eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
165 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
164 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
نیست بوی آشنا را تاب غربت بیش از این از نسیم صبح، بوی یار می باید کشید... به تو نشستن که نه، باید ایستاد : 🆔@alvane
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فایل تصویری 🔴توصیه تکان دهنده حاج شیخ احمد کافی در ارتباط بانامحرم 🔹ویژه پسرها،دخترها و والدین گرامی 🎙باصداي‌‌ دلنشین‌ شهيد حاج‌ شيخ‌ احمد كافے کمی #انتظار فرج نزدیک است #پایان_شیطان بزرگ نزدیک است خدا از نایبش #امام_خامنه_ای محافظت بفرما
°°| |°° آرْاده باش...🌱 قیمتے خواهی شد...✨ آںْقدر قیمتےک خداوںْد خریدارت شود❣ آںْ هم به بالاتریںْ قیمت؛ یعںْی «ولایت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید🤲🏻 حُرَّش را با «حَلَّت بفِںْائِک»✌️🏻 و یقیںْ بداںْ تو را با «اںْتظار» خواهد خرید🍃 و چه مقامیست این ...🦋 ………...
✳️ بیداری پیش از آفتاب ارزشمند است 🔻 علیه السلام فرمود: هرکس دوست دارد از اصحاب باشد، او را بکشد و پیشه کند و به پای‌بند باشد که در این حالت، او است. 🔸 زمان و ، همین حالاست. قرآن آشکارا می‌گوید: کسانی که پیش از پیروزی، انفاق و جهاد می‌کنند، با کسانی که پس از پیروزی، جهاد و انفاق می‌کنند، برابر نخواهند بود؛ بلکه فضیلت گروه اول، بیشتر از گروه دوم است: «أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَاتَلُوا» (حدید، ۱۰) 🔺 امروز که روزگار پیش از است، هنگام حرکت، کار و اقدام و قیام است. بیداری، امروز هنر است و ارزش دارد؛ وگرنه در فردای روزگار - که ایام با برکت ظهور است - همه اهل حرکت و تلاش خواهند بود. بیداری پیش از آفتاب، ارزشمند است و الاّ با آمدن آفتاب، همه بیدار می‌شوند و نماز، قضا خواهد شد. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۸۷ و ۸۸ 🙏 🌷⃟🌴🕌჻ᭂ࿐✰🌈
خنگ نباشید حتما بخونید 🤔 🔵 داستانی از حاج اسماعیل دولابی درباره انتظار واقعی 🔴 پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این جا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه می‌کرد می‌دید کی چکار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند... 🔸 یکی از بچه ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید 🔸 یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این جا را مرتب کند. 🔸 یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم. 🔸 اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم... 🌀 شرور که نیستی الحمدلله 🌀 گیج و خنگ هم نباش 🌀 نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید.