eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
165 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
164 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
📜استحباب صدقه در روز و شامگاه عرفه؛ 💫🍀💫🍀💫🍀💫🍀💫 🌹حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود: 😊مستحبّ است که فرد در روز عرفه و شامگاه آن، با صدقه به خداوند تقرّب جوید. [ كافى، ج ۶ ، ص ۱۸۰ ] 🔹🔅🔹🔅🔹🔅🔹🔅🔹 🌷پيامبر اکرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: ✨خداوند در غروب عرفه نزد فرشتگانش به اهل عرفه مى‌بالد و مى‌گويد: «بندگانم را بنگريد! ژوليده و غبارآلود ، نزد من آمده‌اند». [ مسند أحمد ، ج ۲، ص ٢٢٤ ]. ✨✨✨✨ 🌺پيامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند : 🌼گناه كارترين فرد در عرفات كسى است كه از آن جا باز گردد در حالى كه گمان مى برد آمرزيده نخواهد شد .[ بحار الأنوار ، ج ۹۹ ، ص ۲۴۸ ]. 🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 👌نشر اين اثر قطعاً امر به معروف ا🌺 #لطفا-به-اشتراک-بگزارید🌹 @katrat
دوستان عزیز و بزرگوار ان شاءالله در روزهای آتی سعی میکنیم تربیتی خانواده در کانال قرار داده بشه دوستان خود را دعوت نمایید تا شاید گرهی از مشکلات باز بشه و شما در این ثواب سهیم باشید متشکرم
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 🔷 *طب سنتی و درمان کرونا* 🔷بیشتر از پنج ماهه طب جدید با ویروس کرونا کشتی میگیره اما هنوز نتونسته پشتش را به خاک برسونه ◼ آیا زمان آن نرسیده به طب سنتی و طب اسلامی رجوع کرده و در برابر این بیماریها خودمان را بسلامت نگهداریم؟!!!! طب جدید با همه پیشرفتهای تکنولوژی و تجهیزاتی در مقابل ویروس کرونا ناتوان شده است ، چون مزاج شناس نیست ، چون سیستم دفاعی بدن را نشناخته ، چون اعتقادی به داروهای گیاهی ندارد. طب جدید *در نهایت به این رسیده که ماسک بزنید.* بصورت دردناکی تست کرونا میگیرند. در حالیکه با یک معاینه ساده و شناخت نشانه های بیمار و گرفتن نبض میتوان پی برد که آیا کرونا دارند یا نه؟!!!! تب، درد عضلات ، سرفه های خشک و ممتد ، ازدست دادن چشایی و بویایی ، شکم درد ، اسهال و تهوع از نشانه های کروناست. در طب جدید یک گوش پاک کن سی سانتی را بطرز وحشتناکی در بینی بیمار می کنند که واقعا شکنجه هست. یک گوش پاک کن بزرگ دیگر هم تا انتها در حلق بیمار می کنند که آنهم درد وحشتناکی دارد. باید برگردیم به آموزه های طب سنتی و درمان گیاهی. کرونا بتنهایی کشنده نیست ، درمان غلط و رها کردن بیمار و ندانستن راه درمان کشنده است. دستگاه ونتیلاتور هم شکنجه دیگری است. این دستگاه تا انتها لوله ای را وارد حلق بیمار می کند. بیمار نمیتونه غذا بخوره ، نمیتونه صحبت کنه ، به بدن آسیب میزنه . چند نفر از زیر این دستگاه سالم بیرون آمدند؟!!!!! طب جدید حرفی برای درمان کرونا ندارد. درباره بسیاری از بیماریها مثل سرطان ، سکته ، و ....هم ناتوان بوده است. ما باید به طب سنتی رجوع کنیم. طب سنتی با داروهای گیاهی درمان می کند. قدمتی چند هزار ساله دارد . بسیار آسان و کم هزینه است. در خانه درمان انجام میشود . نیاز به این بیمارستانها و این تجهیزات گرانقیمت ندارد. کادر درمان را خسته و افسرده نمی کند. این همه استرس و ترس به جامعه پمپاژ نمی کند. طب سنتی در برابر کرونا ناتوان نیست ، راه درمان دارد. 🔷 آویشن داروی معجزه گر را استفاده کنید . سیر برای عفونت زدایی از بدن عالیست. قرقره آب نمک تمام عفونتهای گلو و حلق بیمار را بیرون میدهد. عسل و سیاهدانه در برابر کرونا معجزه می کند. جوشانده آویشن و گل بابونه معجزه می کند. بخور آویشن ، گلاب، بابونه ریه را ضدعفونی کرده و راه تنفس را باز می کند. قبل از اینکه عفونت در ریه زیاد شود درمان گیاهی را شروع کنید. سیر بهترین درمان برای عفونت است. سیر تازه و یا خشک را بجوید و میل کنید . عفونتهای درون بدن را با سرفه مصنوعی بیرون بریزید. درد عضلات را با حمام آفتاب درمان کنید . استراحت و تغذیه مقوی راه درمان کروناست. کرونا را میتوان شکست داد. به داروهای گیاهی ایمان بیاوریم. نیاز نیست به بیمارستان هجوم ببرید . محیطهای بیمارستان مناسب بستری و درمان نیست. بدن خودتان را تقویت کنید . خرما بخورید ، عسل بخورید ، مایعات فراوان بنوشید ، شربت گلاب بخورید بسیار عالی است. گلاب بهترین درمان کروناست. در طول روز نمک مزمزه کنید ، نمک هفتاد نوع بیماری را درمان میکند. نمک دریا استفاده کنید . اگر فشار خون دارید رعایت کنید تا فشارتان بالا نرود. نمک عفونتهای حلق را بیرون میدهد. بیمار کرونایی را قرنطینه کنید ، دستشویی جدا ، اتاق دارای تهویه مناسب جدا ، غذا و ظرف غذاخوری و آبخوری جدا باشه، بیمار کرونایی را نترسانید ، روحیه بدهید ، هرچه روحیه بالاتر باشد درمان مؤثرتر هست. اصلا نترسید . از دست دادن بویایی و چشایی بخاطر ضعیف شدن سیستم عصبی هست. نگران نباشید ، با بخور آویشن و گلاب در طی چند روز درمان میشود و دوباره سیستم چشایی و بویایی برمیگردد. بخور برگ اکالیپتوس یا بخور عصاره آن هم مؤثر هست. خلاصه بدن را تقویت کنید ، بدن خودش آنتی بادی درست میکند. کرونا در مقابل بدن محکم و قوی و درمان درست گیاهی ناتوان است. این متن را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید. _میدهیم . انشاءالله . ✨✨✨✨✨ اسلامی دقیق مطالعه کنید @alvane
نگام به محمد افتاد که سرش و پایین گرفته بود . فهمیدم که داره خودش و کنترل میکنه که نخنده. با انگشتش رو ابرو هاش دست میکشید و شونه هاش از خنده تکون میخورد _بخند،راحت باش انگار منتظر این جمله بود.‌ صدای خنده هامون بلند شد. یادم افتاد لباسم و عوض نکردم. جعبه رو هم روی میزم گذاشتم از کمد لباسام یه شومیز چهار خونه رنگی رنگی برداشتم. شلوار لوله تفنگی سفیدم و هم گرفتم و رفتم تو اتاق مامان و لباسام و عوض کردم‌. موهام و شونه کردم و بالای سرم بستم ؛با این حال بلندیش تا پایین کمرم می رسید. چون همه عطر و ادکلنام تو اتاق خودم بود با یکی از ادکلن های مامان دوش گرفتم و به اتاق خودم برگشتم. محمد روی تختم نشسته بود وبالشتم و تو بغلش گرفته بود. با دیدنم خندید و گفت:بوی شامپو میده! به حرفش خندیدم و کنارش نشستم. داشت نگام میکرد که گفتم :وایی محمد نمیدونی امروز چقدر بدبختی کشیدم! +چرا؟ سعی کردم اتفاق های امروز و به خاطر بیارم و قسمت هایی که به علیرضا رسولی ربط داشت و نگم.شروع کردم به تعریف کردن : یه جلسه غیبت کرده بودم واسه همین به مژگان گفتم جزوه اش و بده بنویسم.مژگانم بهم نگفته بود از همون جزوه امتحان داریم.امروز رفتم سر کلاس،همه آماده بودن واسه امتحان جز من.جواب چندتا سوال و با اطلاعات قبلی که داشتم نوشتم.یه سوال و شک داشتم هرچقدر که به این مژگان بی معرفت گفتم بهم تقلب بده نداد... (البته به جاش علیرضا جواب اون سوال و بهم رسوند ) با لحن مهربونی گفت :فاطمه جان تقلب نکن هیچ وقت،حتی اگه نمرش برات خیلی مهم باشه هم نباید تقلب کنی.هر کی تو امتحاناش تقلب کنه و از تقلب مدرکی به دست بیاره و از این مدرک پولی به دست بیاره،اون پول حرامه .مگه شما نمیخوای خانوم دکتر شی؟اینهمه درس خوندی نصف راهت و رفتی مطمئن باش اگه تو یک امتحان که ازش اطلاعی نداشتی نمره کمی بگیری زیاد تاثیری نمیزاره. با لبخند به چشماش زل زدم و گفتم :بله بله چشم از جام بلند شدم و لپ تاب وخاموش کردم .داشتم کتاب هام و جمع میکردم که محمد هم بلند شد و روبه روی آینه ی میزم ایستاد. به شونه ی روی میز نگاه کرد و گفت: میتونم بردارم؟ _بله همونطور که موها و محاسنش و شونه میزد گفت:راستی مامان چیکارت داشت؟ با یادآوری چهره ی مامان دوباره خندیدم و گفتم نمیدونم. +بریم پیششون،تنهان _الاناست که بابام بیاد شونه رو سر جاش گذاشت که دوباره گوشیش زنگ خورد. رفتم پایین تو آشپزخونه. نگاهم و از مامانم گرفتم و ظرف هارو روی میز چیدم یهو زد زیر خنده.برگشتم طرفش و با تعجب پرسیدم : چرا میخندی ؟ خندش بیشتر شد و گفت :هیچی دخترکم اخم کردم و گفتم :مامان +چیه خب؟ _چرا میخندی؟من خجالت میکشم اذیتم نکن دیگه! با این حرفم شدت خندش بیشتر شد و گفت :ببخش عزیزم .دست خودم نیست .یاد خودم و پدرت افتادم خندم گرفت .حالا چرا سرخ شدی؟ با حرص گفتم :مامان میخواست چیزی بگه که محمد اومد گفت : کمک نمیخواین ؟ با ورودش به آشپزخونه مامان خنده اش و خورد .صورتش از خنده قرمز شده بود .گفت :نه پسرم. فاطمه هست. نگاهم و ازشون گرفتم و خودم و به چیدن میز مشغول کردم. ظرف ها رو که چیدم. گوجه و خیار و کاهو رو از یخچال برداشتم که سالاد درست کنم.همون زمان صدای باز و بسته شدن در اومد و مامان گفت: بابات اومد. از آشپزخونه بیرون رفت. محمد هم یخورده ایستاد و بعد از آشپزخونه بیرون رفت. دلم میخواست برخورد پدرم و باهاش ببینم.پشت سرش رفتم بیرون.مامان کت بابا رو آویزون کرد و به آشپزخونه برگشت. محمد رفت سمت بابا و با خوشرویی سلام کرد. بابا با دیدنش بر خلاف تصورم خیلی گرم لبخند زد و جوابش و داد. بعد هم بغلش کرد و گفت:چطوری؟نبودی دلتنگت شدیم. از شدت تعجب چشم هام چهارتا شد. برگشتم آشپزخونه و به درست کردن سالاد مشغول شدم. مامان: فاطمه جان برای بابا و آقا محمد چای ببر. سالاد و من درست میکنم. تو دو تا فنجون چای ریختم و با یه ظرف شکلات و قند براشون بردم. سلام کردم که بابا گفت:سلام دخترم،خوبی؟ _قربونتون برم،خسته نباشین. فنجون ها رو از سینی برداشتم و روی میز جلوشون گذاشتم محمد:دست شما درد نکنه لبخند زدم و دوباره برگشتم. ده دقیقه بعد ناهار آماده شده بود. مامان رفت و صداشون زد. تو دیس برنج پر کردم و روی میز گذاشتم. بابا و محمد با خنده اومدن و روی صندلی ها نشستن. تو سکوت ناهارمون و خوردیم. بابا تشکر کرد و از صندلی بلند شد و رفت.چند دقیقه بعد محمدم تشکر کرد که مامان گفت:نوش جونت پسرم برگشت سمت من و با لبخندگفت: دست شماهم درد نکنه _نوش جان از آشپزخونه بیرون رفت. یهو مامانم گفت: الهی قربونش برم،چقدر ماهه این پسر! _مامان؟تو تا حالا اینجوری قربون صدقه ی من رفتی؟ مامان خندید و گفت:فاطمه شاید باورت نشه ولی اصلا فکر نمیکنم که محمد دومادمه،حس می کنم پسر خودمه. اصلا از همون اولین باری که دیدمش مهرش به دلم افتاد. :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
34.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌این کلیپ رزق ویژه امروز شماست🌿 از کنار این رزق راحت نگذرید... زندگی‌هاتون لبریز از برکات مادی و معنوی🦋💐 خاطرات یه طلبه که چیزی نداشته و.... تا اخر نگاه کنید و نشر دهید❌❌