#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت نوح سلام الله علیه | قسمت هفدهم
گفت: اگر قوّتى بيابى كه با ايشان جهاد كنى، خواهى كرد؟
گفت: وا شوقاه! كاش مى يافتم.
پس نوح گفت: تو كيستى؟
جبرئيل نعره اى زد كه نزديك شد كه كوهها از هم بپاشند، پس جواب گفتند او را ملائكه و جميع اجزاء زمين كه: لبيك لبيك اى فرستادۀ پروردگار عالميان.
پس نوح را دهشتى عظيم عارض شد.
پس جبرئيل گفت: منم آنكه با دو پدر تو آدم و ادريس عليهما السّلام مى بودم، و حق تعالى تو را سلام مى رساند و بشارتها براى تو آورده ام، و اين است جامۀ شكيبائى و جامۀ يقين و جامۀ يارى و جامۀ رسالت و جامۀ پيغمبرى، و خدا امر مى نمايد تو را كه تزويج نمائى عموره دختر ضمران پسر ادريس را كه اول كسى كه به تو ايمان آورد او خواهد بود.پس نوح عليه السّلام در روز عاشورا رفت بسوى قومش و عصاى سفيدى در دست داشت و عصا او را خبر مى داد به آنچه قومش در خاطر داشتند، و سركرده هاى ايشان هفتاد هزار تن بودند، و آن روز عيد ايشان بود و همگى نزد بتهاى خود حاضر شده بودند، پس ندا كرد در ميان ايشان: لا اله الاّ اللّه، آدم عليه السّلام برگزيدۀ خداست، ادريس عليه السّلام بلند كردۀ خداست، ابراهيم عليه السّلام خليل خداست، موسى عليه السّلام كليم خداست، عيسى مسيح عليه السّلام از روح القدس خلق خواهد شد، محمد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سلم آخر پيغمبران خداست، و او گواه من است بر شما كه تبليغ رسالت خدا كردم.پس بلرزيدند بتها و آتشكدهها خاموش شدند و آن گروه خائف گرديدند.
پس جباران و سركرده هاى ايشان گفتند: كيست اين مرد؟
نوح عليه السّلام فرمود: منم بندۀ خدا و فرزند بندۀ خدا، و خدا مرا فرستاده است به پيغمبرى بسوى شما، و صدا به گريه بلند كرد و فرمود: مى ترسانم شما را از عذاب خدا.
📚سعد السعود ۲۳۸.
📚حیوه القلوب،ج ۱
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_نوح سلام الله علیه |قسمت هجدهم
پس چون عموره كلام نوح را شنيد به او ايمان آورد، پدرش او را معاتب نمود و گفت:
سخن نوح يك مرتبه در تو چنين اثر كرد، مى ترسم كه پادشاه تو را بشناسد و بكشد.
عموره گفت: اى پدر! كجا شد عقل تو و فضل و علم تو؟! نوح مرد تنهاى ضعيفى بى آنكه از جانب خدا مأمور باشد چنين صدائى در ميان شما مى تواند زد كه شما را چنين هراسان گرداند؟!
پس يك سال عموره را در زندان كرد و طعام را از او قطع كرد و تا يك سال صداى او را از زندان مى شنيدند، بعد از يك سال كه او را بيرون آوردند نور عظيم از او مشاهده كردند و حالش را بسيار نيكو يافتند و متعجب شدند كه بى طعام چگونه زنده مانده است! چون از او پرسيدند گفت: من استغاثه كردم به پروردگار نوح، و نوح به اعجاز، طعام براى من مى آورد به زندان، پس نوح او را خواست و سام از او بهم رسيد.
نوح دو زن داشت: يكى كافره كه نامش «رابعا» بود و غرق شد، و يكى مسلمان كه با
نوح در كشتى بود، و بعضى گفته اند: نام زن مسلمان «هيكل» بود [۱] .
----------
📚[۱]: . سعد السعود ۲۳۸.
📚حیوه القلوب،ج ۱
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_نوح سلام الله علیه |قسمت نوزدهم
و در احاديث معتبرۀ بسيار وارد شده كه: امير المؤمنين عليه السّلام وصيت نمود به حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهما السّلام كه: چون من بميرم مرا غسل دهيد و عقب جنازه را برداريد و با پيش جنازه كار مداريد كه ملائكه مى برند، و هر جا كه پيش جنازه به زمين آيد عقب آن را به زمين گذاريد، و به جانب قبله يك كلنگ بزنيد، چون چنين كنيد قبرى ظاهر مى شود كه پدرم نوح براى من نزد سينۀ خود ساخته است. پس چون چنين كردند لوحى يافتند كه به خط و زبان سريانى بر آن نقش كرده بودند: بسم اللّه الرحمن الرحيم، اين قبرى است كه ساخته است نوح پيغمبر براى على عليه السّلام وصىّ محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم پيش از طوفان به هفتصد سال [۲] .
----------
📚[۲]: . فرحة الغري ۳۴ با كمى اختلاف.
📚حیوه القلوب، ج ۱
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیستم
🔹در بيان قصص حضرت هود عليه السّلام و قوم آن حضرت
🔻فصل اول: در قصۀ هود عليه السّلام و قوم او عاد است:
ابن بابويه و قطب راوندى گفته اند: هود پسر عبد اللّه پسر رياح پسر جلوث پسر عاد پسر عوض پسر آدم پسر سام پسر نوح عليه السّلام است [۱] .
و بعضى گفته اند: اسم هود عابر است و پسر شالخ پسر ارفخشد پسر سام پسر نوح است [۲] .
و ابن بابويه رحمه اللّه گفته است: آن حضرت را براى اين هود گفتند كه هدايت يافت در ميان قوم خود به امرى كه آنها از آن گمراه بودند [۳] .
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه: چون هنگام وفات حضرت نوح شد، شيعيان خود و تابعان حق را طلبيد و فرمود: بدانيد بعد از من غيبتى خواهد بود كه در آن غيبت غالب خواهند شد پيشوايان باطل و سلاطين جابر، و حق تعالى آن شدت را از شما رفع خواهد فرمود به قائم از فرزندان من كه نام او هود است، و او را هيئت نيكو و اخلاق پسنديده و سكينه و وقار خواهد بود، و شبيه خواهد بود به من در صورت و خلق، و چون او ظاهر شود خدا دشمنان شما را به باد، هلاك گرداند.
پس شيعيان پيوسته انتظار قدوم هود عليه السّلام مى كشيدند تا آنكه مدت بر ايشان طولانى
شد و دلهاى بسيارى از ايشان قساوت بهم رسانيد، پس خدا هود را ظاهر گردانيد در هنگامى كه ايشان نااميد شده بودند و بلاى ايشان عظيم شده بود، پس خدا هلاك كرد دشمنان ايشان را به باد عقيم كه در قرآن ياد فرموده است، پس باز غيبتى بهم رسيد و طاغيان غالب شدند تا حضرت صالح عليه السّلام ظاهر شد [۱] .
----------
📚[۱]: . قصص الانبياء راوندى ۹۶.
📚[۲]: . العدد القويه ۱۳۴.
📚[۳]: . معانى الاخبار ۴۸.
📚[۱]: . كمال الدين و تمام النعمة ۱۳۵.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و یکم
🔹 در بیان قصص حضرت هود سلام الله علیه و قوم آن حضرت
🔻فصل اول:
و ابن بابويه و قطب راوندى رحمهما اللّه روايت كرده اند از وهب كه: چون هود را چهل سال تمام شد، خدا وحى فرمود بسوى او كه: برو بسوى قوم خود و ايشان را بخوان بسوى عبادت من و يگانه پرستى من، اگر تو را اجابت كنند قوّت و اموالشان را زياده گردانم، پس ايشان روزى در مجمعى مجتمع بودند كه ناگاه هود عليه السّلام به نزد ايشان آمد و گفت: اى قوم! عبادت كنيد خدا را كه شما را خدائى و آفريننده اى و معبودى بغير او نيست.
ايشان گفتند: اى هود! تو نزد ما ثقه و محلّ اعتماد و امين بودى.
گفت: من رسول خدايم بسوى شما، ترك كنيد پرستيدن بتها را.
چون اين سخن از او شنيدند به خشم آمده و بر روى او دويدند و گلويش را فشردند تا آنكه نزديك به مردن رسيد پس دست از آن حضرت برداشتند، و آن حضرت يك شبانه روز بيهوش افتاده بود، چون به هوش آمد گفت: خداوندا! آنچه فرمودى كردم و آنچه ايشان با من كردند ديدى.
پس جبرئيل بر او فرود آمد و گفت: حق تعالى تو را امر مى فرمايد كه ملال بهم نرسانى و سستى نورزى از خواندن قوم خود، و تو را وعده داده است كه از تو ترسى در دلهاى ايشان بيفكند كه بعد از اين قادر نباشند بر زدن تو.
پس هود به نزد ايشان آمد و فرمود: شما بسيار تجبّر كرديد در زمين، و فساد بى حد از شما به ظهور آمد.
📚قصص الانبياء راوندى ۹۲.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و دوم
🔹 در بیان قصص حضرت هود سلام الله علیه و قوم آن حضرت
🔻فصل اول:
گفتند: اى هود! ترك اين سخن بكن كه اگر اين مرتبه تو را آزار كنيم چنان خواهيم كرد كه اول را فراموش كنى.
هود فرمود: اين سخنان را ترك كنيد و توبه و بازگشت نمائيد بسوى خداى خود.
پس چون قوم، رعب و ترس عظيم از او در دل خود مشاهده نمودند، دانستند ديگر بر زدن او قادر نيستند، همگى جمعيت كردند بر اذيت او، هود نعره اى زد بر ايشان كه همگى از شدت و دهشت آن به رو افتادند، پس گفت: اى قوم! بسيار مانديد در كفر چنانچه قوم نوح ماندند، و سزاوار است كه من نفرين كنم بر شما چنانچه نوح عليه السّلام بر قوم خود نفرين كرد.
ايشان گفتند: اى هود! خدايان قوم نوح ضعيف و ناتوان بودند و خداهاى ما قوى و تنومند هستند، و مى بينى شدت بدنهاى ما را (طول ايشان صد و بيست ذراع بود به ذراع متعارف زمان خودشان، و عرض ايشان شصت ذراع بود، و گاه بود كه يكى از ايشان دست مى زد به كوه كوچكى و از جا مى كند).
پس بر اين حال هفتصد و شصت سال ايشان را دعوت كرد، و چون خدا خواست ايشان را هلاك كند ريگهاى بيابان احقاف و سنگهاى آن را برگرد ايشان جمع آورد و تلها گردانيد، پس هود به ايشان فرمود: مى ترسم كه اين تلها در باب شما به امرى مأمور شوند و عذابى گردند بر شما.
و هود بسيار غمگين شد از تكذيب كردن ايشان، پس آن تلها ندا كردند هود عليه السّلام را كه:
شاد باش اى هود، كه عاد قوم تو را از ما روز بدى خواهد بود.
چون هود اين ندا شنيد فرمود: اى قوم! از خدا بترسيد و او را عبادت كنيد كه اگر ايمان نياوريد اين كوهها و تلها همه عذاب و غضب گردند بر شما.
چون اين را شنيدند شروع كردند به نقل كردن آن تلها، و هر چند برداشتند بيشتر شد.
هود عرض كرد: خداوندا! رسالتهاى تو را رسانيدم و زياد نمى شود ايشان را مگر كفر.
خدا وحى فرمود بسوى او كه: من باران را از ايشان بازمى دارم.
📚قصص الانبياء راوندى ۹۲.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست سوم
🔹 در بیان قصص حضرت هود سلام الله علیه و قوم آن حضرت
🔻فصل اول:
هود گفت: اى قوم! خدا مرا وعده كرده است كه شما را هلاك گرداند.
و صداى او به كوهها رسيد تا آنكه شنيدند همۀ وحشيان و درندگان و مرغان، پس از هر جنسى از ايشان جمعى به نزد هود آمدند و گريستند و گفتند: اى هود! آيا ما را هلاك
مى گردانى با هالكان؟
پس هود در حقّ ايشان دعا كرد، حق تعالى به او وحى فرمود: من هلاك نمى كنم كسى را كه معصيت من نكرده است به گناه كسى كه مرا معصيت كرده است.
و على بن ابراهيم رحمه اللّه روايت كرده است كه: عاد كه قبيله و قوم هود عليه السّلام بودند شهرهاى ايشان در باديه اى بود از شقوق تا اجفر، و شهرهاى ايشان چهار منزل بود، و زراعت و درخت خرما بسيار داشتند، و عمرهاى دراز و قامتهاى بلند بود ايشان را، پس بت پرستيدند، و خدا هود عليه السّلام را بر ايشان مبعوث فرمود كه دعوت كند ايشان را به اسلام و ترك بت پرستى، پس ابا كردند و به هود ايمان نياوردند و او را اذيت كردند، پس حق تعالى هفت سال باران را از ايشان منع كرد تا قحط در ميان ايشان بهم رسيد، و هود عليه السّلام خود نيز مشغول زراعت بود و آب مى كشيد براى زراعت، پس جمعى آمدند به در خانۀ او و او را مى خواستند، ناگاه ديدند كه از خانۀ هود پيرزالى بيرون آمد سفيد مو و يك چشم و گفت:
كيستيد شما؟
گفتند: ما از فلان بلاد آمده ايم، خشكسالى در ميان ما بهم رسيده است، آمده ايم كه هود از براى ما دعا كند كه باران در بلاد ما ببارد.
آن زن گفت: اگر دعاى هود مستجاب مى بود از براى خودش دعا مى كرد كه زراعتش همه سوخته است از كم آبى.
گفتند: الحال كجاست؟
گفت: در فلان موضع است.
پس آمدند به خدمت آن حضرت و گفتند: اى پيغمبر خدا! شهرهاى ما خشكيده است و باران نمى بارد، از خدا بخواه باران بر ما بفرستد و فراوانى نعمت به ما عطا فرمايد.[1].
----------
📚[۱]: . قصص الانبياء راوندى ۹۲.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه |قسمت بیست و چهارم
🔻فصل اول:
پس هود مهيّاى نماز شد و نماز كرد و براى ايشان دعا كرد و به ايشان گفت: برگرديد كه خدا براى شما باران فرستاد و فراوانى نعمت در بلاد شما بهم رسيد.
گفتند: اى پيغمبر خدا! ما چيز عجيبى ديديم.
فرمود كه: چه ديديد؟
گفتند: در منزل تو پير زال سفيد موى يك چشم كورى ديديم. و سخنان او را نقل كردند.
فرمود: او زن من است و من دعا مى كنم خدا عمر او را دراز كند.
گفتند: به چه سبب او را دعا مى كنيد؟!
فرمود: چون خدا هيچ مؤمنى را نيافريده است مگر آنكه او را دشمنى هست كه او را اذيت مى كند، و اين دشمن من است، و دشمن من كسى باشد كه من مالك اختيار او باشم بهتر است از آنكه كسى باشد كه او مالك اختيار من باشد.
پس هود عليه السّلام در ميان قوم خود ماند و ايشان را بسوى خدا مى خواند و نهى مى كرد از عبادت بتها و مى گفت: ترك كنيد بت پرستى را و خداى يگانه را بپرستيد تا آبادانى در شهرهاى شما بهم رسد و حق تعالى باران بر شما بفرستد.
پس چون ايمان نياوردند، خدا فرستاد براى ايشان باد بسيار سرد از حد تجاوزكننده، و مسخّر گردانيد آن باد را بر ايشان هفت شب و هشت روز ميشوم.
حضرت فرمود: شومى آن به اين بود كه ماه منحوس بود به زحل هفت شب و هشت روز [۱] .
----------
📚[۱]: . تفسير قمى ۱/۳۲۹.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و پنجم
🔻فصل اول:
و به سند حسن از امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه: بدرستى كه حق تعالى را بادهاى رحمت و بادهاى عذاب هست، و اگر خواهد كه باد عذاب را باد رحمت فرمايد، مى كند، و هرگز باد رحمت را باد عذاب نمى كند، زيرا هرگز نمى باشد كه گروهى اطاعت خدا كنند و طاعت ايشان وبال گردد بر ايشان مگر آنكه از طاعت بگردند.
و فرمود: چنين كرد خدا به قوم يونس عليه السّلام، چون ايمان آوردند رحمت كرد بر ايشان بعد از آنكه عذاب را بر ايشان مقدّر و مقضى گردانيده بود، پس تدارك فرمود ايشان را به
رحمت خود، و عذابى كه مقدّر گردانيده بود بر ايشان رحمت گردانيد و عذاب را از ايشان برگردانيد و حال آنكه بر ايشان فرستاده بود و ايشان را فراگرفته بود، و آن در وقتى بود كه ايمان آوردند و تضرع بسوى خدا كردند.
و امّا ريح عقيم كه خدا بر قوم عاد فرستاد آن باد عذابى است كه هيچ رحمى را آبستن نمى كند و هيچ گياهى را به نشو و نما در نمى آورد، و آن بادى است كه بيرون مى آيد از زير زمين هفتم، و هرگز از آن باد چيزى بيرون نيامده است مگر بر قوم عاد در وقتى كه خدا غضب فرمود بر ايشان، پس امر فرمود خزينه داران را كه بيرون كنند از آن به قدر گشادگى انگشتر، پس باد نافرمانى كرد بر خزينه داران و بيرون آمد به قدر دماغ گاوى از روى خشم بر قوم عاد، پس فرياد برآوردند خازنان بسوى خدا از اين حال و گفتند: پروردگارا! اين باد بر ما طغيان كرد و مى ترسيم كه هلاك شوند به اين باد آنها كه معصيت تو نكرده اند از آفريده هاى تو و آباد كنندگان شهرهاى تو.
پس حق تعالى جبرئيل را فرستاد كه برگردانيد باد را به بال خود و گفت: بيرون آى همان قدر كه مأمور شده اى، پس برگشت و به همان مقدار بيرون آمد و هلاك كرد قوم عاد را و هر كه نزد ايشان بود [۱] .
----------
📚[۱]: . كافى ۸/۹۲.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و ششم
🔻فصل اول:
و در حديث حسن منقول است كه: معتصم امر كرد در «بطانيه» چاهى بكنند و تا سيصد قامت كندند و آب ظاهر نشد، پس گذاشت و ديگر نكند. و چون متوكل خليفه شد امر كرد هر قدر كه بايد كند بكنند تا آب ظاهر شود، پس كندند تا به حدّى كه در هر صد قامت يك چرخ گذاشتند تا آنكه به سنگى رسيدند، چون آن را به كلنگ شكستند از آنجا باد بسيار سردى بيرون آمد و هر كه نزديك آن چاه بود همه را هلاك كرد. پس چون اين خبر به متوكل رسيد خود و هر كه از علما نزد او بود حيران شدند و سرّ اين امر را ندانستند.
پس نامه اى در اين باب به امام على نقى عليه السّلام نوشتند، حضرت جواب فرمود: اينها شهرهاى احقاف است، و ايشان قوم عادند كه خدا آنها را به باد تند سرد هلاك كرد، و
پيغمبر ايشان هود بود، و شهرهاى ايشان آبادان و با خير فراوان بودند، پس خدا باران را از ايشان حبس فرمود هفت سال تا به خشكسالى افتادند و خير از بلاد ايشان برطرف شد.
و هود عليه السّلام به ايشان مى گفت: طلب آمرزش كنيد از پروردگار خود و توبه كنيد بسوى او تا خدا بفرستد باران را بر شما ريزنده، و زياد گرداند شما را قوتى بسوى قوت شما، و پشت مكنيد بسوى حق جرم كنندگان.
پس چون ايمان نياوردند و طغيان ايشان زياده شد خدا وحى نمود به هود كه: عذاب در فلان وقت بسوى ايشان خواهد آمد، بادى خواهد بود كه در آن عذابى دردناك باشد.
پس چون آن وقت شد، ديدند ابرى رو به ايشان مى آيد، پس شادى كردند و گفتند: اين ابرى است كه باران بر ما خواهد باريد.
هود گفت: بلكه همان عذابى است كه تعجيل مى كرديد و مى طلبيديد [۱] .
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم منقول است كه: بادى هرگز بيرون نرفت بى مكيال و پيمانى مگر در زمان عاد كه زيادتى نمود بر خزينه دارانش و بيرون آمد مانند سوراخ سوزنى، پس هلاك كرد قوم عاد را [۲] .
و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام منقول است كه: بادها پنج اند و يكى از آنها عقيم است، پس پناه مى بريم به خدا از شرّ آن [۳] .
--------------------
📚[۱]: . تفسير قمى ۲/۲۹۸.
📚[۲]: . من لا يحضره الفقيه ۱/۵۲۵.
📚[۳]: . من لا يحضره الفقيه ۱/۵۴۷.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و هفتم
🔻 فصل اول:
و ابن بابويه رحمة اللّه از وهب روايت كرده است كه: ريح عقيم روى اين زمينى است [۴] كه ما بر روى آنيم، به هفتاد هزار مهار از آهن آن را بسته اند، و موكّل گردانيده اند به هر مهارى هفتاد هزار ملك، پس چون حق تعالى مسلط گردانيد آن را بر قوم عاد رخصت طلبيدند خازنان آن باد از پروردگار خود كه بيرون آيد باد مثل آنچه از دماغ گاو بيرون مى آيد، و اگر خدا رخصت مى داد بر روى زمين هيچ چيز نمى گذاشت مگر آنكه آن را مى سوخت،
پس خدا وحى نمود بسوى خزينه داران كه: بيرون كنيد از باد مانند سوراخ انگشتر، پس به همان هلاك شدند قوم عاد، و به همين باد خدا در ابتداى قيامت كوهها و تلها و شهرها و قصرها را هموار خواهد نمود، و اين را عقيم مى نامند به سبب آنكه آبستن است به عذاب و عقيم است از رحمت، و آن باد كه بر قوم عاد وزيد خرد كرد قصرها و قلعهها و شهرها و جميع عمارات ايشان را و همه را به مثابۀ ريگ روان كرد كه باد آن را به هوا برد، چنانچه حق تعالى مى فرمايد كه ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ [۱] يعنى: «ترك نمى كرد چيزى را كه بر آن وارد شود مگر آنكه مى گردانيد آن را مانند استخوان پوسيده يا گياه پوسيده»، و به اين سبب اكثر ريگ روان در آن شهرهاست، زيرا كه باد آن شهرها را ريزه ريزه كرد، و وزيد بر ايشان هفت شب و هشت روز پى درپى، مردان و زنان را از زمين مى كند و به هوا بلند مى كرد، پس سرنگون ايشان را به زير مى آورد، و كوههاى ايشان را از بيخ مى كند چنانچه خانه هاى ايشان را مى كند و ريزه ريزه مى كرد، و به اين سبب ريگ روان كوه نمى باشد، و به اين سبب ايشان را ذات العماد فرموده است خدا، زيرا كه ايشان عمودها و ستونها از كوهها مى تراشيدند به قدر بلندى كوه، و اين عمودها را نصب مى كردند، و قصرها بر روى اين عمودها بنا مى كردند [۲] .
---------------
📚[۴]: . در مصدر «زير اين زمينى است... ».
📚[۱]: . سورۀ ذاريات: ۴۲.
📚[۲]: . علل الشرايع ۳۳.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim
#قصه_های_قرآنی
🔴 داستان #حضرت_هود سلام الله علیه | قسمت بیست و هشتم
🔻 فصل اول:
و ايضا از وهب روايت كرده است كه: امر قوم عاد چنين بود كه هر ريگ روان كه بر روى زمين هست در هر شهرى كه باشد مسكن عاد بود در زمان ايشان، و پيشتر ريگ در شهرها بود امّا بسيار نبود تا آن زمان كه بسيار بهم رسيد، و اصل اين ريگ، قصرهاى محكم بود و قلعهها و حصارها و شهرها و آب انبارها و خانهها و باغها از قوم عاد، و بلاد ايشان آبادترين بلاد عرب بود، و انهار و بساتين ايشان از همه بلاد بيشتر بود، پس چون ايشان طغيان و فساد كردند و بت پرستيدند حق تعالى بر ايشان غضب كرد و ريح عقيم را بر ايشان فرستاد كه قصرها و شهرها و قلعهها و مساكن و منازل ايشان را ريزه ريزه نمود كه
ريگ روان شد، و ايشان سيزده قبيله بودند، و حضرت هود عليه السّلام در ميان ايشان صاحب حسب و نسب بزرگ و ثروت و مال بسيار بود، و شبيه ترين فرزندان آدم بود به آدم، و مرد گندم گون بسيار موى و خوش رو بود، و احدى از مردم شبيه تر نبود به آدم از او مگر حضرت يوسف عليه السّلام، پس هود عليه السّلام زمان بسيارى در ميان ايشان ماند و ايشان را بسوى خدا دعوت مى كرد، و نهى مى كرد ايشان را از شرك به خدا و ظلم كردن بر مردم، و مى ترسانيد ايشان را به عذاب، پس لجاجت نمودند و از طريقۀ باطل برنگشتند، و ايشان در احقاف مى بودند، و هيچ امّت زياده از ايشان نبود در بسيارى و در شدت بطش و غضب.
پس چون باد را ديدند كه رو به ايشان مى آيد به هود گفتند كه: ما را به باد مى ترسانى؟
پس جمع كردند فرزندان و مالهاى خود را در درّه اى از اين درّهها و ايستادند بر در آن درّه كه دفع نمايند باد را از مالها و زنان و فرزندان خود، پس باد در زير پاى ايشان داخل شد و ايشان را از زمين كند و بسوى آسمان بالا برد، پس ايشان را از هوا به دريا افكند، و حق تعالى پيشتر مورچه را بر ايشان مسلط كرده بود آن قدر كه طاقت نداشتند، و در گوش و چشم و دهان و بينى ايشان داخل مى شدند، تا آنكه ايشان ترك بلاد خود كردند و از اموال خود دور افتادند، و حق تعالى مسخّر ايشان گردانيده بود از كندن كوهها و سنگها و ستونها و قوّت بر كارها آنچه از براى احدى غير ايشان مسخّر نكرده بود پيش از ايشان و بعد از ايشان، و اكثر ايشان در دهنا و يبرين و عالج بودند تا يمن و حضر موت [۱] .
----------
📚[۱]: . قصص الانبياء راوندى ۸۸.
کانال معارف قرآنی "اَلْقُرْآنُ الْکَریم"
https://eitaa.com/alquran_olkarim