بسم الله «تمام شد.» 🍭امروز هم تمام شد مثل تمام سالهای دیگر عمرم عین همین 32 سال. تولد ادمیزاد موضوع جالبی است با همه‌ی شگفتی‌های موقع تولدش. 🍭هرسال بعضی شمع فوت می‌کنند چون آن شمع یعنی این همه سال تمام شد و این جشن ندارد. اما اگربخاطر بزرگ شدن فکر باشد یا کش امدن ممتد قد روح در کشاکش روزگار، شاید بسی جای شادمانی وجشن داشته باشد. 🍭من، همه‌روزهای تولد با خودم به دو چیز فکر می‌کنم، اینکه چه گیرم آمده است؟ از آن روز که خودم را یافتم، تا حالا چه کرده‌ام؟ 😐اینکه بزرگترین هیولایی که تمام این سالها باید با آن دست وپنجه نرم می‌کردم و نکردم یا کردم وشکست خوردم، چه بوده است؟ 🍭و اینکه حالا تولدانه، خدا به من چه خواهم داد. شاخکهایم را، حلقه های احساسم را فعال میکنم تاببینم. مثلا دوسال قبل خدا به من، دخترم را کادو داد. دختری که اگرچه چندروز اول یا شاید چندماه، گاهی به خدا می‌گفتم: دختربازهم ـ. 🍭ولی حالا لحظه به لحظه عاشقترش می‌شوم وگمانم این است که خدا او را برای تمام لحظه‌های ناراحتی و ناامیدیم به من داده است تا چشم در چشمش بدوزم وعاشقانه لمسش کنم و ببینم خدا در بچه بیشتر و بعدی چه برکتهایی قرار داده. دختری که برکت است و کسی چه میداند شاید بتواند کوثری، زمینی نیز باشد. 🍭اماهیولایم همیشه ترس از داشتن بخل وحسد بوده. می‌دانم که خیلی تلاش کردم غبطه را جانشین کنم و بی امان در مبارزه با آن کوشیده‌ام. به خصوص وقتی دانستم ایت الله مرعشی نجفی، دلیل آن همه مورد عنایت خدا و اهل بیت، بودنش را، نبودن ذره‌ای بخل وحسادت به معنای اعم و اخصش دانسته.. 🔶اما امسال،هنوز منتظرم راستش را بخواهی. شاید برای خداوند،تولد من لحظه‌ی قد کشیدن من باشد هرسال و من هم بی امان منتظرآن لحظه‌ام هستم. بااین حساب، نهم خرداد تمام شد ولی هنوز تولد امسالم نرسیده. برایم دعا می‌کنی؟ #تولد #خرداد #تربیت #سبک_زندگی @zedbanoo

بسم الله «تمام شد.» 🍭امروز هم تمام شد مثل تمام سالهای دیگر عمرم عین همین 32 سال. تولد ادمیزاد موضوع جالبی است با همه‌ی شگفتی‌های موقع تولدش. 🍭هرسال بعضی شمع فوت می‌کنند چون آن شمع یعنی این همه سال تمام شد و این جشن ندارد. اما اگربخاطر بزرگ شدن فکر باشد یا کش امدن ممتد قد روح در کشاکش روزگار، شاید بسی جای شادمانی وجشن داشته باشد. 🍭من، همه‌روزهای تولد با خودم به دو چیز فکر می‌کنم، اینکه چه گیرم آمده است؟ از آن روز که خودم را یافتم، تا حالا چه کرده‌ام؟ 😐اینکه بزرگترین هیولایی که تمام این سالها باید با آن دست وپنجه نرم می‌کردم و نکردم یا کردم وشکست خوردم، چه بوده است؟ 🍭و اینکه حالا تولدانه، خدا به من چه خواهم داد. شاخکهایم را، حلقه های احساسم را فعال میکنم تاببینم. مثلا دوسال قبل خدا به من، دخترم را کادو داد. دختری که اگرچه چندروز اول یا شاید چندماه، گاهی به خدا می‌گفتم: دختربازهم ـ. 🍭ولی حالا لحظه به لحظه عاشقترش می‌شوم وگمانم این است که خدا او را برای تمام لحظه‌های ناراحتی و ناامیدیم به من داده است تا چشم در چشمش بدوزم وعاشقانه لمسش کنم و ببینم خدا در بچه بیشتر و بعدی چه برکتهایی قرار داده. دختری که برکت است و کسی چه میداند شاید بتواند کوثری، زمینی نیز باشد. 🍭اماهیولایم همیشه ترس از داشتن بخل وحسد بوده. می‌دانم که خیلی تلاش کردم غبطه را جانشین کنم و بی امان در مبارزه با آن کوشیده‌ام. به خصوص وقتی دانستم ایت الله مرعشی نجفی، دلیل آن همه مورد عنایت خدا و اهل بیت، بودنش را، نبودن ذره‌ای بخل وحسادت به معنای اعم و اخصش دانسته.. 🔶اما امسال،هنوز منتظرم راستش را بخواهی. شاید برای خداوند،تولد من لحظه‌ی قد کشیدن من باشد هرسال و من هم بی امان منتظرآن لحظه‌ام هستم. بااین حساب، نهم خرداد تمام شد ولی هنوز تولد امسالم نرسیده. برایم دعا می‌کنی؟ #تولد #خرداد #تربیت #سبک_زندگی @zedbanoo