بسم الله
«بهانه»
دخترک نشسته بود وناامیدی دست زیرچانه گرفته بود
مادرش که سراغش را گرفت،گفت :مامان بلد نیستم. هرکار میکنم نقاشی فاطمه از من قشنگتره.
مادر دستشو گرفت؛مدادرنگی هارو دستش داد وبا مهربانی گفت:«خانوم خانوما فاطمه کلاس رفته، درضمن یک سال ازما بزرکترع، طبیعیه که بهتر بکشه .شمام وقتی چندبار تمرین کنی و یکمی بزرگتر شی مطمین باش مثل فاطمه میتونی قشنگ بکشی..»
دختر لبخندی زد و دوباره تلاش کرد. سخت بود ولی خودشو رسوند آنقدر تلاش کرد تا تونست نمایشگاه نقاشی بزنه.
...
یک مملکتی هم بود سالها پیش، دستش ازهمه جا کوتاه بود. نه میتونست سلاح وابزار دفاعی بخره ونه حتی اگر میتوانست، از کوه تحریم ها میتونست بالا بره
جوری که مجبور شدن موشکهایی که ازسمت دشمن به جبهه،اصابت میکرد رو، مهندسی معکوس کنند تا بتوانند بفهمند اون تو چهخبره.
اما ناامید نشدن اونقدر به این تلاش ادامه دادن واونقدر پای این هدف جون وجوون دادن و ایستادگی کردن،
که بعد چهل سال، رگبار موشکی ساختن..
رگباری که فقط نحوه ی خشاب گذاریش برای ترسوندن بزدلان کافیه.
رگباری که روی هرموشکش، نوشته شده:«خدا میزند اگرچه دست، دست توست»
حالا کجان اونایی که همیشه میخوان دست به سینه بشینن وتناشگر بشان یا کری دشمنان رو نگاه کنن وخوف کنن.
اینجا ایرانه...
هربار خواستیم تونستیم پشت دشمنو بهخاک بمالیم...
هرکس ترسو هست بایدن و ترامپ بهونه نکنه...
بهقول اون شهید:«راه ما مشخصه هرکس با ماست بسم الله و هرکس نیست پس خداحافظ..»
#غیرت
#بایدن
@zedbanoo