بسم الله
«مادرانههای سخت»
هیچ چیز مثل جمع بستن بین کارها و وظایف بیرون مادرها با کارهای مادرانه، دشوار نیست .
هیچ وقت نخواسته بودم شاغل باشم شاید به خاطر همین دلهرهب دایمی از دور بودن از عزیزان. از توان نداشتن برای در خدمت خانواده بودن. از نبودن درجایی که باید باشم.
اما شکل زندگی کار را به جایی رسانده که نه در نقش شغل، اما درکنار زندگی، به همهی این خسها که از آنها می ترسیدهام، دچار شدهام.
❤️درگیری هزارباره برای اینکه مطمین باشی کوتاهی نکردهای چه در مادرانگیت، چه در وظایف اجتماعیت.
🌀حتی حضرت علامه هم حکم داده به اینکه بر زن وظایف اجتماعی واجب نیست.
اما مگر میشود کار نکرد.مگر میشود یک جا نشست و دست به دعا بلند کرد. مگر میشود تلاش نکرد و مدعی بود؟
❌ دشواری این است که گاهی باید جمع کنی بین این دو که سخت هم است مثل حالای من.
که ده دختر نوجوان دیاری را با خود آوردهام پابوسی امام رئوف.
✔️یک دلم مانده پیش همسری که نیست...
✔️یک دلم مانده پیش فرزندانم...
✔️یک دلم دلنگران دخترهاست. هم مادرشان هستم هم مربی...هم راه بلد.
✔️و تازه ازهمهی اینها جدا، دل نگران دختران هستم و اینکه این سفر انقدر که زحمت دارد سود نداشته باشد که البته بازهم دلخوش کردهام به رضایت امام...
🧡به نگاه رئوفش.
میدانی هربار ترید و ترس، بارم را سنگین میکند، دلم را میلرزاند، اما چاره چیست وقت میدانی اینجا جای ایستادن نیست؟!
🌀وقتی میدانی ایستادن،یعنی توقف، یعنی کپک زدن، یعنی بی اثر بودن.
وتنها چاره را در رفتن میبینی، هرچند به تردید.
واین حال من است.برایم دعا کنید...
دعاکنید تا مثمر باشم. دعاکنید آنچه باید بشود.دعا کنید وبال نداشته باشم...
#سبک_زندگی
#وظایف_اجتماعی
#مادرانگی
@zedbanoo