eitaa logo
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
102 فایل
⸤ ﷽ ⸣ ‹شھادت‌پایان‌نیست،آغازاست‌› ‹ڪانال‌ #رسمۍ شهیدعلےالهادےحسین‌› ⸤♥🌱⸣ ●زیرنظرخـانواده‌شهید ●ولادت"¹⁵-¹²-¹³⁷⁷"-لبنان🇱🇧 ●شهادت"²⁷-³-¹³⁹⁵"-خلصةسوریه ارتباط با ما ↓ @ya17zahra مجموعه های رسمی شهید ↓ @AlialHadiHussein کپی از مطالب کانال حلاله✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
.. خبر به دربار یزید لعنت‌الله رسید یزید گفت: بروید به همسرم بگویید دارند می‌آیند لقمه‌های نذری‌ات را آماده کن... کاروان وارد شد شروع کردند لقمه‌ها را پخش‌کردن ناگهان به گوش هنده خورد الصدقه‌علینا‌حرام..... صدقه‌ بر ما حرام‌ است! هنده با تعجب پرسید: این کاروان کیست؟ فرمودند: حرفت را بزن... هنده سوال کرد اهل کجایید؟! بی‌بی پاسخ دادند: مدینه.... هنده پرسید: کدام مدینه.... بی‌بی فرمودند: تا هنده شنید مدینةالنبی را ، ازمرکب پیاده شد دوزانو جلوی عمه‌سادات نشست و سوال‌ کرد در مدینه‌ بنی‌هاشم را میشناسید؟! حضرت فرمودند: بله که میشناسم... درکوچه بنی هاشم -ع را میشناسید؟! بله که میشناسم... خانم این‌ها صدقه نیست نذر است من کودک بودم مریض بودم پدرم مرا خانه -ع برد به حسین-ع من گرفتم و سالیانی کنیزی خانه را کردم... خانم ... من هم بازی ای به اسم داشتم شما زینب را میشناسید؟! بغض بی‌بی ترکید💔 حق داری -س را نشناسی هنده من هنده گریه‌کنان میگفت: زینبی ‌که من میشناسم یک نشانه داشت... ؟! اون زینبی که میشناسم لحظه‌ای از نمیشد... بی‌بی اشاره کرد به روبَر سری‌به‌نیزه‌بلند‌است‌در‌برابر خدا کند که‌ نباشد‌ سر کـانـال‌رسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿 ♡jahad🇱🇧↷ 『@alshahid_ali_alhadi
.. (لحظه‌ی‌وصال) عبدالله میفرماد: لحظه‌های آخر بی‌بی فرمودند: عبدالله بسترم رو جلوی بذار دیدم چیزی رو در آغوش دارد میبوسد گریه می‌کند... . 💔 . -لحظه‌‌ی‌وصال چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پُرکرده بود. نزدیک بود. دوباره زده و ، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. عمه‌جان‌زینب‌-س  پلک‌ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: و به پیوست. ــــــــــــــــــــــ در‌سينه‌ام‌جز‌مِهرِ -س جانخواهد شد بختش بلند هرکه گرفتارِ زَینب-س‌است کـانـال‌رسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿 ♡jahad🇱🇧↷ 『@alshahid_ali_alhadi