eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
قبلا سرایت پذیری بیشتر کرونا کجا ها بود؟! فضای بسته!! مراسمات محرم در فضای بسته را ممنوع کردن!!! بعد حالا هم یهویی ثابت شد سرایت پذیری کرونا در فضای باز هم بیشتره!!! برای شما عجیب نیست؟!! در نزدیکی محرم این همه کشف!
عذاب شمر از زبان علامه امینی ✍️ علامه امینی تعریف کرده است که :مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا ، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام ، در کنار ایشان دو کوزه بود ، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود ، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علیه السلام باز گردم .ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد ، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست ، در خواب به من الهام شد که او شمر ، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست ، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود ، رو به من نمود که از من آب بگیرد ، من مانع شدم و گفتم : اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد .حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم ، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم ، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است . او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد ، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد ، به مجرد رسیدن او به استخر ، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است .درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت . هرچه دورتر می‌شد ، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند . به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم ، فرمودند : خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد ، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم لعن الله قاتلیک یا ابا عبدالله 📚 البدایه النهایه ج 8 ص 297 . 📕 یادنامه علامه امینی ص 13 و 14 .
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎯 کسب رضایت در زندگی 🏁 آیا سبک زندگی شما انتخابی است یا نه؟؟ 🏆 استاد (مشاور خانواده) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ این طرح(ولایت)بایستی فراگیر شود. امام خامنه ای مدظله العالی 🔻 آغاز ثبت نام دوره های مجازی 🇮🇷 ١۴٠٠🇮🇷 🔸 ویژه برادران وخواهران غیرحوزوی (١٨تا۴۵سال) و... 🔰ثبت نام: تا ٢٠ مردادماه 🌐 hamzevasl.ir آدرس کانال‌ ها: 🆔 eitaa.com/hamzevasl 🆔 t.me/hamzevasl 🆔 ble.ir/hamzevasl 🆔 instagram.com/hamzevasl
💠 دانشکده علوم قرآنی تهران زیرمجموعه دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم از میان داوطلبان کنکور سراسری(رشته علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی و فیزیک و معارف اسلامی) به صورت 🔺 دانشجو می پذیرد. 👈 دوره روزانه (کارشناسی و کارشناسی ارشد)، برادران و خواهران 💠 مزایای تحصیل در این دانشکده: ✅ اعضای هیات علمی تمام وقت، تحصیل رایگان، بهره مندی از مدرسان مجرب مراکز مهم آموزشی تهران، خوابگاه دانشجویی، تسهیلات وام های دانشجویی، کتابخانه تخصصی و... ☎️ شماره تماس : ۶۶۷۱۹۷۵۶-۰۲۱ داخلی ۱۰۰ کد رشته علوم قرآن و حدیث: ۳۵۵۳۵ 🔰 نشانی ما: تهران، خیابان حافظ، خیابان سرهنگ سخایی، روبروی دانشگاه هنر، دانشکده علوم قرآنی تهران اطلاعات بیشتر👇 سایت دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم: www.quran.ac.ir @tehranquran1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حضرت آقا برای ورزش کردن پروفسور میخواهد! 💠 خاطره جالب و شنیدنی حجت‌الاسلام دارستانی از مقام معظم رهبری ⭕️ بفرستید برای کسانی که رهبری را به بی خبری و بی اطلاعی از مسائل حساس و مهم متهم می کنند.
آیت الله انصاری همدانی ره: شخص سالک، باید روزانه ساعتی را برای تفکر قرار دهد؛ تفکر در قبور و اهل دنیا و کسانی که آمدند و رفتند ، تفکر در احوال بزرگان، تفكر در حالات اولیاء خدا، و تفکر در مرگ و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت تحقیق استاد عبدالباسط سوره تکویر اسیران خاک رو فراموش نکنیم زمانی خواهد رسید محتاج خیرات دنیویان خواهیم بود
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 مراقب باشید به حال بد عادت نکنید! 👈🏻 برای رفع حال بد باید اقدام فوری انجام داد 🎤 حجت الاسلام پناهیان
کمک امام زمان علیه السلام به کسی که می خواست پیاده مکه برود مرحوم نهاوندی در جلد ۲ از العبقری الحسان، عبقریه ۱۰، در معجزات ولی عصر، در مسكة ۳۹، حکایت زیر را (در نهایت) از پسر حاج سيد عزيز اللّه از قول پدرش، در کیفیت مشرف شدنش با پای پیاده به حج، نقل می‌کند: در ايّامى كه در نجف اشرف مشرّف بودم، به مجاهدات نفسيّه و رياضات شرعيّه از روزه، نماز، ادعيه و غير ذلك مشغول بودم. زیارت امام حسین در عید فطر سپس به جهت زيارت عيد فطر به كربلاى معلاّ مشرّف شدم و در مدرسۀ صدر، در حجرۀ بعضى از رفقا منزل نمودم. غالبا به حرم مطهّر مشرّف بودم و بعضى اوقات به جهت استراحت به حجره مى‌آمدم. بعضى از رفقا و زوّار در آن حجره بودند و از حال من و ارادۀ رجوع به نجف اشرف سؤال نمودند. گفتم: من [قصد] مراجعت ندارم. امسال ارادۀ تشرّف پیاده به حجّ دارم. تحت قبّۀ مقدّسه از خدا خواسته‌ام و اميد اجابت دارم. همه از روى سخريّه و استهزا گفتند: كثرت رياضات به دماغ [یعنی مغز] تو ضرر زده است. چگونه با ضعف مزاج تو، پیاده به حجّ رفتن، بى‌زاد و راحله و مؤونه‌اى كه اصلا ندارى، ممكن است؟ محزون و كئيب و بسيار استهزا نمودند، به حدّى كه سينه‌ام تنگ شد و محزون و كئيب و متغيّر الحال از حجره خارج شدم، به طورى‌كه به چيزى شعور نداشتم، تا وارد حرم مطهّر شده، زيارت مختصرى كردم و به سمت بالاسر مقدّس متوجّه شدم. در آن مكانى كه هميشه مى‌نشستم، با حزن تمام، متوسّلا بالحضرة المقدّسة الحسينيّه، نشستم. ناگاه دستى بر كتف من گذارده شد. چون به صاحب دست رو كردم، ديدم مردى كأنّه [گویا] از اعراب است. لكن با من به فارسى تكلّم نمود و مرا به اسم من، نام برد و گفت: تو پیاده ارادۀ حجّ دارى؟ گفتم: بلى! گفت: من هم ارادۀ حجّ دارم. آيا با من مصاحبت مى‌كنى؟ گفتم: بلى! گفت: پس مقدارى نان خشك كه كفايت يك هفته را بنمايد، مهيّا كن. مطهّرۀ آب بگير. احرامت را بردار. فلان روز، در فلان ساعت، همين‌جا بيا و زيارت وداع كن، تا از اين مكان به آن‌جايى بيرون رويم كه اراده دارى. گفتم: سمعا و طاعة. از حرم مطهّر بيرون رفتم. مقدار كمى گندم گرفتم و به بعضى [یکی] از زن‌هاى اقرباى [خویشاوندان] خود دادم كه نان بپزد. ]و[ رفقا همان روز به نجف اشرف مراجعت كردند. پیاده به سوی مکه چون روز موعود شد، نان و مطهّره را برداشتم. به حرم مطهّر مشرّف شدم و زيارت وداع نمودم. آن‌گاه، آن مرد، در همان وقت موعود، آمد. از حرم مطهّر، صحن مقدّس و از بلد بيرون رفتيم. تقريبا به قدر يك ساعت رفتيم. نه او با من تكلّمى كرد،نه من با او تكلّمى كردم، تا به غدير آبى رسيديم. خطّى كشيد و گفت: اين خط، قبله و اين، آب است. اين‌جا بمان. غذا بخور و نماز كن! همين‌كه عصر شد، مى‌آيم. رفت تا از نظرم غايب شد. غذا خوردم. وضو گرفتم. نماز خواندم و آن‌جا بودم. عصر كه شد، آمد و گفت: برخيز،برويم! برخاستم و مقدار ساعتى با او رفتم. سپس به آب ديگرى رسيديم. خطّى كشيد و گفت: اين خطّ قبله و اين، آب است. شب را اين‌جا مى‌مانى. من صبح نزد تو مى‌آيم. و بعضى از اوراد را به من تعليم نمود و برگشت. شب را مستريحا [در حال راحتی یا برای استراحت] آن‌جا ماندم. روز دوم چون صبح شد و آفتاب طلوع كرد، آمد و گفت: برخيز،برويم! به مقدار روز اوّل رفتيم. باز به آب ديگرى رسيديم.خطّ قبله را كشيد و گفت: عصر مى‌آيم. عصر كه شد، مثل روز اوّل آمد و به همان نحو رفتيم. هكذا [همین‌طور]، هرصبح و عصر مى‌آمد و به مقدارى مى‌رفتيم كه از راه رفتن به جهت كمى آن احساس تعب [خستگی] نمى‌كرديم. روز هفتم تا روز هفتم، صبح كه شد، آن مرد آمد و گفت: اين‌جا براى احرام غسل كن، مثل غسلى كه من مى‌كنم. احرامت را بپوش و تلبيه كن؛ مثل تلبيۀ من. پس مثل او به جا آوردم. آن‌گاه كمى رفتيم. ناگاه صدايى شنيديم؛ مثل صدايى كه بين كوه‌ها حاصل مى‌شود. از آن صدا سؤال كردم. گفت: از اين كوه كه بالا رفتى، بلده‌اى [شهری] مى‌بينى. داخل آن بلده شو! اين را گفت و از من گذشت. تنها، بالاى كوه رفتم و بلدۀ عظيمى را ديدم. از كوه فرود آمدم و داخل آن بلده شدم.از اهل آن بلده سؤال نمودم كه اين كدام ولايت است؟ گفتند: اين مكّۀ معظّمه است. آن وقت ملتفت حال خود و از غفلت خود متنبّه شدم، و دانستم به جهت جهلم به حال آن مرد، خير عظيمى از من فوت شد. پشيمان شدم در حالى‌كه پشيمانى نفعى نداشت. بازگشت دهۀ دوّم و سوّم شوّال، تمام ذى القعده و ايّامى از ذى الحجّه آن‌جا بودم. تا اين‌كه حجّاج رسيدند و عموزادۀ من،حاج سيد خليل،پسر حاج سيد اسد اللّه طهرانى در بين آن‌ها بود. او با جماعتى از حجّاج طهران از طريق شام آمده بود و تشرّف مرا نمى‌دانست. همين‌كه مرا ديد، با خود نگاه داشت. مصارف و خرج مرا داد و براى مراجعت من، كجاوه گرفت و بعد از حجّ، از طريق جبل، تا نجف اشرف و از نجف تا طهران، مرا همراه خود آورد.
هرگاه که گناه کردید! هرگاه که توبه شکستید؛ این را به خاطر داشته باشید: اگر شما از گناهان خود خسته می شوید؛ خداوند از بخشیدن شما خسته نمی شود! پس از رحمت خدا نا‌امید نشوید! "آیت الله مرتضی تهرانی"