بسم الله
شبِ روزِ مادر،مبارک
خواستم بگویم روز مادر مبارک مثل همه، اما واژه ها انگار روی قلبم سر میخورند و بند نمیشوند.
قلبم فشرده میشود وقتی یادم می آید مادر، حالا کمی دورتراست چیزی مثل میلیونها کیلومتر پشت کوهها یا زیر خرواری خاک مثلا دور ازجانتان.
کمی تلخ است اما کام من هم تلخ است مخاطب جان، پس بگذار بگویم وقتی روزمادر میشود، قلبهایی مثل کاغذهای پانچ شده، سوراخ میشوند، اشکهایی ریخته میشود، خاطراتی تجدید میشود.
پس، اگر خدای نکرده به مادرت فکر میکنی و اندوهی از حرفی یا حرکتی یا تبعیضی حتی، قلبت را فشرده میکند،
یک پیشنهاد درجه یک برایت دارم👈
هم الان فراموشش کن. نفس عمیقی بکش و بگذار قطرهی زلالی از گوشهی چشمت بچکد روی ویرانههای خیالی قلبت. ببخش که نام ناراحتی ات را خیالی گذاشتم. چون اگر خدای نکرده روز ناگزیری که برای همهمان هست، برسد، آن وقت خودت انگشت حسرت به دندان میگزی و میگویی: واقعا روزی در این دنیا مادری مهربان داشتم و از او ناراحت بودم؟
کاش الان بود و هزاران بار اندکی از او اندوهناک میشدم اما بود و دلم به وجودش گرم بود و کمرم هم.
کمی تلخ شد انگار. اما روز زنها،
روز مادرهای خیلی مهربان یا کمتر اگر،
مبارکتان، مبارکشان، مبارک همه مان باشد.
کاش روزمادر، بهانهای فقط برای خرید نباشد، بهانه ای برای قدردانی باشدـ
کاش یادمان باشد زنها، ستونهای جامعهاند، مثل مادرها که بند تسبیح خانهاند.
#روز_مادر
#کم_نذاریم_برای_حضرت_مادر
@zedbanoo