#شهید_بهنام_محمدی_راد
نوجوان ۱۳ ساله که دراشغال خرمشهر درشهر ماند و آنقدر رزمندهها رایاری کرد تاب دیدار یار شتافت.
روزهایی که شهردست عراقی ها افتاده بودو دشمن درهر خانه کمین کرده بود،موهایش را آشفته میکرد وگریه کنان به بهانه ی اینکه بدنبال مادرم میگردم برای رزمنده ها اطلاعات جمع میکرد وبرای نیروها #مهمات و #آب میاورد.
چندبار بدست عراقیها میفتد وبا گریه به آنهامیگوید که دنبال مادرش است وآنها که تصور نمیکردند چنین نوجوانی برای #شناسایی برود،او را رها کرده بودند.
یکبار سیلی ای به صورتش زده بودند که جای دستشان روی صورتش مانده بود و او دستش را روی سرخی جای سیلی گرفته بود و چیزی نمیگفت فقط با اشاره مکان دشمن رابه ما نشان میداد.
خانواده اش شهر را ترک کرده و به اهواز رفته بودند اما او برای کمک ما برگشته بود...
...وقتی ترکش خوردم مراپشت وانتی انداختند که ناگهان دیدم بهنام هم غرق خون کف وانت افتاده وترکشی #قلب کوچکش را شکافته، باگریه صدا کردم بهنام ..
با شنیدن صدای من سرش را تکان داد و برای همیشه چشمان الهیش را بست.
✨شادی روح شهید بهنام محمدی صلوات✨