بسم الله
«پنج دختران»
با دو دختر فامیل که درکنار سه دخترم قدم میزنند به حرم می آییم و همینطور که قدم میزنیم، صدای پچپچ دعای مردم به گوشمان میرسد.جالب است که بیشتر تحسین میشنویم ودعا.
به کسی نمیگویم همه برای من نیستند،میخواهم تمرینی باشد برایم.
اسم ها را میپرسند ومن یکی یکی ردیف میکنم:نرجس سادات، خدیجه سادات، رقیه سادات، حسنا سادات و معصومه سادات؛پسرم را نیاورده ام.
گاهی که دخترها،جا میمانند، صدایشان میکنم و برایم جالب است واکنش اطرافیان.
کاری نکرده ام؛ اسم جگرگوشه هایم را صدا میزنم ، اما انگار هربار تابویی شکسته میشود، آدرینا وسارینا واوینا و هزار اسم بی ربط وباربط را صدا نمیکنم، هربار مثل ذکری میماند.
باخودم میگویم به صاحب اسمشان می سپارمشان وفکر میکنم بی آنکه تلاشی کرده باشم، فرزندی آورده ام وهربار که نام اهل بیت ونامهای غریب مادرانشان راصدا میکنم، تن چند شیطانک میلرزد و نامی از اهل بیت برده میشود...
زنی از پشت سر صدایم میزند ووقتی جواب میدهم، میگوید دعایتان میکنم بی آنکه بشناسمتان، اما الهی که همه از منتظرین ثبت شوند بااین اسم های خویشان...
خدارا شکر میکنم کسی چه میداند شاید به همین سادگی، توشه ای برای روز مبادا، دستگیر دستهای خالی ام شود.
#سبک_زندگی
#نامگذاری_فرزند
@zedbanoo