند بازی کثیف تفکر سرمایه داری و نولبرالیسمی است.زیرا با گذشت زمان و کمبود تقاضا، سرمایه داران به اندیشه پرداختند که چگونه باید پول بیشتری به جیب بزنند اما سبک زندگی مردم در سراسر دنیا، اجازهی سود بیشتر به آنها نمیداد پس آنها به فکر ایجاد نیاز در اذهان مردم افتادند.
جوامع جهانی بهخاطر فشارهای جنگهای جهانی اول ودوم وجامعه ایرانی بهخاطر ارزشهایی که در سنت ایران حاکم بود ونیز مذهبی که اجازهٔ اسراف به آنها نمیداد، مصرف کنندگان خوبی برای کالاهای سرمایه گذاران بزرگ نبودند.
در نتیجه باید سیستم فرهنگی و تفکر آنها تغییر پیدا میکرد تا هرروز پول بیشتر به جیب آنها برود.
کار از دگرگونی ارزشها در باور وافکار عمومی کار و گفتمانسازی، شروع شد تا وسوسههای دایمی خرید برای کالاهای لوکس و نو به نو و صحه گذاشتن بر چشم وهم چشمی وتجمل، کار پیش رفت.
کم کم شعلهی این آتش بازی، به جایی رسید که در ایران اسلامی بعد ازسالهای جنگ وبه اسم سازندگی درسال ۱۳۶۸، خطیب نمازجمعهی آن روزها، از مردم ومسیولین خواست تا فکری به حال زیبا سازی شهرهاو سازمانها کنند و رسماً آنها را به تجمل دعوت کرد. درآن روزها این حدیث بر سرزبانها افتاده بود:«ان الله جمیل ویحب الجمال؛ خداوند زیباست وزیبای را دوست دارد»
کاربه جایی رسید که سال بهسال در نظام اسلامی واردات کالاهای لوکس بیشتر شد تا حدود سال های ۹۴ و ۹۷، که برخی کالاها به مناسبت نامگذاری آن سالها، حذف شدند.
درحال حاضر میزان واردات کالاهای لوکس به
میلیارد تومان رسیده است.
نکتهٔ کلیدی این است که نفس واردات کالاهای لوکس وغیر ضرور ازتفکر لیبرالیستی، نشأت میگیرد.
چنین شد که ارزشها عوض شد. پیامهای بازرگانی به کمک آمدند و مردم با خواندن حدیث بالا ووجوب دیدهشدن نعمت بر صاحب نعمت، روز به روز بیشتر در شیپور تجمل دمیدند.
کار به جاهای باریک کشید، به جایی که حالا ایستاده ایم، تبلیغات روز افزون لوازم تحملی، جابجایی ارزشهای مالی به طوری که مقروض بودن و خرید قسطی، طبیعی نمایی شد.
خرید گاه به گاه ودر مواقع لزوم وسایل خانه، تبدیل به خرید برای زیبایی بیشتر وعقب نماندن از مسابقهی تجمل شد و رسانه های جمعی با دریافت مبالغی به تبلیغ برای کالاهای لوکس ورنگارنک ، پرداختند و گاهی در بیلبوردهای تبلیغاتی، رسما دعوت به تغییر لوازم و نو خریدن حتی اقساطی میکنند.
البته اگر تمام جامعه، متوازن رشد اقتصادی داشته باشند و مرز اسراف، پررنگ باشد، شاید بتوان بر برخی معضلات چشم بست ولی نه وقتی کسانی در همین جامعه زندگی میکنند که قادر به رفع نیازهای اولیهشان، نیستند و حدود ۲۵ درصد حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ وجود دارد.
اما چاره دعوت مردم به نخریدن ونخوردن ونپوشیدن نیست.
شاید باید نگاه دوباره ای به بعد فرهنگی جامعه داشته باشیم.
ارزشهای اسلامی وسنتی را زنده کنیم.
به زنانمان بیاموزیم در این بازی کثیف، لااقل بازی نخورند هوشیارانه بازی کنند تا بتوانند برای آینده، نسلی هوشمند و نه تنها مصرف کننده، بار بیاورند.دربارهی بازی نظام لبیرالیستی، روشنگری کنیم.
والبته لااقل در زندگی فردی و خانوادگی خودمان، برمیخ #اسراف نکوبیم.
#تجمل
@zedbanoo
بسم الله
«تکه نانی از بهشت»
تکه نانی روی زمین افتاده، گوشه ای ازان خاکی شده یاد آن لطیفه می افتم که فوتش میکنم تا میکروبهایش، سرد شود.
بین خوردن و نخوردنش مردد شده ام.
حالا خودم هیچ. این اقوام با کلاس مان که مرا ببینند در این حال، با خودشان خواهند گفت:«وای چه کثیف!
چه بی کلاس! همین طوری میخورد که چاق است دیگر».
من اتفاقا گشنه هم نیستم اما میدانم نان که اینجا بیفتد، این یعنی دقایقی بعد کسی می آید ونان را دور خواهد انداخت.
پس اقتدا میکنم به غلام امام حسین علیه السلام.
وقتی ایشان نانی را از زمین برداشتند و برای قضای حاجت رفتند، و وقتی برگشتند، غلام آن تکه نان را خورده بود، و امام وقتی دانستند، غلام را در راه خدا آزاد کردند.
تمام شد، تصمیمم را گرفتم:«مولایم! میشود مرا هم آزاد کنید از هرآنچه نمیگذارد باشما باشم»
عجب نان خوشمزه ای است، مزهی بهشت میدهد.
#سبک_زندگی
#اسراف
@zedbanoo