#السلام_علیک_بنت_رسول_الله_س
بینِ دیوار و در و آتش...نه من،_حیدر شکست؛
تکیه ام بعد از پدر، شیر و یلِ خیبر شکست؛
دیده بودم وقتِ تنهایی مناجاتش ولی،
اشک وغم در اَلشِّفاهایِ علی، منبر شکست؛
با قدی خم پا شدم شاید علی دل خوش شود،
آهِ ناگاهم چو میخی سینه یِ همسر شکست؛
هر شب از این درد چادر می گزم تا نشنود،
در خفا نالیدن امّا قامتم دیگر شکست؛
شانه را تا خواستم بر مویِ زینب جان کشم،
دست ِ من لرزید و ذوقِ دیده یِ دختر شکست؛
تا حسن لبخندِ بی جانم به چشمانش نشست،
خوب دیدم از غمِ او هیبتِ محشر شکست؛
حرف دارم پیرِ صد بغضم ولی امشب حسین،
اشکِ پنهانش سخن در حنجرِ کوثر شکست؛
جز فرج ذکری دگر گویا نمیگنجد به لب،
العجل هایم خدا غم نامه یِ مضطر شکست؛
گفته باشم یک نفس بعد از منت تنها نمان،
چون که از سنِّ کمِ دختر ببین مادر شکست؛
آب و جارو میزنم...امشب پدر مهمانِ ماست،
بغض خاموشش_علی, از این خبر آخر شکست؛
#مهدیه_گودرزی
۷#بهمن۹۸
@mahdiyegoodarzi
۲۳۲