eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
محبت به زنهای بیوه جزو اخلاق محمدی است پیامبر اکرم(ص) در سخنی یکی از ویژگی‌های افراد باایمان را در این می‌داند که؛ «به خانه‌هاى بیوه زنان [به منظور کمک و مساعدت مالی] رهسپارند ». روایت شده است: روز عاشورا در پشت بدن مبارک امام حسین(ع)، اثری مشاهده شد، وقتى از حضرت امام زین العابدین(ع) راجع به آن اثر جویا شدند فرمود: «آن اثر کیسه‌هاى غذایى است که حضرتشان به دوش می‌گرفت و براى بیوه زنان و یتیمان و بی‌نوایان می‌برد ».[ لقمان(ع) به پسرش گفت: «پسرم! براى یتیم، همانند پدر مهربان باش و براى زن بیوه، همانند شوهر دلسوز ». چو بینی یتیمی سر افکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش یتیم ار بگرید، که نازش خرد؟ و گر خشم گیرد، که بارش برد؟ به رحمت بکن آبش از دیده، پاک به شفقت بیفشانش از چهره، خاک اگر سایه ای خود برفت از سرش تو در سایه خویشتن، پَروَرش (سعدی) مشکلات زنان بی‌سرپرست زنان پس از بی‌سرپرست شدن، معمولاً در برابر یکسری مشکلات قرار می‌گیرند مانند تأمین و مراقبت از کودک(اگر فرزندی داشته باشد)یافتن سرپناهی مناسب، تأمین معیشت خانواده و دشواری‌های ناشی از اینکه او تنها بزرگسال خانواده است و باید نقش مادر و پدر را یکجا بازی کند. بزرگ‌ترین مشکل یک زن بی‌سرپرست، مشکل اقتصادی است. اکثر زنان سرپرست خانوار و بی‌سرپرست، از نظر اقتصادی مشکل دارند که این مشکلات بر وضعیت مسکن و تغذیه آنها تأثیر مسقتیم می‌گذارد. بیکاری و نداشتن شغل یکی از جنبه‌های مشکلات اقتصادی این زنان است چراکه اکثریتشان به علت نداشتن مهارت مناسب دارای درآمد کافی نیستند و همین عامل زندگی پرمشقت آنان را ‌رنج‌آور‌تر می‌کند. از دیگر جنبه‌های مشکلات اقتصادی این قشر را می‌توان، مربوط به مسکن دانست و همین عامل به عنوان دغدغه‌ای بسیار مهم در زندگی آنان تبدیل شده است، زیرا این گروه از زنان به دلیل پایین بودن درآمد نمی‌توانند مسکن مناسبی اجاره کنند و مجبورند در مناطق نامناسب که اجاره کمتری دارند سکونت داشته باشند که مشکلات فرهنگی خاص خود را در پی دارد یا سلامتی آنها در خانه‌های غیراستاندارد مورد تهدید قرار می‌گیرد. همواره مشکل فقر در خانوارهای زن سرپرست، بیشتر از خانوارهای با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادی، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت فرهنگی، اجتماعی و همین‌طور وضعیت اکولوژیکی خانواده بر جای می‌گذارد. بسیاری از این زنان، از فقدان یک چتر حمایتی و تأمین مالی و اجتماعی رنج می‌برند. وضعیت بد اقتصادی موجب شده است هم زنان سرپرست خانوار و هم فرزندان آنها از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیب‌های اجتماعی باشند و عمدتاً یکی از علائم بیماری‌های روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری در آنها دیده می‌شود. فرزندان این خانواده‌ها به طور بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوءتغذیه قرار دارند. علاوه بر این، فقر زمانی، از دیگر مسائل پیش‌روی این زنان است، به طوری که تحقیقات نشان می‌دهند این زنان زمان بیشتری را صرف کار می‌کنند، چنین امری موجب ایجاد فقر زمانی و بی‌توجهی به جنبه‌های فرهنگی، آموزشی و تربیتی خود و فرزندان می‌شود. مشکل بعدی، مشکلات اجتماعی است. زنان سرپرست خانوار و بی‌سرپرست همواره با یک نگرش منفی در جامعه مواجهند و بی‌اعتمادی جامعه نسبت به این زنان بالاست. این دیدگاه بد باعث مخدوش شدن روابط اجتماعی آنان با دیگران می‌شود زیرا یک زن مجرد یا بیوه و مطلقه که به تنهایی و بدون حضور مردان زندگی می‌کند، از نگاه دیگر زنان به چشم یک تهدید نگریسته می‌شود؛ تهدیدی که باید از او فاصله گرفت و روابط اجتماعی را با وی قطع کرد و تمامی روابط چنین زنانی در جامعه مخدوش می‌شود
ین متن را به عنوان یک عبرت نگاه کنید نه سیاسی.لطفا......و لطفا تا انتها بخوانید مطالبی که به صورت کاملا مستند تو رسانه ها مخصوصا رسانه ملی پخش شده است.خودتون قضاوت کنید. ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ: ﺑﻪ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺑﺪﺑﯿﻨﻢ . ﺣﺴﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﺑﻪ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﻢ. ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﮐﺠﺎﯼ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﻣﺮﺩﻡ ﻧﯿﺎﺯﺑﻪ ﺍﺭﺷﺎﺩﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻧﺎﺻﺤﯿﺢ ﺩﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻟﺠﻦ ﻣﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻭ ﻣﻤﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ،ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﮔﺎﻫﻰ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﺩﺭﮔﻮﺷﻪﻭﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺁﻗﺎ،ﻣﮕﺮ ﻣﺎ ﻣﻮﻇّﻔﯿﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﺳﺎﻧﯿﻢ؟ ﺧﺐ ﺑﻠﻪ؛ ﻓﺮﻕ ﺣﺎﮐﻢﺍﺳﻼﻣﻰ ﺑﺎ ﺣﮑّﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪﻯ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ،ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺷﻼﻕ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎ ﻳﻚ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺘﻮﺍ ﻭﻣﻀﻤﻮﻥ ﻣﻨﺒﺮﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،ﻫﻴﭻ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻱ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﻜﻨﺪ. ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ: ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﻬﺎﻱ ﻳﻜﻄﺮﻓﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺁﻣﺪﻩ، ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮﻫﺎﻱ ﻳﻜﻄﺮﻓﻪ، ﻣﻨﺒﺮﻫﺎﻱ ﻳﻜﻄﺮﻓﻪ ﻭ ﺳﻨﺘﻲ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺁﻣﺪﻩ. ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺌﻮﺭﯾﺰﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺎﺯﺵ، ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺯﻭﺭﮔﻮﯾﺎﻥ،ﻧﻈﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻃﻠﺒﯽ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ / ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼﻣﯽ،ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ،ﻧﻈﺎﻡ ﺷﺮﻑ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﻭ ﺗﮑﺮﯾﻢ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﻨﺠﻪ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭ ﺩﺍﯾﻤﺎ ﺳﺮ ﺟﻨﮓ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ / ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺣﯿﺎﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯾﻬﺎ ﻭ ﺁﺷﻮﺑﻬﺎﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ: ﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻟﻔﻆ " ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺴﺘﮑﺒﺮ ﻭ ﺯﻭﺭﮔﻮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ / ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺨﺎﻟﻔﻢ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ( 5+1 ) ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻭ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﮐﻨﯿﻢ تکرار تاریخ معلم تاریخمان میگفت: که امیرالمومنین (ع) جنگ را در صفین برده بود ... ❗️❗️در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!! ❗️❗️علی (ع) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!! ❗️❗️و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!! ❗️👈هر چه علی (ع) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ... کسی گوش نکرد !! ❗️📌تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده علی (ع) بود به مذاکره بفرستند !!! ❗️👈گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!! ❗️👈بلاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ... 📌علی (ع) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم... ❗️👈آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!! 📌علی (ع) گفت: من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که ازین مذاکرات دارید نمیرسید. ❗️👈گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!! 📌علی (ع) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ... 👈مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد ❗️👈تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!! علی (ع) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است... ❗️👈ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت: شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است. اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!! ❌⭕️👈روز اعلام نتیجه مذاکرات حکمیت فرا رسید 👈در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ، علی (ع) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند. ❗️👈در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!! ❗️👈ابوموسی خندید و بالای منبر رفت ❗️❗️و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد ❗️👈عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی ع را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!! ❗️❗️ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست .... 🌑🌑 👇👇👇👇👇 📌اما علی (ع) از همان ابتدا خوشبین نبود ... چون دشمن شناس بود ... . . ❗️❗️👈 اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد...... باشد که از تاریخ درس گیریم 👆👆 ✅
*داعش زن و بچه‌هایے ڪه اسیر ڪرده بود از هم جدا ڪرد* *چند روز به اون‌ها گرسنگے داد* تا این‌ڪه یک روز براشون چلوگوشت آوردن زن‌هاے گرسنه به شدت مشغول خوردن شدن وقتے سیر شدن نسبت به فرزنداشون ابراز دلتنگے میڪنند.. [ داعشے ها میگن: گوشتے ڪه خوردید فرزندانتون بودند!.... ] - * با این‌ها می‌ جنگید*
بینوایم بینوایم نوای من مهدی است دردمندم دوای من مهدی است من غریبم در این زمان ولی مونس و آشنای من مهدی است گرچه از داغ هجر می سوزم راضیم چون شفای من مهدی است گه به یادش ز خواب برخیزم نیمه شب دعای من مهدی است من نخواهم بهشت بی مهدی جنت با صفای من مهدی است در دم مرگ با ولایت او آخرین حرف نای من مهدی است چون قیامت زخاک برخیزم اندر آنجا ندای من مهدی است آن که در روز حشر می بخشد از عنایت خطای من مهدی است
تولد امام عصر(درود خدا بر او باد) چگونه و در چه شرایطی متولد شد؟ حکیمه خاتون دختر امام جواد (درود خدا بر او باد) و عمه امام حسن عسکری (درود خدا بر او باد) کیفیت و چگونگی ولادت حضرت مهدی (درود خدا بر او باد) را چنین نقل می کند: "ابو محمد امام حسن عسکری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد که امشب (نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجتش را آشکار می کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ آن حضرت فرمود: از نرجس، عرض کردم: من در نرجس خاتون هیچ اثر حملی مشاهده نمی کنم! حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم بیرون آورد و فرمود: بانوی من! حالتان چطور است! من گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرده ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عطا می کند که سرور و آقای دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشاء را به جا آوردم و به بستر رفتم. چون پاسی از نیمه شب گذشت، برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال، این سوال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد. نزدیک بود شکی در دلم ایجاد شود که ناگهان حضرت امام حسن عسکری (ع) از اتاق مجاور صدا زد: «ای عمه شتاب مکن که موعد نزدیک است». من نیز نشستم و سوره «الم سجده و یاسین» را خواندم. هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. " بر اساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می گوید: «بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام حسن عسکری (ع) فرمود: سوره «قدر» را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم حالت چطور است؟ او گفت: آنچه مولایت فرموده بود، ظاهر شد. من دوباره سوره «قدر» را خواندم. کودک نیز در شکم مادر، همراه من سوره «قدر» را خواند که من ترسیدم» من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ نرجس گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان موضوعی است که اول شب به تو گفتم. مضطرب مباش و دلت را آرام کن. در این هنگام پرده نوری میان من و او کشیده شد. ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامی که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع، حضرت امام حسن (ع) صدا زد؛ عمه! فرزندم را نزد من بیاور، وقتی که نوزاد را خدمت آن حضرت بردم، وی را درآغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمدا رسول الله». میلاد حضرت مهدی(ع),ولادت حضرت مهدی (عج), تولد حضرت مهدی(عج) موعود، قائم آل محمد، منتقم، امام منتظر از نام های حضرت مهدی(عج) هستند پس از آن به امامت امیر المؤمنین (ع) و سایر امامان معصوم علیهم السلام، شهادت و گواهی داد و چون به نام خود رسید گفت: «اللهم انجزلی وعدی، و اتمم لی امری، و ثبت وطأتی، و املاء الارض بی عدلا و قسطا». پروردگارا! وعده مرا قطعی گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن. معتبرترین سایت خرید گوشی، تبلت، لپ تاپ آموزش صفر تا صد برنامه نویسی/برترین اساتید روز هفتم که خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدم، ایشان فرزندش را از من طلب کرد. من نیز او را در پارچه ای پیچیده، نزد پدرش بردم. آن حضرت فرمود: پسرم! با من حرف بزن، در این هنگام، او آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...» را خواند. " بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 51، ص 19 و در روایت دیگر چنان است که: چون حضرت صاحب الامر علیه السلام متولد شد، نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی و بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند. پس حضرت امام حسن عسکری (ع) مرا آواز داد که ای عمه، فرزند را برگیر و به نزد من بیاور، چون برگرفتم، او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.» " باری مهدی موعود (ع) به گونه ای پا به عرصه وجود گذاشت که از خود کرامات بسیاری را نشان داد. و بدین ترتیب بود که وجود مقدس ولی عصر (عج) در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شد.
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
شبهه اینکه از کجا بدانیم قران کلام خداوند است؟ جواب: یکی اینکه پیامبر نمی نوشته و نمی خوانده پس چگونه می تواند کتابی مانند قران بیاورد؟به همین مطلب خداوند اشاره کرده است: « وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لاتَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»( عنکبوت(29) آیه 48.) «و تو هرگز پیش از این کتابی نمی‏خواندی، و با دست خود چیزی نمی‏نوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند.» این آیه دلالت دارد که اعجاز قرآن، با توجه به امی بودن پیامبر(ص) به گونه‏ای به کرسی ‏می‏نشیند که حتی برای یاوه ‏گویان نیز زمینه تردید باقی نمی‏گذارد.. موضوع درس ناخوانده و خط نانوشته بودن پیامبر (ص) از نظر تاریخی نیز مسلّم است و حتی شرق شناسان و مورّخان غیر مسلمان نیز بر آن صحه گذارده‏اند.. دوم: شیوه سخن گفتن قرآن طوری است که با آن چه بشر تا کنون شنیده و گفته، تفاوت زیاد دارد. هیچ کلامی در زیبایی ظاهر و شیرینی بیان به پای قرآن نمی رسد. آنچه علمای ادب از آن به فصاحت و بلاغت تعبیر می کنند، در بالاترین مقیاس در قرآن وجود دارد. «فصاحت» به معنای شیوایی کلمات و روانی تلفظ آن‏ها و گوش نواز بودن سخن، و «بلاغت» به معنای رسایی و گویایی و دقت تعابیر در فهماندن مقصود است‏. قرآن دارای سبک خاصی است که نظیر آن یافت نمی شود. از این رو «ولید بن مغیره» که از بزرگ ترین ادیبان زمان جاهلیت بود، در مورد قرآن گفت:«از محمد سخنی شنیدم که نه شباهت به گفتار انسان‏ها دارد و نه پریان. گفتار او شیرینی خاصی دارد». اما او برای خنثی کردن تأثیر قرآن گفت:«بگویید پیامبر ساحر است.»( طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج‏11، ص 583) سوم: قرآن مجید بر این نکته تکیه کرده و فرموده:«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً »( نساء(4) آیه 82.) «چرادر قرآن تدبر نمی کنند، اگر قرآن از سوی خدا نبود ناهمگونی های بسیار در آن می‏یافتند». در این آیه شریفه، به تدبّر توصیه شده است. چرا که در سایه تأمل و تدبر اختلافاتی که ظاهرا نمود پیدا می‏کند از بین می‏رود. نکته دوم این که خداوند فرموده:اگر این اثر، غیر خدایی بود در آن، اختلافات بسیار می‏یافتید. یعنی آثار غیر خدایی نه تنها اختلاف دارد بل اختلافات گونا‏گون دارد چهارم: اعجاز علمی: طبق پژوهش های انجام یافته، قرآن کریم مسائلی را درباره کیهان شناسی، زیست شناسی، پزشکی و ... مطرح نموده که با پیشرفت علوم تجربی این حقایق آشکارتر شده است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم: قرآن و جاذبه عمومی: در آیه دوم سوره رعد خداوند متعال می فرماید:«اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»( رعد(13) آیه 2.) «خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت». مقید ساختن آن (عمد) به «ترونها» دلیل بر این است که آسمان ستون‏های مرئی ندارد. مفهوم این سخن آن است که ستون‏هایی دارد، امّا قابل رؤیت نیست.. . این تعبیر لطیفی است به قانون جاذبه و دافعه که همچون ستونی بسیار نیرومند. امّا نامرئی کرات آسمانی را در جای خود نگه داشته است. حرکت زمین: از آیات متعددی می توان این مسئله را کشف نمود و از جمله آنها این آیه است که می فرماید:« وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ‏»( نمل(27) آیه 88.) «و می‏بینی کوهها را و گمان می‏کنی که ایستاده‏اند در حالی که آنها مانند ابرها در حرکت هستند.» صاحب تفسیر نمونه می ‏نویسد:«قراین فراوانی در آیه وجود دارد که تفسیر دیگری را تأیید می‏کند و آن اینکه آیه از قبیل آیات توحید و نشانه‏های عظمت خداوند، در همین دنیاست و به حرکت زمین که برای ما محسوس نیست اشاره می‏کند. مسلما حرکت کوهها بدون حرکت زمینهایی دیگر که به آنها متصل است معنا ندارد و به این ترتیب معنای آیه چنین می‏شود که:زمین با سرعت حرکت می‏کند. همچون حرکت ابرها. طبق محاسبات دانشمندان امروز، سرعت سیر حرکت زمین، به دور خود نزدیک به 31 کیلومتر در هر دقیقه است و سیر آن در حرکت انتقالی، به دور خورشید از این هم بیشتر است به هر حال آیه فوق، از معجزات علمی قرآن است. زیرا حرکت زمین توسط گالیله ایتالیائی و کپرنیک لهستانی در حدود قرن هفده میلادی کشف شد در حالی که قرآن حدود هزار سال قبل از آن سخن گفته است.»( آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374ش، ج‏15، ص 569.) زوجیت گیاهان:
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
در آیات متعددی به بحث زوجیت گیاهان اشاره شده است. زوجیت به معنای دو تا بودن، نر و ماده بودن می‏آید و قرآن کریم در آیات متعدد به زوجیت گیاهان، بلکه همه اشیاء اشاراتی کرده است. به عنوان نمونه در یکی از آیات فرموده:« وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»( رعد(13) آیه 3.) «و از هر گونه میوه‏ای در آن [زمین‏] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند. قطعا در این [امور] برای مردمی که تفکر می‏کنند نشانه‏های وجود دارد». انسان تا قرن‏ها گمان می‏کرد که مسأله زوجیت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حیوانات و برخی گیاهان مثل خرما صادق است. امّا کارل لینه (1717- 1787 م) گیاه‏شناس معروف سوئدی نظریه خود را مبنی بر وجود نر و ماده در بین همه گیاهان در سال 1731 م ارائه کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. امّا پس از مدتی «لینه» توسط ارباب کلیسا توقیف شد و کتاب‏های او به عنوان کتاب‏های ضلال اعلام گردید. سپس دانشمندان کشف کردند که ماده از تراکم انرژی به صورت ذرات بی‏نهایت ریزی که اتم نامیده می‏شود تشکیل یافته است و پس از گذشت مدتی مسأله زوجیت به همه اشیاء سرایت داده شد. چرا که دانشمندان کشف کردند که واحد ساختمانی موجودات یعنی اتم از الکترونها (با بار منفی) و پروتون‏ها (با بار مثبت) تشکیل شده است.( رضائی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت، کتاب مبین، 1381ش، ص 278.) موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که برای مطالعه تفصیلی بحث اعجاز علمی قرآن و بررسی تفصیلی موارد آن می توانید به کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، تألیف دکتر رضائی اصفهانی مراجعه نمائید. پنجم: بیان اخبار غیبی: قرآن، از روند تاریخ و از آینده‏های دور و نزدیک آن، گاه‏گاه خبرهای قاطعی داده است. این پیشگویی ها یکی از ابعاد اعجاز قرآن مجید است‏. در قرآن خبرهای غیبی فراوانی وجود دارد، یکی از آنها خبر پیروزی روم بر ایران است در حالی که تحلیل شرایط و قرائن، به هیچ عنوان این پیش گویی را ثابت نمی کرد. امپراتوری بزرگ روم در سده هفتم میلادی پیوسته رو به ناتوانی می‏رفت و ستیزهای داخلی روم جان می‏گرفت. از سوی دیگر خسرو پرویز با بهره‏گیری از ناتوانی حکومت روم به کرانه‏های امپراتوری روم می‏تاخت و یکی پس از دیگری را می‏گشود. شهرهای بین دجله و فرات و شهرهای سوریه و مصر را تسخیرکرد. بر مرزهای اورشلیم تاخت و دژخیمانه در فکر پیروزی های دیگری بود. پیروزی های دیگر ایران حتمی می‏نمود. لیکن آیات ابتدایی سوره روم نازل شده و سخن از شکست ایران و پیروزی روم به میان آورد.
براى شب نیمه شعبان چند عمل وارد شده است: 1- یکی از اعمال شب نیمه شعبان غسل است، كه باعث تخفیف گناهان مى‌شود. 2- احیاء این شب به نماز و دعا و استغفار. و در روایت است كه هر كس شب نیمه شعبان را احیا دارد؛ نمیرد دل او در روزى كه دل‌ها بمیرند. 3-یکی دیگر از اعمال شب نیمه شعبان، زیارت امام حسین علیه السلام است كه افضل اعمال شب نیمه شعبان است... 4- خواندن دعایی كه شیخ و سیّد نقل كرده‌اند و به منزله زیارت امام زمان صلوات الله و سلامُه عَلَیْهِ است... 5- دعاى كمیل را كه در شب نیمه شعبان وارد شده است، خوانده شود. 6- در نیمه شعبان هر یك از اذکار "سُبْحانَ اللّهِ" ، "الْحَمْدُلِلّهِ" ، "اللّهُ اَكْبَرُ" وَ "لا اِلهَ اِلا اللّهُ" صد مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بیامرزد و برآورد حاجت‌هاى دنیا و آخرت او را. السلام و حاجت خود را از خدا بخواه.
بار گناه باهمه بار گناهم آقاجون دوستت دارم با همین روی سیاهم آقاجون دوستت دارم ناله وآه دلم اگرچه بی اثر شده با همین ناله وآهم آقاجون دوستت دارم هرچه من فراری ام از سر راهت می بینم باز می آئی سر راهم آقاجون دوستت دارم پای عشقت که وسط میاد گناه یادم میره گم میشه بار گناهم آقاجون دوستت دارم اگه توجهنم هم برم بازهم داد میزنم با همون حال تباهم آقاجون دوستت دارم تو اگه بخوای میشه این بده رو خوب بکنی من گدای یه نگاهم آقاجون دوستت دارم دوست دارم نگات کنم یبار تودنیاآقاجون چی میشه جمالتو کنم تموشاآقاجون به خوبات سرمی زنی مگه بدا دل ندارن یه سر هم به من بزن ای خوب خوبا آقاجون هر روز این خوشیم همینه تورو فردا می بینم به خدامُردم از این امرور وفردا آقاجون
«مرنج و مرنجان» نه کسی را برنجان و نه از بدی دیگران رنجیده خاطر شو زیرا خداوند شاهد است.😊
از دل‌های كپك‌ زَده‌مان گاهی بپرسيم دنيا چه دارد كه خدا ندارد؟ :))
ملاقات پدر آیت الله سیستانی با امام زمان عج مرحوم آیة الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی، پدر آیة الله العظمی حاج سید علی سیستانی (دامت ‏برکاته) در مشهد مقدس، برای آن ‏که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می ‏کند. ایشان می ‏فرمود: در یکی از جمعه ‏های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه‏ ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می‏تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم .خانه‌ی‏ کوچک و فقیرانه‏ ای بود که از درون آن، نور عجیبی می‏تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی‏عصر امام زمان علیه السلام، در یکی از اتاق‏ های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ‏ای را مشاهده کردم که پارچه ‏ای سفید روی آن کشیده بودند . وقتی که من وارد شدم و اشک‌ریزان سلام کردم، امام زمان(عج) فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می‏گردی و این رنج ‏ها را متحمل می‏شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم". بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره‌ی‏ بی‌حجابی (دوران رضاخان پهلوی)، هفت ‏سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.» پی نوشت‌ها: 1.شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج 3، ص 158 2. عنایات حضرت مهدی(عج)، ص 361 – 370
وظایف منتظران در دوران غیبت امام زمان علیه السلام:اول اینکه بدانند صاحب دارند.اگر از یهودی بپرسید صاحب شما کیست؟می گویند حضرت موسی بود که از دنیا رفت.اگر از مسیحی بپرسید.صاحب شما کیست؟می گویند مسیح بود که به صلیب کشیده شد!.اگر از زرتشتی بپرسیدصاحب شما کیست؟می گویند حضرت زرتشت بود که از دنیا رفته است!..اگر از بودائی بپرسید.صاحب شما کیست؟می گویند .بودا بود که مرد!.ولی اگر از شیعه بپرسید که صاحب و سرپرست و رهبر شما کجاست؟جواب می دهیم امام و پیشوای ما حضرت مهدی علیه السلام است که زنده است و درحالی که 1187سال از عمر مبارکش می گذرد ولی با معجزه الهی همچنان رهبری را بدست دارد.و نشانه زنده بودن وجود مبارکش ،ملاقات هائی است که در این قرنهای طولانی افراد مختلف چه عالم و چه غیر عالم با حضرتش داشته اند که تفصیل این ملاقاتها در کتابهای مختلف ذکر شده است..ودر طول دوران غیبت کبری هرچه دشمنان تلاش کردند شیعه را از بین ببرند نتوانستند چون شیعه صاحب دارد.....
احترام ویژه ایه الله میرزا احمد سیبویه به سادات یکی از شاگردان مرحوم آیت‌الله «میرزا احمد سیبویه» می گوید: از ویژگی‌های برجسته مرحوم سیبویه، احترام بی‌نظیری بود که نسبت به سادات داشت. هرگاه در منبر می‌نشست و سیدی وارد مجلس می‌شد از منبر پایین می‌آمد و دست سید را می‌بوسید و مجدداً بر منبر می‌نشست. احترام ایشان به سادات تا جایی بود که هرگاه سیدی را ملاقات می‌کرد، به احترامش تمام قد می‌ایستاد و دست ایشان را می‌بوسید و برای او ذکر صلوات می‌داد. از مرحوم سیبویه شنیده‌ام که هرچه خداوند به ایشان داده از برکت احترامی است که نسبت به سادات داشت؛ به طوری که تا به آن سن که نزدیک ۹۰ سال داشت، سوزن را نخ می‌کرد، بدون اینکه احتیاجی به عینک داشته باشد. مرحوم سیبویه گاهی به منزل ما می‌آمد و در حیاط کنار باغچه می‌نشست و می‌فرمود «آمده‌ام که احترام سادات را بجا آورم و در محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بگویم که فرزندانش را دوست دارم». تشرف محضر امام زمان علیه السلام پاداش سیبویه جهت مهربانی با سادات ملاقات آیة الله میرزا احمد سیبویه (از علما تهران)با آقا امام زمان علیه السلام روزهای زیادی با حاج آقای سیبویه گذراندیم ، روزهای خوب و شیرینی بود ، اما یک روز یک اتفاق عجیبی رخ داد ! صبح آن روز حاج آقای سیبویه خیلی سراسیمه بود! اصلا حال عجیبی داشت ، بعضی ها فکر کردند نکند اتفاق بدی افتاده باشد بعضی ها هم برعکس فکر می کردند خبر خوشی به آقا داده اند! نمی شد احتمال درستی داد . بالاخره صبرمان به سر آمد سراغ مدیر مدرسه علمیه که با حاج آقای سیبویه رابطه ی نزدیکی داشت رفتیم . حاج آقا! خیلی نگران ‌حضرت آیة الله سیبویه هستیم ، اگر اتفاق بدی افتاده که اینقدر روحیه ایشان تغییر کرده بما هم خبر دهید! هنوز صحبتهای ما تمام نشده بود که اشک در چشمان حاج آقا ش مدیر مدرسه جمع شد وقتی حال حاج آقا ش را دیدیم اضطراب ما هم بیشتر شد ، نمی دانستم چکار کنیم که بعد از چند لحظه سکوت بعد لبخندی زد و گفت: آیة الله سیبویه دیشب خوابی دیده اند که حضرت آیة الله صدیقین (زید عزه) تعبیر کرده اند ، تعبیرش این است چند روز دیگر شخصی که حاج آقای سیبویه ایشان را نمی شناسد ، از دبی تلفن می کند و آقا را دعوت می کند همراه آنها به حج برود و حاج آقای سیبویه در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) می رسد! اشک در چشمان ما جمع شده بود ، نمی توانستم جلو گریه ی خود را بگیرم ، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود روزها به کندی می گذشت و ما منتظر یک تلفن ناشناس بودیم و حضرت آیة الله سیبویه که خبر نداشت ما هم خبردار شده ایم از ما منتظرتر! یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور بلاخره آن روز فرا رسید و شخصی از دبی با مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه تماس گرفتند و ایشان را به مکه دعوت کرد. شخصی که حتی او را نمی شناخت! حضرت آیة الله سیبویه می رفت و ما ماندیم او می رفت و ما گریه می کردیم او می رفت و ما حسرت می خوردیم او می رفت و ما را پشت درهای بسته جا گذاشت. گاهی پیش خودمان می گفتیم: یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درد و درمان و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد زمان آرام آرام می گذشت … من و لحظه شماری های من! در حال انتظار بازگشت او بودیم ، منتظر خبری از گیسوان یار و چشم به راه وصال هم نفس یار! و آن روز که برگشت او شاد بود ، ولی چیزی از شادیش نمی گفت. هیچ کس جرات نمی کرد از او سئوال کند ولی گاهی که اسم آقا امام زمان (عج) در بحث های بعد از سفر مکه پیش می آمد حضرت آیة الله سیبویه (ره) امانش بریده می شد و زار زار اشک فراق می ریخت. شاید پیش خودش به ما می گفت: تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو من اشارتهای ابرو من که دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود سراغ یکی از علماء که خیلی رابطه ی نزدیک و صمیمی با آیة الله سیبویه داشت رفتم و با اسرار زیاد ، قضیه ملاقات حضرت آیة الله سیبویه با آقا امام زمان (عج) را برایم این چنین نقل کردند که : حاج آقای سیبویه با اشک نقل کردند در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) رسیدم و یک ساعت در محضر آقا بودم و دست آقا امام زمان علیه السلام را می بوسند و آقا هم پیشانی ایشان را می بوسند و حرفهایی که هیچ کسی هنوز خبر ندارد به همدیگر می زنند . برغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست لازم به ذکر است که ان عالم وارسته در اذر 94 رحلت نمودند.
روز سوم ماه رمضان، مقارن با سالروز حادثه‌ای بزرگ و متاثر کننده است، حادثه‌ای که غرور مسلمانان عالم را جریحه‌دار کرد و سندی برای مظلومیت مسلمانان در دنیای بی‌رحم و نژاد پرستانه غرب شد. شهادت «مروه شربینی»، شهیده حجاب آن حادثه تلخ است. زنی که همچون الگوی خویش، حضرت زهرا(س) زندگی کرد و به تأسی از او در حالی که باردار بود، در اوج ناجوانمردی، در پیش چشم همسر و فرزندش به شهادت رسید.    این بانوی بزرگوار، در سال 1977 میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمی‌دان بودند. او بعد از فارغ التحصیلی، در سال 2003 به همراه همسرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال 2008 در شهر «درسدن» ساکن شدند. همسرش، وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاه‌های آلمان بود که با استفاده از بورس تحصیلی در رشته مهندسی ژنتیک تحصیل می‏کرد و جهت انجام پایان نامه دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود.  چندی پیش از شهادتش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و یک آلمانی نژادپرست را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی می‌کرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده‌است». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت ۷۵۰ یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجدید نظر نمود.  در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدید نظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سه‌ماهه باردار بود از پا در آورد. در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. همچنین فرزند خردسال سه ساله‌شان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است.  این در حالی است که دستگاه قضايی آن كشور گويی كه اتفاق خاصی روی نداده، حتی دستور به ممنوعيت اطلاع رسانی و پخش اخبار مرتبط با اين موضوع را صادر نمود.  حال پس از گذشت 5 سال از به شهادت رسیدن این بانوی بزرگوار به دلیل حجاب، وی همچنان «شهیده حجاب» و نماد اعتراض به اسلام‌ستیزی غرب است. به همین بهانه به سراغ معرفی کتاب‌هایی با موضوع حجاب آمده‌ایم تا در ادامه مسیر حرکت این بانوی شهید، گامی هرچند کوچک در جهت ترویج حجاب واقعی و درست زنان مسلمان برداریم. 
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
داستانی عجیب از ازدواج نرجس خاتون با امام حسن عسکری علیه السلام بشربن سليمان انصارى مى‏گويد : امام هادى عليه‏ السلام مرا خواستند و فرمودند : اى بشر ! تو از فرزندان انصار هستى و اين دوستى بين ما و شما از زمان پيامبر اسلام( ص) بوده است و من تو را مفتخر به فضيلتى مى‏كنم تا بر ديگر شيعيان برترى يابى ! امام عليه‏ السلام نامه ‏اى نوشته ، مهر بر آن زدند و دويست و بيست دينار در پارچه‏اى زرد بسته و به من دادند و فرمودند : به بغداد برو و در كنار پل فرات حضور پيدا كن . فردا قايقى خواهد رسيد كه غلامان و كنيزان فروشى در آن باشند . از ميان تاجران به دنبال مردى به نام عمرو بن يزيد بگرد و منتظر باش تا فرستادگان عباسيان و پولداران عرب به خريد آيند ! وقتى كه كنيزان را براى فروش مى‏آورند ، كنيزكى از فروخته شدن امتناع مى‏كند و نمى‏گذارد كسى او را ببيند و يا صدايش را بشنود و لباس خزى پوشيده است با اين اوصاف و از جمله نشانه‏ ها آنكه ، يكى از خريداران مى‏گويد به خاطر عفيف بودنش ، او را به سيصد دينار مى‏خرم ! و كنيز مى‏گويد : اگر ملك سليمان را هم دارا باشى من به تو علاقه ندارم ! فروشنده مى‏گويد : اى كنيز ! چاره ‏اى از فروش تو نيست ؟ ! و كنيز مى‏گويد : شتاب نكن ! خريدارى كه من به او رغبت دارم خواهد رسيد ! اى بشر ! تو نزد فروشنده برو و بگو با من نامه لطيفى است كه يكى از اشراف به زبان رومى نوشته است و آن را به كنيز بده تا اگر مايل باشد من وكيل او هستم كه او را بخرم ! بشر مى‏گويد : طبق دستور حضرت عمل كردم و چون كنيز نامه را ديد گريست و به عمرو گفت : مرا به صاحب اين نامه بفروش ! من با عمرو چك و چانه زدم و به دويست و بيست دينار او را خريدم و به خانه بردم . كنيز ، خوشحال و خندان نامه را بيرون آورد و بر آن بوسه مى‏زد و بر چشم مى‏ماليد و فداى نامه مى‏شد ، گفتم : نامه‏ اى را مى‏بوسى كه هنوز صاحبش را نديده‏اى ؟ گفت : اى عاجز ضعيف در معرفت اولاد انبياء ، تو از خادمان او هستى ولى علم به حال او ندارى و از كمالش بى خبرى . گوش بده تا مقدارى از حالاتش را بشناسى ؟ من مليكه دختر يشوعا كه پسر قيصر روم است ، هستم و مادرم از فرزندان حواريين است و نسبش به وصى مسيح ، شمعون مى‏رسد ، جدم قيصر ، خواست تا مرا به برادر زاده خود دهد . دستور داد تا قسّيسان و رهبانان را جمع كردند و چهار هزار مرد از معتمدين لشكر حاضر شدند و تختى مزيّن به انواع جواهر از خزانه آوردند و در وسط قصر بر بالاى چهل پايه ‏اى قرار دادند و برادر زاده قيصر بر روى آن تخت رفت و دور او را صليب قرار دادند و اسقف‏ها ايستادند و سفره‏ هاى انجيل باز كردند و خواستند نگاه كنند ، كه يك باره قصر لرزيد و صليب‏ها از بالا افتادند و پايه‏ هاى عرش از جاى خود كج شدند و برادر زاده قيصر از تحت افتاد و بيهوش شد و رنگ از روى اسقف‏ها پريد و لرزه به اندامشان افتاد و رئيس آنان به قيصر گفت : مرا معاف بداريد كه نشانه‏ هاى بدى ظاهر مى‏شود . قيصر دستور داد تا دوباره صليب‏ها را راست كردند و مثل سابق كردند ، كه ناگاه همان حوادث تكرار شد . مردم متفرق شدند جدم قيصر غمگين گرديد . آن شب من خواب ديدم كه مسيح و شمعون با جمعى از حواريين جمع شدند و منبرى ازنور به جاى تخت قيصر نهادند كه به آسمان مى‏رسيد و محمد رسول خدا (ص) با وصيش و فرزندان او آمدند و به مسيح نگاه مى‏كردند . محمد (ص) گفت : يا روح اللّه‏ ! من نزد تو آمده‏ ام تا نسب خود را به نسب تو بپيوندم و مليكه را از وصى تو شمعون براى پسرم امام حسن عسکری عليه ‏السلام و به دست اشاره به او كرد ، خواستگارى مى‏كنم ! مسيح به شمعون نگاه كرد و گفت : شرافت به تو روى آورده ، وصل كن رحم خود را به رحم آل محمد عليهم ‏السلام ! او گفت : چنين كردم . بعد بر منبرها رفتند و محمد (ص) خطبه خواند و مرا به پسر خود امام حسن عسکری عليه‏ السلام تزويج كرد و مسيح و حواريين شاهد بودند ، من از خواب بيدار شدم و ترسيدم كه اگر اين خواب را براى كسى بگويم كشته شوم . ولى در دلم علاقه زيادى به امام حسن عسکری عليه‏ السلام پيدا كردم ، به طورى كه از غذا خوردن افتادم و جسمم نحيف گشت . پدرم كه گمان مى‏كرد بيمار شده‏ام ، هر طبيبى كه در شهرهاى روم بود بر بالين من آوردند ، ولى شفائى حاصل نشد . چون از درمان نوميد شدند . پدرم به من گفت : اى روشنى چشم من ، آيا آرزوئى دارى تا برآورده كنيم ؟ گفتم : اگر اين اسيران مسلمان را از شكنجه نجات مى‏دادى و آنها را آزاد مى‏كردى ، اميدوار مى‏شدم كه مسيح و مادرش مرا شفائى دهند ! آنها اين كار را كردند و من تلاش نموده و مقدارى غذا خوردم و چون اين را ديدند ، جد و پدرم خوشحال شدند و اسيران را اكرام كردند و من پس از چهارده شب ، فاطمه عليهاالسلام سيده زنان عالم را ديدم ، كه به ديدار من آمد و مريم بنت عمران و هزار تن از كنيزان بهشتى همراه او بودند .
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
مريم گفت : اين زن سرور زنان جهان و مادر شوهرت امام حسن عسکری عليه ‏السلام است . من خود را به آغوش او انداختم و مى‏گريستم و از نيامدن ابومحمد عليه ‏السلام شكايت كردم ، فاطمه عليهاالسلام گفت : علت نيامدن پسرم به ديدار تو ، دين توست ، اكنون خواهرم مريم از دين تو تبرى مى‏جويد و تو اگر رضاى خدا و رضاى مسيح را خواهانى و ديدار ابومحمد عليه‏ السلام را مى‏خواهى ، بگو : اشهد ان لا اله الا اللّه‏ وان محمداً رسول اللّه‏ وان عليا ولى اللّه‏ . چون شهادتين گفتم ، سرور زنان مرا به سينه خود گرفت ، و فرمود : منتظر باش ، كه امام حسن عسکری را نزدت مى‏فرستم ! من بيدار مى‏شدم و مى‏گفتم : چه قدر به ديدار امام حسن عليه ‏السلام اشتياق دارم . شب بعد او را در خواب ديدم و گفتم : چرا بعد از اينكه دلم را به دوستى خود مشغول كردى به من جفا نمودى ؟ فرمود : تأخير من به علت شرك تو بود ، اكنون كه مسلمانى ، من هر شب به ديدار تو مى‏آيم . بشر مى‏گويد : از او سئوال كردم : چگونه اسير شدى ؟ گفت : امام حسن عسکری عليه‏ السلام شبى به من گفت كه : جد تو به اين زودى‏ها لشكرى به جنگ مسلمانان مى‏فرستد و خودش هم به دنبال آن لشكر است . تو بايد به همراه او باشى ، من هم چنين كردم و با جماعتى از غلامان و نديمان از راهى مى‏آمديم كه طلايه‏ دار مسلمانان بر ما افتاد و ما را اسير كردند ، و در اين مدت كسى نفهميد كه من كيستم ، به جز تو و كسى كه من نصيب غنيمت جنگى او شدم . سئوال كرد نامت چيست ؟ گفتم : نرجس . بشر سئوال كرد : عجيب است كه تو رومى الاصل هستى ، ولى زبان عربى مى‏دانى ! گفت : جدم اصرار داشت كه مرا ادب بياموزد و زنى مترجم مقرر كرده بود كه هر صبح و شام به من عربى بياموزد . بشر مى‏گويد : من او را خدمت امام هادى عليه‏ السلام بردم و امام عليه‏ السلام به او فرمود : چگونه ديدى عزت اسلام و خوارى نصرانيت و شرف محمد (ص) و اهل بيتش عليهم‏السلام را ؟ او گفت : چگونه وصف كنم چيزى را ، كه تو بدان عالمترى ؟ امام عليه ‏السلام فرمود : بشارت مى‏دهم به تو كه فرزندى متولد نمائى كه شرف و عزت عالم را پر از عدل و داد كند ، بعد از آنكه پر از جور و ظلم شده باشد(حديقة الشيعة : ص706 .)