شهید حسن تهرانی مقدم::وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اگه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!
ژنرال های روسی خندیدند و گفتند: امکان نداره این فناوری فقط در اختیار کشور ماست!
حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم.
و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونهش رو بسازیم ، ولی نشد!
حسن راهی #مشهد شد ؛ به امام رضاعلیه السلام متوسل شد و سه روز توی حرم موند.
حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا علیه السلام رو حس کردم و... حلقهی مفقودهی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفته تر بود.
تهران؛ عادی و واقعی
🔻زهرا خانم حدودا نه ماهش شده. او را بغل گرفته ام و کنار خیابان منتظرم تا خانمم برگردد. شاید چند ساعتی باید معطل باشم. غذا و آبش را داده کلی همه توصیه کرده که با حواس جمع، مراقبش باشم.
اینجا یکی از خیابانهای شلوغ تهران است. از اون خیابونها که هر کس با سرعت حرکت میکند و همه مشغول کار خودشان هستند. هوایی آلوده، ماشینهایی که از تعدادشان دائم خیابان بند میآید. آدمهایی با قیافه های متفاوت و بسیار متنوع. کنار خیابانهای تهران ایستادن و اطراف را پاییدن به یک طلبه ملبس با بچه ای که بغل گرفته نمیآید. خصوصا اگر هزار موضوع برای فکر کردن داشته باشد. اما خوب قول داده ام حواسم به زهرا خانم جمع باشد.
🔻همینطور که ایستاده ام یک آقایی با اخمهای در هم و سیبیل ضخیم و کمی ته ریش و ابروهای کلفت نزدیک میشود. اعصابش خرد است و انگار صحبتش با موبایل تازه تمام میشود، نگاهش که به من میافتد یک لبخند بسیار مهربان میزند، نگاه میکنم میبینم حواسش به زهرا خانم است. چقدر لطیف و مهربان. بهش نمیامد. از این تغییر حالتش خنده ام میگیرد. کمی کنار پیاده رو راه میروم.
🔻یک دختر خانم جوان با پیر مردی کراواتی نزدیک میشوند. دختر بر میگردد رو به من میکند میگوید ای جانم. میکشمت شیطوون. وای فداش بشم. با زهرا خانم است من از خجالت سرم را پایین میاندازم. خنده ام میگیرد. انگار نه انگار یک آخوند ایستاده روبرویشان. پیرمرد کراواتی میاید جلو ، سلام میکنم جواب میدهد بعد میگوید ای جانم چه دختری خدا بهت ببخشد آخوند!. من هم با لبخند گفتم بزرگوارید. خدا عاقبتمان را به خیر کند. عبور میکنند.
🔻همین موقع مغازه دار خارج میشود. یک جوان موفرفری با شلوار لی و آستین کوتاه، سلام حاج آقا. سلام میکنم. حاج آقا بیاید داخل چایی با هم بخوریم. با لبخندی جواب میدهم ممنون از لطفتون. کمی اصرار میکند. آخر سر داخل مغازه میشوم. چند نفر نشسته اند هر کس مشغول کاری است من که داخل میشوم محترمانه تحویلم میگیرند. مینشینم و کمی به زهرا خانم غذا میدهم. یکی میپرسد اهل اینجایید میگویم بیست سالی هست که قم زندگی میکنم. چهار پنج سالی هم دانشگاه صنعتی اصفهان بودم. قبلش البته تهران زندگی میکردم. وقت اذان شده. راه مسجد را میپرسم. راهنماییم میکنند.
🔻از کنار پارکی عبور میکنم، پیرمردی که دستفروشی میکند با احترام سلام میکند. جواب میدهم. پسرکی با لباسهای مندرس سلامم میکند با محبت و احترام پاسخ میدهم. کنار پارکی، نگهبان پارک دعوتم میکند یک چایی کنارش در اتاقک پارک بخورم. با ادب تشکر میکنم میگویم به مسجد میروم راهنماییم میکند. به مسجد که میرسم خادم مسجد جلو میآید. سلام میکند. جواب میدهم و از او میپرسم کجا وضو بگیرم، راهنماییم میکند. میگوید دخترتان را بدهید نگه دارم تا وضو بگیرید. اسمش چیست؟ میگویم زهرا . میگوید جانم زهرا.
🔻وارد مسجد میشوم، یکی چایی میآورد، نماز گزارها با هم خوش و بش میکنند. یکی جلو میآید و اصرار میکند به خانه اش بروم استراحت کنم. طوری که ناراحت نشود عذرخواهی میکنم. نمازم را که میخوانم هر کسی سلام و التماس دعایی میگوید. جوانی جلو میآید میخواهد سلامش را به حضرت معصومه سلام الله علیها برسانم.
🔻از مسجد بر میگردم. حالم خوب است. برای زهرا خانم شعر میخوانم. حالم با این شهر و این مردم خوب است. احساس صمیمیت میکنم. در همین حال و هوا ناگهان جوانی جلو میآید، حاج آقا سوالی دارم. میگویم بفرمایید. حاج آقا خدا هر گناهی را میبخشد؟ هر گناهی را؟ میگویم بله همه را میبخشد. خوشحال عبور میکند. من و زهرا خانم کنار خیابانهای تهرانیم. و همینطور زیبایی است که میبینیم و آرامشی است که کسب میکنیم از این مردم.
همین
🔻نماز پر فضيلت يكشنبههاى ماه ذيقعده🔻
❗️⛔️❗️⛔️❗️⛔️❗️😳😳😳
👌در روز یکشنبه ماه ذيقعده نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که مجملش آن است که هر که آن را به جا آورد توبهاش مقبول ✅و گناهش آمرزیده✅✅✅ شود و خصمای او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه ى او گردد و توسعه ى رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مُردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود و کیفیت آن ، چنين است که :
🔹در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار ركعت نماز ( دو تا دو ركعت ) گزارد
👈در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره ى توحيد سه مرتبه و معوذتین ( ناس و فلق ) یک مرتبه
👈سپس استغفار کند هفتاد مرتبه
👈و ختم کند استغفار را به
👈لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
👈پس بگوید:
👈 يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ
👈الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ
التماس دعا
سلام حاج اقا سوال داشتم راجع به قربانی ازاطرافیان شنیده ام که گوسفندقربانی بایدسنش کمتراز 6 ماه نباشدواینکه نبایدجایی ازبدنش ناقص باشدمثلا بعضی ازگوسفندان گوششان راچاک زده اند بایدسالم باشدتاچ حدصحت دارد؟لطفاراهنمایی بفرمایید
جواب:سلام این شرایط مال قربانی حاجی ها تو منا هست مال ماها که تو مراسم حج نیستیم نیست و هر گوسفندی باشه صحیحه
مردي به نام «جميل» ساليان دراز منشي دربار ساسانيان بود. او عصر علي (ع) را درك كرد و در ايام حكومت آن حضرت سخت فرسوده و پير شده بود. موقعي كه اميرالمومنين علي (ع) به نهروان آمد و از حال جميل پرسش فرمود: گفتند در قيد حيات است. دستور داد احضارش كنند. وقتي شرفياب شد، حضرت در اولين برخورد ديد كه هوش و حواس و ذهن پيرمرد سالم است و تنها چشم خود را از دست داده است. از او سؤال كرد: اي جميل؛ شايسته است انسان چگونه باشد؟ جواب داد: بايد دوستانش كم باشد و دشمنانش بسيار. فرمود: اي جميل؛ سخن تازه و بيسابقهاي ميگويي. همه مردم در اين نظريه متفقند كه داشتن دوست زياد بهتر است. عرض كرد: مطلب آن طور نيست كه گمان كردهاند و سپس توضيح داد كه: دوستان زياد وقتي به انجام حاجت (كار) آدمي دست ميزنند آن طور كه بايد و شايد به انجام وظيفه قيام نميكنند و نتيجه معكوس عايد ميگردد. مثل آن كه زيادي كشتيبان باعث غرق كشتي ميشود. حضرت فرمود: اين كه ميگويي صحيح است، چه آن كه من آن را آزمايش كردهام. پس از آن، حضرت فرمود: بسياري دشمن چه فايده دارد؟ جواب داد: وقتي دشمنان انسان زياد باشند، آدمي همواره مراقب كارهاي خويشتن است، ميكوشد تا سخني نگويد كه از وي خرده بگيرند، يا لغزشي از او بروز نكند تا مورد مؤاخذه واقع شود و بر اثر مراقبتها و دقتهاي پيگير براي هميشه از خطا و لغزش مصون خواهد ماند. علي (ع) گفته پيرمرد را پسنديد و نيكو شمرد و مورد تأييدش قرار داد. الحديث جلد 2 صفحه 24
✅ مؤمن واقعى نیست، مگر آنكه سه خصلت در او باشد...
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش.
امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،
امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،
امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.
ما غیر از طلبه ها کسی نداریم!
در تشرفی که آیتالله #سیدمحمدحسن_الهی_طباطبایی (برادر علامه طباطبائی) به محضر حضرت بقیةالله (عج) داشتند، حضرت به ایشان فرمودند: اگر مشکل و گرفتاری داشتید خدا را قسم بدهید به #ریزه_خواران_سفره_ما.
آیتالله الهی طباطبائی فرمودند: با وجودی که منظور حضرت را فهمیدم اما میخواستم از لسان شریف خودشان بشنوم!
سؤال کردم: آقا جان! ریزه خواران سفره شما چه کسانی هستند؟
حضرت فرمودند: همین طلبهها.
سؤال کردم: آقا جان! شما از آنها #راضی هستید؟ حضرت سکوت کردند و بعد از تأملی فرمودند:
ما کسی را غیر از آنها نداریم!
📚کتاب پای درس علما، محمد تقی صرفی پور، ص ۶۵۷
#امام_زمان
روضه شب جمعه:::السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...قربون دل امام زمانم برم،هر روز به یاد جد غریبش،میشینه زیارت نامه میخونه،همه ی این صحنه ها رو یكی یكی میبینه،هی صدا میزنه جد غریبم،....شب یازدهم بی بی زینب بچه هارو جمع كرد زیر یه خیمه سوخته،بچه ها بی هوش افتادند همه،خانم زینب رو یه چند لحظه خواب درربود،خواب مادرش زهرا رو دید،تو خواب شروع كرد گله كردن،مادر دیدی چه خاكی به سرم شد،مادر نبودی علی اكبرم رو ارباًاربا كردن،مادر نبودی علی اصغرم رو رو دست باباش كشتند،مادر نبودی چه كردند،آخ مادر چشمای عباس،آخ مادر قاسم رو یادته،قدی نداشت،چه قدی كشید،زیر سُم اسب ها،هی گفت،هی گفت،خانم زهرا فرمود:زینب جان من دیگه دلم طاقت نداره،دیگه بس كن،اینقده گله نكن،صدا زد آخه مادر تو كه نبودی ببینی،گفت:من نبودم ببینم،تمام لحظه به لحظه كنارت بودم،وقتی وداع میكرد داشتم نگاهت میكردم،وقتی داشت میرفت جون داشتی میدادی دیدمت،وقتی علی اكبر و با هم آوردید، من هم بودم،وقتی علی اكبر رو آورد تو خیمه منم بودم، زینب من یه جا من بودم كه تو هم نبودی،زینب سرش تو دامن من بود،اومد تو گودال با خنجر برهنه نشست رو سینه پسرم،جلو چشم من...حسین...این نفس رو آزاد كن تا میتونی نعره بزن،حسین......بگو قلبت منفجر نشه،حسین......نفست نبره ،شب عاشورای آقاست،حسین....
خطابی کرد زینب مادرش را ببین دیر آمدی بردند سرش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یک فتوای شرعی است.جدی بگیرید.
خداوند نخواهد گذشت از کسانی که با قلم و بیانشون روحیه انقلابی مردم رو تضعیف کنند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده عربی نسخه کویتی
خیلی خوب و باکیفیته حتما ببینید 👌
مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند...
🌷هر هفته با شهید احمدعلی نیری به زیارت مزار شهدا میرفتیم. یکبار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختم. همانجا نشستیم فاتحه ای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را میشناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم.
🌷وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: «اینجا بوی امام زمان (عج) را میداد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته میگفت: «اگه این حرفها را میزنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی!»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز احمدعلی نیری
📚 کتاب "عارفانه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دعا میکنیدتا امام زمان بیاد؟ من منکر دعا نیستم ، ولی دشمن داره به خانم ها پول میده بیحجاب بیان بیرون و فقط راه برن... اگر نمیتونی به بد حجاب امربه معروف کنی ، بایدبرای ظهور کار کنی خواهر گرامی محجبه تصمیم بگیر که از امروز حداقل یک ساعت برید بیرون فقط راه برید
#جهاد_تبیین https://t.co/OfOmcMDN5F
چشم درد شيخ عباس قمي چگونه درمان شد
فرزند بزرگ ايشان، علي محدثزاده ميگويد: فراموش نميكنم، زماني كه در نجف اشرف بوديم، يك روز صبح در حدود سال ۱۳۵۷ قمري يعني دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و اظهار داشتند: امروز چشمم به شدت درد ميكند، به طوري كه قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر ميرسيد.
من در آن ايام، مشغول تحصيل بودم، رفتم به درس، ظهر كه به خانه برگشتم، ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند. عرض كردم: درد چشمتان بهتر شد؟
فرمود: درد من به كلي مرتفع شد. پرسيدم: چه طوري معالجه فرموديد؟ گفتند: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و كتاب «اصول كافي» را به چشم كشيدم، درد چشمم برطرف شد.
و ايشان تا پايان عمر، ديگر به درد چشم مبتلا نشد و آن كتاب «اصول كافي» كه شيخ به را چشمانش كشيدند، كتابي خطي بود كه به خط فقيه مشهور «ملا عبدالله توني» صاحب كتاب «وافيه» نسخهبرداري شده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 ملت شایعه پذیر..
بازیچه دست دشمنش خواهد بود.
هرچند رهبرش علی علیه السلام..
و فرمانده اش مالک اشتر باشد..!
#فضای_مجازی #رسانه
┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅
⛔️ ما را چه میشود؟
قبول داریم که بخش قابل توجهی از مردم دچار مشکل هستند و در این تردیدی نداریم اما :
تظاهر به نداری و فقر مردم با شاخصهای زیر همخوانی ندارد :
- تقریبا به تعداد خانوارها خودرو در کشور هست و مردم استفاده میکنند.
- با دو روز تعطیلی راههای کشور قفل میشود.
- در مصرف لوازم ارایشی در جهان اول هستیم.
- میگن ایران بدبخترین کشوره ولی پنج میلیون نفر تو یک ساعت برای چهار هزار خودرو ثبت نام میکنند یعنی تقریبا یک به هزار و سیصد شانس برنده شدن، یعنی مردم ایران روی هم، تو یه قرعهکشی میتونن شرکت بنز رو خریداری کنند.
- میگن ایران در فقر دست و پا میزنه اما در نوروز امسال ۵۱ میلیون تردد در جادههای کشور ثبت شده که تنها کشور در منطقه و حتی جهان این رکورد مسافرت رو زده تقریبا به انداره کل اروپا تردد داشتیم، پنج میلیون نفر مسافرت از طریق دریایی و نیم میلیون نفر نیز مسافرت هوایی داشتند.
- میگن ایران درصد فلاکتش بالاست اما در یک ماه دسامبر ۲۰۲۱ بیش از هزار و چهارصد باب ملک تو ترکیه توسط ایرانیها خریداری شده
- میگن ایرانیها گرسنه هستن ولی در ماه سپتامبر نزدیک ۲۰۰ هزار نفر سفر به ترکیه داشتند.
- آمار جهانی فقر در ایران در سال ۱۳۸۶ به زیر ۸ دهم درصد رسید و این یعنی ایران جز ده کشور با کمترین میزان فقر در جهان در سال ۸۶ بوده است.
- به گزارش انجمن بینالمللی جراحی زیبایی (isips)در سال ۲۰۱۳ بیش از ۲۴ میلیون عمل جراحی در دنیا انجام شده است که ایران با بیش از ۲۰۰ هزار جراحی زیبایی جز ده کشور اول جهان میباشد یعنی ایران یک درصد جمعیت جهان رو داراست اما ۸ درصد عمل جراحی نسبت به جمعیت داشته .
- همه مردم از نداری مینالن اما رتبه اول واردات غذای سگ تو منطقه غرب آسيا هستیم.
- همه مردم ندارن اما وقتی از درب کلینیکهای کاشت مو زد میشی همه با سر باند پیچی سفید هستند.
- مردم ندارن ولی برای مرغ و روغن گرونتر میرن تو صف کیلومتری
- ترافیک شهرها و کافهها و رستورانهای شهرها خود گویای وضعیت بد مردم است.
-در حال حاضر روزانه بیش از ۱۱۰ میلیون لیتر بنزین در پالایشگاههای کشور تولید میشود که بیشترین مصرف در ۲۸ اسفند در کل کشور بیش از ۱۰۴ میلیون لیتر مصرف شد، اما میانگین مصرف بنزین در کشور ۸۰ میلیون لیتر میباشد این یعنی مصرف بنزین ایران سه برابر مصرف پرجمعیتترین کشور دنیا یعنی چین میباشد، چین با جمعیتی ۱.۵ میلیاردی ۴۵۰ میلیون لیتر بنزین مصرف میکند، اگر مصرف بنزین ایران رو تو دریاچه ارومیه بریزیم در عرض مدتی پر میشود، حالا مسافرتها و مصرف بنزین ایران رو مقایسه کنید با سایر کشورها
- ما بدبختیم ولی مصرف برقمون ۶ برابر میانگین جهانی
- ما نداریم ولی مصرف گازمون با جمعیت نزدیک به نود میلیون ها که بعضی جاها هنوز گاز ندارن ۶.۷ برابر میانگین جهانی و معادل ۱۲ تا کشور ثروتمند اروپایی گاز مصرف میکنیم.
- اما در مصرف آب فاجعه هستیم و رکورد جهانی رو زدیم رتبه اول دنیا در مصرف آب شیرین نسبت به جمعیت اونم با خشکسالی شدید کشور، چین روزانه ۵۸۵ مصرف آب داره ایران۱۹۵ امریکا با ۵۰ ایالت که هر ایالت اندازه ایرانه با اون بارندگی حدود ۴۰۰ میزان مصرف آب داره، در کشورهای به اصطلاح توسعهیافته روزانه ۷۰ لیتر در شبانه روز، در شهرهای ایران ۳۰۰ لیتر، در روستاها آن تا ۴۵۰ لیتر مصرف میشود
با همه این اوصاف مردم تصور میکنن ایران از یه کشور جنگزده و قحطیزده بدتره و فکرشون توسط رسانهها جادو شده اما واقعیت اینه که ایران با تمام مشکلاتش از نیمی از کشورهای دنیا وضعیت به مراتب بهتری داره
--- سیاه نمایی توسط ماهوارههای دشمن
--- شستشوی مغزی بهوسیله معاندین
سپاسگزار باشیم
پیامبر رحمت
در روایت آمده است: بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
از رسول خدا خواسته شد تا مشرکان را نفرین کند، اما حضرت فرمود: «إنی لم أبعث لعانا و إنما بعثت رحمة:: من لعن کننده مبعوث نشده ام بلکه مهربان مبعوث شده ام.
هر گاه رسول خدا (ص) بین انتخاب دو رویه سختگیرانه و سهل گیرانه، از سوی خداوند مخیر میشد، «ایسر» یعنی سهل گیرانه را انتخاب میکرد. برای مثال بین جنگ با کفار یا گرفتن جزیه، دومی را بر میگزید
آن حضرت هیچگاه شبیه دعای نوح را که گفت: «رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا»خدایا یک نفر از کفار را زنده نذار!. نکرد، و حتی وقتی دندانش شکست و در جنگ اُحُد زخمی شد، باز هم گفت: اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون. خداوندا قوم مرا هدایت کن، آنان ناآگاهند.
در باره منافقین هم با همه تأکیدات قرآنی ودادن این حق به رسول که با آنان برخورد خشن کند، باز حضرت، همان طریقه ایسر انتخاب کرده و میفرمود نمیخواهم مردم بگویند که محمد اصحابش را کشت
شیرینترین نمونه برای اثبات این برخورد رسول الله (ص) در فتح مکه است. وقتی رسول الله ابوسفیان را دید فرمود: آیا وقت آن نرسیده است که شهادت به یگانگی خداوند بدهی؟ ابوسفیان گفت: بأبی انت و امی، ما أحلمک و اوصلک و أکرمک. (همان، 1 / 110). پدر و مادر فدایت باد، چه اندازه تو حلیم و اهل صله رحم و کریم هستی.
کرامتی از شهید سید مجید کلوشادی
از زبان عزیزی که به صورت شفاهی بیان شده.
کم کاستی داره مال منه که نوشتم
.
ایشان گفتند که از مسئولین آرامستان کرمانشاه پرسیدم در این مدت که اینجا بودید آیا چیزی غیر عادی دیدید؟
کرامتی از شهدا دیدید؟
ایشان تعریف کردند که یک نیمه شبی ماشینی با خانواده به مزار آمد و پرسیده بودند شهدای نصر هفت کجاست ؟
ما هم راهنمایی کردیم و پرسش که چطور شده این وقت شب و از کجا آمدید؟
گفتند ما از اصفهان آمدیم و همین الان رسیدیم کرمانشاه .
گرفتاری برای دختر کوچکم به وجود آمده بود خیلی زار و نزار و عاجزانه از خدا خواستیم که خدا مشکل را حل کند🤲🏻😭
پدر دختر گفته بود که به خواب رفتم ، در خواب دیدم جوان خوش چهره و نورانی آمد و گفت نگران نباش مشکلت حل شد ، منم در حالی که محو چهره زیبایش بودم پرسیدم شما کی هستید ؟
گفت من سید مجید کلوشادی هستم🌷 شهید نصر هفت 🌷
از خواب بیدار شدم با خانواده مطرح کردم و همه خوشحال شدیم و الحمدالله مشکل حل شد 🤲🏻
اسم زیبایش به خاطرم ماند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥✨ملکات وجودی
❇️ تنها چیزهایی که از این دنیا برای انسان می ماند و همراه خود به عالم آخرت می برد، چيزهايی است که با روح انسان عجین شده باشد. چیزهایی که در روح ما مَلَکه شده اند
👤علامه #جوادی_آملی
داستان جزیر خضرا:::شخصی به نام «زین الدّین علی بن فضل مازندرانی»، در سال 690 ق. از سرزمین «بربر»، طی سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب، حرکت می کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می رسد. در آنجا مطلع می شود که جزیره ای به نام جزیرة خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولی عصر(ع) در آنجا زندگی می کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا، به این جزیره می آید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش، صدا می زند و می گوید: «مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه داده اند که تو را به جزیره خضرا ببرم». آنگاه او را به آنجا می برد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به «آب های سفید»ی می رسند و ناخدا توضیح می دهد که این آب ها، مانند «سور بلد» (دیوار شهر) جزیره را در بر گرفته است و کشتی های دشمنان، هرگز نمی توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی عصر(ع) در آن غرق می شوند.
سپس به جزیره خضرا می رسد. در آنجا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس ها و نیکوترین وضع مشاهده می کند و شهری بسیار آباد، با درختانی سرسبز و انواع میوه ها و بازارهای بسیار و ساختمان های مجلل از سنگ های شفاف رخام می بیند. شخص بزرگواری به نام سیّد شمس الدّین که او را نوة پنجم امام زمان (ع) معرفی می کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت (ع) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام (ع) فرمان می گیرد، ولی آن حضرت را نمی بیند و تنها، هر صبح جمعه نامه ای به خط امام (ع) در نقطه معینی گذاشته می شود که در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است.
علی بن فاضل، مدت هجده روز، در آن جزیره اقامت می کند، و از محضر سیّد شمس الدّین، استفاده می کند و پس از آن، به او دستور می رسد که به وطنش بازگردد.(خیلی جالبه. واقعا فرزندان امام زمان علیه السلام در جزیر ای زندگی می کنند)
شهید مدافعحرم قدرت الله عبودی
♨️نماز شب شهدایی
🦋همسر شهید نقل میکند: قدرت الله تمام نمازهایش را به جماعت و در مسجد میخواند. آنقدر به مسجد میرفت که ما به او کبوتر مسجد میگفتیم!
❤️او دائم الوضو بود و همیشه یک بطری آب در ماشینش برای وضو داشت. اگر جایی دسترسی به مسجد نبود و در راه بود، فوراً ماشین را کنار میزد، تجدید وضو میکرد و نمازش را همانجا میخواند.
🦋خیلی به نماز اول وقت و نماز جماعت تاکید داشت. حتی در وصیتنامهاش، خواهران، برادران و فرزندانش را به این دو امر سفارش کرده است. شبها خواب نداشت. نیمهشب بیدار میشد و نماز شبش را میخواند. زیارت تمام ائمه را در گوشیاش میگذاشت و همخوانی و گریه میکرد.
❤️همرزمانش میگفتند نماز شب قدرتالله در سوریه هم که خیلی خسته بودند و با کمبودِ آب نیز مواجه بودند، ترک نمیشد. میگفتند او تهماندهی آبهای بچهها را جمع میکرده و در آن سوزِ سرمای سوریه، تجدید وضو میکرده و نماز شب میخوانده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️#گناه_جاریه_چیست ؟
گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه میشود
گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر میشود و منتشـر میشود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمیکردی
آیا این ها گناهان من است؟
من که اصلا این اشخاص را نمیشناسم !
چرا من مسئول گناهشان هستم و
در آن شریکم؟
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس حدیث دروغ، تصویر ترانه های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
پستهای سیاسی دروغ وآنچه به صحت آن مطمئن نیستی وبرای خوشایند وخنده دیگران ارسال میکنی...
چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به گردن شماست..
احتیاط کنیم
مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد
پـاک کن آنچه را که روز حساب برعلیه تو شهادت میدهد
هوالمحبوب:
ختم زیارت عاشورا در مسجد جمکران
در عصر زعامت مرحوم آیت الله حاج سید محمّد حجّت، قحطی وگرانی سختی پدید آمد، به طوری که نان سنگک دانه ای یک تومان رسید، در حالی که شهریه طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود.
مرحوم آیت الله حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب ومتدین را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند ودر پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام ولعن ودعای صفوان بخوانند وبه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) وحضرت ابو الفضل (علیه السلام) وحضرت علی اصغر (علیه السلام) متوسّل شوند ورفع گرانی ونزول باران را از خداوند متعال بخواهند.
چهل تن طلبه مهذّب ومتدین، طبق فرمان مرجعیت اعلای تشیع، به میعادگاه عاشقان شرف یاب شدند. بعد از ادای نماز تحیت ونماز حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) وتوسّل به ذیل عنایت فرمانروای جهان هستی، به پشت بام مسجد رفتند، ختم زیارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند وحوائج خود را با شفیع قرار دادن سه تن باب الحوائج، به درگاه حضرت احدیت، عرضه داشتند ومسجد را به قصد قم ترک کردند.
راه قدیمی مسجد جمکران، از طرف روستای جمکران بود. گروه چهل نفری طلاّب، هنوز به ده جمکران نرسیده بودند که درهای رحمت گشوده شد وباران رحمت، سیل آسا فرو ریخت وطلاّب، ناچار شدند که لباس های خود را درآورند، حتّی کفش های خود را به دست گرفتند، از میان سیلاب ها عبور کردند.
این حادثه تاریخی را نخستین بار، از دانشمند معظّم حجّة الاسلام والمسلمین استاد محمّد امین رضوی صاحب کتاب ارزشمند تجسّم اعمال - که خود جزء چهل تن بود - شنیدم.
بسیاری از آن چهل تن، به رحمت ایزدی پیوسته اند، ولی الحمد لله، برخی از آنان در قید حیات هستند که خوانندگان گرامی، می توانند از آنان تحقیق کنند.
اخیرا، این داستان از زبان حضرت آیت الله حاج سید مهدی اخوان مرعشی وحجّة الاسلام والمسلمین آقای گل محمّدی ابهری، منتشر شده است