eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
146 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید «مرتضی جاویدی» معروف به «اشلو» تنها فرماندهی که امام خمینی پیشانی‌اش را بوسید، شهید «مرتضی جاویدی» متولد : 1337 محل تولد : روستای جلیان شهرستان فسا استان فارس سال ازدواج : 1360 تعداد فرزندان : دو دختر آخرین عملیات : کربلای 5 محل شهادت :شلمچه65/11/8 «مرتضی جاویدی» بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک! «این به چه درد تو می خورد، نجس است.» گفت: «من با این لباس، کارهای بزرگ انجام می‌دهم.» عکسی را نشان داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. تعریف می کرد: «من با همین لباس چند بار به داخل عراقی‌ها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچه‌ها در منطقه گشت می‌زنیم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم!» بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. آنها هر چند وقت یکبار در رادیوشان بلوف می‌زدند که «اشلو» را کشته‌ایم. اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟ 400 نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. چهار الی پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18نفر مانده بودند آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می‌دهد، او پشت بیسیم می‌گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی‌کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام خمینی می‌روند. محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات می‌دهند و به رشادت‌ و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره می‌کنند. امام خمینی با شنیدن سخنان صیاد از جا برمی‌خیزد و تمام قد می‌ایستد و شهید جاویدی را در بغل می‌گیرد. همه‌ نگاه‌ها به امام بود و لب‌هایی که بر پیشانی مرتضی می‌نشیند و مرتضی در حالی که اشک می‌ریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام می‌کند. در یک عملیات شهید مرتضی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش که در محاصره نیروی عراقی بودند نجات می دهد از فرماندهی کل دستور می رسد که گردان حاج قاسم سلیمانی در حال اسارت و محاصره شدید نیروهای عراقی هستند و دستور می رسد نیروی زبده و شجاع گردان فجر به فرماندهی جوان فسایی شهید مرتضی جاویدی عملیات نجات را انجام دهد که در ناباوری گردان فجر حاج قاسم و نیروهایش را از اسارت و محاصره عراقی ها آزاد می کند که فرماندهان جبهه از این عمل گردان تکاور فجر مبهوت می شوند حاج قاسم سلیمانی همیشه از شهید مرتضی جاویدی یاد می کرد و خوش فکری و شجاعت او را می ستود. به عنوان حسن ختام از دستنوشته های شهید جاویدی برای شما مینویسم: 🌹(( نمیدانم من چکار کرده‌ام که شهید نمیشوم شاید قلبم سیاه است. خدارحمت کند حاج مجیده ستوده را ، وقتی باهم صحبت میکردیم می‌گفتیم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشیم چکار کنیم ؟ واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد... واین جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.)) 🌷☘️🌸💐🌴🌹 «ادای احترام شهید صیاد شیرازی* به اشلو» شهیدصیاد شیرازی* در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی* را می‌گیرد. تا می‌رسد به شهر فسا* بعد روستای جلیان. همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار، از ماشین پیاده می‌شود. لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما لطفا خفه شید ! تیکه سنگین دانشمند خطاب به عبدالحمید و مسیح علینژاد ✅ کانال پاسداری از انقلاب 👇 @passdar
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سنی که معجزه میبینه و شیعه میشه این فیلم ۱۸ دقیقه هست ولی خیلی قشنگ
... مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی دختر نوجوان خود، این گونه روایت می‌کند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌ خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در عمل، تک ‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.»در اصفهان به مدرسه راهنمایی رفت. علاقه زیادی به شهدا داشت و برای تشییع شهدا به گلزار شهدای اصفهان می رفت. از خاک قبر شهدا به عنوان تبرک برای خودش نگه می داشت، سر مزار شهید زهره بنیانیان از شهدای انقلاب می رفت و قرآن می خواند، می گفت مامان ببین فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید می شوند. بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین شهر رفتیم، زینب اول دبیرستان بود و تصمیم داشت وارد رشته علوم انسانی شود و در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند. در شاهین شهر هم فعالیتهای فرهنگی می کرد و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می رفت. در دبیرستان گروه سرود و تئاتری به نام گروه سرود و تئاتر زینب تشکیل داد. مدرسه اش دور بود و مخارج کرایه ماشین را خرج خرید کتاب و هدیه آن به مجروحین و رزمنده های بیمارستان می کرد و مسیر را تا خانه پیاده طی می کرد. اهل خواندن نماز شب بود، وقتی از مدرسه برمی گشت اول به مسجد المهدی می رفت، نماز می خواند و بعد به خانه برمی گشت. یک دفتر درست کرده بود و روی جلد آن نوشته بود، دفتر خودسازی زینب کمایی! دفتری که بیست تیتر داشت و به خودش نمره میداد. به گفته مادر شهید، زینب همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادت هم غسل شهادت کرده بود. اسفند ماه بود که در تمیز کردن خانه برای عید کمک می کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشاء به مسجد برود. آخرین نمازش بود بعد از نماز، هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد که در ۲ فروردین ۱۳۶۱ با چادر اش خفه اش کرده بودند و نیروهای امنیتی، پیکرش را بعد از سه روز جستجو پیدا کردند. زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود و منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله بود و اولین دبیرستانی بود که همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قیمت این لحظه چند؟!!! 🔰 وداع شهید مدافع حرم با دخترش😭 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فتنه اردیبهشت! قرار است بعد از عید چه اتفاقی بیفتد؟ 🔹 بررسی‌ روند اتفاقات اخیر نشان میدهد در ادامه جنبش زن، زندگی، آزادی اکنون نوبت عنکبوت مقدس است؛ 🔹 با شدت پیدا کردن برنامه گسترش برهنگی با گرم شدن هوا، فتنه بعدی تحریک برخی افراد احمق به ظاهر متدین و عصبانی کردن آنها برای کشاندن آنها به کف خیابان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامت و ‌اتفاق عجیب در برنامه تلوزیونی! 🔹قطعا توجه زیاد و انس گرفتن باعث اتفاق است 🌸🌷🌸🌷🌸
4_5783005071281228835.mp3
26.12M
❧🔆✧﷽✧🔆❧ 🔺 که بیشتر (۱۳ ۱۴،۱۵ماه)خوانده میشود دعای مجیر مناجات مداحی
با سلام و تحیات زنی همچو مشکلی داشت به محضر مبارک امام صادق عرضکرد امام فرمود نماز، شب بخوان. زن این کار کرد و مشکل برطرف شد