eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
بازگشت پیکر بسیجی شهید «عبدالرحمن احدی» پس از ۴۰ سال بسیجی شهید «عبدالرحمن احدی» متولد ۱۳۴۵ و از گرمی عازم جبهه شد، در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۶۱ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک این شهید در منطقه برجای ماند. با تلاش گروه‌های تفحص شهدا پیکر مطهر شهید احدی تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد .
💠به نام خالق روزی رسان 🇮🇷 امروز پنجشنبه 19/ خرداد / 1401 09 / ذی القعد ه / 1443 09/ ژوئن/ 2022 🍃لبخند ِخُدا در نفس ِصبح 💞عیان است 🍃بگذار خُدا دست 💞 به قلبت بگذارد 🍃امروز برایش 💞 پُر ِلبخنـد و امید است 🌹یاران همیشگی سلام 🍃آخر هفته تون، 💞لبریز از شادی و موفقیت 🍃 سفره هاتون پر خیر و برکت 💠ذکرامروز " لا اله الا الله الملک الحق المبین " اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ❤ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ ❤اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست داده‏ ايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد. 👈 "سوره حدید آیه ۲۳" 💐دسته گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست ✨دسته گلی به زیبایی حمد وسوره نثارشان میکنیم.. تاخوشحال بشن و در حق ما دعا کنند. ☀🍃روحشان شاد 🍃☀ 🌟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟 اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله 🌸 التماس دعا🌸
🌹شهید عبدالله‌ میثمی🌹 ✍ همسر شهید میثمی: عاشق حضرت زهرا س بود. هیچ وقت به من نگفت برای شهادتم دعا کن. می گفت: لزومی نداره آدم به همسرش از این حرفها بزنه. [زیرا نمی خواست حرفی بزند که همسرش را ناراحت کند]. گفتم: می دونم برای شهادتت زیاد دعا می کنی، اگر منو دوست داری دعا کن با هم شهید بشیم، از شما که چیزی کم نمی شه؟ گفت: «دنیا حالا حالاها با تو کار داره.» گفتم: بعد از تو سخت می گذره. گفت: دنیا زندان مؤمن است. سرانجام همان‌طور که در شب دوم عملیات کربلای ۵ به دوستانش گفته بود:«من در این عملیات اجر خودم را از خدا می‌گیرم.»مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) بود که به شهادت رسید. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
یکی از شخصیت های بزرگ بشریت جناب امام رضاعلیه السلام است.شخصیتی که امام صادق (ع) ارزو می کرد ای کاش می توانستم زمان امام رضا علیه السلام را درک کنم و او را زیارت نمایم. شخصیتی که انقدر محبوب مردم بود که هیچکسی امام را به نامش که علی است نام نمی برد بلکه همه او را به رضا می خواندند.حتی به امام جواد و به امام هادی و به امام عسکری، ابن الرضا می گفتند. و شخصیتی که وقتی در شکم مادرش نجمه خاتون بود ،نجمه صدای تسیح و تقدیس و تحمید و تهلیل این طفل را می شنید.شخصیتی که هم در زمان حیاتش براورده کننده حاجات مردم بود و هم از بعد از شهادتش هزاران نفر را حاجت داده است. و بیماری های صعب العلاج را به اذن خدا شفا داده .و افراد ناامید را امیدوار کرده و افراد گمراه را هدایت فرموده و نوری عظیم در طول این قرون فراوان بوده است و می باشد. نه تنها شیعیان بلکه مسیحیان و غیره را هم حاجت روا نموده است و به زائرین خود قول داده که در عالم دیگر حداقل در سه جای خیلی مهم به انها کمک خواهد نمود. شخصیتی که بزرگان به پابوس حرمش رفته اند و می روند .شخصیتی که در زمان خود همه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان در مقابل علم فراوانش اظهار عجز می نمودند. شخصیتی که انقدر مهربان است که به امام رووف مشهور شده است. و شخصیتی که پناهگاه همه کسانی است که به او و حرم او پناه می برند حتی حیوانات به حرم او پناهنده شده اند مانند داستان اهویی که به خود امام پناه برد و امام ضامن او شد و گنجشگی که از دست ماری به امام پناه بردو شتری که به حرم امام پناهنده شد و ... شخصیتی که انقدر مهربان بود و تواضع داشتند موقع خوردن غذا،همه خدام و خدمت کارها در کنار حضرت می نشستند و با حضرت غذا می خوردند. شخصیتی که صاحب کرامات و معجزات فراوانی است از جمله تبدیل کردن عکس شیر به شیر واقعی و دعای طلب باران و امدن باران در مقابل چشمان حیرت زده کسانی که امامت را قبول نداشتند.شخصیتی که بسیار سخاوتمند بودند بطوری که در روز عرفه ، تمام دارائى خود را بخشيدند. شخصیتی که ثواب زیارت قبر منورش به فرموده امام جواد (ع )،یک میلیون حج و عمره می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚شب میلاده و صحن چراغونیه 💔 آخ که امشب چقدر حرم جای ما خالیه 🌱🌿☘🍀🌾💐🌹🌺🌸🌼🌻 ✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨⚡️✨ عج ع ➖➖➖➖➖➖➖➖
برخورد امام رضا با غارت گر خاندان اهل بیت پیامبر اکرم ⬅️عفو و بخششی که با سوء ظن تبدیل به اعدام گردید. ✍️هارون به یکی از مامورین سختگیر خود به نام "جلودی" فرمان داد که خانه‌ های "آل‌علی" را غارت کند. ▫️"جلودی" با لشکر خود به خانه‌ی امام رضا علیه‌السلام در مدینه هجوم برد. امام رضا همه اهل خانه را در اتاقی جمع کرد و جلوی آن ایستاد. "جلودی" گفت: ▫️"باید وارد این اتاق شوم و لباس‌های زنان را غارت کنم" امام فرمودند: ▫️"من خود لباس‌های آنها را می گیرم و به تو تحویل می‌دهم" جلودی قبول نکرد ولی امام مقاومت کرد. سرانجام "جلودی" تسلیم پیشنهاد امام رضا شد. ▫️امام رضا وارد اتاق شد و لباس های اضافی زنان و حتی گوشواره‌ها و زیورآلات و آنچه در خانه بود، همه را به جلودی تحویل داد. ‼️چند سال بعد، پس از اینکه امام رضا علیه‌السلام مجبور به پذیرش ولیعهدی شدند، عده‌ای از سپاهیان، شورش کردند و مورد غضب مأمون قرار گرفتند. مامون همه آنها را دستگیر کرد و قرار شد محاکمه شوند. یکی از آنها "جلودی" بود. همین که "جلودی" برابر مأمون حاضر شد، امام رضا علیه‌السلام به صورت محرمانه به مأمون فرمودند: "این شخص را به خاطر من ببخش و اعدامش نکن!" مأمون با تعجب گفت: "این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت جسارت کرد و هرچه داشتند غارت نمود! چرا برای او شفاعت می کنید!؟" امام رضا فرمودند: "به هر حال او را عفو کن" "جلودی" گمان کرد که امام رضا علیه‌السلام در گفتگوی محرمانه‌اش با مأمون اصرار می‌کند که او را اعدام کنند به همین جهت رو به مأمون کرد و گفت: "ای امیرمؤمنان! شما را به خدا و به خدمتی که به پدرتان هارون‌الرشید کرده‌ام سوگند می‌دهم سخن علی‌بن‌موسی‌الرضا را در مورد من نپذیرید!!" مأمون گفت: "به خدا سوگند سخن او را درباره‌ی تو نمی‌پذیرم. ولی بدان که علی‌بن موسی‌الرضا به من گفت که تو را ببخشم و من هم طبق خواسته‌ی خودت حرف او را نمی پذیرم؛ جلاد! گردنش را بزن!" و با این وضع آن ملعون سقط شد! 📚منبع: عیون اخبار الرضا، ج ۲ ص ۳۶۸
✍ *ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام* ✅ *سفارش اول* در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. ✅ *سفارش دوم* تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. ✅ *سفارش سوم* در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. ✅ *سفارش چهارم* به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. ✅ *سفارش پنجم* در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوعِ آن ، خودداری از آزار خویشاوندان است. ✅ *سفارش ششم* به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد ، نه نجابت و نه کرم. ✅ *سفارش هفتم* بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت ، یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند. ✅ *سفارش هشتم* حقُّ النّاس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست. ✅ *سفارش نهم* از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد ، حذر کن. ✅ *سفارش دهم* بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید ، که در آن صورت ، حقِّ ملامت نخواهید داشت.
شهید حسن تهرانی مقدم::وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اگه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید! ژنرال های روسی خندیدند و گفتند: امکان نداره این فن‌اوری فقط در اختیار کشور ماست! حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم. و دوباره صدای خنده‌ی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونه‌ش رو بسازیم ، ولی نشد! حسن راهی شد ؛ به امام رضاعلیه السلام متوسل شد و سه روز توی حرم موند. حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا علیه السلام رو حس کردم و... حلقه‌ی مفقوده‌ی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفته‌ تر بود.
تهران؛ عادی و واقعی 🔻زهرا خانم حدودا نه ماهش شده. او را بغل گرفته ام و کنار خیابان منتظرم تا خانمم برگردد. شاید چند ساعتی باید معطل باشم. غذا و آبش را داده کلی همه توصیه کرده که با حواس جمع، مراقبش باشم. اینجا یکی از خیابانهای شلوغ تهران است. از اون خیابونها که هر کس با سرعت حرکت میکند و همه مشغول کار خودشان هستند. هوایی آلوده، ماشینهایی که از تعدادشان دائم خیابان بند میآید. آدمهایی با قیافه های متفاوت و بسیار متنوع. کنار خیابانهای تهران ایستادن و اطراف را پاییدن به یک طلبه ملبس با بچه ای که بغل گرفته نمیآید. خصوصا اگر هزار موضوع برای فکر کردن داشته باشد. اما خوب قول داده ام حواسم به زهرا خانم جمع باشد. 🔻همینطور که ایستاده ام یک آقایی با اخمهای در هم و سیبیل ضخیم و کمی ته ریش و ابروهای کلفت نزدیک میشود. اعصابش خرد است و انگار صحبتش با موبایل تازه تمام میشود، نگاهش که به من میافتد یک لبخند بسیار مهربان میزند، نگاه میکنم میبینم حواسش به زهرا خانم است. چقدر لطیف و مهربان. بهش نمیامد. از این تغییر حالتش خنده ام میگیرد. کمی کنار پیاده رو راه میروم. 🔻یک دختر خانم جوان با پیر مردی کراواتی نزدیک میشوند. دختر بر میگردد رو به من میکند میگوید ای جانم. میکشمت شیطوون. وای فداش بشم. با زهرا خانم است من از خجالت سرم را پایین میاندازم. خنده ام میگیرد. انگار نه انگار یک آخوند ایستاده روبرویشان. پیرمرد کراواتی میاید جلو ، سلام میکنم جواب میدهد بعد میگوید ای جانم چه دختری خدا بهت ببخشد آخوند!. من هم با لبخند گفتم بزرگوارید. خدا عاقبتمان را به خیر کند. عبور میکنند. 🔻همین موقع مغازه دار خارج میشود. یک جوان موفرفری با شلوار لی و آستین کوتاه، سلام حاج آقا. سلام میکنم. حاج آقا بیاید داخل چایی با هم بخوریم. با لبخندی جواب میدهم ممنون از لطفتون. کمی اصرار میکند. آخر سر داخل مغازه میشوم. چند نفر نشسته اند هر کس مشغول کاری است من که داخل میشوم محترمانه تحویلم میگیرند. مینشینم و کمی به زهرا خانم غذا میدهم. یکی میپرسد اهل اینجایید میگویم بیست سالی هست که قم زندگی میکنم. چهار پنج سالی هم دانشگاه صنعتی اصفهان بودم. قبلش البته تهران زندگی میکردم. وقت اذان شده. راه مسجد را میپرسم. راهنماییم میکنند. 🔻از کنار پارکی عبور میکنم، پیرمردی که دستفروشی میکند با احترام سلام میکند. جواب میدهم. پسرکی با لباسهای مندرس سلامم میکند با محبت و احترام پاسخ میدهم. کنار پارکی، نگهبان پارک دعوتم میکند یک چایی کنارش در اتاقک پارک بخورم. با ادب تشکر میکنم میگویم به مسجد میروم راهنماییم میکند. به مسجد که میرسم خادم مسجد جلو میآید. سلام میکند. جواب میدهم و از او میپرسم کجا وضو بگیرم، راهنماییم میکند. میگوید دخترتان را بدهید نگه دارم تا وضو بگیرید. اسمش چیست؟ میگویم زهرا . میگوید جانم زهرا. 🔻وارد مسجد میشوم، یکی چایی میآورد، نماز گزارها با هم خوش و بش میکنند. یکی جلو میآید و اصرار میکند به خانه اش بروم استراحت کنم. طوری که ناراحت نشود عذرخواهی میکنم. نمازم را که میخوانم هر کسی سلام و التماس دعایی میگوید. جوانی جلو میآید میخواهد سلامش را به حضرت معصومه سلام الله علیها برسانم. 🔻از مسجد بر میگردم. حالم خوب است. برای زهرا خانم شعر میخوانم. حالم با این شهر و این مردم خوب است. احساس صمیمیت میکنم. در همین حال و هوا ناگهان جوانی جلو میآید، حاج آقا سوالی دارم. میگویم بفرمایید. حاج آقا خدا هر گناهی را میبخشد؟ هر گناهی را؟ میگویم بله همه را میبخشد. خوشحال عبور میکند. من و زهرا خانم کنار خیابانهای تهرانیم. و همینطور زیبایی است که میبینیم و آرامشی است که کسب میکنیم از این مردم. همین
🔻نماز پر فضيلت يكشنبه‌هاى ماه ذيقعده🔻 ❗️⛔️❗️⛔️❗️⛔️❗️😳😳😳 👌در روز یکشنبه ماه ذيقعده نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که مجملش آن است که هر که آن را به جا آورد توبه‌اش مقبول ✅و گناهش آمرزیده✅✅✅ شود و خصمای او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه ى او گردد و توسعه ى رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مُردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود و کیفیت آن ، چنين است که : 🔹در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار ركعت نماز ( دو تا دو ركعت ) گزارد 👈در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره ى توحيد سه مرتبه و معوذتین ( ناس و فلق ) یک مرتبه 👈سپس استغفار کند هفتاد مرتبه 👈و ختم کند استغفار را به‌ 👈لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ 👈پس بگوید: 👈 يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ 👈الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ التماس دعا
سلام حاج اقا سوال داشتم راجع به قربانی ازاطرافیان شنیده ام که گوسفندقربانی بایدسنش کمتراز 6 ماه نباشدواینکه نبایدجایی ازبدنش ناقص باشدمثلا بعضی ازگوسفندان گوششان راچاک زده اند بایدسالم باشدتاچ حدصحت دارد؟لطفاراهنمایی بفرمایید جواب:سلام این شرایط مال قربانی حاجی ها تو منا هست مال ماها که تو مراسم حج نیستیم نیست و هر گوسفندی باشه صحیحه
مردي به نام «جميل» ساليان دراز منشي دربار ساسانيان بود. او عصر علي (ع) را درك كرد و در ايام حكومت آن حضرت سخت فرسوده و پير شده بود. موقعي كه اميرالمومنين علي (ع) به نهروان آمد و از حال جميل پرسش فرمود: گفتند در قيد حيات است. دستور داد احضارش كنند. وقتي شرفياب شد، حضرت در اولين برخورد ديد كه هوش و حواس و ذهن پيرمرد سالم است و تنها چشم خود را از دست داده است. از او سؤال كرد: اي جميل؛ شايسته است انسان چگونه باشد؟ جواب داد: بايد دوستانش كم باشد و دشمنانش بسيار. فرمود: اي جميل؛ سخن تازه و بي‌سابقه‌اي مي‌گويي. همه مردم در اين نظريه متفقند كه داشتن دوست زياد بهتر است. عرض كرد: مطلب آن طور نيست كه گمان كرده‌اند و سپس توضيح داد كه: دوستان زياد وقتي به انجام حاجت (كار) آدمي دست مي‌زنند آن طور كه بايد و شايد به انجام وظيفه قيام نمي‌كنند و نتيجه معكوس عايد مي‌گردد. مثل آن كه زيادي كشتي‌بان باعث غرق كشتي مي‌شود. حضرت فرمود: اين كه مي‌گويي صحيح است، چه آن كه من آن را آزمايش كرده‌ام. پس از آن، حضرت فرمود: بسياري دشمن چه فايده دارد؟ جواب داد: وقتي دشمنان انسان زياد باشند، آدمي همواره مراقب كارهاي خويشتن است، مي‌كوشد تا سخني نگويد كه از وي خرده بگيرند، يا لغزشي از او بروز نكند تا مورد مؤاخذه واقع شود و بر اثر مراقبت‌ها و دقت‌هاي پي‌گير براي هميشه از خطا و لغزش مصون خواهد ماند. علي (ع) گفته پيرمرد را پسنديد و نيكو شمرد و مورد تأييدش قرار داد. الحديث جلد 2 صفحه 24
✅ مؤمن واقعى نیست، مگر آنكه سه خصلت در او باشد... امام رضا (علیه السلام) فرمودند: مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است، امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.
ما غیر از طلبه ها کسی نداریم! در تشرفی که آیت‌الله (برادر علامه طباطبائی) به محضر حضرت بقیةالله (عج) داشتند، حضرت به ایشان فرمودند: اگر مشکل و گرفتاری داشتید خدا را قسم بدهید به . آیت‌الله الهی طباطبائی فرمودند: با وجودی که منظور حضرت را فهمیدم اما می‌خواستم از لسان شریف خودشان بشنوم! سؤال کردم: آقا جان! ریزه خواران سفره شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: همین طلبه‌ها. سؤال کردم: آقا جان! شما از آنها هستید؟ حضرت سکوت کردند و بعد از تأملی فرمودند: ما کسی را غیر از آنها نداریم! 📚کتاب پای درس علما، محمد تقی صرفی پور، ص ۶۵۷
استوری چندماه پیش شهید مهدی برزگری؛ 🔹دیشب استوار دوم مهدی برزگری بر اثر انفجار مین در منطقه بیوران شهرستان سردشت به درجه شهادت رسید.
روضه شب جمعه:::السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...قربون دل امام زمانم برم،هر روز به یاد جد غریبش،میشینه زیارت نامه میخونه،همه ی این صحنه ها رو یكی یكی میبینه،هی صدا میزنه جد غریبم،....شب یازدهم بی بی زینب بچه هارو جمع كرد زیر یه خیمه سوخته،بچه ها بی هوش افتادند همه،خانم زینب رو یه چند لحظه خواب درربود،خواب مادرش زهرا رو دید،تو خواب شروع كرد گله كردن،مادر دیدی چه خاكی به سرم شد،مادر نبودی علی اكبرم رو ارباًاربا كردن،مادر نبودی علی اصغرم رو رو دست باباش كشتند،مادر نبودی چه كردند،آخ مادر چشمای عباس،آخ مادر قاسم رو یادته،قدی نداشت،چه قدی كشید،زیر سُم اسب ها،هی گفت،هی گفت،خانم زهرا فرمود:زینب جان من دیگه دلم طاقت نداره،دیگه بس كن،اینقده گله نكن،صدا زد آخه مادر تو كه نبودی ببینی،گفت:من نبودم ببینم،تمام لحظه به لحظه كنارت بودم،وقتی وداع میكرد داشتم نگاهت میكردم،وقتی داشت میرفت جون داشتی میدادی دیدمت،وقتی علی اكبر و با هم آوردید، من هم بودم،وقتی علی اكبر رو آورد تو خیمه منم بودم، زینب من یه جا من بودم كه تو هم نبودی،زینب سرش تو دامن من بود،اومد تو گودال با خنجر برهنه نشست رو سینه پسرم،جلو چشم من...حسین...این نفس رو آزاد كن تا میتونی نعره بزن،حسین......بگو قلبت منفجر نشه،حسین......نفست نبره ،شب عاشورای آقاست،حسین.... خطابی کرد زینب مادرش را ببین دیر آمدی بردند سرش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یک فتوای شرعی است.جدی بگیرید. خداوند نخواهد گذشت از کسانی که با قلم و بیانشون روحیه انقلابی مردم رو تضعیف کنند...
مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند... 🌷هر هفته با شهید احمدعلی نیری به زیارت مزار شهدا می‌رفتیم. یک‌بار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی‌شناختم. همانجا نشستیم فاتحه ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را می‌شناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم. 🌷وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «این‌جا بوی امام زمان (عج) را می‌داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته می‌گفت: «اگه این حرف‌ها را می‌زنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی!» 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز احمدعلی نیری 📚 کتاب "عارفانه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔴 دعا میکنیدتا امام زمان بیاد؟ من منکر دعا نیستم ، ولی دشمن داره به خانم ها پول میده بی‌حجاب بیان بیرون و فقط راه برن... اگر نمیتونی به بد حجاب امربه معروف کنی ، بایدبرای ظهور کار کنی خواهر گرامی محجبه تصمیم بگیر که از امروز حداقل یک ساعت برید بیرون فقط راه برید ‎ https://t.co/OfOmcMDN5F‎
چشم درد شيخ عباس قمي چگونه درمان شد فرزند بزرگ ايشان، علي محدث‌زاده مي‌گويد: فراموش نمي‌كنم، زماني كه در نجف اشرف بوديم، يك روز صبح در حدود سال ۱۳۵۷ قمري يعني دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و اظهار داشتند: امروز چشمم به شدت درد مي‌كند، به طوري كه قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر مي‌رسيد. من در آن ايام، مشغول تحصيل بودم، رفتم به درس، ظهر كه به خانه برگشتم، ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: درد چشم‌تان بهتر شد؟ فرمود: درد من به كلي مرتفع شد. پرسيدم: چه طوري معالجه فرموديد؟ گفتند: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب «اصول كافي» را به چشم كشيدم، درد چشمم برطرف شد. و ايشان تا پايان عمر، ديگر به درد چشم مبتلا نشد و آن كتاب «اصول كافي» كه شيخ به را چشمانش كشيدند، كتابي خطي بود كه به خط فقيه مشهور «ملا عبدالله توني» صاحب كتاب «وافيه» نسخه‌برداري شده بود.