بسم الله
رنج و لذت
برگ ها روی خاک نمناک جنگل ریخته اند. باد ملایمی میان تنه ی خشک و بی روح درختان میپیچد.خبری از خورشید نیست ابر ها جایش را پر کرده اند.زمین خود را برای زمستانی سخت آماده می کند.
دختری کوچک با چکمه های قرمزش روی برگ های زرد و نارنجی می پرد می پرد و از صدای خش خش برگ ها لذت می برد. دنیای شیرینی دارد. در دنیای او فقط لذت معنی داردان هم فقط لذت خودش.
مردی نسبتا مسن آن طرف روی نیمکت نشسته و سیگار می کشد. سیگار می کشد و از دودی که از بینی اش خارج می شود لذت می برد. اما او فقط لذت نمی برد از صدای خس خس سینه هایش مشخص است درد زیادی متحمل است.حدس میزنم اعصابش هم از این اعتیاد اشفته است ولی لذت کشیدن را به رنج ترک کردن ترجیح می دهد.
در آن سو سه یا چهار پسر حدودا دوازده ساله با لباس های خیس از آب رود خانه به خود می لرزند و می خندند. آنها از آب بازی در آب سرد لذت برده ان اما مشخص است از رنج سرما خوردگی و کتک پدر هایشان خبر ندارند.
لذت های این دنیا همه توامان با سختی هستند. مگر برای کودکی که درکی از سختی ندارد.انسان های عاقل در دنیا به دنبال لذت نمی روند بلکه تلاش می کنند توشه ای جمع کنند برای لذت ابدی.
#دخترم_نوشت
تفکر دختر۱۳ساله
@almohanaa