eitaa logo
باران نجاتی| محنـــــــ💝ـــا
2.7هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
521 فایل
زهرا(باران) هستم، متولد69 و مادر6بچه ادمین کانال محنا. اینجا در خدمت شما هستیم تا باهم توی حیات طیبه، شجره طیبه تربیت کنیم💗اینجا سلامت روان شما حرف اولو میزنه حرفای ما👇🏻 👫🏼همسرانه تربیت فرزند👩🏼‍🍼 زن و موفقیت🫵🏼🌱 شمابفرما @barannejat
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله. «شیطان نباشیم» برای کاری، توفیق شد و زندگینامه‌ی شهید عباس ورامینی را خواندم. البته بخشیش را. شخصیت بالابلند خوش تیپ، تیپ اروپایی، از آن تیپ‌ها که میشد خیلی چیزها و کس ها شود حتی همان زمان انقلاب هم. اما آنقدر بصیر بود که حتی برای ارتشی شدن در زمان ارتش شاه، می گفت؛_من به این نظام خدمت نمی کنم. همین آدم بعد از انقلاب، سه روز سه روز در شیفت می ماند سرخیابان فلسطین. و وقتی مادرش می گفت:_مادر گناه داری،اذیت می‌شوی! می گفت:_این بیداریها، این نگهبانی‌ها برای این نظام،مثل نمازشب عبادت است. قد من که به تعریف ازشهدا نمی‌رسد.باورم هم این است که اعضای کانال، خودشان شهید شناسند. اما اولا خالی از لطف نیست این حرفها از شهیدی که در ماجرای تسخیر لانه‌ی جاسوسی، از فعالین بوده، برای این روزها که حرف شهدای امنیت است، ثانیا، همین امروز در جهان ارا،مصاحبه با خانواده ی یکی ازشهدای امنیت را دیدم، فرزندش، شاید ده ساله بود وتصویر لبخندش وقتی از آخرین روز بودن با پدر می گفت،توی ذهنم ماندگار شد. اما غرض، درزندگینامه‌ی شهید ورامینی، آمده بود که جایی،در گرماگرم زندگی، وقتی صاحبخانه ، جوابش می‌کند، وقتی زنش با یک بچه ی کوچک‌چندماهه، در شهر مانده و او برای چندمین بار قرار است به جبهه برود، مادرش جلویش را می‌گیرد و می‌گوید:_نمی‌گذارم بری. اول خونه زندگیتو درست کن. زنت چه گناهی کرده! (همین حرفها که همه‌مان هرکس،بهش اعتقاد نداشته باشد را محکوم به تعصب و زیاده‌روی و تندروی،می‌کنیم) 🤔و فکر می‌کنید واکنش او چه بود؟ راستش خودم را که جای مادرش، زنش یا حتی خودش می‌گذارم، مثل همین حالا گیج می‌زنم؛ یعنی خدا راضی تر است به چه؟ یعنی درست است آدم زن و بچه اش را سختی بدهد؟ یعینی نمی‌شود آدم یک شغل ساده تر داشته باشد .نمی‌شود همه چیز سرجایش باشد؟!! اما خب شهید است دیگر. از آن شهیدها که ثمره ی عمری اخلاص و خودسازیشان را می‌چشند. پس می‌رود سراغ طاقچه؛ دست می‌برد لای قرآن و در کمال احترام، قرآن را مقابل مادر باز می‌کند و می‌خواند؛_ مبادا زنان و فرزندانتان و عزیزانتان، مانع جهاد شما در راه خدا شوند. قرآن را می‌بندد. مادر ساکت است. همسرش هم. راهی می‌شود. من به امروز خودم و ما، نگاه می‌کنم و می‌گویم؛ مردش نیستم. می‌گویم ؛وقتی می‌دانی باید برای دینت و دین فرزندت، هجرت کنی و نمی‌کنی، یعنی آیه قرآن را زیرپا گذاشته‌ای! وقتی می‌دانی باید سختی بکشی و در این راه حتی از عزیزانت، جدا شوی، خب این تازه عمل به نص قرآن است. این حد مسلمانی است. نه هنرخاصی. من می‌بینم و می ترسم به عنوان یک زن، مانع از جهاد همسرم، در راه خدا نباشم. و می‌دانم شیطان در کمینم است،هربار که به خاطر منفعت طلبی و راحت طلبی، فرزندانم را بهانه می‌کنم و مانع می‌شوم از هجرت به شهری کم امکانات تر، مانع می‌شوم از ساعات بیشتر خدمتش، مانع می‌شوم از اینکه مبلغی را به نیازمند کمک کند یا برای مساوات، قراردهد، پس بدون شک مانع جهادش شده‌ام. پس بدون شک شیطانش بوده‌ام. پس بدون شک همراه آسمانی برایش نبوده‌ام. وبه خدا پناه می‌برم از چنین بودن.‌. نقش خودمان را در زندگیهایمان، پیدا کنیم. همین! @Zedbanoo
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمو موتور گازیتو اینجا نبند! فرمانده تیپ داره میاد! 🔸یه انیمیشن زیبا از شهیدی که بهش میگفتن اوس عبدالحسین و از این مخاطبا که قلب ادمو اکلیلی میکنن ❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید مطمئن باشید شهید کم نمیزاره😍 زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست! http://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمانی که خبر شهادت پسرم را دادند، سجده شکر کردم/ هر جای کشور که سیل می‌آمد یا اتفاقی رخ می‌داد دانیال برای کمک می‌رفت مادر شهید دانیال رضازاده : دانیال با پس‌اندازش من را به کربلا فرستاد تا برای شهادتش دعا کنم. اگر همین الان هم دانیال زنده شود باز هم همین دعا را می‌کنم چون پسرم به آرزویش رسید. به پسرم گفتم تو تنها فرزند من هستی و کمتر اردو جهادی برو، دانیال اما گفت راهش را انتخاب کرده است و در دفاع مقدس مادرانی بوده‌اند که تنها فرزندشان شهید شده‌اند و من با آن‌ها تفاوتی ندارم. @BisimchiMedia @almohanaa
39.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡|گنجینه فوق العاده دفاع مقدس در اردکان یزد 🔹نظر حجت الاسلام راجی در رابطه با این نمایشگاه:«به وجد آمدم» ❇️آشنایی و تماس با گنجینه شهادت: www.ganjine-420.ir @Ganjinemedia 🔗منبع انتقال پیام👇 اندیشکده راهبردی سعداء @soada_ir 🔻کانال "عصر جهاد" در فضای مجازی 🆔️https://eitaa.com/asr_jahad 🆔️https://ble.ir/asr_jahad @almohanaa
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من فاطمه‌ام، دختر الیاس، جان‌نثار حضرت ولی‌عصر (عج)، سرباز امام خامنه‌ای ✨مرثیه‌خوانی شیردختر شهید مدافع حرم الیاس چگینی در مراسم استقبال از پدرش در قزوین گروه مردمی و دانشجویی «مثل هانیه» @almohanaa
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کشف پیکر مطهر شهیدی در جزیره مجنون؛ امروز ۲۷ آذرماه 💠 پاسخ فرمانده تفحص به توییت یکی از خبرنگاران کشور عزیزمان را در این کلیپ ببینید @almohanaa
روزی که آیت ا‌..جوادی آملی خاک بر سر خود ریخت..‌‌ هنگام دفاع مقدس آیت‌الله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله از سوی عراقی‌ها می‌بارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید. هنگامی که آیت‌الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می‌رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد. آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت‌الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می‌روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می‌توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است. نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت. دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان بروند جلو و با عراقی‌ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت‌الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه‌ای آوردند. آیت‌الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته. آیت‌الله جوادی آملی کنار جنازه‌اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟! من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست... ❇️محنا؛ مهنایتان❇️ https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
باران نجاتی| محنـــــــ💝ـــا
به شرفمون قسم.. فراموشت نخواهیم کرد، نه تلاشهایت، نه مظلومیتت را و نه جان دادن غریبانه و شهادت اربا اربایت پشت کوه ها.. برای همیشه از ارسباران، کینه به دل گرفتیم.. 💕اللـّهم صــــــلّ علی محمّد و ال محمـّــــــد💕 محنا؛مهنایتان👇 https://eitaa.com/joinchat/1692008458Ce01f99cefb
بسم الله ازبادیگاردی هایده تا فرمانده گردانی آدم خورها وقتی از بین همه کتابهای شهدا، خواستم انتخابش کنم، با خودم گفتم:«اگر هم امیدی به شهادت بشود داشته باشی، یحتمل حر انقلاب و جنگ برایت کاری بکند»..اما هر برگه‌ای که بیشتر خواندم، ناامیدتر شدم. حرشان هم فرق میکرده. شاهرخ خان ما ایرانیها، خانی بوده در هیبت و عظمت هم جسمی، هم روحی. از همان بچگی، احترام مادرش را داشته و زیربارظلم نرفته، آزاده مردی بوده برای خودش. نگهبان حق مردم بوده در کاباذه اما زیر ننگ پول قماربازی نرفته. وسط عربده کشی‌های مستانه‌اش هم، فحشهایش را نثار پهلوی میکرده. وقتی زنی را دیده که چادری بوده و به خاطر درآمد حاضر به کار در کاباره شده، برده برایش خانه اجاره کرده و خرج خودش و فرزندش را گردن گرفته و جالب است برای چیزی تره خرد کرده که حالا بعد چهل سال، کمتر کسی تحویلش میگیرد. به زن گفته:«برو بچه‌ات را تربیت کن، خرجش بامن» حرمت عاشورا و نماز و روزه را جوری نگهداشته که وقت وقتش، دستگیرش باشد. جبهه که رفته، ان قدر شجاعت در ترساندن دشمن از خودش نشان داده که اسم گردانش شده ادم خورها. چرایش را از کتاب بخوانید، خوشتر است اما اجمالا زبان کله پاچه را گرفته و به سربازان گفته این زبان رییستان است، بخوریدش. انها که حسابی ترسیده‌اند، رهایشان کرده تا خبر غولتشن بودن و شجاعت ایرانیها، عراق را پر کند و برای سرش جایزه هزاران دیناری کنار بگذارند. ادامه دارد.. @almohanaa
همسر شهید نقل می‌کند: شبی که فردایش قرار بود برود جبهه با هم رفتیم خانه تک تک فامیل‌ها از همه حلالیت طلبید، دستِ آخر هم بُردمان حرم خدمت امام رضا (ع) خودش یکی یکی بچه‌ها را بُرد دور ضریح طواف داد ؛ از حرم که آمدیم بیرون گفت: « امشب سفارشتون رو به آقا امام رضا (ع) کردم، به آقا گفتم من دارم میرم جبهه شما به بچه‌ های من سری بزنید گفتم بیان از شما خبر بگیرن اگه یک وقتی کاری داشتید برید و کارتون رو به امام رضا (ع) بگید من شما رو سپردم دستِ امام رضا (ع)». "شهید عبدالحسین برونسی"♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @kooche_shohadaa @almohanaa