:
💔
#دلشڪستھ_شهیده_نرجس_خانعلی_زاده
#تصویربازشود
🌹
با موافقت رهبر انقلاب «مدافعان سلامت»، «شهید خدمت» محسوب میشوند:
رهبر معظم انقلاب با پیشنهاد وزیر بهداشت مبنی بر شهید خدمت محسوب شدن کادر پزشکی، پرستاری، بهداشتی و خدماتی که در جبهه خدمترسانی به بیماران مبتلا به #کرونا جان خود را از دست دادند موافقت کرد. ✔️
fna.ir/dfk9ut
#شهیده_ها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @alvsne
◾️ پدرنرجس خانعلی زاده:
🔺 فرزندم آرزوی شهادت داشت و به آن رسید/ تابع ولایت هستیم
⭕️ پدر نخستین شهیده خدمت با اشاره به آرزوی دختر خود برای شهادت گفت: خوشحالم که ولی ما شهادت این عزیزان را که جانشان را در راه ولایت دادند مورد تأیید ایشان بهعنوان شهید قرار گرفت.
🔹 پدر شهیده نرجس خانعلیزاده با اشاره به موافقت رهبر انقلاب مبنی بر شهید محسوب شدن مجاهدان خدمت اظهار کرد: رهبر انقلاب، امام و ولی ماست که شهادت این عزیزان را که جانشان را در راه ولایت دادند مورد تأیید ایشان بهعنوان شهید قرار گرفت.وی با تأکید بر اینکه همه ما تابع ولایت هستیم، گفت: هرچه ایشان بفرمایند ما تابع ولایتیم و امیدواریم خدا به ما همه توفیق خدمتگزاری به نظام و شهادت عطا کند.
🔸پدر شهیده خدمت با آرزوی شهادت برای خود افزود: انشاءالله خداوند همه عزیزانی که جانشان را در راه سلامت مردم قرار دادند با امام حسین (ع) محشور کند.
🔹 خانعلی زاده به روحیات و آرزوی شهادت فرزند شهید خود اشاره کرد و گفت: دخترم آرزوی شهادت داشت و به آن رسید و تمام حرکات و سکناتش شهادت گونه بود و این مورد، هم در رفتار و هم در صفحه مجازی منتسب به دخترم کاملاً مشهود بود.
#مدافعان_سلامت
#شهید_خدمت
🕊@alvane
🌺فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام از زبان رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)
💥پیامبر اکرم صلياللهعليهوآله:
لَوْ أَنَّ اَلْغِيَاضَ أَقْلاَمٌ وَ اَلْبَحْرَ مِدَادٌ وَ اَلْجِنَّ حُسَّابٌ وَ اَلْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
🔅 اگر انبوه درختان (و باغها) قلم و دریا مرکب و تمام جنّیان حسابگر و تمام انسانها نویسنده باشند، قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب نخواهند بود.
📚 کنز الفوائد، ج ۱، ص ۲۸۰
@alvane
● ابراهیم همیشه در کار خیر پیش قدم بود. دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد. دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن مینوشت.
● روزی که خیلی برای خدا کار انجام میداد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود.
● یادم هست یکبار به من گفت: «امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد و توانستم گره از کار چندین بنده خدا وا کنم.»
📚سلام بر ابراهیم2
@alvane•
🔻 #درس_اخلاق
🔅ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته است؟!
عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازهی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟!
بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاریها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، میرم منزل دخترم.
ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل."
با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالیشان بدتر از خودش بود.
ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده.
📚 قسمتي از کتابِ سلام بر ابراهیم۲ (#شهيد_ابراهیم_هادی)
@alvane
💢شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.
در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید.
سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد.
همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوع
خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…
خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود.
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد...
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
@alvane
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#نوجوانــــــــه
داشت با آبِ قمقهاش #وضو ميگرفت براي نماز 🕌
گفتم: «بيتجربهاي ، لازم ميشه...
شايد يكي دو روز بيآب باشيم.»
گفت: «لازمم نميشه #مسافرم»
عمليات كه تمام شد دیدم #شهید شده آخه مسافر بود...😔😭
🍃🌹
@alvane
*قابل توجه دوستان عزیز
یک روش درمان و پیشگیری ساده و کم هزینه برای جلوگیری از این ویروس فسقلی ( کرونا) که دنیا را بهم ریخته
درمان بدون دارو و ساده
با اولین احساس سوزش در گلو باید مانع تکثیر ویروس شد که باید به بدن کمک کنیم تا خیلی زودتر درمان شویم چگونه؟
۱_با مقداری آب نمک داغ، غرغره را شروع کنید. با انجام این کار تا دو ساعت و بیشتر از سوزش گلو، خلاص میشوید و با ادامه همین غرغره داغ سه باردر روز فاتحه این ویروس فسقلی در روز اول خوانده شده است.
۲_اگر سوزش ادامه پیدا کرد علاوه بر غرغره یک حبه سیر را در دهان گذاشته و بدون خوردن آن هر از گاهی آنرا گاز بزنید تا آلیسین موجود در آن آزاد شود و بخارش را به مجاری تنفسی و ریه ها برسانید؛ که به دلیل خواص ضد باکتریاییاش میتواند انواع میکروبهای گلو را از بین ببرد نفس را ۱۰ ثانیه نگه دارید تا مسیر عفونت را پاکسازی کند.با اطمینان خاطر ۸۰ % بیماری درمان میشود.
۳_اگر عفونت ادامه یافت و سرفه شروع شد این بار باید بخور آب داغ صورت گیرد بطوری که حتما بخار داغ آب به مجاری تنفسی و ریه ها برسد
بااطمینان ۹۰ % با استفاده سه بار بخور آب داغ در روز اول و دوم، این ویروس فسقلی را ریشه کن خواهید کرد.
۴_اگر بیماری شدید بود و کسی مراحل قبل را انجام نداده باشد و بیمار شود علاوه بر انجام مراحل سه گانه بالا،
لطفا مرحله زیر را هم انجام دهد.
یک قاشق آب لیمو ترش تازه را با یک قاشق عسل مخلوط و بخورید که قویترین و مهمترین آنتی بیوتیک برای درمان انواع ویروسهاست.
چای کم رنگ داغ و سوپهای داغ محلی برای سرعت دادن به روند بهبود موثر هستند.
*مرطوب کردن هوای اتاق با گذاشتن کتری آب روی بخاری و اجاق عامل مهمی در کاهش بیماربهای تنفسی است.
با رعایت اصول بهداشتی که شعار اصلی مکتب ماست النظافت من الایمان جلوی انتشار ویروس را بگیرید.
لطفا لطفا از تزریق و استفاده انواع سرکوب کننده های ایمنی بدن مثل کورتیزول، هیدروکورتیزون، دگزامتازون، بتامتازون و سایر کورتونها ممنوع میباشد و خطر مرگ را به دنبال دارد.
با اطمینان ۹۹ درصد با انجام ۴ مرحله بالا همه نوع ویروس تنفسی مثل کرونا نابود شده و در روز اول قبل از پیشروی آن برآن غلبه خواهید کرد.
اینجانب این مطلب رو اضافه کنم که دکترای عزیز اشاره فرمودند اگر احساس گلو درد کردین بنده توصیه میکنم هر ۶ ساعت و قبل از خواب شب و بعد از بیداری صبح این کار انجام شود چون ما تا ۱۴ روز بعد از ورود ویروس مطلع میشویم و در روزهای اول نشانهای ندارد و اول به مخاط دهان بعد گلو و سپس ریه حمله میکند پس اگر الوده شدهباشیم و ندانیم با این کار ویروس را در نطفه خفه خواهیم نمود
۱. آب نمک گرم در مدت حداقل ۳۰ ثانیه در دهان و غرغره
۲. بعد یک حبه سیر را فقط گاز زده و بوی آنرا ده ثانیه تا ۱۵ ثانیه در ریه نگه دارید این کار روزانه و تا اعلام رسمی حذف بیماری ادامه یابد.
💐هر کدام از ما با انتشار این پیام شاید بتوانیم هزاران نفر را از ابتلا به ویروس فسقلی کرونا نجات بدهیم و چه بسا خیلی سریع بیماری ریشه کن شود عزیزان ادامه حیات هرفرد وظیفه اخلاقی و معنوی ماست خواهشا منتشر بفرمایید تا مورد استفاده همه قرار گیرد. و ثوابی اخروی نیز نصیب ما گردد
@alvane
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹قسمت اول💚💚💚💚💚
عاشقانه های زندگی مشترک شهید مدافع حرم مهدی عسگری به روایت همسر
🍃🕊🕊🕊🕊🍃🍃🍃❤️🍃
: زندگی مشترک ده ساله ام با مهدی سراسر رضایت بود و خاطره و عشق و شور. از مهدی راضی بودم امیدوارم خدا از او راضی باشد
🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋
خانم الهام مولائی همسر شهید مدافع حرم «مهدی عسگری»، چنین روایت می کند:👇💝💝💝💝💝💝
💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
در روز یکم مرداد 🗓سال 58 در منطقه آبگرم بوئین زهرا ، چهاردهمین فرزند پسر حاج محمدعلی عسگری بدنیا آمد😊، حاج محمد علی از خدا خواسته بود که 14 فرزند پسر به او عطا کند🙏 و خداوند دعایش را مستجاب کرده بود🤲 و حالا چهاردهمین فرزند پسرش بدنیا آمد و نام زیبای مهدی را بر او نهاد.♂
چند سالی از تولد مهدی نگذشته بود که پدر دعوت حق را لبیک گفت😔 و به دیار باقی شتافت، مهدی به همراه مادر و برادرش به شیراز رفتند 🧕♂وتا کلاس پنجم ابتدایی در شیراز درس خواند و بعد از آن با خانواده به کرج مهاجرت کردند🚌. در کرج شروع به کار کرد تا هفده سالگی که برای خدمت سربازی به سپاه پاسداران رفت🚔، در حین خدمت به عضویت سپاه درآمد و تا زمان شهادت در سپاه بود.👨
همزمان با عضویت در سپاه به درس خواندن ادامه داده و چون در قسمت نیروی دریایی سپاه بود بیشتر مواقع در قشم حضور داشت. مهدی بعلت فیزیک بدنی قوی که داشت 💪دوره های مختلف غواصی رزمی و ورزشی را در سپاه گذرانده بود.
حین انجام کار ، مهدی درس میخواند و تا زمانی که در قشم حضور داشت موفق به اخذ دیپلم میشود و در سن بیست و پنج سالگی با بنده ازدواج کرد.🧕
نحوه آشنایی من و مهدی
: در سال 84 به همراه دوستم در مسجد🕌 محل فعالیت های فرهنگی داشتیم، مهدی معمولا برای بردن برادرزاده خود که دوست من بود به مسجد می آمد، 🕌طی این رفت و آمد ها توسط دوستم از من اجازه خواستگاری گرفت😊 و به صورت سنتی به منزل ما آمدن🏡د، طی رسومات مذهبی و اسلامی من و مهدی با هم صحبت کردیم ایشان در همان جلسه اول به من گفتند که من بیشتر از 40 سال عمر نخواهم کرد😞 و عاشق شهادت در راه خدا هستم و اگر مقام معظم رهبری دستور جهاد دهند تحت هر شرایطی که باشم عازم جهاد میشوم، من نیز شرطش را پذیرفتم و با هم به توافق رسیدیم.
🍂🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂
ما در سال 85 ازدواج کردیم
، زندگی با مهدی برایم سر تا سر لطف بود و رضایت.. مهدی بسیار خوش اخلاق بود، مهربان، با گذشت، قانع و مسئولیت پذیر، از هیچ کوششی برای رشد من دریغ نمیکرد ، برای ادامه تحصیل بسیار مشوق من بود و همینطور خودش نیز ادامه تحصیل داد و تا مقطع لیسانس رشته مدیریت دولتی درس خواند، خود من نیز در رشته کارشناسی امور تربیتی تحصیل کردم و در حوزه علمیه تا مقطع فوق لیسانس ادامه دادم و تنها مشوق من مهدی بود.
مهدی همیشه پشتیبانم بود به من میگفت شما درست را بخوان و اصلا نگران هزینه های تحصیلی نباش اگر شده گدایی میکنم تا هزینه های تحصیلت را جور کنم. در کنارش احساس آرامش میکردم .
روش زندگی ما طوری بود که مهدی بیشتر اوقات ماموریت بود و و من از اینکه مهدی مشغول کارهایی بود که به آن علاقه داشت راضی بودم. با تولد نازنین فاطمه در سال 94 خوشبختی مان کامل تر شد ، مهدی بسیار به نازنین فاطمه علاقه داشت.
🌲🌳🌳🌳🎋🕊🕊🕊🕊
@alvane
ادامه دارد.............
🌷خاطرات_شهید_حسنباقری
💬 روایت مادر
◽️وقتی به دنیا آمد یک کیلو و هشتصد گرم وزن داشت. در آن زمان امکانات به اندازه کافی نبود که او را در دستگاه نگه دارند. نوزاد را به دستم دادند و من هم او را به منزل آوردم. به علت اینکه در زمان تولد نارس بود او را لای پتو پیچیده و تا روز سیزده بدر، زیر کرسی گذاشتم.
◽️به قدری ضعیف بود که تا یک ماه با قاشق مربا خوری به او شیر میدادم. تا اینکه کمکم، با عنایت خداوند رشد کرد.
◽️حدود یک سال و نیم داشت که سیاه سرفه گرفت. با زحمت او را میپوشاندم و به پشت بام میبردم تا هوای آزاد بخورد. همه زندگی من شده بود غلامحسین و اگر او را از دست می دادم، انگار همه زندگیام را از دست داده بودم؛ به هر ترتیب او بهبود یافت.
◽️چهار، پنج ساله بود که به بیماری دیفتری مبتلا شد. زمستان بود و پدرش هم حضور نداشت، از طرفی برف سنگینی هم آمده بود. تنهایی او را وسط برف به بیمارستان رساندم. وقتی دکتری را پیدا نکردم، به داروخانهای که در آن نزدیکی بود، مراجعه کردم و گفتم: «کمک کنید بچم داره از دستم میره»
◽️ بالاخره مسئول داروخانه با دکتری به نام «دکتر زمانی» تماس گرفت و پس از هماهنگی با او، یک تاکسی برای من گرفت و مرا پیش او فرستاد. با نسخهای که دکتر زمانی نوشت و واکسنی که به او زدم، به لطف خدا از این بیماری نجات پیدا کرد.
🌹شهید حسن_باقری
@alvane