eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنان بسیار جالب يک دانشجوی آمریکایی راجع به ایران : ایران مثل رگهای بدن در کل دنیا ریشه دوانده است. جالبتر اینکه وقتی نام ایران را می برد همه دانشجویان ابراز احساسات می کنند!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹توسل به نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها در جریان رقابت های قهرمانی فوتسال
کاش به جای ریاضت، عمرم را در راه تقرّب به امام زمان عجل‌الله‌تعالي‌فرجه صرف کرده بودم... "شیخ حسنعلی نخودکی ره" درمسیربندگی ♥️ ...🤲🌹
7-در کارهای مهم عجله نکنید! قرآن میگه انسانها انقدر عجول هستند که انگار از عجله خَلق شدند 📖 خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ... فَلا تَسْتَعْجِلُون (انبیاء/۳۷) 👈 انسان از عجله آفریده شده است... ولی عجله نکنید. 🔸 منظور از "عجله" تو این آیه شتاب و شتابزدگی است، که از صفات زشت و ناپسند به حساب میاد. در روایات و سخنانِ بزرگان اخلاق، از این صفت زیاد صحبت شده وَ یَدْعُ اَلْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ اَلْإِنْسانُ عَجُولاً (اسراء/۱۱) 👈 انسان همانگونه که نیکیها را طلب می‌کند، به خاطر دستپاچگی و عدم مطالعه کافی به طلب بدیها بر می‌خیزد، و برای رسیدن به شرّ دعا می‌کند، چرا که انسان ذاتاً عجول است. 📢 چه بسیار تصمیم‌گیریهای عجولانه، که یک عمر پشیمانی به دنبال داشته. در قران به مواردی از عجله که حتی پیامبران داشتند اشاره شده مانند اینکه وقتی حضرت موسی از خضر چیزهای عجیب غریب دید صبر نکرد و عجله نمود لذا از شاگردی حضرت خضر محروم شد. یا عجله حضرت یونس در عذاب کردن قومش...یا عجله حضرت داود در قضاوت کردن بدون اینکه از مدعی دلیل بخواهد و... پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 🔹 «اِنَّما أهلَکَ النّاسَ العَجَلَة» 🔸 بیشترین هلاکت و تباهی انسان از عجله است. 📚 بحار، ج ۱۷، ص ۳۴۰.. عجله نکنید تا تصمیمات بزرگ بگیرید. اشتباه نادرست تصمیمات بزرگ ممکن است منجر به عواقبی شود که ممکن است بعداً پشیمان شوید *شتابزدگی در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به شدت مورد تقبیح و نکوهش قرار گرفته است در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است: تانی و آرامش از خداست و شتابزدگی از شیطان است. (بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۴۷.) در برخی از روایات، شتابزدگی موجب ندامت و پشیمانی معرفی شده است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: از شتابزدگی بپرهیزید که پشیمانی به بار می‌آورد. (همان ، ج۷۱، ص۳۳۸) از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: سلامت و آسایش با تانی و آرامش است و با عجله، ندامت و پشیمانی است. (غررالحکم، ص۴۰۶.) پاره‌ای از روایات نیز، فرد عجول و شتابزده را در نیل به مطلوب خویش ناکام معرفی می‌نماید. امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: شتابزدگی را واگذارید زیرا شتابکار خواسته‌اش به دست نیاید و پایان کارش پسندیده نباشد. (همان، ص۴۰۶) نیز فرمودند: شتابزدگی انسان را از رسیدن باز می‌دارد. (همان، ص۳۲.) افزایش احتمال رخ دادن اشتباه مهم ترین پیامدی که عجول بودن برای زندگی ما به همراه دارد؛ افزایش احتمال رخ دادن اشتباه است. کسی که عجله کردن برای او تبدیل به یک عادت می شود تمرکز خود را هنگام انجام کارها از دست می دهد. در نتیجه جوانب مختلف کار را اشتباه انجام داده و به هدف دلخواه نمی رسد . توقف در مسیر رسیدن به خواسته ها عجولانه رفتار کردن آنقدر پیامدهای غیر منتظره به همراه دارد که می تواند فرد را در مسیر تحقق اهدافش متوقف کند. ممکن است به واسطه رخ دادن اشتباهی غیر قابل جبران، مختل شدن شرایط مورد نیاز و حتی به هم ریختن وضعیت روحی و جسمی فرد، دستیابی به خواسته ها غیر ممکن شود. عجله کردن مانعی برای بررسی شرایط و توجه کردن به جوانب مختلف موضوع مورد نظر محسوب می شود، در نتیجه هدف دلخواه محقق نشده و پشیمانی رخ می دهد. افزایش استرس حتما تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید که برای انجام یک کار مهم عجولانه عمل کرده اید. در این شرایط عجله کردن موجب مختل شدن آرامش و تعادل جسمی و روحی می شود. بارزترین و مهم ترین نشانه آن هم افزایش استرس است. زمانی که اضطراب شدت می یابد؛ ضربان قلب افزایش یافته، سیستم گوارش و تنفسی به هم می ریزد و به طور کلی یا مانعی برای انجام کار مورد نظر می شود یا اینکه خطاها و اشتباهات بسیار زیادی رخ می دهند. تغییر خلق و خو کم نیستند تعداد کسانی که هنگام عجله داشتن خلق و خو و طرز رفتارشان با دیگران تغییر می کند. چنین کسانی معمولا عصبانی و پرخاشگر می شوند. به واسطه رفتارهای تند و اشتباهی که دارند دیگران را از خود می رنجانند. برخی افراد نیز ناراحتی به سراغشان آمده و زودرنج می شوند. ناتمام ماندن فعالیت ها عجله موجب ناتمام ماندن و به نتیجه نرسیدن فعالیت ها می شود. مثلًا کسی که عجولانه ساختمانی را می سازد، به جهت نداشتن محاسبه و دقّت لازم، در پایان کار شاهد ضعف های بسیار بوده و گاه عمر ساختمان نیز کوتاه خواهد بود و یا کسی که با عجله نماز می خواند چه بسا در اثر کم و زیاد کردن واجبات و ارکان نماز موجب بطلان آن شود.
📍سخنرانی فعال مطرح یهودی ضد صهیونیسم در نیویورک خبرسازشد؛ صهیونیسم «بت پوشالین» عصر جدید است/ رژیمی جعلی و نسل کش است 🔹«نائومی کلاین» فعال یهودی مطرح کانادایی در سخنرانی آتشین خود ضد جنگ در نیویورک با اشاره به واقعه تاریخی پرستش گوساله دروغین در دوران رسالت حضرت موسی، صهیونیسم را بت پوشالین در عصر جدید و رژیمی جنایتکار خطاب کرد. 🔹«من به موسی و خشم وی، هنگامی که از کوه (طور) پایین آمد و بنی اسرائیل را در حال پرستش گوساله طلایی دید، فکر می‌کنم.» 🔹«این واقعه یک درس (آموزنده و عبرت آمیز) درباره بت‌های پوشالین است. بسیاری از مردم ما بار دیگر بت‌های پوشالین را می‌پرستند که آنان را آلوده می‌کند. این بت پوشالین صهیونیسم نامیده می‌شود. صهیونیسم بت پوشالین متعلق به رژیمی نظامی است که به غصب اراضی، پاکسازی قومی و نسل کشی متهم است.» 👌 کانال حرفه ای ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
کاش عجله نمی کردم! کاش می‌شد زندگیم را دوباره بسازم!مصاحبه زندانی متهم به قتل زنی بی گناه...... چند سال داری و کی و چرا به زندان آمده ای؟ 33 سال دارم و سال 94 به خاطر قتل عمد زندانی شدم. تحصیلاتت چه قدر است؟ تا دوم راهنمایی خواندم و ترک تحصیل کردم. از بچگی دنبال کار و پول درآوردن برای خانواده بودم. از زندگی و خانواده ات بگو! من بچه آخر خانواده هستم. سه برادر و یک خواهر بزرگتر از خودم دارم. برادرهایم هر کدام سر شغل خوبی هستند و خواهرم تولیدی مانتو دارد. تا زمانی که من دستگیر شدم، خانواده ام و حتی فامیلهایمان وارد حیاط کلانتری محل هم نشده بودند. سرمان به زندگی خودمان گرم بود، نه اهل خلاف، نه دعوا... چه شد که مرتکب قتل شدی؟ مصطفی نفس عمیقی می کشد و به گذشته ای نه چندان دور می رود، گذشته ای که اکنون برایش مثل یک خواب است: شب تاسوعای سال 1390 بود که با مادر و خواهرم در اسلامشهر، همراه با دسته عزاداری راه می رفتیم که دختری را همراه دو خواهر و مادرش دیدم. مادرم خیلی اصرار می کرد زن بگیرم ولی من توجهی نمی کردم. نمی دانم چه شد که یک لحظه وقتی مقابل سوپرمارکت محلمان آن چشمم به چشم آن دختر افتاد، بدون درنگ به مادرم گفتم می خواهم ازدواج کنم. فرزانه دختر پسردایی مادرم بود ولی رفت و آمدی نداشتیم و تا آن شب او را ندیده بودم. چند روز صبر کردیم تا روزهای عزاداری تمام شد و به خواستگاری رفتیم. خانواده فرزانه بسیار خوب بودند. همه از نجابت دخترانش تعریف می کردند. خانواده ما هم مورد اعتماد اهالی محل بودند. همه در فامیل سر من قسم می خوردند. تا دیدن فرزانه، هیچ وقت دلم نلرزیده بود، به هیچ دختری نگاه نکرده و ناموس دیگران مثل ناموس خودم بود. خیلی زود خانواده ها حرفهایشان را زدند و قول ها و حلقه ها ردوبدل شد و ما به عقد هم درآمدیم. از همان روز قسم خوردم فرزانه را خوشبخت کنم. دختری که با هزاران امید لباس عروس می پوشد نباید در خانه شوهر یک لحظه هم احساس کند آرزوهایش پوچ بوده است. دوران نامزدی و عقد کوتاه بود و زندگی ما با همین علاقه شروع شد. من بلندپرواز بودم، ماشین داشتم. در کارخانه بستنی سازی، دو شیفت کار می کردم تا هر چه زودتر خانه بخرم. سر راه تا خانه هم مسافرکشی می کردم و گاه فرزانه دلش برایم می سوخت و می گفت این همه کار نکن، خانه می خریم، چرا عجله داری؟ واقعا این همه عجله برای چه بود؟ نمی دانم... الان که فکر می کنم، می بینم نیاز نبود آن همه کار کنم، فرزانه زن بسیار بساز و خوبی بود. من برای احساس خوشبختی بیشترش زیادی تلاش می کردم تا زودتر خانه بخرم و به نامش بزنم. دلم می خواست همه دنیا را به پایش بریزم... خوب، ادامه بده! خانه اجاره ای ما، خانه پدرم و خانه پدرهمسرم در یک محل بود. فاصله چندانی باهم نداشتیم. دخترمان آریانا به زندگی ما شیرینی دیگری داد. حالا دیگر برای خرید خانه انگیزه بیشتری داشتم. همسرم خاله ای 49 ساله به نام مریم خانم داشت که مطلقه بود و فرزندی نداشت. تنها زندگی می کرد. یک زن فوق العاده مهربان و دلسوز، صندوق خانگی قرض الحسنه داشت و هر ماه با قرعه کشی به اعضاء وام می داد.
سه میلیون تومان از مریم خانم پول قرض کرده بودم تا در بانک گردش حساب داشته و وام بگیرم و با پس اندازم خانه بخرم. آن شب لعنتی که زندگیم از هم پاشید، پدر و مادر همسرم و مریم خانم شام مهمان ما بودند. اواخر شب بود که می خواستند به خانه برگردند. با ماشین خودم تصمیم گرفتم مهمانان را به خانه هایشان برسانم. مسیر خانه پدرهمسرم نزدیک تر بود و آن دو نفر زود پیاده شدند و برای خانه مریم خانم، باید چند خیابان آن طرفتر می رفتم. در بین راه موضوع پول را مطرح کردم. می خواستم پول بیشتری به من قرض بدهد. غیر از خرید خانه و پایان مستاجری به هیچ چیز فکر نمی کردم. حالا می بینم خیلی خودخواه بودم که برای رسیدن به خانه و آرامش خانواده، دیگران و مشکلاتشان برایم اهمیتی نداشت. مریم خانم را زن تنهایی می دیدم که یک عالم پول دارد و مثل من نگران سرماه و کرایه خانه و مسائل دیگر نیست و می تواند به من پول بدهد. از من اصرار و از مریم خانم انکار و در این فاصله متوجه شد مسیر دیگری را در پیش گرفته ام و به طرف خانه اش نمی روم. البته برای ادامه صحبتها بود که راه را طولانی تر کرده بودم. نمی دانم چه شد که درگیر شدیم و در این درگیری دستانمان را بر گلویش فشردم و زمانی به خودم آمدم که تکان نمی خورد. با وحشت نگاهش می کردم ولی دیگر دیر شده بود. به طرف بیمارستان رفتم. جلوی اورژانس بیمارستان شلوغ بود و تاکسی ها هم منتظر مسافر بودند. فکر کردم اگر الان او را به بیمارستان ببرم سریع دستگیر می شوم. عقلم کار نمی کردم. هول شده و دنبال راه چاره ای بودم. از بیمارستان دور شدم و در حین سرگردانی او را در جاده شورآباد به کانال آب انداختم و بعد از ساعتی رانندگی بی هدف به طرف خانه رفتم. حالم خیلی بد بود، فرزانه می دانست اتفاقی افتاده ولی من حرفی نمی زدم، بالاخره دو روز بعد در خانه پدرهمسرم، وقتی همه را نگران گم شدن مریم خانم دیدم، ماجرا را برای همسرم تعریف کردم. گیج و منگ نگاهم کرد و دست آخر مادرش را صدا زد که بیا و ببین مصطفی چه می گوید! به پدرم هم زنگ زدند سریع با مادرم آمد. همزمان با 110 هم تماس گرفتند و پلیس آمد و دستگیرم کرد. وقتی دستبند به دستم زدند، پدر و مادرم هم آن جا بودند و مثل همه متعجب و گریان... پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرد؟ بله... اما نه خفگی با فشار دستانم... وقتی او را در کانال انداخته بودم، زنده بوده و من کاش او را به بیمارستان می رساندم و موجب مرگش نمی شدم. خفگی او در آب بوده، یعنی اگر در کانال نمی انداختم نمی مرد! همان لحظه که اعتراف کردم، دو روز از مرگش می گذشت و آتش نشانی هم همان روز با گزارش یک راننده عبوری، جسد را بیرون کشیده بود. اگر به گذشته بازگردی کدام اشتباهت را انجام نمی دهی؟ انگشتان دستانش در هم قفل می شود: نمی دانم... شاید زیاده خواهی را کنار می گذاشتم، این اتفاق تلخ به خاطر همین زیادخواهی افتاد. در آن صورت الان باز هم در کنار خانواده ام خوشبخت بودم و دخترم آریانا بدون پدر، بزرگ نمی شد، مهمتر از همه خانواده ای را سیاه پوش و عزادار نمی کردم. دیگران نباید تاوان زیادخواهی مرا می دادند، همه تاوان داده اند، غیر از خودم و مریم خانم که زندگیش را گرفتم، آرزوهای فرزانه و خانواده اش و خانواده خودم، آینده دخترم.... هنوز هم کسی باور نمی کند من قاتل هستم. خانواده همسرم خیلی مرا دوست داشتند و احترام زیادی برای همدیگر قائل بودیم. حیف که آرزوهای همسرم را بر باد دادم. شرمنده اش هستم که با هزاران امید و آرزو به خانه ام آمد ولی من با یک اشتباه بزرگ، آن آرزوها را خاکستر کردم. کاش می شد آن زندگیم را دوباره بسازم! همسرت به ملاقاتت نمی آید؟ فقط یک بار با دخترم آمد. آن موقع آریانا دو ساله بود و حالا 9 سال دارد. آن روز فقط سرم را پایین انداختم و تنها یک کلمه گفتم: شرمنده ام... فرزانه هم گریه کرد و حرفی نزد و رفت! همان روز برای آخرین بار دیدمش... تا مدتی گاهی تماس می گرفتم... کم کم حرفهایش کمتر و کمتر شد و بعد دیگر جواب تلفنم را هم نمی داد. بغضش را با فشار قفل انگشتانش مخفی می کند: به او حق می دهم، جوان است، جوانی گذشته اش را من بر باد داده ام حالا نباید به پای من بسوزد... خبری از او ندارم، انگار دیگر نمی خواهد منتظر شوهر قاتلش باشد... به هر حال سرزنش های دیگران را می شنود، زنی که همسرش زندانی است دیگران به خود حق می دهند سرکوفت بزنند، با نگاه شماتت بار نگاهش کنند، در حالی که خودش هم نمی داند تقصیرش چیست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیر کاروان خودرویی ایرانی ها بر آمریکایی ها 😉 حرکت خودرویی هواداران فلسطین در حمایت از دانشگاهیان معترض/ شیکاگو/ آمریکا
کاش عجله نمی کردم!.......یک روز که طبق معمول یک لیست بالا بلند خرید همسرم به دستم داده شده بود، سوار خودروی پراید خود شدم و برای خرید از خانه بیرون زدم. ساعتی در خیابان‌ها پرسه زدم تا توانستم اجناسی را که همسرم خواسته بود خریداری نمایم، اما یکی از سفارشات همسرم- که یک نوع داروی لاغری بود- را نتوانستم پیدا کنم. به همین دلیل مشغول پرس و جو از داروخانه‌ها شدم. به هر داروخانه‌ای که می‌رسیدم ترمز می‌زدم و برای پرس و جو پیاده شده و به داخل داروخانه می‌رفتم. کم کم داشتم خسته و ناامید می‌شدم. به آخرین داروخانه‌ای که در نزدیکی محل ما بود هم سر زدم. متصدی آنجا نشانی داروخانه‌ای را داد که دورتر از محل ما بود. خلاصه چون دیدم فرصت و وقت دارم به سمت نشانی فوق حرکت کردم. به آدرس داده شده که رسیدم، دیدم در جایی واقع شده که جای پارک خودرو وجود ندارد. در خیابان اصلی قرار داشت و محلی که بتوانم خودروی خود را پارک کنم پیدا نکردم، به صورت دوبله روبه‌روی داروخانه پارک کردم و از خودرو پیاده شدم. به خودم گفتم سریع داخل داروخانه می‌روم و پس از خرید فوری برمی‌گردم. تازه شاید هم اصلا آن دارویی را که من می‌خواستم نداشت و دیگر لزومی به پارک خودرو نیست. خلاصه از خودرو پیاده شدم و دویدم به داخل داروخانه، به متصدی آنجا کاغذی را که نام دارو روی آن نوشته شده بود نشان دادم. گفت بنشین تا برایت پیدا کنم. من هم نشستم و منتظر شدم تا دارویم را بیاورند. چند نفر در انتظار نشسته بودند. وقتی صدایم زد پول دارو را دادم و دارو را تحویل گرفتم. با عجله خارج شدم و پا که به خیابان گذاشتم، دیدم خودرویم سرجایش نیست. ماتم برده بود و اول فکر کردم اشتباهی شده. به خودم گفتم شاید جای دیگری پارک کردم. اما هر چه فکر می‌کردم باز مطمئن می‌شدم که روبه‌روی داروخانه پارک کرده بودم. از ناراحتی نمی‌دانستم چه کار کنم. کم‌کم مطمئن شدم خودروی نازنینم را به سرقت بردند. احتمال می‌دادم شاید شیشه خودرو پایین بوده و اینجانب با عجله که پیاده شدم فراموش کردم آن را بالا ببرم و سارق از فرصت استفاده کرده و سریع خودرو را به سرقت برده است. با ناراحتی خیابان را بالا و پایین کردم و نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. مانده بودم این خبر را چطور به همسرم بدهم. به خودم گفتم اصلا خانه نروم و بروم خانه پدرم تا همسرم متوجه این اتفاق نشود. ولی تا کی می‌توانستم این خبر را پنهان کنم. با ناراحتی برگشتم خانه، بماند که چقدر سرزنش و ناسزا شنیدم. به یکی از بستگان که در این جور موارد به کمک بقیه می‌آمد زنگ زدم و او مرا راهنمایی کرد که بروم گزارش سرقت را اطلاع دهم. خلاصه خودروی خود را از دست دادم، آن هم به خاطر یک بی‌احتیاطی. اگر با حوصله می‌گشتم و جای پارک پیدا می‌کردم و بعد با حوصله خودرو را قفل فرمان زده و عجله نمی‌کردم شاید به این روز دچار نمی‌شدم. امیدوارم هیچ‌کسی به سرنوشت من دچار نشود. حال باید منتظر بمانم که شاید خبری از پیدا شدن خودرویم شود. وحید مالکی ـ تهران
‌در یک سال رایگان حافظ کل قرآن شوید ♦️ثبت نام یازدهمین دوره حفظ یکساله قرآن کریم مؤسسه فرهنگی قرآنی بیت الزهرا سلام الله علیها آغاز شد 🔶تمامی امکانات رفاهی *رایگان* می باشد. مزایا : 1⃣فرصت دریافت لیسانس علوم قرآن حدیث 2⃣تحصیل رایگان در دانشگاه 3⃣اولویت ویژه جذب در دانشگاه فرهنگیان 4⃣اولویت استخدام در آموزش و پرورش 5⃣بهرمندی از امتیازات در دوران سربازی 6⃣برگزاری اردوهای زیارتی و تفریحی ♨️اعطای گواهی حفظ پس از پایان دوره تحفیظ 🔔مهلت ثبت نام تا پایان خرداد ماه🔔 🏠مکان موسسه استان هرمزگان _میناب دوره حضوری میباشد. ☎️ تماس واحد برادران
09960160441
09173253078
واحد خواهران
09923453928
https://eitaa.com/jh_beytozahra
🔰 حضرت آیت الله کوهستانی رضوان‌الله‌علیه: سه چیز را سرلوحه کارتان قرار دهید 1️⃣ همراه با قرآن باشید و از قرآن جدا نشوید. 2️⃣ نماز شب را ترک نکنید. 3️⃣ نماز را اول وقت بخوانید. آن مرد الهی در ادامه فرمودند: مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است. ┅═✿๑🍀🌺🌼🌸๑✿═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تو آمریکا اسم حیاط دانشگاه رو گذاشتن میدون شهدا! 🔹از سری اتفاقات برگ ریزون و غیرقابل انتظار این روزهای دانشگاه‌های آمریکا اینه که دانشجوهای دانشگاه جورج واشنگتن اسم محوطه دانشگاه رو به اسم جانباختگان مظلوم غزه (شهدا) نامگذاری کردن.
AYEHAYE SADEGH 4.mp3
3.89M
💠 آیه های صادق 🔸مجموعه میان برنامه هایی با موضوع تاریخ رژیم صهیونیستی بر گرفته از آیات قرآن کارشناس : حجت الاسلام و المسلمین صرفی پور 🔸تولید صدای مرکز لرستان #غزه_تنهانیست#رادیو_لرستان 📻اداره کل صدای استانها-کارگروه غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه آذری زبان مخلص و صادق ساکن آمریکا اما تونسته هویت ایرانی اسلامیشو حفظ کنه ملاحظه کنید چه سخنان هویتی بیان می‌کنه...دمش گرم به مولا ...❤️🌸👌🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
متاسفانه برخی از انسانها کینه ای هستند واگر سر موضوعی کینه ادم رو در دل بگیرند دیگه به این زودیها دست از دشمنی بر نمی دارند و رفیق نمی شوند.مخصوصا اگر همسر انسان یا فامیل باشه یا همسایه ادم باشه !گاهی کار به قتل و جنایت می کشه.گاهی طلاق و خودکشی و... اگر اخبار مربوط به حوادثی که بر اثر کینه اتفاق می افته رو مرور کنیم می بینیم بسیاری از جنایات و اتفاقات بد بخاطر کینه است.......قتل بخاطر کینه:سردار "حمید هداوند" روز پنجشنبه گفت: به دنبال ارجاع پرونده مفقودی یک دختر بچه هفت ساله در منطقه شهرک یاس کرج، تیمی از کارآگاهان اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی استان بررسی موضوع را در دستور کار خود قرار داد. وی افزود: کارآگاهان در همان ساعت اولیه با انجام اقدامات میدانی در حوالی منزل دختر بچه، متوجه شدند که یکی از همسایه‌هایشان با برنامه قبلی از سوار شدن دخترک به سرویس مدرسه ممانعت کرده و او را با خودروی خود به مکان نامعلومی منتقل کرده است. فرمانده انتظامی استان البرز اضافه کرد: بلافاصله با انجام هماهنگی‌های قضایی متهم پرونده در کمتر از ۲۴ ساعت دستگیر و برای انجام تحقیقات تکمیلی به پلیس آگاهی استان البرز منتقل می‌شود. وی بیان کرد: متهم پرونده که یک زن ۳۵ ساله است، در تحقیقات تکمیلی کارآگاهان عنوان کرد که به دلیل اختلاف و کینه ای که داشته، این کودک را ربوده و با انتقال به بیابان‌های اطراف ساوجبلاغ او را به قتل رسانده است. هداوند گفت: با همکاری متهم جسد مقتول در اطراف ساوجبلاغ کشف و همچنان تحقیقات بر روی این پرونده ادامه دارد.
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: تقویم امروز: 📌 چهارشنبه ☀️ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۹ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 8 می 2024 میلادی 📖حدیث امروز ✍امام صادق (ع) فرمودند: 🌴«هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین (ع) را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید ، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد ، و او را در جایگاه های بلند جای دهد ، و مانند این است که صد هزار بنده را ازاد کرده باشد. پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره ای خندان محشور می شود» 📚منتهی الامال صفحه ۳۴۳ 🔖مناسبت امروز: 🔸روز بزرگداشت شیخ کلینی رحمه الله 🔹روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر
- چِ‌ڪسۍ‌گفت‌کہ‌در‌عآلـم‌بالآسـت‌بهشت.. هـرکجآنـام‌‹حسیـن›است،همانجآست‌بهشت.. صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...