بسم الله
«دارمکافات»
زن بارها باردارشده بود وهربار، به ثمر نرسیده بود، اما همهیاقوام همسرش، اورا محکوم به دروغ میکردند.
بعدها حتی وقتی پسردارشد، اما بعد از پسرش، چند دختر آورد، بازهم ول کن نبودند.هرکس با زبان تلخی به او سرکوفت میزد.
کار به جایی رسید که پس ازتولد سومین دخترش آن هم بعد ازپسر، یکی از اقوام که به دیدنش آمده بود، با مشتی برسینه اش میکوبید ومیگفت:«آه ازبخت سیاه تو!»
زن اما،سالها تحمل کرد. به بهترین شکلی که می توانست پسر و دخترانش را تربیت کرد.
آنها که بارها اورا بازبانشان رنجانده بودند، هرکدام فرزندانی آوردند که در مرحله ای، از زندگی متوقف شدند. وهمواره، گرفتاری ای درازدواج وتحصیل فرزندانشان بود که سالها به صرف داشتنشان، افتخار میکردند وسرکوفتش رابه او میزدند. آنها پسرهای فراوان ودخترانی کم داشتند. وازنمه ی آنها چهارنوه.
اما زن از پنج فرزند قریب بیست نوه.
هرگز فکرش را نمیکرد پاداش صبر او، درمقابل سرزنشها، نسلی باشد که همه صحیح وسالم واگرچه خرامان خرامان، اما درمسیرحق قدم بردارند.
سی سال از آن روزها، میگذشت وخدا میخواست نسلی به او بدهد که برکت داشته باشد ولی سهم کسانی که بارها و بارها قلبش را نشانه رفته بودند، حسرت وآه از خوشبختی زنی بود که بارها در جوانیش، اورا آزرده بودند.
واینها همه تازه ,دنیا بود. دنیایی که دار مکافات است.
#تربیت
#برکت_نسل
#زخم_زبان
@zedbanoo