حضرت سلیمان علیه السلام:هر کسی که بر هوای نفسش پیروز شود نیرومند تر است از کسی که به تنهایی شهری را فتح نماید.{میزان الحکمه}
✅ خاطره شنیدنی علامه طباطبایی درباره #شیخ_وهابی
🔻علّامه طباطبائى رضوان الله عليه نقل كردند كه:
🔸روزى سرتيپ قريب گفت: در سالى كه من به حجّ مشرّف شدم(سفر ما) با كشتى بود؛كشتى بيش از يك هفته بر روى آب بود، شيخى در كشتى بود كه او هم عازم حجّ بود، تنها بود، و پيوسته مراقب و ساكت و به حال خود مشغول. ما روزهاى اوّل ساعتى نزد او مى رفتيم، و از مسائل مورد نياز مى پرسيديم، و در روزهاى بعد بيشتر... و در حقيقت بر رفقاى همسفرى ما يك نفر اضافه شد.
به مدينه منوّره رسيديم، و ديگر هر جا مى رفتيم، همه با هم بوديم، و شيخ هم با ما بود، و از وجود او بسيار بهره مند و خوشحال بوديم؛ یک روز در معيّت شيخ، همه با هم براى ديدار كتابخانه معروف مدينه رفتيم، رئيس و عالم كتابخانه، پيرمردى نابينا بود، كه شيخ و عالم و وهّابى مذهب بود.
🔸ما همگى نشستيم، و آن عالم سنّى، با ما از هر جا سخن مى گفت؛ از هر طرف در ردّ شيعه، و توبيخ، و توهين، واهانت و نسبت شرك، و يهوديّت، و مجوسيّت، خوددارى نمى كرد. مى گفت: شيعه قرآن را نمى داند و نمى خواند، و معانى را تأويل مى كند، اين خراب كردن قرآن است، قرآن را بايد روى معناى ظاهر معنى كرد، و اصولا نبايد معنى كرد، و فقطّ به ظاهر بايد اكتفا نمود.
قرآن صريحا مى گويد: وَ جاءَ رَبُّكَ «خدا مى آيد»، شيعه مى گويد: منظور اين است كه و جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ، «أمر خدا مى آيد»، اين معنى غلط است.
🔸 بالأخره مدّتى مفصّل، در اين باره بحث كرد، و اين شيخ همراه ما هم ساكت بود، و چيزى نمى گفت. ما هم همه كسل شديم، و ناراحت، كه چرا شيخ ما جواب نمى دهد؟ اين شيخ ما كه تا به حال اين طور نبود، به نظر ما مرد دانشمندى بود، چرا اينجا محكوم شد؟ و حتّى بعضى از ما مى خواستيم بگوييم: اين گفتار شما تهمت است، و غلط است، و آيه نور وَ جاءَ رَبُّكَ را اين طور معنى كردن، معنايش جسميّت خداست، و اين غلط است؛ ولى أوّلا درست به زبان عرب وارد نبوديم، و ثانيا از شيخ خودمان كه عالمى جليل و بزرگوار بود، ملاحظه مى كرديم، كه با وجود او سخن گفتن ما غلط است، و تصميم گرفتيم كه چون بيرون آئيم، ديگر با شيخ خودمان رفاقت نكنيم.
🔸خلاصه آن شيخ وهّابى، آن قدر إطاله سخن داد، تا خسته شد، و دهانش كف كرده بود، و شيخ ما هم آرام گوش مى داد، و حتّى يك جمله هم چيزى نگفت.
🔸در اين حال كه او سخنانش را به پايان رسانيد، شيخ ما رو به او كرد و گفت: لا بدّ اين همه شما خود را عصبانى مى كنيد، و زحمت مى كشيد، و از ساحت قرآن و پيغمبر اسلام دفاع مى كنيد، براى اين جهت است كه در روز قيامت به خدمت پيغمبر مشرّف گرديد! و او را زيارت كنيد! و اعمال شما مقبول و مشكور واقع شود؟!
🔸شيخ وهّابى گفت: آرى! آرى! شيخ ما گفت: ولى من متأسّفم كه: شما در روز قيامت، رسول الله را أبدا نخواهيد ديد! شيخ وهّابى با حال عصبانيّت گفت: به چه جهت؟! به چه علّت؟!
🔸شيخ ما گفت: براى اين كه شما كور هستيد! و طبق تفسير و معنائى كه خودتان مى فرمائيد: كسى كه در اين جهان كور باشد در آن جهان هم كور است و گمراه: وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا و بنابر اين شما كه كوريد! در آخرت هم كوريد و گمراه! و نور نداريد! فلهذا پيغمبر خدا را أبدا نخواهيد ديد! اين جمله را شيخ ما گفت و ديگر چيزى نگفت.
🔸شيخ وهّابى چنان مضطرب و مشوّش شد، و چنان ناراحت و بى تاب شد كه گوئى مانند مرغ سر بريده اى بر خود مى پيچد، و ديگر چيزى نگفت، و سكوت محض اختيار كرد، و هى با خود غرّش مى كرد، و بدنش را تكان مى داد.
🔸از اين جمله شيخ خودمان، ما آن قدر مسرور و مبتهج شديم كه در پوست نمى گنجيديم، برخاستيم و برگشتيم و در راه دائما شيخ را مى بوسيديم و بعضى از دوستان ما بى اختيار مى خواست شيخ را در حين عبور از خيابان و كوچه در آغوش بگيرد، و بغل كند، و به او گفتيم: تو از شدّت سكوت خود، ما را خسته كردى و گفتيم: مفحم و محكوم شده اى! ولى تنها و تنها فقطّ با اين يك جمله ات، تمام سخنان طويل و عريض او را باطل كردى جزاك الله عن الإسلام و القرآن خيرا.
📚 امام شناسی ج 5 ص 174 (با تلخیص)
___________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات
شهیدے کہ امام زمان (عجل اللہ تعالے فرجہ الشریف) کفنش کرد...
🌹شهیدے بود کہ همیشہ ذکرش این بود، نمےدونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن
❤️از بس این شهید به امام زمان (عجل اللہ تعالے فرجہ) علاقہ داشت به دوست روحانے خود وصیت مےکند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانے کنے...
⚪️روحانے مےگوید: ما از جبهہ برگشتیم وقتے آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتے کرده است آیا من مےتوانم در مجلس ختم او سخنرانے کنم؟ و آنان اجازه دادند...
💠در مجلس سخنرانے کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن
💥وقتی این جملہ را گفتم، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن. وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاے شب به من گفتند یکے از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهہ شهید شده است باید او را غسل دهے
✨وقتے کہ مےخواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگوارے وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.
❓من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟
🌸با عجلہ برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضاے غسالخانہ بوے عطر گرفته بود.
از دیشب نمےدانستم رمز این جریان چه بود. اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای شب قدری که امروز اجابت شد!
دعای قابل تامل شب قدر آیت الله سلیمانی
@BisimchiMedia
سالروز تخریب قبور امامان معصوم بدست وهابیون:: در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ ه.ق قبور ائمه بقیع (ع) و قبر حضرت حمزه در احد، به دست و هابیون تخریب شد. آنان بعضی دیگر از اماکن مقدس را هم تخریب کردند که عبارتند از:
🔹قبر منسوب به فاطمه زهرا (ع)
🔹قبر فاطمه بنت اسد (س)
🔹قبر مطهر حضرت ام البنین (س)
🔹قبر ابراهیم پسر پیامبر (ص)
🔹قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)
🔹قبر دختران پیامبر (ص)
🔹قبر حلیمه سعدیه
🔹و قبور شهداى زمان پیامبر (ص).
وهابیان در سال ۱۳۴۳ در مکه گنبدهاى قبر حضرت عبد المطلب، ابى طالب، خدیجه و زادگاه پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) را با خاک یکسان کردند. در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند.
همچنین در مدینه گنبد نبوى را به توپ بستند، ولى از ترس مسلمانان قبر شریف را تخریب نکردند.
در همان سال به کربلاى معلى حمله کردند و ضریح را کندند و جواهرات نفیس حرم مطهر را که از هدایاى سلاطین بود، غارت کردند و قریب به ۷۰۰۰ نفر از علما و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.
جابر وارد مسجد کوفه شد... .
جابر گويد كه وارد مسجد كوفه شدم وديدم اميرالمؤمنين(ع)چيزي برزمين مينويسد ولبخند ميزند.از حضرت علت تبسم راپرسيدم.فرمود:تعجب ميكنم از كساني كه اين آيه را ميخوانند وليبه آنمعرفت ندارد.بعد آية 35نور را تلاوت كردند«الله نورالسموات والارضمثله كمشكاة فيها المصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كانّهاكوكبٌ دُريٌ يوقد مِن شجرةٍ مباركه زيتونة لاشرقية ولاغربية يكادُزيتها يُضيءُ ولوميمسسه نارٌ.نورٌ علي' نور يهدي الله لِنوره مَن يشاءويضرب الله الامثال للناس والله عليمٌ حكيمٌ.»
فرمود:مشكات «محمّد»است.«مصباح»منم.«زجاجةالزجاجة»حسنوحسين هستند.«كانّها كوكب درّي»علي بن الحسين است.«يوقد مِن شجرةمباركة»محمد بن علي است. «زيتونة»جعفربن محمد است.«لاشرقية»موسي بن جعفر است.«لاغربية» علي بن موسي است.«يكاُ زيتها يُضيء»محمد بن علي است.«لو لم تمسسه نارٌ»علي بن محمد است.«نور علي'نور»حسن بن علي است.«يهدي الله لنوره مَن يشاء»قائم مهدي است. .{تفسیر جامع ج4ص494 وتفسیر برهان ج2ص134}.
روضه شب جمعه:در دعای ندبه امده است:
فَعَلَى الْأَطائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ، وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ، وَلْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ، وَيَضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَيَعِجَّ الْعاجُّونَ،
پس بر پاکیزگان از اهلبیت محمّد و علی (درود خدا بر ایشان و خاندانشان)، باید گریهکنندگان بگریند و زاریکنندگان زاری کنند و برای مانند آنان باید اشکها روان شود و فریادکنندگان فریاد زنند و شیونکنندگان شیون کنند و خروشندگان بخروشند،...وقتی خیمه هارو اتیش زدند یکی از لشکریان دشمن میگه: دیدم یه دختر بچه دامنش آتیش گرفته،پای برهنه رو خارها داره میدوه،دشمن میگه دلم براش سوخت،گفتم: برم دامنش رو خاموش کنم...همچین که نزدیکش شدم دیدم دستش رو روی سرش گذاشت...گفت: ای مرد! بخدا من بابا ندارم،من یتیم شدم..گفتم کاریت ندارم،اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم...میگه:تا آتیشش رو خاموش کردم...دیدم انگار یه چیزی میخواد بگه روش نمیشه...از چهره اش خوندم گفتم چی میخوای بگو؟گفت: یه مقدار آب داری به من بدی..میگه: رفتم یه مقدار آب آوردم به دستش دادم دیدم نمیخوره...گفتم:مگه آب نمیخواستی،چرا نمی خوری؟گفت: به من بگو راه علقمه از کجاست؟ میخوام برم به عموم بگم:دیگه خجالت نکشه...
ناگهان همه ساکت شدند! (حکایت ملا ابو القاسم قندهاری)
فاضل جلیل «ملاّ ابو القاسم قندهاری» فرمود:
در سال ١٢۶۶ هجری در شهر قندهار، خدمت ملاّ عبد الرحیم (پسر مرحوم ملاّ حبیب الله افغان) کتاب «هیئت» و«تجرید» را درس می گرفتم. (این دو کتاب از دروسی است که سابقا در حوزه خوانده می شد والآن هم کم وبیش آنها را می خوانند.) عصر جمعه ای به دیدن ایشان رفتم. در پشت بام شبستان بیرونی او، جمعی از علما وقضات وخوانین افغان نشسته بودند. بالای مجلس، پشت به قبله ورو به مشرق، جناب «ملاّ غلام محمّد» قاضی القضات، «سردار محمّد خان» ویک نفر عالم عرب مصری وجمعی دیگر از علماء نشسته بودند.
بنده ویک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، وپسرهای ملا حبیب الله، پشت به شمال نشسته بودیم. پسر قاضی القضات ومفتی ها برعکس ما، یعنی رو به قبله وپشت به مشرق در پایین مجلس همراه با جمعی از خوانین نشسته بودند.
سخن در مذمّت ونکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضی القضات گفت: «از خرافات شیعه، آن است که می گویند: (حضرت) م ح م د مهدی (علیه السلام) پسر (حضرت) حسن عسکری (علیه السلام) سال ٢۵۵ هجری در سامرّا متولّد شده ودر سال ٢۶٠ در سرداب خانه خود غایب گردیده وتا زمان ما هم هنوز زنده است ونظام عالم بسته به وجود اوست».
همه اهل مجلس در سرزنش وناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند؛ مگر عالم مصری که قبل از این سخن قاضی القضات، بیشتر از دیگران شیعه را سرزنش می کرد. او در این وقت، خاموش بود وهیچ نمی گفت؛ تا این که سخن قاضی القضات به پایان رسید.
در این جا عالم مصری گفت: «در سال فلان، در مسجد جامع «طولون» پای درس حدیث حاضر می شدم. فلان فقیه، حدیث می گفت. سخن به شمایل (حضرت) مهدی (علیه السلام) رسید.
قال وقیل، برخاست وآشوب به پا شد. ناگهان همه ساکت شدند؛ زیرا جوانی را به همان شکل وشمایل ایستاده دیدند، در حالی که قدرت نگاه کردن به او نداشتند!»
چون سخن عالم مصری به این رسید، ساکت شد. بنده دیدم اهل مجلس ما همگی ساکت شده اند ونظرها به زمین افتاده است وعرق از پیشانی ها جاری شد. از مشاهده این حالت، حیرت کردم. ناگاه جوانی را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است! به مجرّد دیدن ایشان، حالم دگرگون شد. توانایی دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم ومانند بقیه اهل جلسه، بی حسّ وبی حرکت شدم.
تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم وبعد آهسته آهسته به خود آمدیم. هر کس زودتر به حال طبیعی برمی گشت، بلند می شد ومی رفت. تا آن که همه جمعیت به تدریج وبدون خداحافظی رفتند ومن آن شب را تا صبح هم شاد وهم غمگین بودم، شادی برای آن که مولای عزیزم را دیدار کرده ام، واندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانی، نظر کنم وشمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم.
فردای آن روز برای درس رفتم، «ملاّ عبد الرّحیم» مرا به کتابخانه خود خواست ودر آن جا تنها نشستیم. ایشان فرمود: دیدی دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمّد (علیهم السلام) تشریف آوردند وچنان تصرّفی در اهل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن ونگاه کردن را از آنها گرفتند وهمگی شرمنده ودر هم وپریشان شدند وبدون خداحافظی رفتند.
من این قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکی اینکه تقیه کردم ودیگری آن که می خواستم یقین کنم که آنچه دیده ام خیال نبوده است؛ لذا گفتم: من کسی را ندیدم واز اهل مجلس هم چنین حالتی را مشاهده نکردم. گفت: مطلب از آن روشن تر است که تو بخواهی آن را انکار کنی. بسیاری از مردم دیشب وامروز برای من نوشتند وبرخی هم آمدند وشفاها جریان را نقل کردند.
روز بعد، پزشک «سردار محمّد» را که شیعه بود دیدم، گفت: چشم ما از این کرامت روشن باد، «سردار محمّد علم خان» هم در دین خود سست شده است ونزدیک است او را شیعه کنم.
چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضی القضات را دیدم گفت: پدرم تو را می خواهد. هر قدر عذر آوردم که نروم، نپذیرفت. ناچار با او به حضور قاضی القضات رفتم. در آن جا جمعی از مفتی ها وآن عالم مصری وافراد دیگر حضور داشتند. بعد از سلام وتحیت با قاضی القضات، ایشان چگونگی آن مجلس را از من پرسید. گفتم: من چیزی ندیده ام وغیر از سکوت اهل مجلس وپراکنده شدن بدون خداحافظی، متوجّه مطلب دیگری نشدم!
قاضی القضات گفت: چون طالب علم است، دروغ نمی گوید، شاید حضرت فقط خود را برای منکرین وجودش جلوه گر ساخته باشد تا موجب رفع انکار ایشان شود. وچون مردم فارسی زبان این نواحی، نیاکانشان شیعه بوده اند واز عقاید شیعه، اعتقاد کمی به وجود امام عصر (علیه السلام) برای آنها باقی مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد!
اهل مجلس بعضی از روی اکراه وبرخی بدون آن، سخن قاضی القضات را تصدیق کردند وحتّی مطلب او را تحسین نمودند
https://ketabsarfipoor.ir/
در یکی از مدارس،
دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانشآموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانشآموزان شروع به خندیدن و او را مسخره میکردند.
معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.
زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانشآموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانشآموز را فرا خواند و به او برگهای برگهای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچکس در مورد این موضوع صحبت نکند.
در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد.
هیچکدام از دانشآموزان نتوانسته بود حفظ کند.
تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.
بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.
در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار میکرد و از بچّه ها میخواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار میداد.
کم کم نگاه همکلاسیها نسبت به آن دانشآموز تغییر کرد.
دیگر کسی او را مسخره نمیکرد.
آن دانشآموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ" مینامید، نیست، پس دانشآموز تمام تلاش خود را میکرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند.
آن سال با معدّلی خوب قبول شد.
به کلاسهای بالاتر رفت.
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.
مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است.
این قصه را *دکتر ملک حسینی* در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته، انسانها دو نوعند:
نوع اوّل کلید خیر هستند. دستت را میگیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن میدهند.
نوع دوم انسانهایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بیارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل میکنند.
این دانشآموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسانها بشود که بخت با او یار بود.
و آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* اَبَر مردی بزرگ که چون ستارهای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد.
استاد بهمن بیگی نویسندهای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است.
روحش جاودان و یادش گرامی. 💐❤️
این داستان واقعی را برای هر کسی که میشناسید ارسال کنید تا تشکری باشد از همه معلمین درستکار ایران زمين 🙏
📲 فضائلی، عضو دفتر حفظونشر آثار رهبر انقلاب: آیتالله خامنهای تجسس در امور شخصی و خصوصی دیگران در فضای مجازی و حقیقی را جایز نمیدانند
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ذکر مصیبت حجتالاسلام علی سلیمانی بر پیکر پدرش آیتالله سلیمانی در شیرگاه زادگاه شهید
▪️عید سال ۱۳۸۱ اخوی ما در سانحه تصادف به رحمت خدا رفتند، تازه فهمیدیم امام حسین جوان از دست داد یعنی چی. دیدیم لحظه لحظه آب شدن ابویمان را بعد از فوت جوانش، ما چشیدیم.
▪️وقتی در #بابلسر، قائمشهر، شیرگاه ما پشت پیکر ابویمان بودیم و تابوت دست مردم بود فهمیدیم وقتی میگفتند سر شهدا دست سپاه بود و بچهها پست سرها، داشتند میدیدند یعنی چی.
▪️رقیه جان ما هم مثل تو فرزند شهید شدیم، ولی به ما این مردم شریف دانه دانه تسلیت گفتند و آرامش دادند ولی به تو تازیانه زدند. اگر از غافله عقب میاُفتادی کُتکت میزند چون دیگه عباس نبود.
▪️رقیه جان؛ وقتی پیکر ابویمان را بردند غسل دادند دیدیم صورتش جای گلوله بود اما بدنش سالم بود. ولی رقیه جان سر بریده برای تو آوردند.
▪️خون صورت ابوی ما را شستند، ولی صورت امام حسین(ع) با همان خونی که ریش ایشان خضاب شده بود با همان خون آوردند.
▪️فقط در یک چیز من با شما (حضرت رقیه) شباهت دارم، دوتایمان دلمان برای پدرمان تنگ شد.
جمعه، ٨ اردیبهشت ۱۴۰۲.
🆔 @Babol_Babolsar
اویس در نگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
اویس قرنی، یکی از سپیدرویان تاریخ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در گرامی داشت او سخن ها گفته است. آن حضرت در حدیثی، اویس را دوست و یار خود و یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی می کند. بارها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دیدار اویس اظهار اشتیاق می کرد و می فرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند». ایشان گاه رو به جانب یمن می کرد و می گفت: «من نسیم خدایی را از سوی یمن می بویم». سلمان فارسی پرسید: ای رسول خدا، این شخصی که بوی خوش او را از یمن می بویی، کیست؟ پیامبر فرمود: «در یمن شخصی است به نام اویس قرنی که در روز قیامت محشور می شود و جمعیت بسیاری را به تعداد افراد و قبیله پرجمعیتِ ربیعه و مُضرّ، شفاعت می کند».
سیمای ظاهری اویس در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یاران خویش امر فرمودند که هر یک از شما اویس قرنی را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند و از او درخواست استغفار کند. اصحاب از وی پرسیدند: یا رسول اللّه ، اویس قرنی کیست؟! پیامبر نشانه های وی را این گونه بیان کرد: «اویس چشمان سیاه مایل به کبودی دارد و بین دو کتف او، اثر ماه گرفتگی است. گندم گون بوده و چانه اش کشیده و قامتش معتدل است. ... قرآن تلاوت می کند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است. دو جامه کهنه دارد. در زمین گمنام است، ولی آسمانیان او را می شناسند. اگر به خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است. روز رستاخیز به دیگر مردمان گفته می شود وارد بهشت شوید، ولی به اویس می گویند بمان و شفاعت کن. خداوند به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ، شفاعت او را می پذیرد»... اویس در رکاب امیرالمومنین در جنگ صفین به شهادت رسید.
دختر این مرجع تقلید در مراسم محضر امام زمان علیه السلام رسید
آیت الله«محمد علی اراکی» یکی از علمای بزرگ حوزه علمیه قم است، کسی در تقوی و عظمت مقام علمیش تردید ندارد.
مولف کتاب گنجینه دانشمندان در جلد دوم نقل می کند:
معظم له فرمودند: دخترم که همسر حجة الاسلام آقای حاج سید آقای اراکی است می خواست تنها به مکه مکرمه مشرف شود و می ترسید نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد.
من به او گفتم: اگر به ذکر «یا حفیظ یا علیم» مداومت کنی خدا به تو کمک خواهد کرد. او مشرف به مکه شد و برگشت، در مراجعت یک روز برای من تعریف می کرد که من به آن ذکر مداومت میکردم و بحمدالله اعمالم را راحت انجام می دادم.
تا آنکه یک روز در هنگام طواف، بوسیله جمعی از سودانیها ازدحام عجیبی را در طواف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر می کردم که من امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم، تا مواظب من باشد، مردها به من تنه نزنند،
ناگهان صدائی شنیدم! کسی به من می گوید: متوسل به «امام زمان»(ع) بشو تا بتوانی راحت طواف کنی.
گفتم:« امام زمان» کجا هستند؟
گفت: همین آقا است که جلو تو می روند.
نگاه کردم دیدم، آقای بزرگوار پیش روی من راه می رود و اطراف او قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمی شود.
همان صدا به من گفت: وارد این حریم بشو و پشت سر آقا طواف کن. من فوراً پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر(ع) می رفتم و به قدری نزدیک بود که دستم به پشت آقا می رسید!
آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و می گفتم آقا قربانت بروم، ای «امام زمان» فدایت بشوم، و به قدری مسرور بودم، که فراموش کردم، به آقا سلام کنم.
خلاصه همین طور هفت بار طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد انجام دادم. و تعجب می کردم که چگونه از این جمعیت انبوه کسی وارد این حریم نمی شود.
هدایت شده از الحقیقة و الشبهات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈هشدار👉
مواظب شیطان صفتها در فضای مجازی باشید
ملاحظه و نشر بفرمایید
https://eitaa.com/joinchat/3440443394C67242a04af
19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتباهی که موقع وضو گرفتن مرتکب میشویم
اهمیت شرکت در مجالس عزاداری
حبیب بن مظاهر
درمکاشفه ای حبیب بن مظاهر را دیدند که با وجود آنقدر مقامات معنوی میفرماید:
ای کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتم:
و از ایشان پرسیدند که: شما برای چه می خواهید به دنیا برگردید:
فرمود: برای سه کار
شرکت در مجلس عزای امام حسين علیه السلام،
آب دادن به مردم
و صلوات بفرستم.
منبع:روزنه هایی از عالم غیب،ص187
در مسیر آرامش💞
🌀 دعا بر سر سفره غذا
کلینی از حفص بن عمر بجلی روایت نموده که گفت:
از وضع ناهنجارِ مالی و ازهم پاشیدگیِ زندگیَم به امام صادق علیه السلام شکایت کردم. امام فرمود: هنگامی که به کوفه رفتی با فروش بالشِ زیرِ سَرَت هم که باشد به ده درهم غذائی آماده کن و مقداری از برادرانَت را به غذا دعوت کُن و از ایشان بِخواه تا درباره تو دعا کنند.
حفص گوید: به کوفه آمدم و هرچه تلاش کردم غذائی تهیّه کنم میسّر نشد، تا بالاخره طبق دستور امام صادق بالش زیر سَرَم را فروختم و با آماده ساختنِ غذا، تعدادی از برادرانِ دینیِ خود را دعوت نموده و از ایشان خواستار دعا در حلّ مشکلات زندگیم شدم، آنها هم با صرف غذا دعا کردند.
او اضافه کرد: به خدا قسم! جز مدّت کوتاهی از این قضیّه گذشت که متوجّه شدم کسی درِ خانه را میزنَد و چون در را باز کردم، دیدم شخصی که با او داد و ستد داشتم و از وی طلبکار بودم به سراغ من آمد و با پرداخت مبلغ سنگینی که به گمانَم ده هزار درهم بود، بدهیِ خود را با من تصفیه و مصالحه کرد و از آن پس پی درپی امرِ من رو به فَراخی و گُشایش نهاد و به رفع سختی و تنگدستی انجامید. [۱]
✍️این حدیث شریف، بیش از هرچیز دیگر بیانگر ارزش #تجمُّعِ برادران دینی و #تأثیر دعای دسته جمعی است، آن هم برسر سفره غذا.
همچنان که گویا محبوبیّتِ اطعام مؤمنین است، که امام به حفص دستور فرمود: «بالشِ زیرِ سرت را هم که باشد بفروش... تا مؤمنین برسرِ سفره غذا تجمُّع و دعا کنند».
📚[۱]: کافی، ج ۵، ص ۳۱۴ ؛
بحارالأنوار، ج ۴۷، ص ۳۸۲.
┄┅┅┅🌺🍃🌸┅┅┅┄
@arameesh14
┄┅┅┅🌸🍃🌺┅┅┅┄
هدایت شده از سفیر
#ثقلین
امام على عليه السلام:
إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا، فإذا أقبَلَت فَاحمِلُوها علَى النَّوافِلِ، و إذا أدبَرَتْ فَاقتَصِرُوا بها علَى الفَرائضِ
همانا دلها را روى آوردنى است و روى گرداندنى. پس هر گاه روى آورند، آنها را به انجام مستحبّات وا داريد و هر گاه پشت كردند، به انجام واجبات بسنده كنيد
نهج البلاغه حکمت312
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به سفیــــر بپیوندید👇
🆔 @safir_khabar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد پسر در خون بغلتد، گُم نگردد دختری
شهید حمیدرضا الداغی
شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
سبزوار، هنگام دفاع از ناموس مردم
دعای نور
سید ابن طاووس در کتاب «مهج الدعوات» از سلمان روایتی آورده که : حضرت فاطمه دعایی به من آموخت که از حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) آموخته بود، ایشان آن را در صبح و شام میخواند؛ به من فرمود: اگر میخواهی هرگز در دنیا دچار تب نشوی بر آن مداومت کن...بسم الله النور.بسم الله نور النور.....
رسول خدا (ص) میفرماید: هرگاه یکی از شما دعا میکند همه را دعا نماید زیرا در این صورت به اجابت نزدیکتر است!
در روایت است که مردی نابینا خدمت پیامبر اسلام رسید و عرض کرد از خدا بخواه چشمان مرا بینا گرداند. پیامبر (ص) به او دستور داد وضو بگیرد واین دعا را بخواند: ((اللهَّم انی اسئلک و أتَوَجه الیک بنیّک نبی الرّحمة یا محمدانی توجهتُ بک الی ربّی فی حاجتی .اللهم تقبل شفاعته فی حقی..).یعنی خدایا از تو مسئلت میکنم و به سوی تو، به پیامبرت محمد (ص) پیامبر رحمت توجه میکنیم ای محمد (ص) من به کمک تو به پروردگار خود توجه کردم در این حاجت خود تا آن را برآورده سازد خدایا شفاعت او را دربارهی من بپذیر.
وقتی این دعا را خواند پس بینا شد!
«گفته اندپيامبر صلىاللهعليهوآله در دعا چنان تضرع مىكرد كه نزديك بود عبا از دوشش بيافتد .»
در حدیثی از رسول خدا (ص) آمده است که الدّعاءَ هُوَ العِبادَةِ دعا یعنی همان عبادت است
شبی که در جنگ احزاب کار بر حضرت سخت شد پیامبر چنین دعا کرد: یا صریح المکروبین و یا مجیب دعوة المضطرین و یا کاشف غمی، اِکشِف عَنّی غمی و همی و کربِی فانک تَعلَم حالی و حال اصحابی وَ اکفِنی هول عدوی!
پیامبر ما حضرت محمد (ص) فرمودن خدایت را آنگونه عبادت نما مانند این که او را میبینی اگرچه تو او را نمیبینی ولی او تو را میبیند .
پیامبر فرموده یکی از دعاهایی که به اجابت نمیرسد دعای فرزند علیه والدین است!
رسول خدا فرمود: خدا فرموده: کسی که مرا بخواند و بداند من هستم که نفع و ضرر میرسانم دعایش را مستجاب میکنم.
رسول خدا (ص) میفرماید مَن اَن یَستَجابُ دعاهُ و ... کسی دوست دارد دعایش مستجاب شود، غذا و کسب و کارش را پاک و پاکیزه سازد!
امام صادق (ع) از پدرانش از رسول اکرم روایت کرده: خدا به یکی از پیامبرانش وحی کرد: به عزت و جلالم سوگند! هرکس به غیر مَن امیدوار شود ناامیدش خواهم کرد و جامه خواری و ذلت را بر او خواهم پوشاند و او را از فضل و بخشش خود به دور خواهم داشت. بنده من هنگام سختی، چشم امید و آرزو به دست دیگری بدوزد در حالی که سختیها بدست من است و اُمیدوار به غیر من شود در حال که من بینیاز و بخشایندهام؟! کلید درهای بسته در دست من است و در اجابت به روی کسی که مرا خواند باز است.
رسول خدا میفرماید: به زودی بر امت من زمانی میآید که درونشان فاسد و ظاهرشان خوب باشد به عنوان دستیابی به دنیا و برای خدا کاری انجام نمیدهند. بلکه کارشان فقط به منظور ریا و خودنمایی است و هیچ باکی ندارند خداوند آنان را به مجازاتی گرفتار مینماید آنگاه دعا میکنند مانند دعا شخصی که در حال غرق شدن است اما دعایشان مستجاب نمیگردد.
: از قول پیامبر (ص) در مورد این آیه(یَسئَلُهُ من فی السمواتِ و الارض کُلُّ یومٍ هُوَ فی شأن» سوره الرّحمن آیه 29) نقل کرده که فرموده از شئونات الهی این است که گناهی را میبخشد و گرفتاری را برطرف میسازد عدهای را بالا عدهای دیگر را پایین میآورد.
پیامبر اسلام میفرماید: لیَدخُلَ علی قبور الاموات مِن دعاء الاَحیاء مِن الانوار مثل الجِبالَ، پیامبر (ص) میفرماید: دعای زندگان به صورت کوههای نور به قبرهای مردگان داخل میگردد!
پیامبر اکرم (ص) : دعا و صدقه برای میت را هدیه به وی دانسته است!
از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود برای خداوند نود و نه اسم است که هر کس آنها را حفظ کند وارد بهشت خواهد شد!
امام سجاد (ع) میفرماید: بیست 20 سال از خدا خواستم اسم اعظم را به من بیاموزد تا سرانجام در عالم رویا پیامبر (ص) را دیدم دعای به من آموخت که هر چه خواستم به برکت آن دعا از خدا گرفتم احمد ابن عیسی که راوی این حدیث است میگوید: من نیز این دعا را مجرب یافتم و آن دعا این است:
یا الله یا اللهُ یا اللهُ وَحدَک لا شریک لک أَنتَ المَنّانَ بَدیعُ السّماواتِ وَ الارضَ ذوالجلال وَ الاکرام و ذوالاسماء العِظام و ذوالعِزّ الذی یُرام و الهکُم اله واحدٌ لا الهَ الّا هُوَ الرّحمن الرّحیم و صلی الله علی محمدٍ و اله اجمعین».
پیامبر (ص) میفرماید: اسم اعظم در شش 6 آیه آخرسوره حشر است!
روایت است که در آن از رسول خدا (ص) در مورد اسم اعظم سؤال شد فرمود: هر اسمی از أسماء الهی اعظم است پس قلب خویش را از غیر خدا خالی کن و خدا را به هر اسمی که میخواهی بخوان برای خدا اسمی متفاوت با اسم دیگر نیست بلکه او خداوند واحد قهار است!
🌹امیرالمؤمنین معلم بشریت
✨ ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است ، پس حقّ شما بر من اینکه شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید...
📒 #نهج_البلاغه ، خطبه۳۴
🗓 ۱۲ اردیبهشت ، روز بزرگداشت استاد شهید مرتضی مطهری (رحمة الله عليه) و روز معلم گرامی باد.
اهمیت و ارزش معلم
از آيات وروايات وكلمات علماء در مىيابيم كه پاداش معلمِّ خير را فقط خداوند سبحان مىتواند بدهد واز عهده شاگردان خارج است كه تعليم استاد را جبران نمايند.
اولياءخدا احترام خاصى براى استادشان قائل بوند كه به چند نمونه اشاره مىشود.
امام امت درباره استاد خودآية اللّه شاه آبادى ،جمله روحى له الفداء را بكارمى بردند.
علامه طباطبائى به احترام استادش مرحوم قاضى،از هنگام رحلت استاد تا آخر عمرعطر نزدند.
علامه حسن زاده آملى كفش استاد را تميز مى كردند.
از وحيدبهبهانى پرسيدند از كجا به اين مقام رسيدى؟فرمود از دوچيز.يكى در موردعلم زيادزحمت كشيدم.دوم به اساتيد خود خيلى احترام مى گذاشتم.
در ارزش مقام علم همين بس كه موسى كليم اللّه،شش ماه در كوهها وبيابانها مىگردد تا خضر نبى را پيدا كند وچند روزى شاگردى اورا بنمايد.
سید بحرالعلوم با تحت الحنک عمامه خود کفش استادش وحید بهبهانی را پاک می کرد
این دعایی است که جبرئیل آن را به حضرت یوسف(علیهالسلام) هنگامیکه در زندان بود آموخت....
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ لِى مِنْ أَمْرِىَ فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنِى مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَمِنْ حَيْثُ لَاأَحْتَسِبُ.
خدایا! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و در کارم برای من گشایش و راه نجات قرار ده و مرا از آنجا که گمان میبرم و از آنجا که گمان نمیبرم، روزی عطا کن.
◾️۱۲ شوال سالروز رحلت ِعارف فرزانه استاد آیت الله سعادت پرور میباشد، صلوات و فاتحه ای را به محضرشان اهداء نماییم.
به همین مناسبت نکاتی از فرمایشات ایشان از کتاب پندنامه سعادت منتشر میگردد:
🔹اى عزيزان من! اخلاص در اعمال را بايد در پيشانى هر عملى قرار دهيد.
🔸اى عزيزان من! هر عمل عبادى كه انجام مىدهيد توجه داشته باشيد چه مىگوئيد [و] با كه سخن مىگوئيد.
🔹اى عزيزان من! اينجا سخن بسيار است ولى چه كنم كه با سخن حلّ حقيقت نمىشود، بايد زحمت كشيد، مجاهده كرد تا حاصل عمر دستگير شود.
🔸اى عزيزان من! محاسبه و مراقبه را در تمام اعمال و گفتار و كردارتان بايد داشته باشيد، نه سال و ماهى يك مرتبه؛ بلكه شبانه روزى يك مرتبه، اگر نگوئيم ساعتى يك مرتبه محاسبه و هر آنى مراقبه لازم است.
🔹اى عزيزان من! ادب مقابل پدر و مادر را بايد منظور بداريد به آن طورى كه بدانيد هيچ بودهايد، ايشان واسطه هستى شما و هر سعادتى كه نصيب شما شود، شده اند.
#مدرسه_تعالی
#استاد_فیاض_بخش
#آیت_الله_سعادت_پرور
✅@Taalei_edu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اقدام وقیحانه و سازماندهی شده در رژه موتوری بی حجابان در خیان های پایتخت ام القرای جهان .
وقتی میگیم هر قدمی که عقب نشینی کنید ده قدم جلو میان یعنی این!
تو خیابون های جمهوری اسلامی اینجوری قدرت نمایی میکنن و به ریش بعضی مسئولین بی غیرت میخندن!
چون میدونن اتفاق خاصی براشون نمیفته!
ته تهش یه نامه عذرخواهیه!
برای همین چهار تا بچه سوسول اینجوری مسئولین رو تحقیر میکنن و اونی که وسط میدون خون میده جوانان مظلوم ما هستن!
جناب آقای رادان چند هفته از ابلاغ دستور صریحتان گذشته. میبینید که این جماعت سازماندهی شده و وقیحانه قوانین رو مورد تمسخر قرار میدن. چند تا خودرو را توقیف کردید وخروجی دستورتون چی بوده؟؟ برای موتورسواران وقیح که در تمام نقاط شهر جولان بی بندوباری می دهند چه تدبیری اتخاذ کردید؟؟؟برادر ما امیدی به مسئولان بی غیرت نداریم چشم امید مردم انقلابی به سربازان ولایتی چون شماست.
#به_ویژه_ترین کانال خبری در ایتابپیوندید👇.
https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3
بهترین راه برای مبارزه با بی حجابی این است که با حکم حکومتی، زنها و دخترهایی که بی حجاب در جامعه ظاهر می شوند، نه شلاق بزنند نه زندانی کنند بلکه فقط و فقط موهای انها را از ته بزنند!!! انهارا کچل کنند!! قول می دهم در مدت کوتاهی دیگر دختر و زن بی حجاب در کوچه وخیابان دیده نشود!