eitaa logo
باران نجاتی| محنـــــــ💝ـــا
2.6هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
9.2هزار ویدیو
522 فایل
زهرا(باران) هستم، متولد69 و مادر6بچه ادمین کانال محنا. اینجا در خدمت شما هستیم تا باهم توی حیات طیبه، شجره طیبه تربیت کنیم💗اینجا سلامت روان شما حرف اولو میزنه حرفای ما👇🏻 👫🏼همسرانه تربیت فرزند👩🏼‍🍼 زن و موفقیت🫵🏼🌱 شمابفرما @barannejat
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی علیه السلام : «ان الله لیمقت العبد یدخل علیه اللّص فی بیته فلا یحارب» «خداوند دشمن دارد بنده‎ای را که دزد وارد خانه‎اش شود و با او نستیزد»  برادران عزیز و.... گرچه دورادور از اوضاع اسفناک و بی بند و بار مطلع بودیم اما جریان آنچنان به ما وارد کرد که از خواب و خوراک افتاده ایم! بیایید با هم را ورق بزنیم به برویم روزهای ابتدایی انقلاب بود که امام دستور برای بانوان کارمند را صادر کردند و این حرکت امام به قول امروزی ها چقدر برای نظام درست کرد! حضرات مسئولین آیا با خود اندیشیده اید که اگر ، به جای شما می بود در مورد فضای مجازی چه می کرد؟! مثل شما برای جلوگیری از هزینه سازی برای نظام، دوقطبی شدن جامعه و... زبان در کام فرو میبرد یا....؟؟ مشی شما در مواجهه با منکرات فضای مجازی چقدر با گفتمان خمینی کبیرانطباق دارد؟! چندین بار فقط از اول همین سال رهبر فرزانه مان در مورد فضای مجازی صحبت کردند. آیا مخاطب امام خامنه ای دولت و آقای جهرمی بود یا شما بزرگواران؟! امام خامنه ای در سخنرانی اول سال خود فرمودند برای فضای مجازی راهکار کوتاه و میان مدت تبیین کنید. در دهمین ماه سال هستیم، راهکارهای کوتاه و میان مدت شما بزرگوارن چیست؟! ! به شدددت نگران! نگران خودمان،فرزندانمان و از همه بیشتر انقلاب عزیزمان! باور کنیم دزد درون منازل ماست و اگر کاری نکنیم.....! یاعلی 👤ساکن بهشت ✅ کانال در سروش، ایتا و بله @phonemotalebe
🌱«بارِ امانت» ✍به قلم طیبه فرید برادرم که رکاب زدن یاد گرفت بابام چرخ های کمکی عقب دوچرخه اش را باز کرد.‌ روزهای اول لت و لو می رفت. می خورد زمین و سر کاسه زانویش زخم‌ و زیل می شد اما فهمیده بود عقبگردی در کار نیست و این راه را هر جوری شده باید برود وگرنه باید عطای دوچرخه را به لقایش ببخشد. این خاطره یک گوشه از ذهنم مانده بود. خاطره های کوچک عادت دارند یک روز و سر یک بزنگاهی که احتمالش را نمی دهی سرباز کنند. داشتیم آماده جشن می شدیم. من با دست های خودم کلوچه های بهار نارنج را به عشق آقاجان امیرالمومنین چیدم توی جعبه های فلزی. عیدی نوه ها را کادو گرفتم. برای پسرها ماشین و برای دخترها ماگِ گنجشک دار. داشتم محتوا آماده می کردم که از واقعیت های غدیر برایشان بگویم. که عیدمان از لفظ عبور کند و به معنای غدیر برسد. از خوشحالی تند تند رکاب می زدم. توی بیشتر خانه های ایرانی همین اتفاق داشت می افتاد! اما اراده خدا با اراده ما فرق داشت. بدون اینکه خودمان بفهمیم وقتش رسیده بود که چرخ های کمکی مان باز شود. همه آدم های عاقل دنیا به قهرمان های ملی شان عشق دارند. تعلق خاطر دارند. پشت گرمند... بدون اینکه فهمیده باشیم وقتش رسیده بود!خدا سحر صبح جمعه چرخ های کمکی مان را باز کرد و گفت حالا رکاب بزن ، رکاب بزن.... اذان صبح عید که بلند شد جای خالی آدم هایی که محبتشان به دل و جگرم چسبیده بود درد می کرد اما من با آدم دیروز فرق داشتم. آدم گاهی ظرف چند ساعت قد می کشد! سحر داغ می نشانند توی دلش اما شب از هیجان حماسه پاهایش روی زمین بند نمی شود. ما به خودمان باشد می خواهیم الی الابد با کمکی رکاب بزنیم ، اما خدا بار امانت را می خواهد بگذارد پشت دوچرخه هایمان. تمثیل ها و خاطره ها نشانه اند که ما سوء تفاهم مان نشود؛ که «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم». https://eitaa.com/tayebefarid @almohanaa