eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
479 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
34.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | بیانات مهم صبح امروز رهبر انقلاب درباره عملیات افتخارآمیز جوانان شجاع فلسطینی و ضربه‌کاری به رژیم صهیونسیتی، در دانشگاه افسری امام علی علیه‌السلام 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir @almohanaa
14020717 طوفان الاقصی.mp3
9.36M
سخنان بسیار مهم و طوفانی حاج آقا عباس ولدی دربارۀ عملیات به نظرم گوش دادن به این فایل رو به فردا واگذار نکنید. همین امروز گوش کنید. با انتشار این فایل در روشنگری مردم عزیزمون سهیم باشید. @almohanaa
فریادهای_شهیدمطهری_درباره_فلسطین.mp3
4.87M
🔊 نسخه کامل نطق تاریخی استاد مطهری در دفاع از مظلومیت مردم فلسطین (عاشورای ۱۳۴۸ شمسی) ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 @almohanaa eitaa.com/motahari_ir
بسم‌الله ابوعامر و سلیمه روی لباس سلیمه، خون ریخته بود. اشکهایش اول آمدند اما بعد خشک شدند و سیاه سیاه روی صورت دودزده‌اش نشستند. هنوز مبهوت دستهای کوچک فرزندش را درمیان دستش گرفته بود. دیگر نایی برای فریاد نداشت. برای چه کسی فریاد میزد. دوربینهایی که شبیه آدم خوارها از همه فلاکنش عکس میگرفتند یا آدمهایی که قرار بود با تصاویر این دوربین‌ها، به دادش برسند. به داد تمام زنهایی مثل او به داد همه کودکانی که حالا چندرپز بود نه آب داشتند نه غذا. اما به جز تظاهرات، خبری نبود. برای چه کسی داد میزد؟ برای همسرش که مبهوت میان خرابه‌های جایی که قبلا شهر بود، نشسته بود یا برای فرزندش که حالا دیگر زنده نبود. جسمی بیجان بود که دلمه‌های خون تمام تن کوچک چاک چاکش را پوشانده بود. فریاد نزد برخاست. به ابوعامر نگاه. کرد که خانه اش دیروز خراب شده بود و دوازده تن از فرزندانش، زیرخاک دفن شده بودند. داشت آرام و باطمانینه اما شکسته میان خرابه‌ها راه می‌رفت و بدون انکه اشک بریزد، جسدهای پاره پاره را، بدنهای نیمه، جان را، بچه هایی که بلند بلند جیغ میزدند را از زیر آوتر بیرون می‌کشید و به پناهگاهی که چندان هم پناهی نداشت می‌برد. نگاه پر صلابت ابوعامر، روی روح زن نشست. به عبدالسلام نگاه کرد. هنوز مبهوت بود. با علامت دست صدایش کرد. عبدالسلام مثل روح به سمتش راه افتاد. سلیمه بلند شد، صورت طفلکش را با پر شال عربیش پوشاند. پاهایش را محکم روی زمین گذاشت. مثل ابوعامر. به اشکهاش اجازه نداد ببارند مثل ابوعامر. به سمت قبرستان راه افتاد. محل تدفین شهدا، پر از قبرهای تازه بود. با دستهایش خاک‌ها را کنار زد، سوراخ کوچکی روی زمین باز شد. به عبدالسلام اشاره کرد. برای اخرین بار چشم های تا ابد بسته پسرش را نگاه کرد. نکاهی به آسمان انداخت. اشکهایش را قسم داد. عبدالسلام نماز با پنج تکبیر را خواند و هربار سلیمه، اشک بارید. وقتی به لانعلم منه الا حسنا، رسید، هق هق گریه اش عبدالسلام را هم به گریه انداخت شانه‌های پهن عبدالسلام تکان خوردند و تکان خوردند و تکان خوردند و سلیمه آرام شد. صدای هواپیمای امریکایی، آسمان را پر کرد. چشم‌های تا ابد بسته کودک به سمت مادر بود که بدن مادر و پدر کنار قبر کوچک افتاد. ✍محنا از اینکه مطالب را بالینک منتشر می‌کنید، سپاسگزاریم❤️ @almohanaa
بسم‌الله «شجاع دلان» میان دختر و پسرم دراز کشیده‌ام، دست‌های گرم و صورت خوشبوی دختر سه ساله‌ام را برای بارهزارم می‌بویم و می‌بوسم. به دخترک دیگرم شب بخیر می‌گویم و مراقب دل دختر نوجوانم هستم که ترس و دلهره‌‌ای به آن راه نیابد. پتو را رویشان می‌کشم، شب بخیر می‌گویم و نگرانی‌ام نماز صبح است و مدرسه‌شان. اما سراغ گوشی که می‌روم، دنیا دیگر امن و امان نیست، صدها کیلومتر آن طرفتر مادرهایی هستند که امروز آخرین بوسه ها را روی صورت طفلهایشان زدند. هشت شب است بیش از همه‌ عمرشان، در هراسند. هرچند ترس‌های آنها از جنس ترسهای ما نیست، امیدشان هم. امیدشان به پیروزی مقاومت است به اینکه یک روز دیگر هم پیش عزیزانشان بوده‌اند به اینکه امروز چند کشته اسراییلی داشته‌اند و اینکه ممکن است فردا بتوانند مردشان را یکبار دیکر ببینند. ترسشان... نه بعید می‌دانم این شجاع دلان، هراسی به دل راه بدهند. سالهاست، به جرگه«الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»۱ پیوسته‌اند و می‌دانند حالا میان این پاره آجرها، میان این خانه‌های خراب شده، در تحریم و تعطیلی چهارده بیمارستانشان، آخرین پله‌های استقامت تا پیروزی را طی می‌کنند. این مادرها اگر ترسو بودند، این همه سال میان جنگ و نا امنی، علی‌اصغرهایشان را تقدیم نمی‌کردند، رقیه‌هایشان را رجز نمی آموختند، عادت به دیدن اکبرهای اربا اربا نمی‌کردند. نه‌. اینان دست‌های ترس را بسته و به هراس، خندیده‌اند. اینان سالهاست مقاومت را با گوشت و پوست و استخوان درک کرده‌اند. اینان معنای جنگ برای اعتقاد را از من ِدرخانه نشسته، منِ در جمهوری اسلامی زیسته، منِ زیر سایه امنیت نشسته و غرزده، خیلی بهتر دانسته‌اند. اینان مجاهدت با جان و مال و عزیزانشان را، عزیزتر بودن دینشان از دنیا و عزیزان و خانه‌هایشان را خیلی بهتر از ما مشق کرده‌اند. برای مادر فلسطینی، دختر و پسر تفاوت ندارد، هرچه باشد، شیر میدان مبارزه تزبیت می‌کنند تا چشم در چشم اسراییلی‌های کثیف بدوزند، دندان‌هایشان را برهم بفشارند و «اِنّّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد»۲ بخوانند. آنها امیدشان به صبح روشن پیروزی است که حکیم فرزانه امروز فرمود، به آن خواهند رسید. آنها به آیات قرآن، تنها ایمان ندارند؛ بلکه آیات قرآن را زیست می‌کنند. آن‌ها به روشنی باور دارند اگر باز هم مقاومت کنند، درهای «اَوهَنَ البُیوت»۳ اسراییل را که به دروغ آرم گنبد آهنین خورده، به زودی با تلاوت«اِنّا فَتَحنا لـَکَ فَتحاًمُبینا» ۴خواهند گشود و در مسجدالاقصی، خواهند خواند:«سُبحانَ الَّذی اَسریٰ بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِالحَرامِ اِلَی الْمَسجِدِالاَقصٰی الَّذی بارَکْنا حَولَهُ لُِنرِیَهُ مِن آیاتِنا»۵. ✍محنــــــــــــــــــــــــــــــا(زدبانو) ۱.احقاف، 13/فصلت 30 ۲،فجر۱۴. ۳.عنکبوت۴۱ 4.سوره فتح،1 ۵.سوره اسرا،1 @almohanaa
کمپانی والت دیزنی، همونی که خیلی از بچه‌ها با انیمیشن‌هاش بزرگ شدند، ۲ میلیون دلار ناقابل به اسرائیل بچه‌کُ.ش، کمک کرده! همون که فیلم های یونیکرن(اسب تک شاخ) و اِلسا وآنا وسیندرلا و سفید برفی وعصر یخبندان و مرد عکبوتی و.... رو ساخته و یه عده میگن ما وبچه هامون با اینا خوگرفتیم و چرا همش نهی میکنید از خرید محصولاتی که عکس کارتون‌های اینها رد بشه؟ و شما افراطی هستید.بله عزیزان اینجوریاست "شهیده زینب @almohanaa