بسم الله
«علی کوچک تو»
دستهایت، را لابه لای موهای کم پشتش، فرو میکنی.
نگاهت روی چشمهای خمارش، خیره می ماند.
حسین فاطمه علیهما السلام، را که مشغول صحبت وطنازی با بچه میبینی، مست میشوی. سر بر سجدهی شکر می سایی.
و زیر لب جوری که او بشنود، میگویی؛ سلامت باشی ارباب قلبم! به امید روزی بزرگش میکنم که شبیه بابایت شود. نامش را علی گذاشته ایم تا بزرگ شود.
اشک توی چشمهای حضرت عشقت، میدود. و تو آرام ومستانه نگاهش میکنی.
کسی چه میداند شاید گفته باشد:«اعوذبالله من شر کرب وبلا»
یا مثلا گفته باشد رباب جان! جوانیش را به خدا بسپار.
علی، چند وقتی بیش درکنارت نخواهد بود. کارتربیت او روی دوش دایگان بهشتی است.
اما تو مادری. دوباره عشق در قلبت میدود.
دستهای کوچکش را در میان دستت میگیری و میگویی؛ حالا که پیش من است. حالا برای من است. خدا را چه دیدی!
ودوباره به چهره اش خیره میشوی. علی لبخند می، زند ودر میان آغوشت برای بابا می خندد.
#میلاد_بابالحوایجت_مبارک
@zedbanoo