eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ اگر فردا آخرین روز دنیا باشد جالب است! 🔆 تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود از جمله های ماننده: همیشه دوست داشتم عاشقتم هیچ وقت نتوانستم بگوییم دوست دارم مرا ببخش اولین و آخرین عشقم تو بودی و . . . 🌀 هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند حاضر هستند کل داراییشان را بدهند برای اینکه وقت دیدن طرفشان را لحظه ای داشته باشند! ❇️ خیلی ها پشیمان میشوند که چرا خیانت کردند.خیلی ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند 🔷 کاشکی هر روز , روز آخر بود تا ما انسان ها قدر لحظات زندگی را میفهمیدم!قدر یکدیگر را میدانستیم!!! کاشکی به جای لج بازی , غرور ، لحظه ای را با عشق سپری میکردیم!
. 👌 ✍ : فرق مادر خلاق و غیرخلاق _وقتی بچه غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود؛ چگونه از مغازه کودک را خارج کنیم؟ پاسخ: پدر یا مادر خلاق به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه می‌خواهد خروجی را نشانش بدهد بچه به طرف در می‌رود و خوشحال است. احساس می‌کند کار مهمی انجام می‌دهد. پدر یا مادر غیرخلاق او را به زور و کشان کشان بیرون می‌برد. بچه گريه مي‌كند، غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقه‌اش می‌روند و وعده شکلات و بستنی می‌دهند. بچه رشوه را قبول می‌کند. همچنان غر می‌زند و از مغازه خارج می‌شود و مشغول چانه زدن بر سر تعداد بستنی است. _بچه در مدرسه دعوا کرده است؛ داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر خلاق گوش می‌دهد و اجازه مي‌دهد فرزندش صحبت كند. مادر غیرخلاق به بچه می‌گوید: "اون بی‌تربیته. تو باهاش بازی نکن!""به خانم معلم میگم دعواش کنه"! _بچه بستنی می‌خورد. مادر خلاق به او دستمال می‌دهد تا دهانش را پاک کند. مادر غیرخلاق خودش دور دهانش را پاک می‌کند. _در مطب دکتر حوصله بچه سر رفته است.‌‌ مادر خلاق از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون می‌آورد و بچه مشغول می‌شود. مادر غیرخلاق مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد لاینقطع می‌گوید: "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، بشین، ول کن، به بابات می‌گم، اعصاب همه رو خرد کردی. الان آقای دکتر میاد آمپولت می‌زنه!!!"
⚫️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده‌اند 1️⃣ حضرت آدم علیه‌السلام برای قبولی توبه‌اش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد 2️⃣ حضرت یعقوب علیه‌السلام به اندازه‌ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد. 3️⃣ حضرت یوسف علیه‌السلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز. 4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز… 5️⃣ حضرت امام سجاد علیه‌السلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیه‌السلام گریه کردند. هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد 6⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند… هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیه‌السلام ... 🏴 جفا کردیم اگر بعد از گریه و اشک بر سیدالشهدا علیه السلام، برای فرج امامی که قرنها در غربت گریسته، به خداوند التماس نکنیم. 🤲❤️😭
انسان اگر انسان دیگری را بکشد، آدم می ماند، هر چند قاتل! لیکن آدمی که در مقابل آدمی دیگر خم می شود،یا چاپلوسی می کند، دیگر آدم نیست.
‌ ‌روزی همه مان به هم، بی‌حساب خواهیم شد... صبر داشته باش و ببین؛ همان کسی که می‌خواست تو را زمین بزند، زمین خورده! همان کسی که می‌خواست حرمتِ تو را بشکند، تمامِ غرور و حرمتش شکسته! همان کسی که قصدِ آزارِ تو را داشت، بی دفاع شده و آزار دیده! کائنات، دست بردار نیست؛ انتقامِ ما را، از هم می‌گیرد! روزی همه مان به هم، بی‌حساب خواهیم شد...
چای که مرغوب نباشد ، چیزی به آن اضافه می کنم: چوب دارچینی، هِلی، نباتی، شده چند پَر بهار نارنج ،چیزی که آن مزه و بو را تبدیل به عطر ِخوش و طعم ِخوب کند." زندگی هم گاهی می شود، مثل همین چای باید با دلخوشی های کوچک طعم و رنگش را عوض کنی، یک چیزی که امید بدهد به دلت، انگیزه شود، بنزین باشد برای حرکت ماشین زندگی ات، بعد ماشین تخت گاز می رود ،تا آن جایی که باید ... امید داشته باشید به تمام اتفاقات خوب و برای رسیدن به آن تلاش کنید.
📽 اعلام آمادگی استاندار كربلا برای برگزاری مراسم اربعین استاندار کربلا: آماده پذیرش میلیونے زوار اربعین از سراسر جهان هستیم. ➖ درود و سلام به تمام دوست‌ داران امام حسین علیه السلام در همه جای دنیا، در هر قاره، در هر کشور و در هر شهری که هستند. من افتخار می کنم که در خدمت شما باشم و دست شما را می‌بوسم. ➖ دعا می کنم که خداوند به حق امام حسین، جد ، پدر، مادر و برادرش و اهل‌بیت مطهرش و اصحاب ایشان که به همه مردم سلامتی و تندرستی عنایت فرماید و این بلا و مریضی را دور کند. ➖ آرزو می کنم که در اربعین امام حسین علیه السلام شما عزیزان و دوستداران ابا عبد الله الحسین را از همه جای دنیا، ‌این جا ببینم و من شخصا در کربلای معلی به شما خدمت کنم.
دوستان و عاشقان امام حسین. ع دعا کنید. .اربعین دست مابه ایوان طلای. مولا علی ع برسه
ان شالله..چشمان منور بشه به بین الحرمین
دعا کنید . دعا سلاح مومن دعا رفع گرفتاری ها و بلا هاست
به ما گفتند باید بازی کنید. گفتیم با کی؟ گفتند با دنیا. تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟ سوت اغاز بازی رو زدن, فقط فهمیدم خدا تو تیم ماست. بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم, امتیازها برابر بود. تو همین فکر بودم که خدا زد به پشتم, خندید و گفت: نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن! گفتم اخه چطوری ؟ بازم خندید و گفت: خیلی ساده فقط پاس بده به من, باقیش با من. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه ائمه به زیارت اربعین حتی در صورت ترس از خطر جانی !! این کلیپ را بفرستید برای وزیر بهداشت تا اندکی از سیاست های خویش شرم کند !! ببینیم قدرت کرونا و سیاست های سازمان جهانی بهداشت بیشتر است یا قدرت علما برای تثبیت روایات اهل بیت !! 😭😭😭😭😭😭😭😭
با توجه به صحبت‌های مهم آقای پناهیان در مورد لزوم برگزاری سفر اربعین لطفا از کمپین زیر حمایت کنید و در تمام گروهها انتشار بدهید. برخی از مواردی که ایشان بیان کرده اند : چطور گفته می شود باز بودن مشاغل یک امر ضروری برای ماست. یا سفرهای تفریحی که مردم می‌روند و کسی مانع نیست. ❇️ قطعا اربعین صدها برابر این موارد ضروری است . اربعین صرفا یک سفر زیارتی معمولی نیست. 🚩 اربعین قرار است پایه های تمدن نوین اسلام رو در جهان پایه ریزی کند. مگر موضوعی از این مهم تر هم داریم؟ از مسئولین می خواهیم که بدون تعصب به موضوع اربعین توجه کنند و حتما امسال مراسم اربعین را با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار کنند. ✅ از همه کسانی هم که در زمینه تصمیم گیری در این مورد می توانند نقشی داشته باشند تقاضا می کنیم حتما روی قطعی بودن سفر اربعین تاکید کنند. https://www.farsnews.ir/my/c/39515 برای حمایت از این کمپین روی لینک بالا کلیک کنید.
بسم رب الراسخون بخش ۴ : آغاز یک _سلطه شاید باور این موضوع سخت باشد ولی حدود ۷۰ درصد مردم از اوضاع سیاسی کشورشان خبر ندارند . نه تنها مردم خود بلکه سایر مردم نیز آگاهی چندانی ندارند که این همه اتفاق ناگوار از و و کشت و کشتار های وسیع  چگونه به وقوع می پیوندد ولی فقط دهان عده ای کم به اعتراض گشوده می شود. بیشتر حملاتی که به بلاد داشت در جریان جام های جهانی اتفاق افتاد که دید بیش از یک میلیارد آدم به سمت دوخته شده بود. ۲۰۰۶ به ،  _۲۰۱۴   به ،  _۲۰۱۸ تشکیل ، و و و کردن به و بساری دیگر از هایی که صورت گرفت که زیر پوشش رخداد های مهم   از جمله مسابقات و آنرا مخفی کردند. حال چه سودی در این کشور گشایی ها و ایجاد ها دارد؟ @iranslamei1357
_مامان... +همین ک گفتم! _باشه +یکم رو خودت کار کن .انقدر غرور یه جا بد حالت و میگیره ها.رفتارت اصلا درست نبود.تکرار نکن کارت و _چشم اینو گفتمو رفتم تو اتاقم.گاوم زاییده بود دو قلوهم زاییده بود. عذرخواهی و دیگه کجای دلم میذاشتم. حالا از اون دختره یه چیزی،ولی از محمد حسام،امکان نداشت!من بمیرمم ازش عذرخواهی نمیکنم! ____ شب اول قبرش بود .همیشه ازش میترسید، میگفت فاطمه وقتی مردم شب اول قبر کنارم بمون و واسم قران بخون.بلند بلند قران بخون.شب اول قبر تنهام نزار. همیشه به شوخی میگفتم تو هفتا جون داری نمیمیری حالا حالاها ولی الان، رو زمین نشسته بودم و سرمو روی قبرش گذاشته بودم. دوتا دستام رو هم باز کرده بودم . من،بابا و اقا محسن پیشش مونده بودیم. حالم انقدر خراب بود که دلم میخواست جیغ بکشم. جلو چشمام محمدمو به خاک سپردن براش تلقین خوندن،شونشو تکون دادن جلو چشمام روش سنگ لحد گذاشتن جلو چشمام روش خاک ریختن و من موندم و خاطره هاش... ادمی که تا اراده میکردم صداش کنم جلوم ظاهر میشد و با لبخند جواب میداد: جان دلم؟ جونم فدات بگو عزیزم؟ الان صدای زار زدنمو میشنید ولی جواب نمیداد. میشنید التماسش میکنم ولی جواب نمیداد .فکر نمیکردم انقدر زود از دستش بدم .میدونستم موندنی نیست و میره .ولی فکرشم نمیکردم به این زودی! _دلم برات تنگ شده اقا محمد.باورم نمیشه دیگه نمیبینمت.چرا دیگه جوابمو نمیدی؟چرا امروز دیگه نگام نمیکردی؟ محمد دیگه باکی حرف بزنم از همچی.تو که نیسی من با کی خاطره های گذشته رو مرور کنم؟محمد دیگه با کی برم هیئتتون؟محمد من دیگه چجوری تو خیابونایی که باهم توش قدم زدیم راه برم؟محمد من بدون تو چجوری زندگی کنم؟محمد خنده هات از جلو چشام نمیره.محمد کاش یه بار دیگه بغلت میکردم.محمد به خدا چشمام خسته شد چرا نیستی بگی از کجا میاری این همه اشکو؟ محمد جواب بده دیگه چرا با من اینطوری میکنی؟ محمد یادته بهت گفتم برو از کنارم؟به خدا از عشق داشتم میمردم.یادته میدیدمت دست و پامو گم میکردم؟ محمد من به خاطر تو زهرایی شدم محمد مگه تو به من زندگی نداده بودی ؟ دوستت دارم خیلی دوستت دارم . با اینکه مثه همیشه جلو زدی ولی میدونم بی معرفت نیستی.منم ببر پیش خودت بدون تو همه ی زندگیمو کم دارم. اقا محسن داشت قران میخوند که تو همون حالت گفتم _وصیتنامشو خوندین؟چی نوشته بود؟ +چی داشت که بگه؟فقط اینکه واسه من سنگ قبر نزارین و مزار درست نکنین همین که جسمم بر میگرده شرمنده ی امام حسین میشم که اون بی کفن و من با کفن دفن شدم. ولی حداقل نمیخوام تو صحرای محشر شرمنده ی مادرم زهرا بشم! محسن میگفت و من اشک میریختم. اگه میشد دونه به دونه ی اشکامو بشمرم قطعا عدد کم میاوردم .همینطور که واسه ابراز حالم حرف کم اوردم! پیشونیمو به خاکش چسبوندم و خاکش و بوسیدم که محسن گفت : +راستی فاطمه خانم با چشمم دنبالش کردم که دستشو کرد تو جیبش و یه چیزی از توش در اورد که چون عینک نداشتم و از گریه ی زیاد چیزی نمیدیدم متوجه نشدم چیه. سمت من گرفتش و گفت +بفرمایین اینم از شفاعتنامتون کاغذو از دستش گرفتم و بازش کردم نمیتونستم بخونم .کلافه شده بودم گرفتمش سمت محسن و گفتم _میشه برام بخونیدش؟ کاغذو از دستم گرفت و شروع کرد (اینجانب مرتضی غلام حضرت زینب متعهد میشوم که در صورت شهید شدنم شفاعت همسر عزیزم را در محضر خدا و روسولش و اهلبیت بزرگوارش بکنم یاعلی. امضا،یادت نره لا یوم کیومک یا ابا عبدالله) با اینکه گریه امونمو بریده بود و حتی نفسامو منقطع کرده بود با خوندن جمله ی اخرش مو به تنم سیخ شد.جمله ای بود که بارها و بارها تکرار میکرد ولی من نمیفهمیدم مفهومشو ! محمد امروز خوب برام معنیش کرده بود کاغذو از محسن گرفتم و جای نوشته هاشو بوسیدم و به عکسش که رو به روم بنر شده بود زل زدم و گفتم : _هر نفس درد بیاید برود حرفی نیست عکست بشود دار و ندارم سخت است! ___ کتاب رو بستم و چراغ مطالعه رو خاموش کردم .چقدر مامان بابا رو دوست داشت.یعنی میشه منم در آینده یکیو انقدر دوست داشته باشم؟ سعی کردم این فکرها رو از سرم بیرون کنم و بخوابم که دوباره یاد امروز افتادم .مامان راست میگفت نباید جوابشو اینجوری میدادم.باید یجوری محکم جواب میدادم که دیگه خودش از حرفش خجالت میکشید و عذر خاهی میکرد. اخه اینا چه میفهمن وقتی همه ی سهمت از داشتن پدر یه چندتا فیلم چند دقیقه ای و چندتا دونه عکس رو کاغذ باشه یعنی چی؟چه میفهمن یه دختر بچه ی نه ماهه رو بزارن تو تابوت پدرش یعنی چی؟اخه اینا چه میفهمن از نگاهای پر درد یه بچه ی هفت ساله روز اول مدرسش به بچه هایی که با باباهاشون اومدن مدرسه. اصن یعنی چی وقتی میپرسه بابا کجاست بهش بگن پیش خدا ! اینا اصلا چه میفهمن بدون پدر بزرگ شدن یعنی چی؟بدون پدر قد کشیدن یعنی چی؟همه و همه ی اینا بدون وجود پدر تو همه ی مراحل زندگیت یعنی چی؟ :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
اینا چه میفهمن شاید یکی مثل من دلش پدر میخواد که واسه کارای بدش سرش داد بزنه . یا بشینه بغلش و براش ناز کنه ... اینا که یه عمر به وجود پدرشون تکیه کردن چه میفهمن تکیه به سایه ی پدر یعنی چی؟؟ اخه یکی نیست بگه سهمیه ی کنکور کشک چی دوغ چی؟ اصلا گیرم که از سهمیه ی کنکور استفاده کردم اخه مگه سهمیه واسه ادم بابا میشه؟ اونم واسه یه دختر! اخه چرا به خودشون اجازه ی توهین میدن خب یعنی چی بابات چقدر گرفته شما رو ول کرده . اه . من که از سهمیه ی کنکور استفاده نکردم اینجوری بم حمله ور شدن پس خدا به اونا رحم کنه که استفاده کردن ...! تو فکر اتفاقای صبح بودم که نفهمیدم کی خوابم برد .... __ روز سختی بود . تا ظهر کلاس داشتیم.انقدر خسته بودم که دیگه حد نداشت‌ کیفم رو روی دوشم جابه جا کردم و از در دانشگاه خارج شدم . تو پیاده رو به سمت ایستگاه تاکسی قدم بر میداشتم که حس کردم یه مرد صدام کرد +زینب؟ ایستادم برگشتم عقب که با قیافه ی خندون امیرعلی مواجه شدم. راهمو به سمتش تغییر دادم و گفتم _سلام تو اینجا چیکار میکنی؟ +علیک سلام تو چرا گوشیتو چک نمیکنی؟صدبار زنگ زدم. خداخواهی بود اینجا پیدات کردم. _عه؟زنگ زدی؟حواسم نبود خب چیکارم داری؟ +بیا بشین تو ماشین بهت میگم _عه اخجون ماشین داری؟ +اره بیا پشت سرش حرکت کردم امیرعلی پسر عمو محسن بود که از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و به هم محرم بودیم‌ . دقیقا شکل مامانش بود صورت سفید با موها و محاسن بور ... قدشم خیلی بلند بود . یه پیراهن چهارخونه ی ترکیبی روشن تنش بود با شلوار کتان مشکی پشتش رفتم و سوار ماشینش شدم میخواستم زودتر بفهمم که چیشد که دنبالم میگشت به محض اینکه نشست گفتم _خب تعریف کن چیشد؟ +میگم حالا بهت. خودت خوبی؟ چه خبر از دانشگاه؟درسا خوب پیش میره؟ _هی میگذره . تو چی؟خیلی وقته ندیدمت پیر شدی +فشار زندگیه دیگه _اوه بله بله چه خبر از این طرفا؟ +ببین از صبح دارم دنبالت میگردم چند بار به خاله زنگ زدم سر کلاس بود جواب نداد رفتم خونتون نبودی دوباره زنگ زدم به خاله که گفت تا ۵ دانشگاهی. _خب. اره +بله هیچی دیگه میگم سرهنگ عمادی نیا میخواد با مامانت صحبت کنه یجوری راضیش کن _برای چی؟ +واسه برگزاری یادواره شهدا _ای وای اره خوب شد گفتی یادم رفته بود اصلا . +اره میخوان امسال یادواره بگیرن واسه بابات .پاشم کرده تو یه کفش که اره الا بلا باید یادواره بگیریم _ولی خب مامان که نمیزاره ... +مگه خودش نمیدونه؟ هزاربار تاحالا شما بهش گفتین هزار بارم ما گفتیم ولی میگه امسال باید بگیریم حتما ... _تو که میشناسی مامان و . میگه بابا اینجوری راضی نیست . عوضش هر سال یه پولی میبره میده به خیریه . +تو دیگه نمیخواد به من بگی خودم از برم اینارو . ولی میگه چون بیسمتمین سالگرده باید حتما یه یادبود بگیرن گزارش کار بدن _خب کلی شهید دیگه هم هست بگو واسه اونا بگیرن گزارش بدن مامان راضی نمیشه میگه بابا دوست نداشت +من نمیدونم از من گفتن حالا خوده سرهنگ میاد خونتون سعی کن تو هم از قبل به مامانت امادگی بدی _باشه سعی خودمو میکنم. ولی به سرهنگ بگو که حرف از مصاحبه و مستند و اینا نزنه پیش مامان که بیشتر مخالفت کنه بگو خودشون سر و تهشو راست و ریست کنن منم که دلنوشته و اینا نمیخونم +اوف کشتین منو شما خسته شدم به خدا .باشه بیا تو زودتر برو خونه رو تمیز کن _امشب؟وای نه +چرا چه خبره مگه؟ _خیلی خستم حالشو ندارم پوفی کشید و ماشینو استارت زد +خونه میری دیگه؟ _اره قربونت تو اگه کار داری برو من خودم میرم +نمیخواد ناز کنی حالا نه خیر کار ندارم. مشغول تماشای خیابون شدم که رسیدیم خونه ازش خداحافظی کردم و رفتم بالا بعد از اینکه لباسمو عوض کردم مشغول تمیزکاری خونه شدم :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ روزتون پر از برکت و لحظه هاتون لبریز از عشق به آقا امام حسین(ع)❣ ❣اَلسلام علی الحسین ❣وعلی علی بن الحسین ❣وعلی اولاد الـحسین ❣وعلی اصحاب الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیة الکرسی عظیم ترین آیه در قرآن است برای حفظ ایمان و مال و جان هرروز آیة الکرسی بخوان‼️